بسم الله الرحمن الرحيم
بخش اول :
" کودک و خدا "
خدا کيست، و چه کسی ما را آفريده است؟
دوست عزيزم اگر فکر می کنی بی دليل يا شانسی و تصادفی ما و آسمان و ستاره ها و ماه و خورشيد و درياها و درختان و حيوانات و همه چيز و اينهمه مخلوقات زيبا درست شده و خلق شده اند ، آيا عقل و منطقت باور می کند ؟ . اما متأسفانه کسانی در اين دنيا هستند که می گويند همه ی مخلوقات و زمين و آسمان سازنده ندارند و خود به خود ایجاد شده اند !؟
همه بدون علت و تصادفی درست شده اند ! و طبيعت بی شعور آنها را درست کرده ، آيا اين از بی شعوری گوينده اش نيست ؟ وقتی ما برای مثال انواع گل ها با رنگ ها و گلبرگ ها و بوهای خوب را می بينيم و لذت می بريم ، آيا می توان گفت همه اين زيبائی ها بی حکمت و بدون خالق درست شده است ؟ زمانی که تو يک نقاشی قشنگ می کشی يا خط زيبائی می نويسی يا طوری حرف می زنی که بزرگترها خوششان می آيد و لذت می برند ، آيا مردم و خودت باور نداريد که ايجاد کننده اين هنرهای زيبا توسط خودت و با منطق و با برنامه بوده است ؟ وقتی ما يک ساختمان زيبائی را می بينيم و دوست داريم در آن زندگی کنيم و از اتومبيلی خوشمان می آيد و يا از غذاهايي که مادرمان پخته می خوريم و لذت می بريم ، آيا انسان عاقلی هست که ادعا کند همه اين ها بدون سازنده و بی نقشه بوده است ؟ هر چه از کارهای بشر مثال بزنی باز به اين نتيجه ميرسی که هر پديده ای که در طبيعت هست با عقل و علم و با نقشه بوده و سازنده ای دارد ،؛ مگر می شود قبول کرد که طبيعت بدون شعور و عقل خودش خود را آفريده باشد ؟ اگر يکسری آجر و آب و سيمان و ماسه را برای صدها سال در جايی بگذاری و هيچ معمار و نقشه ای در کار نباشد آيا ساختمان درست می شود ؟
پس همانطور که انسان سازنده اينهمه اشياء و اختراعات مفيد هست ، جهان و کرات آسمانی و درياها و کره زمين که در فضا شناور است و تمام موجودات و سياره ها و زمين و هوا خالق حکيم و توانائی بايد داشته باشد که او را " خدا " می ناميم پس درود خدا بر تو ، فرزندم و تو چقدر باشعور و با عقلی که با اين استدلال ساده پی به وجود خدای عالم و عاقل با مديريت و حکيم و توانا بردی . ای کاش آنان که به دنبال معبودهای دروغين مثل بت های سنگی و چوبی و انسانی و پول و قدرت هستند به اندازه ی تو درک می داشتند .ای کاش با خدای واحد شريکی قرار نمی دادند و خدا ی بی نیاز را همانند مخلوقاتش ضعيف و مادی و محدود نمی کردند ، پس درود خدا بر تو باد.
خدا را چه کسی آفريده است ؟
هر کس و هر چيز و هر موجودی علت و آفريننده ای دارد ، پس آفريدگار خدا کيست ؟
دوستان بيائيد مثالی بزنيم تا ذهنمان روشن شود . اگر از شما بپرسند آن درختی را که در روز روشن و آفتابی می بينی ، و يا هر چيزی که به روشنی در روز می توانی ببينی نورش را از کجا گرفته است چه جواب می دهی ؟ حتما فورا ًپاسخ می دهی که روشنائی زمين و اشياء از نور خورشيد است ، حالا اگر سؤال ديگری از تو بپرسند که نور و روشنايی خورشيد از کجاست چه می گويي ؟ بلافاصله می گويي نور خورشيد از خود خورشيد است ( هر چند که خورشيد خودش مخلوق است ) پس علت هر چيزی ممکن است وابسته به چيز ديگری باشد ، اما بالاخره به جايي می رسد که يک چيز علت اصلی همه اينهاست ، يعنی همه اشياء وابسته به آن هستند ، در مثال بالا روشنايي همه اشياء اطراف ما به نور خورشيد منتهی می شود ؛ همين مثال را می توانی برای خود بزنی و منشأ و آفريننده ی اصلی تمام پديده ها را به موجودی برسانی که بالاتر و برتر از او ديگر چيزی نيست و آن خدای بی نياز است که همه چيز جهان به او نيازمند و متکی است . خدا هم در قرآن همين مطلب را فرموده است که خدا از همه چيز بی نياز است و تمام پديده های جهان به او نيازمندند و مخلوق اویند.
