محقق : دکتر صادق یادگاری
شیعه نیوز | برنامه اقتصادی امام علی علیه السلام برای اجرای عدالت و رفع فقر:
مقدمه :
هدف این است که بدانیم چگونه امیر المومنین علیه السلام در حدود 5 سال حکومت ظاهری شان با تمام دشمنیها و جنگها و وسعت کشور به پهنای چندین مملکت امروزی توانستند با عدالت بی نظیر اقتصاد سالم و اسلامی اصیل را پیاده کنند و هیچگونه محرومیتی و یا شکافهای طبقاتی مهمی در جامعه آنروز نداشته باشند بجز عده قلیلی از قلدران و اسرافگران که از عدالت علوی ناراضی بودند و بالاخره به شهادت رسیدند اما عدالت بشکل نمونه در تاریخ حیات ایشان بصورت الگوی ماندگار باقی ماند.
مروری بر حیات و اصول عدالت امام علی علیه السلام :
گوشهای از خدمات حکومت امیرالمومنین(ع) به جامعه آن دوران را میتوان کارهایی دانست که آن حضرت در جهت رفاه اقتصادی مردم انجام داده است که در ادامه به بخشی از آنها اشاره میکنیم.
اولین گام حضرت برای اقتصاد جامعه اسلامی، تقسیم بیتالمال بر پایه عدالت اجتماعی بود، موضوعی که بعد از رسول خدا(ص) به فراموشی سپرده شد و متولیان حکومت وقت، برخلاف سیره پیامبر اکرم(ص) بیتالمال رابین اقوام و دوستان خود ناعادلانه تقسیم میکردند، موضوعی که باعث به وجود آمدن دو جنگ بزرگ در آن زمان شد.
حضرت در روز دوم خلافت خویش سیاست عدالتخواهی خویش را اینگونه بیان کرد: «سوگند به خدا [اگر اموال بخشیده شده از سوی عثمان را بیابم] به مالک آن بازگردانم، اگرچه از آن زنها شوهر داده و کنیزکان خریده شده باشد؛ زیرا در عدل و درستی، وسعت و گشایش است و آنکه عدالت را برنتابد، ستم را سختتر یابد.»
ازاینرو در تاریخ نوشتهاند که حضرت دستور داد که همه سلاحهایی را که در خانه عثمان پیداشده بود و آنها را علیه مسلمانان به کار گرفته بودند، بگیرند و در بیتالمال قرار دهند. همچنین مقرر فرمود شتران زکات که در خانهاش بود را تصرف کنند و شمشیر و زره او را هم بگیرند؛ اما کاری به سلاحهایی که در خانه عثمان بود و بر ضد مسلمانان از آن استفادهنشده بود، نداشته باشند و از تصرف همه اموال شخصی عثمان که در خانهاش و جاهای دیگر است، خودداری شود.
همچنین دستور فرمود اموالی که عثمان بهصورت پاداش و جایزه به یاران خود و دیگران داده است، برگردانده شود. چون این خبر به عمرو بن عاص رسید، برای معاویه نوشت: «هر چه باید انجام دهی انجام بده که پسر ابیطالب همه اموالی را که داری از تو جدا خواهد کرد.
عمران و آبادانی زمینهای تحت حکومت، یکی دیگر از کارهای امیرالمومنین(ع) برای رونق اقتصاد جامعه بود، بهگونهای که آن حضرت به فرمانداران خویش دستور داد که در این جهت گام نهند.
بهعنوان نمونه در نامهای خطاب به «فرظةبن کعبالانصاری» کارگزار "بهقباذات" سفارش میکند، در لایروبی نهرها به کشاورزان کمک نماید، در این نامه آمده: «اما بعد؛ گروهی از مردم منطقه مأموریت تو نزد من آمدند و یادآوری کردند که نهری از آنها پنهان و از بین رفته است و درصورتیکه آن نهر را حفر نموده و آماده سازند، دیار آنها آباد میگردد و بر پرداخت خراج خود توانایی پیدا میکنند و بر بیتالمال مسلمین نیز افزوده میشود.
( منبع: کتاب أنساب الأشراف جلد :390:2 . نيز، ر. ک:تاريخ اليعقوبي:203:2. )
از من خواستند نامهای به تو بنویسم تا برای حفر نهر و لایروبی آن، آنها را جمع نمایی و در این راه به آنان کمک مالی کنی. اما من این را صحیح نمیدانم که کسی را مجبور به کاری بکنم که کراهت دارد. آنها را دعوت کن، پس اگر نهر آنگونه بود که آنها میگفتند، هرکسی بخواهد او را برای کار بفرست و نهر از آنکسی است که روی آن کار کند، نه آنان که مایل به همکاری نیستند. اگر آن را آباد سازند و قوی گردند، برای من محبوبتر است از آنکه ضعیف شوند. والسلام.»
حمایت از بازرگانان و صنعت گران، کار دیگری بود که حضرت در دوران حکومت خویش انجام داد، نقلشده که آن حضرت اقدام به ساخت بازاری کرده و سپس آن را در اختیار تاجران قرارداد و از حجرههای بازار اجاره دریافت نمیکرد.
برخورد با افرادی که فساد اقتصادی داشتهاند، گوشهای دیگر از خدمات حضرت برای جامعه بوده است که نمونهای از آن را میتوان در برخورد آن حضرت با «ابن هرمه» مسئول اقتصادی بازار اهواز دید که حضرت با نامهای به حاکم اهواز صریحاً دستور برخورد با وی را صادر میکند.
یا نمونه دیگری از آن را میتوان به اخراج افرادی برشمرد که در بازار مسلمانان اقدام به گرانفروشی میکردند، امام صادق(ع) در این زمینه میفرمایند: «امیرالمؤمنین(ع) بر کالای کسی قیمتگذاری نمیکرد لکن به کسی که بیش از قیمت متعارف کالایش را عرضه میکرد، میفرمود: «آنگونه که مردم میفروشند، بفروش و در غیر این صورت از بازار بیرون برو» مگر اینکه کالایی که او عرضه میکرد مرغوبتر از کالایی بود که در بازار عرضه میشد.»
نمونه دیگری از تلاش اقتصادی ایشان را میتوان در برخورد آن حضرت با محتکران یادکرد که نمونه فراوانی از آن در تاریخ نقلشده است.
