۰

آیا ولیعهد سعودی رهبری یک ائتلاف سنی ضدایران را برعهده می گیرد؟

پنج کشور عربی در درجات مختلفی از مشکلات و ناکامی قرار دارند—لبنان، سوریه، عراق، یمن و لیبی. درگیری‌های مداوم در غزه و لبنان، به همراه تنش‌های فزاینده بین اسرائیل و ایران، در بهترین حالت قابل مدیریت و در بدترین حالت می‌توانند منابع ایالات متحده را بدون چشم‌انداز بازگشت سرمایه مصرف کنند.
کد خبر: ۳۰۱۴۳۶
۱۵:۱۷ - ۰۶ آذر ۱۴۰۳

شیعه نیوز | کشور‌های عربی امیدوارند روابط نزدیک بین محمد بن سلمان و رئیس‌جمهور منتخب آمریکا بتواند حمایت شدید از اسرائیل را تعدیل کند.

به گزارش «شیعه نیوز»، در ادامه این مطلب آمده: منطقه خلیج فارس آن نقطه توجه مد نظر است. برای رئیس‌جمهوری که سیاست‌ها و رویکردش به امور بین‌الملل فرصت‌طلبانه، موردی و معامله گرانه بوده است، خلیج فارس پیشنهادات زیادی دارد: پادشاهان، ولیعهد‌ها و امیرانی که تحسین، پول، منابع هیدروکربنی، فرصت‌های تجاری آینده و شاید حتی یک جایزه صلح نوبل را به ارمغان بیاورند.

ترامپ و دامادش جرد کوشنر در دوره نخست، نقش کلیدی در به نتیجه رساندن توافقنامه‌های ابراهیم ایفا کردند—موفقیت اصلی سیاست خارجی دولت او که در این فرآیند، برای خودشان و سازمان ترامپ نیز سودآور بود. هر دو علاقه‌مند هستند که شاهد تداوم توافقات عادی‌سازی این بار در روابط اسرائیل و عربستان سعودی باشند. کاری دشوار است، به ویژه پس از حمله هفتم اکتبر ۲۰۲۳ حماس به اسرائیل و جنگ بعد از آن که به طرز چشمگیری منطقه را تغییر داده است؛ و این نیازمند تصمیمات سختی خواهد بود. اما تردید داریم که ترامپ به احتمال زیاد برای این کار تلاش کند.

ترامپ علاقه‌ای به وضعیت‌های آشفته ندارد، چه برسد به چشم‌انداز هدر دادن پول خوب برای رسیدن به هدفی بد؛ و از بسیاری جهات، خاورمیانه امروز در یک آشفتگی بزرگ قرار دارد. پنج کشور عربی در درجات مختلفی از مشکلات و ناکامی قرار دارند—لبنان، سوریه، عراق، یمن و لیبی. درگیری‌های مداوم در غزه و لبنان، به همراه تنش‌های فزاینده بین اسرائیل و ایران، در بهترین حالت قابل مدیریت و در بدترین حالت می‌توانند منابع ایالات متحده را بدون چشم‌انداز بازگشت سرمایه مصرف کنند. دیدگاه ترامپ مبنی بر "آمریکا نخست" برای جهان، فضای زیادی برای گسترش تعهدات جدید ایجاد نمی‌کند. در واقع، عزم او برای خارج کردن نیرو‌های ایالات متحده از سوریه در دوره اولش نشان می‌دهد که او ترجیح می‌دهد در دوره دوم خود نیز ایالات متحده را از تعدادی از تعهدات خود خارج شود.