( سوره محمد : 38) پس اين سؤال که خدا را چه کسی آفريده درست نيست چون او خالق همه هستی است ؛ و اگر سؤال از خالق تکرار شود ، بالاخره در يک جا بايد متوقف شود چون از نظر عقلی تکرار در سؤال صحيح نيست .و به جایی نمی رسد پس خدا از اول و هميشه بوده است هرچند که عقل ناقص ما آن را درک نکند و خدا هميشه خواهد ماند و جاودان است و خدا همه چيز را آفريده است .
چرا خدا ما را آفريده است؟
عزيزان من ، بيايد مثالی بزنيم .اگر حوض آبی يا رودخانه ای را در نظر بگيريم ، ابرهای بهاری همواره روی اين رودخانه بارش داشته باشد و رودخانه را لبريز کند و جوی های پر از آب از اطراف رودخانه به زمين های پيرامونش منشعب شود و زمين ها را سيراب کند و باران هم با حرکت ابرها ، زمين ها و کوه و دشت ها را آبياری کند آيا اين زمين ها از حالت مرده و خشک تبديل به زمين زنده و حاصلخیز و سرسبز و خرّم و پر از گل و گياه نمی شود ؟ جواب مثبت است . مثال فراوان است ، مثال ديگری بزنيم اگر تو دوست عزيز و گُلم ، آنفدر درس بخوانی و در رشته ای عالم و دانشمند و متخصص شوی و متعهّد و دين دار هم باشی ، آيا دوست نداری اين علم و تجربه هايت را به ديگران منتقل کنی تا آنها هم از علم تو فيض و برکت ببرند ؟ يا نه دوست داری تنها توی اتاق و خانه ای خود را زندانی کنی و علمت را برای خودت نگهداری و نه خودت و نه ديگران از آن سود نبرند ؟ ! عقلت چه می گويد ؟ ، اگر علم و قدرت و عقلت را در خود حبس کنی آيا علامت بی حکمتی و بی عقلی و بُخل و خود خواهی ات نيست ؟ آيا دوست نداری ديگران هم از اين علم و تجربه ات سود ببرند و به زبان ديگر آيا نمی خواهی خيرت به ديگران برسد و همه عالم شوند و همه از لطف و کرم و بخشش و بزرگواری ات بهره مند شوند ؟ پس بسيار طبيعی و خردمندانه و حکيمانه است که رودخانه لبريز از آب به زمين های اطرافش هم خيرش و برکاتش را برای زنده کردن آن زمين ها و رشد آنها به آنها ببخشد تا آنها هم به کمال و رشد و زيبائی برسند . حالا متوجه شدی که چرا خدا ما را آفريده است ؟ خدا به ما نياز ندارد .اگر هم در جايی از قرآن ( سوره ذاريات آيه 56 ) فرموده که علت خلقت انسان ها برای عبادت بوده است ، نه اين که او نياز به عبادت و بندگی ما را دارد ، بلکه يعنی با شناخت درست خدا و عظمت و علم و بخشش او ، ما هم از صفات خوب خدا الگو بگيريم و به کمالات برسيم ، و ما هم از جود و کَرَم او سيراب شويم ، و ناقص و عقب مانده مثل گياهان و حيوانات درجا نزنيم و همه اش به فکر خودمان و غرائز پست يا هوس های حيوانی خود نباشيم . پس هدف از خلقت انسان ها تکامل و رشد است تا با عبادت و بندگی و اطاعت از دستورات خدا به اوج کمال معنوی و علمی و روحی و صفات الهی برسيم . البته لازم به ذکر است که تکامل جامدات ، گیاهان و حیوانات هم با استفاده شدن آنها توسط انسان یا منابع دیگر انجام میشود.