خدمت دیگری که حکومت علوی به اقتصاد جامعه اسلامی انجام داد، استقلال اقتصادی جامعه، از وابستگی به دیگر کشورها بود، آنچنانکه شعار حضرت در حکومتشان این جمله بود: «مادامیکه این امت لباس بیگانه نپوشد و از غذاهای آنان استفاده نکند، همواره در خیر خواهند بود و هنگامیکه چنین کنند خداوند آنان را ذلیل خواهد کرد.»
امیرالمؤمنین علیه السلام بر پایه ی عدل حاکمیت خود را پیش برد و این عدالت را در همه ی عرصه ها و حوزه ها پیاده کرد. خود آن وجود مقدس می فرمایند: «هرگاه حکومت بر پایه های عدل بنا شود و از حمایت عقل برخوردار باشد، خداوند طرفداران حکومت را یاری نموده، دشمنانش را خوار می سازد.»[1] این کلیت وضعیتی است که با وجود تمام مشکلات و سنگ اندازی و بحران هایی که در حکومت آن وجود مقدس وجود داشت، روح حاکم را امیرالمؤمنین علیه السلام این گونه بر جامعه حاکم کرده بود که با اطمینان خاطر حداقل از وضعیت کوفه که خود مستقیم در آنجا نظارت دارد بیان می فرمایند.
مدل سیاست ورزی امیرالمؤمنین علیه السلام در معیشت عموم مردم
امیرالمؤمنین علیه الصلوة والسلام همان اوّل رسیدن به قدرت و خلافت در ارتباط با وضعیت فساد اقتصادی که پدید آمده بود و عده ی زیادی از نعمت های الهی و حق خود محروم بودند، موضع می گیرند و نکاتی را بیان می فرمایند. ایشان روز دوم خلافت در یک سخنرانی سیاست های خود را به صراحت بیان می کنند و می فرمایند همه ی حقوق ها و درآمدهای نامشروع زورمندان و ثروتمندان قطع می شود و همه ی آنچه را که به ناحق خلفای پیشین به یک عده ای دادند را باز می گرداند و به بیت المال می آورد تا به دست صاحبان اصلی این حقوق برسد. حتی می فرمایند اگر مهر زنانشان کرده باشند را هم پس می گیرم. بعد هم می فرمایند که تمام مردم مسلمانان در برخورداری از بیت المال برابر هستند و هیچ امتیاز و تفاوتی بین مهاجرین و انصار و سایر مردم به سبب سوابق و کارهایی که قبلاً برای اسلام در زمان پیغمبر کردند وجود ندارد؛ چون در زمان خلفای پیشین به مهاجران نسبت به سایر مردم از بیت المال بیشتر پرداخت می شد. نسبت به انصار هم که مردم مدینه بودند تبعیض وجود داشت. به اوسی ها بیشتر از خزرجی ها می دادند.
دریافت حقوق یکسان
امیرالمؤمنین علیه السلام با این بیانش می فرمایند همگانی که صرفاً مسلمان باشند، چه عرب، چه عجم و چه مهاجر باشند، حقوق برابر دریافت خواهند کرد. این خیلی مهم است، چون بسیاری از مردم حقی در بیت المال نداشتند و امیرالمؤمنین علیه السلام با در نظر گرفتن سهم و حق وحقوقی برای تمام افراد جامعه از بیت المال در ریشه کن کردن فقر و همچنین بهبود معیشت مردم و اجرای عدالت کاری اساسی صورت دادند. ما اینجا متوجه زحمت بزرگ امیرالمؤمنین علیه السلام می شویم. ببینید تا قبل از اینکه امیرالمؤمنین علیه السلام به خلافت برسند بخش مهمی از منابع خزانه ی حکومت، خمس غنیمت هایی بود که به سبب فتوحات گسترده به دست خلیفه می رسید و خلیفه هم این ها را در خزانه ی بیت المال قرار می داد. حالا گذشته از چپاول هایی که بنی اُمیه در زمان خلیفه ی سوم از بیت المال می کرد، به هر صورت یک منبع مهمی بود که در دست خلیفه بود؛ امّا امیرالمؤمنین علیه السلام که این فتوحات را قبول نداشتند و متوقف کرده بودند، درحقیقت یکی از منابع مهم درآمد بیت المال که تا آن موقع رایج بود را از دست داده بودند. با این حال چون آن تبعیض های گسترده را از بین بردند و آن رقم های نجومی که زمان خلفای پیشین به یک عده ی خاص داده می شد، تماماً قطع شد و در بدنه ی جامعه و به خصوص کسانی که تا آن موقع هیچ حق و حقوقی از بیت المال نداشتند توزیع شد، لذا امیرالمؤمنین سلام الله موفق شدند که کمک بزرگی به بهبود معیشت مردم و رفع فقر در جامعه کنند و عدالت را به معنای واقعی کلمه اجرا کردند. به خصوص باز هم تأکید می کنم، با وجود اینکه از منابع بیت المال به خاطر قطع فتوحات حضرت با کمبود هم مواجه بودند.
عدالت امام علی علیه السلام
بیت المال توسط خویشان خلیفه ی سوم و در حقیقت چراغ سبز و موافقت خود خلیفه غارت شده بود و این فساد گسترده ی اقتصادی باعث بروز یک انقلاب شد. انقلابیون از کوفه و بصره و مصر ریختند داخل مدینه و مدینه هم که آن موقع مرکز خلافت بود، مردم آنجا هم که در جریان یک چنین وضعی بودند به انقلابیون پیوستند؛ چون خلیفه هم حاضر نبود سیاست های خبط و خطای خودش را اصلاح کند نهایتاً کشته شد. بنابراین یک مسئله ی کاملاً آشکاری بود که گروهی بیت المال را غارت کردند و یک چنین فسادی پدید آمده و عده ی زیادی زیر خط فقرند و در اثر همین وضعیت انقلابی پدید آمد.
