SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز :
توضیح: شیعه معتقد است کلیت سکوت مولا امیرالمؤمنین علیه السلام بنا به امر رسول الله صلی الله علیه و آله بود. که اگر یاورانی یافتی بجنگ و اگر نه سکوت کن(نقل به مضمون)
البته آنچه در ذیل میآید مخالفتی با سخن ما ندارد. مطلب زیر به نقل از وب هارون است.
آیا در کتب اهل سنت، علت سکوت امام علی(ع) در مقابل غاصبان خلافت نقل شده است؟
يكي از شبهاتي كه وهابيها دائم آن را بر زبان ميآوردند، اين است كه امام علي(ع) خودش را امام نميدانسته است، چرا شما شيعيان، كاسههاي داغتر از آش شدهايد و ادعاي امامت آن حضرت را ميكنيد؟
دلایل بسیاری در کتب اهل سنت ذکر شده که ما برای اختصار به یک نمونه اکتفا می کنیم:
ابن عبد البر (1) یکی از استوانه های علمی اهل سنت که عباراتی همچون "فقیه"، "مجتهد"، "محدث"، "مورخ"، "ثقه" و ... برای وی استفاده شده در کتاب خود الاستيعاب في معرفة الأصحاب ، روايتی را راجع به علت سکوت علی بن ابیطالب(ع) در قضیه خلافت نقل ميكند :
لما خرج طلحة والزبير كتبت أم الفضل بنت الحارث إلى علي بخروجهم فقال علي [ عليه السلام ] العجب لطلحة والزبي إن الله عز وجل لما قبض رسوله صلى الله عليه وسلم قلنا نحن أهله وأولياؤه لا ينازعنا سلطانه أحد فأبى علينا قومنا فولوا غيرنا وأيم الله لولا مخافة الفرقة وأن يعود الكفر ويبوء الدين لغيرنا فصبرنا على بعض الألم ... (2)
پس از آن كه طلحه و زبير عهد شكني كردند و به گروه دشمنان علي (ع) پيوستند، ام الفضل دختر حارث نامهاي به علي(ع) نوشت و آن حضرت را آگاه كرد. علي(ع) فرمود: از طلحه و زبير تعجب ميكنم؛ زيرا پس از وفات پيامبر خدا (ص) گفتيم: ما خاندان و سرپرست امور هستيم، و كسي نبايد در اين امر با ما مخالفت كند؛ ولي قوم ما سرپيچي و كوتاهي كردند و ديگران را بر ما ترجيح دادند، به خدا قسم كه اگر ترس از تفرقه مسلمانان و بازگشت كفّار و نابود شدن دين نبود طوري ديگري برخورد مي كرديم. بر سختيها صبر كرديم ...
پی نوشتها:
(1) أبو عمر يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر بن عاصم النَمَرِيّ الأندلسي، القرطبي المالكي، المعروف بابن عبد البر (368 هـ - 463هـ)، هو الإمام الفقيه المجتهد الحافظ ومحدث عصره، كان قاضيا ومؤرخا، صاحب التصانيف المهمة، من أشهر أصحابه الإمام علي بن حزم الأندلسي، وكان إماماً، ثقةً، متقناً، علامةً، متبحراً، وكان في أصول الديانة على مذهب أهل السنة والجماعة،
(2) الاستيعاب في معرفة الأصحاب، ابن عبد البر، ج 2، ص 497 – 498