خدا کيست و کجاست و چگونه است ؟
اگر کسی بپرسد خدا در کجاست ؟ در ذهنش جا و مکانی برای خدا قائل شده اما خدا نيازمند مکان نيست ، .اگر بگويد خدا ازچه زمانی بوده است ، خدا را محدود به زمان کرده است ، اما خداوند وجودی است که هميشه بوده و خواهد بود و همه جا هست .؛ با هر چيزی هماهنگی و نزدیکی دارد امّا نه به شکل يکی شدن با آن ، از هر چيزی جداست اما نه به شکل گسسته و بيگانه .، همواره به همه چيز بيناست ، و او يکتای
بی همتاست . هرگز او را مونسی نبوده ، تا به آن خو کند و بهراسد که آن را از دست دهد ! ، کسی که خدا را وصف کند ، همانندی برای او درست کرده در نتيجه ، او را تجزيه کرده ، و او را محدود و قابل شمارش نموده است . اما خدا فوق تصورات و خيال مخلوقات است . خدا مثل ما محتاج زمان و مکان و خواب و خوراک و شکل و نيازهای حيوانی و انسانی نيست ، اگر خدا شکل خاص و محل خاص داشت ديگر خدا نبود چون محتاج به هر چيزی می شد .این که می گوییم خدا همه جا هست ، در آسمان ها و همه جای زمين ، و با ستارگان است ، یعنی علم خدا و قدرتش درهمه جا و در وجود انسان حضور دارد ..
نمی توان گفت خدا کجا هست و کجا نيست ، جا و مکان و زمان و شکل و اندازه و ظاهر و باطن و هر چيز که در خيال بيايد غير از خداست .، مغز ما آنقدر کوچک است که به عظمت خدا نمی تواند پی ببرد .
اگر بچه هايمان از ما بپرسند چطور می توان به عظمت و وجود خدا پی برد چه جوابی بدهيم ؟ آری بهترين پاسخ آنست که آنها را به پديده ها و نشانه ها ی خدا در وجود مان و در جهان راهنمايی کنيم و عظمت و حکمت خدا را در آسمانها و زمين و درون وجودمان و همه پديده های خوب خدا نشان دهیم و پی به وجود هستی بخش و خالق يکتا ببريم .
چرا خدا ديده نمی شود ؟
عزيزان من ، مگر همه چيز با چشم سر ديده می شود که خدا هم ديده شود ؟ تو وقتی خواب مي بينی آيا چشم هايت باز است يا بسته ؟ تازه خواب ديدن مربوط به روح است و مربوط به تصورات و خيالات است ، و خيلی از خواب ها دروغ است . هوايی که تنفس ميکنی آيا ديده شدنی است ؟ فکر و هوش و عقل انسان خودت را آيا می توانی با چشم سر ببينی ؟ آيا جريان های عصبی که با سرعت زياد در اعصاب حس يا حرکتی را به سوی مغز يا از مغز به سوی اندام ها می فرستند ديده شدنی است ؟ حرکت سريع الکترون ها درون سيم برق ، برای روشن شدن چراغ ها آيا ديدنی است آیا امواجی که صدا و عکس مارا از طریق تلفن همراه بسرعت می فرستند دیده می شوند ؟ و خيلی چيزهای ديگر با چشم عادی ديده نمی شود . دوست عزيزم ، آيا همه ی چيزها و مخلوقات دنيا با حواس پنج گانه شنوائی ، بويايی ، چشائی ، بينایی و بساوايی يعنی حس لامسه.حس می شوند.؟ خدا هم که اصلأ مادی نيست و قابل ديدن با حواس ظاهری نيست اما وجود دارد . ما بسياری از چيزها را با تجربه يا از آثار وجودی آنها درک می کنيم اما نمی توانيم ببينيم .مثلأ هوا و باد و سرما و گرما ديده شدنی نيستند اما حرکت باد را با اجزائی که درون پوستمان هستند يعنی گيرنده های عصبی گرما و سرما و فشار حس می کنيم .وقتی مريض می شويم آيا سر دردمان قابل ديدن است ؟ ، خير ، آما ما با گيرنده های عصبی که درون پوست مان پراکنده هستند درد را حس می کنيم . نتيجه اين که حتی خيلی از چيزهای مادی با چشم حس نمی شوند وما از آثار آنها پی به وجودشان می بريم .ما خدا را که مادی نيست و خالق ماده و روح و همه چيز است از آثارش پی به وجودش می بريم . از خورشيد و ماه و ستارگان و درياها و حيوانات گوناگون و گياهان و گل های زيبا درک می کنيم که اين ها سازنده دارند .