امّا آنچه مسلّم است و تاریخ ثبت کرده، امیرالمؤمنین علیه السلام از خلیفه ی مقتول شروع کرد؛ یعنی حضرت افرادی را فرستاد و جز مقداری که معلوم بود متعلّق به شخص عثمان است، مابقی اموالی را که او در خانه و خزائن خود انبار کرده بود، چه منقول و چه غیرمنقول همه را مصادره کرد و به بیت المال برگرداند. قاعدتاً باید این روش ادامه پیدا می کرد؛ امّا تا آنجایی که من به خاطر دارم تاریخ مورد دیگری را ثبت نکرده است. شاید همین که دیدند حضرت از خلیفه آغاز کرده، عده ای از همان سرمایه داران و غارتگر و مفسدان اقتصادی از خوف اینکه ایشان به سراغ آن ها بیاید و اموال را از آن ها بگیرد، قاعدتاً باید اموال را برداشته و گریخته باشند؛ یعنی از محدوده ی تسلّط امیرالمؤمنین علیه السلام گریخته باشند، چون امیرالمؤمنین علیه السلام کسی نبود که شعاری بدهد و عمل نکند. وقتی با قاطعیت فرمود و از خلیفه هم آغاز کرد، من حدس می زنم که موارد دیگری هم بوده و حضرت این اموال غارت رفته را مصادره کرده و به بیت المال برگردانده اند. حالا یا در تاریخ ثبت نشده یا سانسور شده است.
...........................................
در نامه های امیرالمؤمنین علیه السلام هم مشخص است که به صورت مخفی مسئولان را زیر نظر داشتند و هم موردی داشتیم که به یکی از اصحاب سرشناس فرمانی داده است که برود و به صورت آشکار بررسی کند عملکردها را و به حضرت گزارش بدهد؛ امّا در حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام یک موردی از مفاسد اقتصادی و اختلاس داریم که اتفاق افتاد و ایشان از طریق شبکه ی عیون و مأموران مخفی خود مطلع شدند. ماجرا این بود که یزیدبن حُجَیّه، فرمانروای ری بود و از سوی امیرالمؤمنین علیه السلام در آنجا حکومت می کرد. او از بیت المال اختلاس کرد و به قدری امیرالمؤمنین علیه السلام نامحسوس و زیرکانه این قضیه را کشف کرد که طرف نفهمید برای چه امیرالمؤمنین علیه السلام او را به کوفه احضار کرده است. وقتی به کوفه آمد حضرت وضعیت اختلاسش را با مدارکی که بود برای او رو کرد و طرف هم چاره ای جز اعتراف نداشت. امیرالمؤمنین علیه السلام او را به زندان انداخت.
یا مصقلة بن هبیره ی شیبانی که فرمانروای ناحیه ای در فارس به نام اردشیر خُره[2] و از کارگزاران حضرت بود؛ او پانصد هزار درهم سر مسئله ای به حاکمیت بدهکار بود و چون سر موعد آن را پرداخت نکرد حضرت او را احضار کرد و او هم از ترس برخورد ایشان به سوی معاویه گریخت. امیرالمؤمنین علیه السلام هم خانه ی او را در کوفه خراب کرد. در نهج البلاغه هم هست که او را سرزنش می کنند و می فرمایند: «قَبَّحَ اللَهُ مَصْقَلَة»[3] یعنی خدا روی زشت مصقله را زشت بگرداند که این گونه خیانت کرد و گریخت. امیرالمؤمنین علیه السلام هیچ ملاحظه ای در برخورد با فساد اقتصادی و خیانت در بیت المال نداشت و کوچک ترین تخلف یا خیانتی را با سرعت و جدّیت برخورد و مقابله می کرد.
منابع درآمدی حکومت حضرت
در زمان خلفای پیشین مهم ترین منابع خزانه و درآمد حکومت از غنیمت های فراوانی بود که در جنگ هایی به اسم جهاد و نشر اسلام با ممالک دیگر، تأمین می شد. امّا امیرالمؤمنین علیه السلام به هیچ وجه با انتشار اسلام به این شیوه موافق نبودند و آنها را متوقف کرده بودند. البته یک منبعی را از دست داده بودند، امّا جمع آوری زکات در خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام با دقت و با کمال انصاف صورت می گرفت. ما از کلام امیرالمومنین علیه السلام خطاب به متولیان جمع آوری زکات داریم که حضرت می فرمود هیچ فشار و مته به خشخاش گذاشتن نداشته باشید. خود افراد داوطلبانه آنچه داشته اند را اظهار می کردند و بر مبنای اظهار آن ها زکات جمع آوری می شده است.
دومین منبع مهم هم خراج مالیات زمین هایی بود که در اختیار دولت بود و به افراد می دادند که روی آنها کار کنند. این غیر از بحث زکات بود، چون مالکیت این زمین ها متعلّق به دولت بود. حضرت بسیار با دقت نظر و سیاست های مدبرانه ی اقتصادی که عرض کردم، بدون اینکه به مؤدیان فشار و اجحافی وارد شود، موفق شدند که بیت المال را توزیع کنند و هیچ کمبودی هم حس نشود. این خیلی مهم است، به خصوص وقتی که درآمدهای غنائم و خمس غنیمت ها که یکی از موارد مهم تأمین بیت المال بود را دیگر ندارد، امّا وقتی جلوی حقوق های نجومی خلفای پیشین گرفته شده و افراد یکسان از بیت المال برخوردار هستند، جز اظهار ناراحتی همان رانت خواران و حرام خواران بقیه ی جامعه کمال آسایش و آرامش و برخورداری از بیت المال را به صورت عادلانه دارند و ما در سطح جامعه به هیچ مورد اعتراضی که وضعیتشان مشکل پیدا کرده برخورد نمی کنیم.
________________________________________
اوضاع اقتصادی مردم در زمان امام علی علیه السلام :
امیرالمومنین علیه السلام، پس از مدتی که در کوفه خلافت می کرد، روزی مردمان را جمع آورد و سخن راند.
این سخنرانی، در حقیقت، بیان بیلان و ترازنامه حومتی 4 ساله ی امام در کوفه بود. بسیار مهم است که ببینیم امام چه می گوید و چگونه می گوید؟ موفقیت های خود را در چه می داند و چگونه می داند؟ از کجا می آغازد؟ از معنویات مردم یا معیشت آنان؟ معاش آنان یا معادشان؟!
او فرمود:
در کوفه همه زندگی مناسب دارند: صاحبان پایین ترین شغل ها هم نان گندم می خورند، خانه و سرپناه دارند، و از آب گوارا (فرات) می نوشند[1].
پُر پیداست که امام بر وضع معیشت مردمان تاکید می کند و رفاه زندگی آنان را جزو موفقیت های دوران حکومت خود برمی شمارد.
در منطقه ی تحت حکومت من، کسی بی سرپناه و بی خانه نیست. کسی دغدغه ی مسکن ندارد.
در فضای حکومتی علی، حتی مردمان پایین ترین سطوح زندگی هم مرفه اند و خوش زی. «انّ أدناهم منزلة» یعنی آنانی که سطح زندگی شان از همه پایین تر است، آنان هم نان گندم می خورند.
و عجبا که با این سطح خوب زندگی اجتماعی حاکم و خلیفه آن جامعه، باز نان جو می خورد و گندم نمی خورد.
آب آشامیدنی شما هم، گوارا و سالم است، آب فرات است. یعنی در حکومت دینی، نگذاشتم کسی بی خانمان، فقیر و گرسنه باشد. همه ی مردمانی که در کوفه زندگی می کردند، لزوما مسلمان هم نبودند. این رفاه معیشتی برای تمام کسانی است که تحت حکومت او بودند نه فقط مسلمانان.
پی نوشت ها:
[1] «مَا أَصْبَحَ بِالْكُوفَةِ أَحَدٌ إِلَّا نَاعِماً إِنَّ أَدْنَاهُمْ مَنْزِلَةً لَيَأْكُلُ الْبُرَّ وَ يَجْلِسُ فِي الظِّلِّ وَ يَشْرَبُ مِنْ مَاءِ الْفُرَات»؛
در نامه امام علی علیه السلام به مالک اشتر :
این مواردی که بیان شد تنها گوشهای از خدمات امیرالمومنین(ع) است که نشاندهنده این واقعیت است که حکومت علوی علاوه بر تدبیرهای جنگی، تدبیرهای اقتصادی مهمی برای جامعه داشته است.
امام عليه السلام در اين کلام، براي اقتصاد، نقشي هم تراز «عبادت» قائل مي شود و اقتصاد را مجموعه اعمالي مي داند که تابع نظام ارزشي حاکم بر انسان است، و از آن جا که هدف در نظام ارزشي حاکم بر انسان از ديدگاه اسلام، با توجّه به بُعد حق گرا و کمال طلب او، رسيدن به مقام قرب ربوبي است، فرد با ايمان بايد با چنين «معياري» همه رفتارهاي خويش را منطبق سازد تا به هدف خويش دست يابد.
حضرت در اين زمينه به مالک اشتر مي فرمايد:
وَ لْيَکُنْ أَحَبُّ الْأُمُورِ إِلَيْکَ أَوْسَطَهَا فِي الْحَقِّ وَ أَعَمَّهَا فِي الْعَدْلِ وَ أَجْمَعَهَا لِرِضَي الرَّعِيَّةِ.(5) محبوب ترين کارها نزد تو، سازگارترين آن ها با «حق» و گسترده ترين در «عدالت» و فراگيرترين در جلب «رضايت» مردم باشد؛
از اين رو، نگاه کمال خواهانه امام به اقتصاد و فعّاليت هاي دنيايي را مي توان در جاي جاي زندگي و نامه ها و دستورالعمل هاي وي به کارگزارانش مشاهده کرد.
حضرت به کارگزار خود در آذربايجان (اشعث بن قيس) مي فرمايد:
إِنَّ عَمَلَکَ لَيْسَ لَکَ بِطُعْمَةٍ وَ لَکِنَّهُ فِي عُنُقِکَ الاَْمَانَةُ؛(6)
يعني نگاه امام علي عليه السلام به اقتصاد و امور مادّي و دنيايي که از معرفت شناسي او تأثير مي پذيرد، از افق ديد مکاتب مادّي فراتر است که تنگ نظرانه خواسته اند همه چيز را در جهان مادّي خلاصه کنند. اعتقاد به آخرت و برخورداري از فلسفه زندگي مانند آن چه قرآن براي انسان تصوير و تبيين مي کند، با ديگر مکاتب مادّي در عمل و رفتار تفاوت هاي فاحشي مي يابد که بررسي همه جانبه آن ها فرصتي بيش تر از اين نوشتار را مي طلبد.
اگر از ديدگاه مکاتب منفعت گر، رسيدن به سود هدف است و براي رسيدن به آن بايد از هر راهي اقدام کرد، از ديدگاه امام علي، اوّلاً هدف، رسيدن به منافع مادّي نيست و ثانيا براي رسيدن به هدف گرچه مقدّس هم باشد از هر وسيله اي نمي توان کمک گرفت که به طور نمونه مي توان به نبستن آب بر روي لشکر معاويه (به رغم اين که آنان با لشکر حضرت چنين کرده بودند) يا پذيرش حکميّت در جنگ صفيّن و دستور عقب نشيني به مالک در چند قدمي پيروزي اشاره کرد. اميرمؤمنان عليه السلام در اين زمينه به مالک اشتر، استاندار مصر چنين سفارش مي کند:
وَ لاَ يَدْعُوَنَّکَ ضِيقُ أَمْرٍ لَزِمَکَ فِيهِ عَهْدُ اللَّهِ إِلَي طَلَبِ انْفِسَاخِهِ بِغَيْرِ الْحَقِّ فَإِنَّ صَبْرَکَ عَلَي ضِيقِ أَمْرٍ تَرْجُو انْفِرَاجَهُ وَ فَضْلَ عَاقِبَتِهِ خَيْرٌ مِنْ غَدْرٍ تَخَافُ تَبِعَتَهُ.(7) اگر در مشکل و گرفتاري واقع شدي، مبادا بخواهي آن را از طريق «ناحق» حل کني و تعهّد خويش در برابر خدا [= در راه حق] را ناديده بگيري؛ زيرا بدون ترديد، صبر تو بر تنگنايي که گشايش و نيکي فرجام آن را اميد مي بري، از نيرنگي که بر نتايج آن بيمناکي و هم از بازخواست الاهي که بدان گرفتار آيي و دنيا و آخرت تو تباه شود، بهتر است.
برنامه هاي اقتصادي امام علي عليه السلام
آن چه گذشت، گوشه اي از انديشه و نگرش امام به اقتصاد و فعّاليّت هاي اقتصادي بود. در ادامه بحث، در حوزه رفتار، به رؤوس برنامه هاي حضرت در دوران خلافت و حکومت ظاهري وي اشاره مي شود. از آن جا که دوره حکومت اميرمؤمنان پس از خلافت خلفاي پيشين و اوضاع نابسامان بعد از عثمان آغاز مي شود، محور برنامه هاي حضرت در جهت گسترش «عدالت اجتماعي» و «عدالت اقتصادي» است که از مجموع رفتار او در زمان حاکميّت و نيز سفارش هايي به کارگزاران استفاده مي شود.