اما کشور‌های خلیج فارس متفاوتند. آنها از بهار عربی تقریبا سالم جان به در بردند. ثبات و نوعی از حکومت اقتدارگرایانه که ترامپ آن را تحسین می‌کند، کار با رهبران خلیج فارس را آسان‌تر کرد؛ و نفوذ یک داماد با حساسیت‌های عمیق در طرفداری از اسرائیل که هم فرصت‌های مالی در نزدیکی به خودکامگان خلیج فارس و هم امکان گسترش روابط اسرائیل با دنیای عرب را می‌دید، معامله را قطعی کرد. این استراتژی نه بر راه‌حل دو دولتی با فلسطینیان، بلکه بر یک راه‌حل ۲۲ دولتی متمرکز بود—تلاش برای برقراری روابط دیپلماتیک بین اسرائیل و تمام کشور‌های عربی، به ویژه کشور‌های کلیدی خلیج فارس. کدام رئیس‌جمهوری در ایالات متحده به جز ترامپ عربستان را به عنوان اولین توقفگاه در اولین سفر خارجی خود انتخاب کرده است؟

البته، کوشنر موفق شد روابطی را که در دوره اول ترامپ ایجاد کرده بود، به کار گیرد تا صندوق پوشش ریسک خود، به نام Affinity Partners را با حدود ۲ میلیارد دلار از منابع محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان راه‌اندازی کند. این همکاری‌ها و معاملات تجاری جاری هستند که احتمالاً در دوره دوم ترامپ به تعارض منافع منجر خواهند شد، جایی که در حالت حداقلی، منافع ملی با منافع مالی ترامپ درهم‌تنیده شده‌است. برنامه‌هایی برای ساخت برج‌های ترامپ و پروژه‌های دیگر املاک لوکس در عربستان سعودی، امارات متحده عربی و عمان وجود دارد. در ماه ژوئیه، سازمان ترامپ و DarGlobal برنامه‌های خود را برای احداث برجی لوکس در جده عربستان اعلام کردند. اریک ترامپ، مدیر این پروژه اظهار داشت: "ما از گسترش جای پایمان در خاورمیانه و آوردن استاندارد لوکس ترامپ به منطقه از طریق رابطه طولانی‌مدت‌مان با Dar Global بسیار هیجان‌زده‌ایم. "

خاورمیانه در حال حاضر با زمانی که ترامپ چهار سال پیش از سمت خود کنار رفت، متفاوت است. در اسرائیل، بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر ریاست راستگراترین حکومت تاریخ اسرائیل را بر عهده دارد. او باید این ائتلاف را حفظ کند تا جلوی از دست رفتن قدرت و شکست در پرونده‌های مطروحه بابت اتهاماتی همچون رشوه‌خواری، تقلب و نقض اعتماد را بگیرد. بنابراین، تقریباً هر محاسبه امنیتی و تصمیم سیاست خارجی‌ای در اسرائیل به بقای سیاسی او گره خورده است. این امر درباره سیاست او در غزه نیز صادق است، جایی که هر گونه توافق برای آزادسازی گروگان‌ها به معنای آزادسازی تعداد زیادی از زندانیان فلسطینی خواهد بود، مصالحه‌ای که تقریباً به طور قطع باعث فروپاشی ائتلاف او خواهد شد. بنابراین، جنگ در آنجا ادامه خواهد داشت و بدون وجود نیروی امنیتی برای حفظ نظم، اسرائیل برای ماه‌ها حضور خود را در غزه ادامه خواهد داد.

کرانه باختری همچنان منبع تنش است و دو وزیر افراطی او به اجرای سیاست‌هایی که آشکارا از ضمیمه سازی اراضی فلسطینی حمایت می‌کنند ادامه می‌دهند. اخیراً بزالل اسموتریچ، وزیر دارایی اعلام کرده که سال ۲۰۲۵ "سال حاکمیت در یهودیه و ساماریا"خواهد بود؛ اصطلاحی که اسرائیلی‌ها درباره کرانه باختری به کار می‌برند. در لبنان، چشم‌انداز برای آتش‌بس بین اسرائیل و حزب‌الله بهبود یافته است. اما حتی اگر توافقی حاصل شود، هیچ تضمینی برای دوام آن وجود ندارد. در همین حال، تنش‌های اسرائیل و ایران افزایش یافته است، زیرا هر دو طرف دوبار به‌طور آشکار و مستقیم قلمرو یکدیگر را هدف قرار داده‌اند. ایران به فعالیت‌های غنی‌سازی خود ادامه می‌دهد و اکنون به‌طور قطعی به عنوان یک کشور در آستانه هسته‌ای شدن ظهور کرده است. در عین حال، سایه بلند هفت اکتبر بر روی سر ملت‌های اسرائیلی و فلسطینی سنگینی می‌کند و آنها را در رنج و تراژدی فرو برده است. هر امیدی که پیش از هفت اکتبر برای مسیر رسیدن به صلح منطقه‌ای و ایجاد دولت فلسطینی وجود داشت تقریباً در زیر آوار غزه، از دست رفتن جان غیرنظامیان فلسطینی، و رنج و درد مداوم گروگان‌های گرفته‌شده توسط حماس ناپدید شده است. فضا برای سازش تقریباً از بین رفته به نظر می‌رسد.

