شیعه نیوز | فخرفروش کسی است که خودبزرگ بین و دارای افاده و تکبر است و خود را از دیگران بالاتر میداند. همچنین مغرور و خودشیفته از دیگر ویژگیهای فخرفروش میباشد.
به گزارش «شیعه نیوز»، واژه «فخر» به معنای خودستایی به صفات، خود بزرگبینی، مباهاتکردن به اموری؛ مانند اصل و نسب ، و ادعای عظمت، بزرگی و شرافت در امور ذاتی یا خارج از ذات است.
پیامدهای فخرفروشی
فخرفروشی از صفات مذموم و نکوهیده است. کسی که این صفت را داراست در بین مردم محبوبیتی ندارد. در واقع فخرفروش اصل موجودیت خود را فراموش کرده و دچار تکبر شده است. امام باقر علیهالسلام ضمن حدیثی میفرماید تعجب میکنم از متکبر فخرفروشی که از نطفهای بی ارزش و بدبو پدید آمده و عاقبت مرداری گندیده میشود. همچنین چنین عملی را از اعمال جاهلیت معرفی میکنند.
چنانکه فخرفروشی باعث توهین به مومنی شود، حرام است و برخی فخرفروشی را از مصادیق فسق و گناه معرفی کردهاند.
فخرفروشی آثار بسیار مخربی دارد و گاهی باعث میشود فرد متکبر فخرفروش همه دوستان و نزدیکانش را از دست بدهد. برخی از نتایج فخرفروشی عبارتند از:
بخلورزى:
تفاخر فرد را به سمت خساست میبرد و او را از کمک کردن به دیگران محروم میکند. خداوند در سوره نساء آیات 36و37 میفرماید: «... انَّ اللَّه لا یحِبُّ من کانَ مُختالًا فخورا، الَّذین یبخلون ...»؛ خداوند، کسى را که فخرفروش است، دوست نمىدارد. آنها کسانى هستند که بخیل هستند.
ایجاد تکبر:
یکی از آثار تفاخر، تکبر است. در این این شرایط فرد فخرفروش خود را از دیگران برتر و بالاتر میداند و نسبت به دیگران متکبر میشود: «ولا تُصَعّر خَدَّک لِلنّاسِ ... انَّ اللَّهَ لا یحِبُّ کلَّ مُختالٍ فَخور»؛ در سوره لقمان آیه 18، جناب لقمان به پسرش توصیه میکند که با بیاعتنایى از مردم روى مگردان، و مغرورانه بر زمین راه مرو که خداوند هیچ متکبّر مغرورى را دوست ندارد.
محرومشدن از محبت الهی:
تفاخر سبب میشود که انسان از محبت خدا نسبت به خود محروم شود: «... انَّ اللَّهَ لایحِبُّ مَن کانَ مُختالًا فَخورا» «... انَّ اللَّهَ لایحِبُّ کلَّ مُختالٍ فَخور». (نساء، 36/ لقمان،18) چه دردی بالاتر از این که انسان بداند مورد محبت خداوند نیست و او را دوستش ندارد؟
نپذیرفتن حقیقت:
فخرفروشی باعث میشود که انسان از پذیرش حقیقت و پیروی از انبیای الهی خودداری کند: «... انّا بِما ارسِلتُم بِهِ کافِرون. و قالوا نَحنُ اکثَرُ اموالًا و اولادًا ...».(سبأ، 34و35)
دچارشدن بهکیفر و عذاب الهی در قیامت (تکاثر، 1-6) طبق صریح آیات الهی فرد فخرفروش قطعا در قیامت عذاب میشود و از خشم خداوند در امان نخواهد ماند.
فراموشی خدا و قیامت:
تفاخر سبب فراموشی انسان از یاد خدا و قیامت میشود. قرآن میفرماید فخرفروش گاهی به جایی میرسد که برای فخرفروختن تعداد اموات و قبرها را نیز به رخ طرف مقابل میکشد: «ألهاکمُ التَّکاثُر، حَتّى زُرتُمُ المَقابِر»(تکاثر، 1و2)؛ تفاخر شما را به خود مشغول داشته و از خدا غافل نموده. تا جاییکه به دیدار قبرها رفته و به تعداد قبور مردگان خود افتخار کردید. انسان باید به چه درجهای از رذالت معنوی برسد که به تعداد مردگان خود نسبت به دیگران فخر بفروشد؟
ندیدن فضل و رحمت و نعمتهای خداوند:
یکی دیگر از خطرات فخرفروشی اینست که چشم انسان را کور میکند و اجازه نمیدهد فضل و رحمت الهی را ببیند: «... إِنَ اللَّهَ لایحِبُ مَنْ کانَ مُخْتالاً فَخُوراً، الَّذین ... وَ یکتُمُونَ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ...» (نساء، 36 و 37)؛ خداوند، کسى را که متکبر و فخرفروش است، دوست نمیدارد. ... و آنچه را که خداوند از فضل و رحمت خود به آنها داده، کتمان مینمایند.
فراهمکردن زمینههای نابودى:
فخرفروشی سبب فراهمشدن زمینههای هلاکت و نابودی توسط فرد متکبر میشود: «فَخَرَجَ عَلى قَومِهِ فى زینَتِهِ ...». «فَخَسَفنا بِهِ وبِدارِهِ الارضَ ...».(قصص، 76-81/ مریم، 73و74)
از بین رفتن نعمتها و نزول عذاب الهی در دنیا (کهف، 34،37،40،41/ حدید،20) در این آیات خداوند میفرماید که فخرفروشی باعث از بین رفتن نعمتها و از طرف دیگر نزول عذاب الهی بر فرد میشود.
زمینههای ایجاد فخرفروشی
پس از آن که نتایج و آثار فخرفروشی مشخص شد باید به این نکته پرداخته شود که اساسا چه چیزهایی میتوانند مسبب ایجاد تفاخر شود تا با شناخت و توجه به آنها بتوان مانع ایجاد تفاخر شد. فخرفروشی زمینههای متعددی دارد که قرآن به برخی از آنها اشاره نموده است مانند:
فرزند (سبا،35)، مال و ثروت(کهف،32-34/ سبا،35)، میزان جمعیت (تکاثر،1و2)، قدرتداشتن (فصلت،15 / زخرف،51 و 52)، موقعیت اجتماعى(توبه،19 / مریم،73)، نعمتهای الهی(هود،10 / حدید،23)، دنیاطلبی و دنیادوستی(حدید،20) وسوسههای شیطان (نساء،38)
فخرفروش به تعداد فرزندانش، میزان مال و داراییاش، به قدرت و مقام اجتماعی خود و نعمتهایی که خداوند به او داده و هیچ ربطی به خودش ندارد به دیگران فخر میفروشد.
پینوشت:
(لسانالعرب، ج5، ص48و49)
(مجمع البحرین، ج3، ص436)
(التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج9، ص 38)
(الکافی، ج۲، ص۳۲۹)
(وسائل الشیعة، ج۱۶، ص۴۳)
(مناسک حج (مراجع)، ص۱۷۳)
منبع: تبیان