1. گسترش عدالت
براي فردي که در رأس هرم قدرت نظام اسلامي است، شايد هيچ کاري از نشاندن لبخند رضايت بر لبان توده جامعه، لذّت بخش تر نباشد. جامعه اي که از اوضاع نابسامان اقتصادي در رنج است و تبعيض و بي عدالتي و بخشش هاي بي شمار عثمان از سويي و چپاول بيت المال به وسيله نزديکان خليفه از سوي ديگر، موجب رنجش خاطر مردم را فراهم آورده است. چنين جامعه اي با اعلام برنامه هاي امام علي عليه السلام جان تازه اي مي گيرد و به افق هاي روشن عدالت مي انديشد؛ البتّه امام براي رسيدن به آن، رنج ها و هزينه ها را تحمّل کرد و تا پاي جان، از سر صدق بر آن اصرار ورزيد و عاقبت در اين راه، کشته عدالت شد.
او که درد گرسنگي را عادت خويش ساخته و رنج برهنگي را با وصله هاي مدام بر جامه و موزه اش حس، و از دنيا به قرص نان و نمکي بسنده کرده است، مي داند که نياز محرومان و آه مظلومان براي چيست؛ بدين سبب، نخستين اقدامش مبارزه با چپاولگراني است که در زمان عثمان، حق مردم مستضعف را خورده اند. وي در اين باره مي فرمايد:
وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِکَ بِهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ.(8) به خدا سوگند! اگر ببينم با آن اموال، زنان به همسري گرفته شده، و کنيزکان به ملکيّت درآمده اند، آن ها را به بيت المال بر مي گردانم.
او در جهت احقاق حقّ رعيّت، کمر همّت بسته و بر مسند قدرت اعتبار بخشيده و عدالت را از درون خانه و خاندانش تا سطح اجتماع و کارگزارانش گسترش داده است و با هر چه بي عدالتي است، قصد مبارزه دارد؛ اگرچه از روي نياز و از سوي اهل رازش باشد.(9)
امام در تقسيم بيت المال، بين خواهرش و کنيز او فرقي نمي گذارد و به هر کدام 20 درهم مي دهد يا بين زن قريشي که خود را از اشراف مي داند و کنيز عجمي ( غیر عرب ) و او تفاوتي نمي گذارد و وقتي به وي اعتراض مي شود، مي فرمايد:
من ميان سياه و سفيد فرقي نخواهم گذاشت و بين فرزندان اسماعيل و اسحاق تفاوتي نيست و در قرآن، برتري عرب بر عجم را نديده ام.(10)
گسترش قسط و عدل که اصولاً فلسفه ارسال رسولان الاهي نيز بدان جهت بوده است،(11) جز از او که دست آموز آموزه هاي وحياني مکتب اسلام است، انتظار نمي رود.
2. کوشش براي بهبود وضع مردم
حضرت، يکي از وظايف مهمّ حاکم را بسترسازي مناسب جهت آسايش مردم و تأمين رفاه آنان مي داند و در دستوري به مالک اشتر مي فرمايد:
وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَيْسَ شَيْءٌ بِأَدْعَي إِلَي حُسْنِ ظَنِّ رَاعٍ بِرَعِيَّتِهِ مِنْ إِحْسَانِهِ إِلَيْهِمْ وَ تَخْفِيفِهِ الْمَؤونَاتِ عَلَيْهِمْ.(12)
وي آسان سازي هزينه زندگي مردم به وسيله حاکم را از مصاديق حُسن ظنّ حاکم بر مردم مي داند که به طور مسلّم در اجتماع آثار روحي و رواني خواهد داشت و در فرماني ديگر به مالک اشتر مي گويد که زمينه براي تاجران و صنعتگران به گونه اي آماده شود تا بتوانند نياز جامعه را به راحتي تأمين کنند و مشکلي نداشته باشند؛ زيرا استواري همه طبقات جامعه به بازرگانان و صنعتگران است:
... وَ لاَ قِوَامَ لَهُمْ جَمِيعا إِلاَّ بِالتُّجَّارِ وَ ذَوِي الصِّنَاعَاتِ.(13)
در بخش ديگري براي گردآوري ماليات مي فرمايد:
وَ تَفَقَّدْ أَمْرَ الْخَرَاجِ بِمَا يُصْلِحُ أَهْلَهُ فَإِنَّ فِي صَلاَحِهِ وَ صَلاَحِهِمْ صَلاَحا لِمَنْ سِوَاهُمْ وَ لاَ صَلاَحَ لِمَنْ سِوَاهُمْ إِلاَّ بِهِمْ لِأَنَّ النَّاسَ کُلَّهُمْ عِيَالٌ عَلَي الْخَرَاجِ وَ أَهْلِهِ.(14) درباره ماليات چنان عمل کن که موجب بهبود حال خراجگزاران شود؛ چرا که با درستي خراج و سامان حال خراجگزاران، وضع ديگران نيز اصلاح مي شود، و کار ديگران جز با بهبود آنان، سامان نمي پذيرد؛ چرا که همه مردم در گرو خراج و خراج گزارانند.
امروزه در بعضي نظام هاي اقتصادي، شاهد أخذ ماليات به هر شکل ممکن هستيم که خود موجب بروز تنش و فاصله گرفتن مردم از حکومت و نيز پيدايش اقتصاد زيرزميني و حيله هاي ديگر جهت فرار از پرداخت ماليات مي شود. اين مسأله به واسطه نبود روح «عدالت» در برنامه هاي اقتصادي است؛ البتّه نبايد فراموش کرد که ممکن است افرادي به رغم داشتن امکانات، باز هم از پرداخت خراج و ماليات طفره روند که بي عدالتي و ستمي بزرگ بر اجتماع است و بايد با آن مبارزه شود؛ ولي اين مطلب را نبايد از نظر دور داشت که در طّراحي نظام مالياتي بايد مصالح ماليات دهندگان لحاظ، و در مسير آباداني و سازندگي ايشان (اجتماع) صرف شود؛ همان گونه که حضرت مي فرمايد:
وَ لْيَکُنْ نَظَرُکَ فِي عِمَارَةِ الْأَرْضِ أَبْلَغَ مِنْ نَظَرِکَ فِي اسْتِجْلاَبِ الْخَرَاجِ لِأَنَّ ذَلِکَ لاَ يُدْرَکُ إِلاَّ بِالْعِمَارَةِ وَ مَنْ طَلَبَ الْخَرَاجَ بِغَيْرِ عِمَارَةٍ أَخْرَبَ الْبِلاَدَ وَ أَهْلَکَ الْعِبَادَ وَ لَمْ يَسْتَقِمْ أَمْرُهُ إِلاَّ قَلِيلاً.(15) امّا بايد نظر تو [= مالک] در آباداني زمين بيش تر باشد تا گرفتن خراج؛ چون خراج بدون آباداني به دست نمي آيد و آن که بدون آباداني خراج بخواهد، کشور را خراب و مردم را نابود مي کند و حکومتش چند روز بيش نمي پايد.