یکی از تناقض‌های انتقال قدرت از بایدن به ترامپ این است که دولت فعلی کار‌های زیادی برای آماده‌سازی توافق بین اسرائیل و عربستان انجام داده است. هر توافق عادی‌سازی بین اسرائیل و عربستان بر سه رکن اساسی بنا شده است: یک توافق دوجانبه ایالات متحده-عربستان، یک توافق دوجانبه اسرائیل-عربستان، و بخش سوم که عادی‌سازی را به تعهد به راه‌حل دو دولتی جهت اسکان فلسطینیان پیوند می‌دهد.

دولت بایدن در حال کار بر روی بسته‌ای دوجانبه از محرک‌ها بود تا توافق عادی‌سازی را شیرین‌تر کند، که گفته می‌شود شامل تضمین امنیتی ایالات متحده همانند معاهده ایالات متحده-ژاپن؛ صادرات فناوری هسته‌ای ایالات متحده (شامل اجازه دادن به ریاض برای کنترل چرخه سوخت خود تحت نظارت شدید ایالات متحده)، تضمین‌های عربستان در مورد جلوگیری از نفوذ چین در این کشور (به‌ویژه همکاری نظامی و فناوری) و تعهد عربستان به حفظ دلار به‌عنوان ارز ذخیره برای فروش هیدروکربن‌ها می‌شود. به نظر می‌رسد منطق پشت این امتیازات پیوند دادن عربستان به حوزه ایالات متحده: مسدود کردن نفوذ چین، ایجاد یک بلوک اسرائیلی-سنی برای مقابله با ایران، و مقابله با پیگیری یک سیاست خارجی ۳۶۰ درجه از سوی عربستان بود که ریاض را به چین و روسیه نزدیک‌تر می‌کرد و به تنش‌زدایی با ایران می‌پرداخت.

اینکه چرا ایالات متحده باید چنین بهایی سنگین برای یک توافق عادی‌سازی بین اسرائیل و عربستان سعودی بپردازد، سؤالی است که به سادگی نمی‌توان به آن پاسخ داد. آخرین باری که واشنگتن یک تضمین امنیتی به کشوری ارائه داد، اصلاحیه سال ۱۹۶۰ پیمان ایالات متحده و ژاپن بود. همچنین، چراغ سبز به سعودی‌ها جهت اجتناب از امضای توافقنامه ۱۲۳ که از توانایی آنها برای کنترل چرخه سوخت هسته‌ای جلوگیری می‌کند، نقض سیاست عدم اشاعه تسلیحات هسته‌ای ایالات متحده است و به‌نظر می‌رسد که امتیاز خطرناکی باشد. با این حال، این بهایی بود که به نظر می‌رسید دولت بایدن آماده پرداخت آن بود. حداقل، این بسته‌ای است که محمد بن سلمان از هر دولتی که به دنبال درگیر کردن عربستان در یک توافق عادی‌سازی با اسرائیل است، انتظار دارد.

صرف نظر از مانع اضافی تصویب سنای ایالات متحده برای ارائه تضمین امنیتی، دستیابی به توافق میان اسرائیل و عربستان به خودی خود بسیار پیچیده‌تر از توافقنامه‌های ابراهیم خواهد بود. اما بزرگترین چالش‌ها در خود منطقه پیش روی ترامپ خواهد بود.

منبع: ENTEKHAB
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: