تنـــــــــها بود و خســـــته
دل گشتـــه دل شکستــــه
دستان مرتضــــــــی(ع) را
ریسمـــانها... بستــــه....
زهــــرا (س) کنار در بــــود
هـــــم قنفــــذ و مغیـــــره
جمــــــعی نظـاره می کرد
با چشمــــــهای بستـــــه
خصم است در میان و ...
تیــــــری زند به ریشــه
عهــــد من و خدایـــــم
در التــهاب کـوچــــــه
او می دوید و من می دویدم
او سوی درب و من سوی خانه
او می کشید و من می کشیدیم
او خنجــر کیـن مـن درد ضـربه
او می بریـد و من می بـریدم
او پهلـوی یار من دل ز غنچه
ناگــه صـــدای آمـــد
از درب نیم ســــوخته
این آه آخــــر انـــگار
از پهلــوی شکســته
شعر از : مهدی کویر
شیعه نیوز تشکر
خوب بود از انها هم استفاده می کردید
مثلا
قرن ها بر عترت و قرآن ستم بسیار شد
قرن ها بر شیعه مانند علی آزار شد
قرن ها تن قطعه قطعه قرن ها سرها جدا
از سعید و عَمرو و حُجر و میثم تمار شد
گه جمل، گه نهروان، گه فتنه صفین بود
جنگ ها با نفس احمد حیدرکرار شد
بس محمدها و مالک ها و بوذرها شهید
کُشتة راه ولایت، همچنان عمّار شد
از عبیدالله و حجّاج و یزید و عَمرعاص
ظلم ها تکرار شد، تکرار شد، تکرار شد
ای بسا کشتند از آل علی عباسیان
دست ها سرها جدا از عترت اطهار شد
کس نمی پرسد چرا در چارده قرن تمام
اینقدر در شیعة آل علی کشتار شد
روز محشر پیش پیغمبر شهادت می دهم
آنچه شد با شیعه بین آن در و دیوار شد
تا کند دست ستم امضای قتل شیعه را
صفحه آمد سینة زهرا ، قلم مسمار شد
در حقیقت خون پاک محسن ششماهه بود
اولین خونی که در راه علی ایثار شد
شاخه بشکست و درخت افتاد بر روی زمین
غنچه پیش از لاله پرپر در هجوم خار شد
بر رخ انسیه الحورا جسارت شد اگر
نیلگون، ماه جمال احمد مختار شد
من نمی گویم چه شد در کوچه با زهرا ولی
آنقدر گویم جهان در چشم زهرا تار شد
قادر بی چون به خشم آمد، بهشت آتش گرفت
نخل طوبای امیرالمؤمنین بی بار شد
"میثم" از این نامسلمانان که زهرا را زدند
هم مسلمانی خجل، هم ذات حق بیزار شد
خوب بود از انها هم استفاده می کردید
مثلا
قرن ها بر عترت و قرآن ستم بسیار شد
قرن ها بر شیعه مانند علی آزار شد
قرن ها تن قطعه قطعه قرن ها سرها جدا
از سعید و عَمرو و حُجر و میثم تمار شد
گه جمل، گه نهروان، گه فتنه صفین بود
جنگ ها با نفس احمد حیدرکرار شد
بس محمدها و مالک ها و بوذرها شهید
کُشتة راه ولایت، همچنان عمّار شد
از عبیدالله و حجّاج و یزید و عَمرعاص
ظلم ها تکرار شد، تکرار شد، تکرار شد
ای بسا کشتند از آل علی عباسیان
دست ها سرها جدا از عترت اطهار شد
کس نمی پرسد چرا در چارده قرن تمام
اینقدر در شیعة آل علی کشتار شد
روز محشر پیش پیغمبر شهادت می دهم
آنچه شد با شیعه بین آن در و دیوار شد
تا کند دست ستم امضای قتل شیعه را
صفحه آمد سینة زهرا ، قلم مسمار شد
در حقیقت خون پاک محسن ششماهه بود
اولین خونی که در راه علی ایثار شد
شاخه بشکست و درخت افتاد بر روی زمین
غنچه پیش از لاله پرپر در هجوم خار شد
بر رخ انسیه الحورا جسارت شد اگر
نیلگون، ماه جمال احمد مختار شد
من نمی گویم چه شد در کوچه با زهرا ولی
آنقدر گویم جهان در چشم زهرا تار شد
قادر بی چون به خشم آمد، بهشت آتش گرفت
نخل طوبای امیرالمؤمنین بی بار شد
"میثم" از این نامسلمانان که زهرا را زدند
هم مسلمانی خجل، هم ذات حق بیزار شد
قِسمَت نبـود تـا کـه برایم پسر شوی
بر شانه های شاخه ی طوبا ثمر شوی
می خواست در خیال خودش کم بیاوری
شاید که تو سقوط کنی ، منکَسَر شوی
دنیا نیامـدی بـه گمـانم کـه عاقبت
سرتا به پا به همره او شعله ور شوی
شاید کـه در اِزای خودت بین ضربه ها
ضربی به جان پذیری و او را سپر شوی
تـا «کشـته ی فتـاده» بـه دامـان فـاطمـه
تا «صید دست و پا زده» ی پشت در شوی
ای کـاش می شکست همـانجا ورای در
پایی که خواست با لگدش مختصر شوی
یک بـار میخ خونی و یک بـار هم زمین
دادند مژده ات که از این کشته تر شوی