عزيز من ، يک لحظه فکر کن آنها که خدا را قبول ندارند ، خودشان را فريب داده اند و يا خود را به نادانی زده اند ، مگر می شود اين همه موجودات باشعور و با عقل، بی هدف و بی علت درست شده باشند . مادر که جنين را 9 ماه در شکم نگه می دارد آيا خبری از تحولات جنين دارد ؟ اما خدای توانا با قدرت غيبش رشد جنين را برنامه ريزی کرده است .و بلا فاصله که جنين به دنيا می آيد غذايش که شير است در سينه ی مادر آماده است ؟ آيا عقل و شعور انسان از اين جريان ها و پديده ها به خالق هستی بخش پی نمی برد ؟ اگر پی نبرد پس آن شخص بی عقل و بی شعور و يا لجباز است !.
آيا خدا می خورد ، می خوابد و بالاخره می ميرد ؟
هر کس و هر چيز که نيازمند باشد بايد بخورد ، بياشامد ، بخوابد و روزی هم که پير شد بميرد . اما خدا بی نياز است و همه مخلوقات جهان به او نيازمندند . اگر خدا هم مثل ما نياز به خور و خواب و خنده و گريه و استراحت و غيره داشت که ديگر خدا نبود ، او هم مثل موجودات ديگر مخلوق بود ، يعنی يکروز نبوده و يکروز هم مي ميرد ، اما خدا برتر از این هاست ، ما نبايد خدا را با عقل ناقص خود بسنجيم و او را کوچک و محدود و نيازمند بدانيم . متأسفانه بسياری از مردم بی عقل در بعضی کشورها بعضی حيوانات را خدای خود می دانند يا مجسمه هايي می سازند و آن را بت و خدا می شناسند ، يا ماه و خورشيد و آسمان و يا حتی بعضی پيامبران را که معجزه داشتند خدا می دانند ، اما اين شرک است و خدای متعال و بی همتا آن را نمی پذيرد . بعضی ها پول و قدرت و هرچه که مشکلشان را حل کند خدا می پندارند ، و دل به دنيا و ماديات بسته اند .
انسان و حيوان و گياه و مخلوقات خدا نياز به خور و خواب و استراحت و تفريح و کار و ازدواج و نياز های ديگر دارند چون ناقص و نيازمندند .
اما خدای بزرگ و بی همتا برتر از اين حرفهاست . او عالم ترين ، عاقل ترين و قادرترين موجود است ، هرچه به فکر ما برسد آن خدا نيست تصور و خيال ماست . عزيزان من مبادا يک وقت در خيا لتان تصور کنيد که ماجزئی از خدائيم يا همه ی مخلوقات و پديده های جهان جزئی از خدايند ، اگر چنین فکر کنید شرک به خدا کرده اید ؛ اين که می گوئيم خدا همه جا هست نه اين که مثل جسم مادی خودمان بلکه عظمت و قدرت و نفوذش و علمش و عدالتش و حکمتش در تمام جهان گسترده است و ما هر جا پديده ها و مخلوقات خدا را چه درون وجود خودمان يا بيرون ببينيم ، همه نشانه های قدرت خدايند .
پس نتیجه گرفتیم که جهان با همه عظمتش آفریننده ای دارد بی نیاز و کامل و عاقل و عالم و با قدرت . و همه ی پدیده های جهان از جمله انسان مخلوق اویند. وما این خدای بی همتا را شکر گزاریم و تنها اورا عبادت و اطاعت می کنیم.
بخش دوم:
چرا خدا پیامبران را فرستاد؟
معنی نبی و رسول چيست ؟
عزيزان من نبی که جمع آن انبياء است به معنای صاحب خبر و آورنده ی پيام و خبر است . اما رسول مقامش بالاتر از نبی است ،؛ رسول کسی است که فرشته الهی را هم در خواب می بيند و هم در بيداری ، ولی نبی فقط فرشته را در خواب می بيند و صدايش را می شنود .
چرا وجود پيامبران ضروری است ؟
آيا عقل و علم بشر از هر نظر به کمال رسيده است و هيچ مجهولی ديگر باقی نمانده که بشر حل کرده باشد ؟ آيا بشر آنقدر در زمينه اخلاقی و اجتماعی و عدالت پيشرفت کرده است که با هيچ جنگی و ظلمی ، مردم با عقايد و سليقه های مختلف و آزادی بتوانند با يکديگر در آرامش بسر ببرند ؟ آيا قوانين بشری از هر نظر کامل است که حقوق بشر را در کشورهای ضعيف و قوی و با اديان و افکار متفاوت رعايت کند و حقوق زنان و کارگران و کودکان و نژادهای مختلف را برسميت بشناسد ؟ چرا با اين همه پيشرفت تکنولوژی و علم و گسترش اطلاعات جهانی و ماهواره ها و غيره بعضی کشورها بمب اتم می سازند ؟ آيا ساخت بمب اتم برای صلح است يا برای نابودی و تهديد ديگران ؟ چرا هنوز حدود يک ميليارد از انسانها يا بيشتر زير خط فقر زندگی می کنند و با مهاجرت به کشورهای ديگر برای بردگی يا کارگری ساده يا دست به کارهای خلاف و قاچاق و غيره می زنند و چرا هنوز اينهمه اختلاف طیقاتی و بی عدالتی موجود است ؟ آيا شما خواننده ی عزيز فکر نمی کني که همه ی اين ضعف ها و مشکلات و جنگ ها و بی عدالتی ها و از خود خواهی و برتری جويی و سود جويی و حسادت و کبر و حرص و امثال اينها و ضعف اخلاق و رهبری کامل و سالم در جهان است ؟
انسانها به چند دليل زنده نياز به راهنمائی پيامبران دارند :
- نياز به تعليم : آيا اگر پيامبران الهی نمی آمدند ما درک می کرديم که چرا به اين دنيا آمده ايم ، وظايف اصلی ما در اين زندگی چيست ؟ چرا می ميريم ؟ و پس از مرگ چه خواهد شد ؟ و هزاران چراهای ديگر را چه کسی بطور صحيح می توانست جواب دهد ؟ اگر دانشمندان و فيلسوف ها می توانستند درست جواب دهند پس چرا اينهمه اختلاف در مکتب ها و مذاهب و عقايد در جهان هست و هر کس و هر گروهی ادعا دارد او درست می گويد ؟ پس يکی از وظايف پيامبران الهی تعليم صحيح و پاسخگويی به چراهای بشر است ، و پيامبران از طريق وحی الهی بهترين تعليم ها را به بشر می دهند .
2- نياز به رهبری اخلاقی و اجتماعی : بشر به غير از عقل ، انگيزه غرائز احساسات ديگری هم دارد ، غريزه خود دوستی و ديگر دوستی ، غريزه خشم و غضب و شهوات ، غريزه محبت ديدن ، غريزه برتری يا کمال خواهی و بسياری غرايز مادی يا معنوی و روحی ديگر .اگر ما غرائزمان را نتوانيم تحت کنترل در آوريم ، آدم ها همچون گرگ گرسنه و ستمگر به جان يکديگر افتاده و همديگر را نابود می کنند .
پس يکی ديگر از مسئوليت های پيامبران الهی الگو سازی و نشان دادن روش های کنترل غرائز و احساسات است و ياد دادن فضائل اخلاقی و انسان دوستی و گذشت و امانت و تمام چيزهای خوب برای تکامل بشر است . نتيجه اينکه پيامبران با ارتباط از طريق وحی با مبدأ و خالق هستی بهترين قوانين و دستورات اخلاقی و دين و روش های زندگی برای کمال را بر ايمان می آورند .
-سؤال : چه کسی می تواند مسئوليت بزرگ رسالت پيامبری و هدايت بشر را داشته باشد؟
دوستان عزيزم کسی می تواند الگو و رهبر الهی شود که مشخصات زير را دارا باشد :
1-پيامبر بايد تمام انسان ها را بشناسد و از عواطف و نيازها و غرائز و مشکلات آنان با خبر باشد
2-شايستگی ها و استعدادها و شيوه ی شکوفا شدن استعدادها را بداند .
3-بايد به دور از خطا و اشتباه و فراموشی باشد .
4- شجاع باشد و در عين حال دلسوز مردم و مهربان باشد .