بنابر آن چه امام علي عليه السلام در اين بخش ترسيم فرمود، ماليات در نظام اسلامي براي بهبود اوضاع و آباداني و سازندگي کشور صرف مي شود و هر گاه مردم از سنگيني ماليات و نداشتن توان پرداخت آن به واسطه آفت زدگي يا ديگر عوامل طبيعي نظير خشکسالي و سيل، شِکْوه داشتند، حاکميّت و دولت هر قدر که مي تواند بايد به آن ها تخفيف دهد و به قول امام، «نبايد اين تخفيف بر آنان گران آيد».
فَإِنْ شَکَوْا ثِقَلاً أَوْ عِلَّةً أَوِ انْقِطَاعَ شِرْبٍ أَوْ بَالَّةٍ أَوْ إِحَالَةَ أَرْضٍ اغْتَمَرَهَا غَرَقٌ أَوْ أَجْحَفَ بِهَا عَطَشٌ خَفَّفْتَ عَنْهُمْ بِمَا تَرْجُو أَنْ يَصْلُحَ بِهِ أَمْرُهُمْ وَ لاَ يَثْقُلَنَّ عَلَيْکَ شَيْءٌ خَفَّفْتَ بِهِ الْمَؤونَةَ عَنْهُمْ ... .(16) اگر مردم از سنگيني ماليات يا آفت زدگي يا بي آبي و خشکسالي يا دگرگوني وضع زمين در اثر غرقاب يا بي آبي شِکْوه کردند، به آنان تا هر قدر که مي داني موجب بهبود وضعشان خواهد شد، تخفيف بده و مبادا اين تخفيف بر تو گران آيد؛ زيرا اين ذخيره اي است که به صورت آباداني و عمران به تو باز خواهند گردانيد. افزون بر اين، با اين کار ستايش آنان را هم به خود جلب کرده اي و خود نيز از گسترش عدالت در ميان آنان به شادي و سرفرازي رسيده اي و در حالي که به سبب آسايشي که براي آنان فراهم آورده اي، به توانمندي بيش ترشان تکيه خواهي کرد و به موجب عدالت و رفتار خوشي که آنان را بدان مأنوس کرده اي، بديشان اطمينان خواهي يافت و چه بسا کارهايي پس از اين براي تو پيش آيد و بر عهده آنان بگذاري که از صميم دل مي پذيرند.
حضرت، آباداني را عاملي براي مشارکت مردم در پذيرش برنامه هاي دولت مي داند و بر عکس، خرابي را از تنگدستي مردم و رويکرد حاکمان به مال اندوزي برمي شمرد و در اين زمينه مي فرمايد:
فَإِنَّ الْعُمْرَانَ مُحْتَمِلٌ مَا حَمَّلْتَهُ وَ إِنَّمَا يُوءْتَي خَرَابُ الْأَرْضِ مِنْ إِعْوَازِ أَهْلِهَا وَ إِنَّمَا يُعْوِزُ أَهْلُهَا لِإِشْرَافِ أَنْفُسِ الْوُلاَةِ عَلَي الْجَمْعِ وَ سُوءِ ظَنِّهِمْ بِالْبَقَاءِ وَ قِلَّةِ انْتِفَاعِهِمْ بِالْعِبَرِ.(17) به درستي که هر باري را بر دوش کشور آباد بگذاري مي تواند تحمّل کند؛ ولي خرابي هر سرزمين، بي ترديد از تنگدستي مردم آن، و تنگدستي مردم هم از روي کردن زمامداران به مال اندوزي و بدگماني آن ها به ماندن خويش و کم بهرگي آنان در عبرت گيري از روزگار گذشته است.
حضرت در قسمتي ديگر، به مالک سفارش مي کند که زمينه را براي بيع و تجارت (کسب و کار) فراهم کند و حدّ و حدود و عدل و انصاف مراعات شود:
وَ لْيَکُنِ الْبَيْعُ بَيْعا سَمْحا بِمَوَازِينِ عَدْلٍ وَ أَسْعَارٍ لاَ تُجْحِفُ بِالْفَرِيقَيْنِ مِنَ الْبَائِعِ وَ الْمُبْتَاعِ(18) و بدان که خريد و فروش بايد آسان و بر اساس موازين عدل و داد و به نرخي منصفانه باشد که به هيچ يک از فروشنده و خريدار زيان وارد نيايد.
3. مبارزه با مفاسد اقتصادي
اصولاً فردي که بر کرسي قدرت تکيه زده، به فراخور مقام و قدرتي که از آن برخوردار شده است، منابع و اطلاعات و ديگر مؤلّفه هاي قدرت و مکنت مادّي بيش تري دارد؛ از اين جهت، ضريب سقوط او در دام هوا و هوس هاي شيطاني و نفساني، بيش از ديگران است؛ بنابراين، هر مسؤولي در مقايسه با پُست سازماني که اشغال کرده و در حدّ بهره مندي اش از منابع قدرت، در مظانّ ارتکاب گناهان و مفاسد مالي است که شايد براي ارتکاب آن ها، در مواردي توجيهات «خودپسندي» نيز داشته باشد؛ از اين رو يادآوري آرمان هاي والاي انساني و آخرت و رعايت تقواي الاهي، عامل حفظ، و ضامن سلامت چنين افرادي و در پي آن، جامعه خواهد شد؛ زيرا به گفته حضرت رسول صلي الله عليه و آله وسلم صلاح و فساد جامعه از رهگذر صلاح و فساد مسؤولان و متولّيان آن فراهم مي شود(19) اميرمؤمنان عليه السلام نيز در اين زمينه مي فرمايد:فَلَيْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِيَّةُ إِِّلا بِصَلاَحِ الْوُلاَةِ.(20)
در حوزه اداري، مفاسد اخلاقي گوناگوني متصوّر است که هر گاه شخصي از نظام ارزشي الاهي دورافتاد، ممکن است به آن دچار شود. بهره برداري شخصي از امکانات دولتي (بيت المال)، قائل شدن «حق» براي «خود» فراتر از حقوق يک سان با ديگران، خود را در حاشيه امنيتي قرار دادن و اسراف و تبذير، نمونه هايي از اين مفاسد است. فزون طلبي و رانت خواري اطرافيان مسؤول و سوءاستفاده هاي ديگر شغلي که امروزه بدبختانه رو به افزايش است، همگي از کم رنگ شدن باورهاي ديني و کم شدن پايبندي چنين افرادي به ارزش هاي ديني شکايت دارد و خود، عاملي ديگر براي نابسامان تر شدن اوضاع اقتصادي است و موجب پيدايش بسياري از تنگناها و مشکلات اقتصادي مي شود .