5- منافع خاصی برای خود و بستگانش نخواهد .
6- آيا غير از خدای و پيامبران الهی کسی با اين کمالات هست ؟هرگز ، زيرا هر شخص يا گروه ديگری باشد نقص خواهد داشت و به تمام نياز های بشر آگاه و مسلط نيست .وتنها منافع خود را می خواهد.
آيا پيامبر بايد معصوم و پاک از گناه باشد ؟ چرا ؟ بدون شک پيامبری که می خواهد الگو و رهبر همه مردم جهان باشد حتی نبايد اشتباه و دروغ داشته باشد . پس در آيه .: ( اطيعوالله و اطيعوالرسول و اولی الأمر منکم ) ( نساء : 59 )ترجمه : اى اهل ايمان ! از خدا اطاعت كنيد و [نيز] از پيامبر و صاحبان امر خودتان [كه امامان از اهل بيتاند و چون پيامبر داراى مقام عصمت مىباشند] اطاعت كنيد .
پاک و معصوم بودن حتی در انسان های عادی هم به نسبتی ديده می شود که در بسياری چيزها و کارها مصون و معصوم از خطايند ، برای مثال هيچکس به خود اجازه نمی دهد کثافات بخورد ، و يا لخت وارد خيابان شود ، و يا خود را در پرتگاه و يا چاه بيندازد ، درجات بالاتر انسان ها از بسياری خطاهای فکری هم مصون و معصومند ، و هر چه انسان معصوم تر باشد به درجه پيامبری نزديک تر است . پس معلوم شد که چرا پيامبران بايد معصوم باشند ، چون اگر خطا کار و گناهکار باشند هرگز نمی توانند الگوی بشريت برای تکامل باشند .
اعجاز و معجزه چيست ؟
معجزه يک عمل مافوق اعمال بشری است که از قدرت افراد عادی بشر خارج است . معجزه بايد با ادعای نبوت و يا امامت همراه و هم سنخ و هم جنس باشد . آورنده ی معجزه بايد آنقدر به کار خود مطمئن باشد که ديگران را دعوت کند تا همتايش يا برتر از آن معجزه را بياورند ، اما هرگز هيچکس همانند آن را نتواند ايجاد کند و مردم عاجز باشند . معجزه حقيقی و از جانب خدا حتما بايد همراه با ادعای نبوت و يا امامت باشد ، و لذا کارهای ديگران که خارق العاده و يا سحر استو می توان برترش را ايجاد کرد معجزه نيست بلکه يکنوع کرامت و لطف است .
فرق معجزه با سحر و کارهای خارق العادة چيست ؟
مرتاض ها می توانند در محدوده کوچک و خاصی که با تمرين های فراوان انجام داده اند ، کارمهمی را نشان دهند ، اما هرگز نمی توانند کاری را که شما به آنها پيشنهاد می دهيد انجام دهند . اما اعجاز پيامبران تا جائی که خدا به آنان اجازه دهد ، با علم و قدرت الهی قابل گسترش است . پيامبران معجزهایی که می آورند (تحدّی ) می کنند يعنی از همه جن و انس می خواهند مثل آن را بياورند و آنها قادر نيستند چون معجزه فراتر از علم بشر است و از سوی خداوند است . برای مثال پيامبر اسلام صلی الله عليه و آله بر طبق آيات قرآن از همه خواستند يک سوره کوچک شبيه قرآن بياورند ولی تاکنون هيچکس قادر به اين کار نبوده است .
پس معجزه سحر نيست ، يک کار معمولی خارق لعاده بشری نيست ، فراتر است .، البته اعجاز و معجزه علت علمی دارد ولی علم بشر به آن نرسيده است .
بزرگترين معجزة پيامبر اسلام (صلی الله عليه وآله ) چيست ؟ قرآن عظيم معجزه ی برتر پيامبر بوده است . قرآن معجزه ای است جاودانی ، و با عقل و روح و فکر مردم سرو کار دارد ، و لذا زمانی که اعراب با همه ادبياتشان خواستند حتی آيه ای همانند قرآن بياورند عاجز شدند ، و تهمت ، دروغگو ، ساحر ، شاعر ، و (نعوذ بالله) مجنون و امثال آن به ايشان زدند .