حضرت پس از خلافت عثمان، زمام امور مسلمانان را به عهده گرفت و مردم از نزديک شاهد ناهنجاري هاي اخلاقي و مالي اطرافيان خليفه (بني اميّه) بودند؛ بدين سبب، نخستين اقدام خود را برکناري تمام کارگزاران عثماني از امور ممکلتي اعلام کرد و حاضر نبود کساني را که به تعبير او چون شتران گرسنه در سبزه زار طبيعت بهاري، به جان(21) بيت المال مسلمان افتاده بودند، براي يک لحظه هم در نظام (امور) مملکتي تحمّل کند و هنگامي که با مخالفت دوستان و مشاوران خويش روبه رو شد که صلاح و مصلحت فعلي حکومت او را در ابقاي چنين افرادي نظير معاويه مي دانستند، فرمود:
امّا اين که گفتي لازم است آنان را در مقام خود ابقا کنم، به خدا سوگند! خود يقين دارم که اين کار براي اصلاح وضع دنياي من مفيد است؛ ولي با شناختي که از کارگزاران عثمان دارم، حق اقتضا مي کند که هرگز هيچ يک از ايشان را به ولايت نگمارم. اگر اين را بپذيرند، برايشان خوب تر است و اگر نپذيرند، شمشير را به ايشان ارمغان خواهم داد.(22)
از سخنان پيشين، نگرش حضرت درباره «قدرت» به خوبي استفاده مي شود. هر چند کاري براي امروز و منافع مادّي و دنيايي او مفيد باشد، اگر با معيارها و موازين «حق» و «عدل» نسازد، آن را به کار نخواهد بست و پذيرش خلافت و حکومت را نيز منوط به اين مي داند که بتواند از اين طريق، حقّي را احقاق، و عدلي را اقامه کند وگرنه ارزش کفش کهنه وصله زده شده يا آب بيني بز مريضي را هم نخواهد داشت.
4. کنترل اخلاقي و عملي کارگزاران
حضرت علي عليه السلام خود در استفاده از بيت المال و رعايت حقوق مردم چنان رفتار مي کرد که شايد گفتن و شنيدن بعضي از آن ها براي افراد ناآشنا با سيره او دور از باور باشد.
دستور تراشيدن نوک قلم (براي کم مصرف کردن جوهر)، رعايت فاصله خطوط (براي کم مصرف کردن کاغذ) و گذاشتن چراغ شخصي در کنار چراغ بيت المال در اتاق کار خويش، و بسنده کردن به حدّاقل زندگي، بلکه کم تر از آن، همه از واقعيّت هاي مسلّم تاريخي هستند که دوست و دشمن بر آن اتّفاق دارند.(23) امام خطاب به زياد (جانشين ابن عبّاس، استاندار بصره) که در مصرف بيت المال بي مبالاتي کرده بود، مي نويسد:فَدَعِ الْإِسْرَافَ مُقْتَصِدا وَ اذْکُرْ فِي الْيَوْمِ غَدا وَ أَمْسِکْ مِنَ الْمَالِ بِقَدْرِ ضَرُورَتِکَ وَ قَدِّمِ الْفَضْلَ لِيَوْمِ حَاجَتِکَ،(24)
و به مالک اشتر نيز مي گويد:
إِيَّاکَ وَ الاِسْتِئْثَارَ بِمَا النَّاسُ فِيهِ أُسْوَةٌ.(25) از ويژه سازي [= خاصّه خواهي] یا انحصار طلبی در چيزهايي که همه مردم در آن ها برابرند، بپرهيز.
اين که شخص مسؤول، خود را براي هر گونه رفتاري صاحب حق، و در استفاده از امکانات عمومي بر مردم مقدّم بداند، امري ناپسند است که در مفاسد اخلاقي نظير خودخواهي و تکبّر ريشه دارد و بايد با آن مبارزه شود. حضرت در همين زمينه خطاب به کارگزار خود در بصره (يکي از پسرعموهايش) که با استفاده از فرصت سازماني و بودجه عمومي براي زيارت خانه خدا به مکّه رفته بود، خطاب مي کند: که چرا با بيت المال به مکّه رفتي؟ آيا از حساب روز رستاخيز نترسيدي که اين گونه با بيت المال، آب و غذا و توشه سفر تهيه کردي؟ از خدا بترس!
فَاتَّقِ اللَّهَ وَ ارْدُدْ إِلَي هَوءُلاَءِ الْقَوْمِ أَمْوَالَهُمْ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ ثُمَّ أَمْکَنَنِي اللَّهُ مِنْکَ لَأُعْذِرَنَّ إِلَي اللَّهِ فِيکَ وَ لَأَضْرِبَنَّکَ بِسَيْفِي الَّذِي مَا ضَرَبْتُ بِهِ أَحَدا إِلاَّ دَخَلَ النَّارَ... .(26) و تقوا پيشه کن و اموال مردم را به آنان بازگردان که در غير اين صورت، اگر بر تو دست يابم، باشمشيري که بر کسي نخورده، جز آن که به جهنّم واردش کرده است، تو را مي کشم. به خدا سوگند! اگر حسن و حسين نيز چنين کاري کرده بودند، با آن ها چنين رفتار مي کردم و خويشاوندي و نسب را رعايت نمي کردم؛
بنابراين طبق آموزه هاي امام علي عليه السلام و سيره عملي حضرت، شخص مسؤول (حاکم و والي) و مدير وظيفه دارد تا مصالح عمومي را به دقّت رعايت کند و در حفظ منافع مردم از هيچ کوششي دريغ نورزد و با يادآوري آخرت و رستاخيز، از هر گونه سوءاستفاده و رذيلت اخلاقي و اقتصادي بپرهيزد؛ البتّه از نظر نبايد دور داشت که ممکن است مدير و کارگزار، از نظر ضريب ايماني و پايبندي به اصول اخلاقي، بسيار مؤمن و متّقي باشد؛ امّا اطرافيان او، اعمّ از بستگان و خاندان يا دوستان و مشاوران او حتّي بدون آگاهي وي مرتکب گناهان اخلاقي در حوزه مسائل مالي و اقتصادي شوند. فزون طلبي بعضي از نزديکان و رانت خواري آنان که امروزه بلاي جان اقتصاد است، از اموري به شمار مي رود که بايد شخص مسؤول و حاکم، در زدودن ريشه آن بکوشد. حضرت وجود اين پديده شوم اقتصادي را يادآور مي شود و مي فرمايد:
ثُمَّ إِنَّ لِلْوَالِي خَاصَّةً وَ بِطَانَةً فِيهِمُ اسْتِئْثَارٌ وَ تَطَاوُلٌ وَ قِلَّةُ إِنْصَافٍ فِي مُعَامَلَةٍ... .(27) ديگر اين که هر زمامداري، ياران نزديک و محرم اسراري دارد که در ميان ايشان امتياز خواهي و درازدستي و بي انصافي در روابط اقتصادي پيدا مي شود؛ امّا تو، ريشه اينان را با بريدن اسباب آن از ميان بردار.
حضرت در ادامه، مالک را متوجّه مي سازد که مبادا خودت زمينه رانت خواري بستگانت را فراهم سازي و به آنان فراتر از حق شهرونديشان بپردازي:
وَ لاَ تُقْطِعَنَّ لِأَحَدٍ مِنْ حَاشِيَتِکَ وَ حَامَّتِکَ قَطِيعَةً وَ لاَ يَطْمَعَنَّ مِنْکَ فِي اعْتِقَادِ عُقْدَةٍ تَضُرُّ بِمَنْ يَلِيهَا مِنَ النَّاسِ فِي شِرْبٍ أَوْ عَمَلٍ مُشْتَرَکٍ يَحْمِلُونَ مَؤونَتَهُ عَلَي غَيْرِهِمْ فَيَکُونَ مَهْنَأُ ذَلِکَ لَهُمْ دُونَکَ وَ عَيْبُهُ عَلَيْکَ فِيالدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ.(28) مبادا به هيچ يک از اطرافيان و نزديکانت زميني واگذاري و مبادا کسي از سوي تو به اين طمع بيفتد که مالک آب و زميني شود تا به همسايگان در آبياري يا کار مشترک، خسارت وارد سازد و بارش را بر دوش ديگران نهد که بهره شيرين آن را فقط آنان مي برند و ننگ آن در دنيا و آخرت براي تو مي ماند.
از ديگر رذايل اخلاقي و مفاسد اقتصادي که ممکن است مسؤولان از گزند آن در امان نباشند، «رشوه» است. «رشوه» نشان از اين دارد که مسؤولان مربوط، حقوق مردم را ايفا نکرده اند؛ بدين سبب مردم ناگزيرند حقّ خود را با رشوه بگيرند.
در سرزنش رشوه و رشوه خواري سخن بسيار وارد شده است و طبق آموزه هاي اهل بيت عليهم السلام ، رشوه دهنده و رشوه گيرنده هر دو در آتش جهنّم خواهند بود.
امام علي عليه السلام در اين زمينه اشاره مي کند که روزي اشعث بن قيس ظرف غذايي را براي او آورد و موجب ناراحتي و خشم حضرت شد:
به او گفتم: صدقه است يا زکات يا صله و پيشکش که هر کدام باشد، براي ما حرام است. او گفت هديه است. چنان به نظرم آمد که گويي آب دهان مار به آن آميخته شده يا زهر مار را در آن ريخته اند. به خدا قسم! اگر هفت اقليم را با آن چه زير آسمان است، به من بدهند تا خدا را نافرماني کنم و پوست جوي را از دهان مورچه اي به ناحق بربايم، چنين نخواهم کرد.(29)
نتيجه گيري
آن چه به صورت مختصر و فشرده در اين نوشتار آمد، گوشه اي از منش و روش امام علي عليه السلام درباره مسائل اقتصادي بود و روشن شد که اصولاً طرز نگرش حضرت به دنيا و مسائل مادّي و اقتصادي، با ديگر نگرش هاي تنگ نظرانه و مادّي تفاوت دارد. مومنین میتوانند مقایسه کنند تمام حکومت هایی که در طول تاریخ ادعای مسلمانی کرده اند آیا توانسته اند ذره ای از عدالت اقتصادی حقیقی را پیاده کنند که هیچ بیکار و بی خانه و مجردی نباشد و اغلب مردم راضی باشند ؟!. یا فقط ادعای پوچ اسلامی بودن داشته اند.
پي نوشت ها:
1. 5. نامه 53، نهج البلاغه بند 11.
6. همان، نامه 5.
7. همان، نامه 53 بند 79.
8. خطبه 15
9. اشاره به داستان عقيل برادر حضرت. (همان، خطبه 224)
10. محمدباقر مجلسي: بحارالانوار، ج 41، ص 106 137.
11. حديد (57): 25.
12. نهج البلاغه، نامه 53، بند 21.
13. همان، بند 29.
14. همان، بند 47.
15. همان، بند 48.
16. همان، بند 49 51.
17. همان بند، 51.
18. همان بند 57.
19. اشاره به حديث «صنفانِ اذا صلُحا صَلُحتِ الاُمةَ و اذا فَسدا فَسدَتِ الاُمّة.
20. نهج البلاغة، خطبه 216.
21. همان، خطبه 3.
22. مسعودي: مروج الذهب، ج 2، ص 364؛ محمد بن جرير طبري: تاريخ طبري، ج 4، ص 439.
23. به نقل از مشايخ فريدني: نظرات سياسي در نهج البلاغة، ص 51.
24. نهج البلاغه، نامه 21.
25. همان، نامه 53، بند 85.
26. همان، نامه 41.
27. همان، نامه 3، بند 70.
28. همان، بند 71.
29. همان، خطبه 224.