بعضی از آيات اعجاز انگيز قرآن را مرور کنيم :
برای مثال در 1400سال پيش که هيچ دانشمندی قانون جاذبه را کشف نکرده بود ، قرآن در
( سورة رعد آيه 2 ) فرمود : ( خدا آن کسی است که آسمان ها و کرات را با ستون های نامرئی و ديده نشدنی برافراشت ، و آفتاب و ماه را در تسخير شما قرار داد ، خداوند مدير و مدبّر جهان است ....) اما مردم آن زمان حقايق جاذبه را درک نمی کردند تا زمانی که نيوتن آن را کشف کرد . و قانون جاذبه و دافعه و چرخش کرات اطراف يکديگر و در مدارهای منظم را نشان داد.
چرا اسلام به سرعت در زمان پيامبر پيشرفت کرد
به چند دليل مهم پيامبر اسلام (صلی الله عليه و آله ) توانست اسلام و دين الهی حق را در دل جاهل ترين مردم جهان در حجاز و اطراف گسترش دهد .
1-پيامبر اسلام صلی الله عليه و آله اخلاق کريم و والا داشت ، امين و پاک سرشت بود ، امانت های مردم را به آنها بر می گرداند ، حسن خلق و صبر و تحمل زيادی داشت ، او گشايش سينه و جوانمردی و گذشت فراوان داشت . . فرمان عفو عمومی که پس از فتح مکه حتی نسبت به دشمنان خونخوارش صادر نمود سند زنده ی مهر و محبت پيامبر نسبت به انسان ها و هدايت آنهاست .
2- پيامبر اسلام ( صلی الله عليه و آله ) هرگز رنگ های انحرافی و فساد و بت پرستی و جهل و گناهان و ظلم های اطراف محيط زندگی اش را بخود نگرفت ، برعکس آنقدر در عمل خيرات و نيکی ها را نشان داد و با بت پرستی ها و خود خواهی ها و جنگ های بيهوده و ظالمانه با بهترين روش ها مقابله کرد تا روح توحيد بتدريج در فرهنگ مردم رسوخ نمود..
3- رسول اکرم ( صلی الله عليه و آله ) در آن زمان گمراهیها و ظلم و دخترکشی و نژاد پرستی و امتيازهای طبقاتی و تکبّر را رفع نمود و مساوات و برابری انسان ها و برادری آنان را جايگزين کرد ، خلاصه اهدافش مبارزه با ظلم و دفاع از مستضعفين و گسترش پاکی ها و تقوا بود .
4- در راه اجرای قوانين حق و هدايت بشر فداکاری ها کرد ، و صبر و استقامت برای حفظ دين خدا را با همه ی تهمت ها و شکنجه ها سرلوحه کار خود پيروانش قرار داده بود و به آئين خدا ايمان قلبی داشت . 5- دشمنان او عمدتا ًمتکبران و ثروتمندان ظالم و حرامخوار و منافق بودند ، اما ايمان آورندگان به او جوانان پاکدل ، محروم و مظلوم و تهيدست و حتی بردگان بودند .
اينها چند تا از علت های موفقيت پيامبر اسلام ( صلی الله عليه و آله ) و پيشرفت اسلام بود و البته همين عوامل برای پيشرفت و موفقيت از اهداف ديگری بشری هم صدق می کند .
نبوّت به آخرين پيامبر يعنی محمد مصطفی ( صلی الله عليه و آله ) ختم شد ، خداوند در غديرخم جانشينی به عنوان امامت و پيشوايی بشر به نام علی بن ابی طالب عليه السلام انتخاب کرد تا راه پيامبر را کامل کند ولی متأسفانه حق خوری شد و امام علی عليه السلام خانه نشين شد و مظلوم گشت و مردم سالها سرگردان شدند .
.................................................................................
بخش سوم :
امامت :
مقدمه :
کودکان خوبم پس از پيامبران بزرگ که دارای کتاب و هدفهای بزرگ بودند ، بعد از آمدن 124000 پيامبر برای محيط های کوچک تر وسپس زمانی که آخرين پيامبر خدا محمد مصطفی ( صلی الله عليه وآله ) به امر خدامبعوث شد و مردم را از گمراهی و جهل به راه خدا هدايت کرد ، برای خود جانشين معرفی کرد تا راه او را ادامه دهد و اهدافش را کامل کند ، اين جانشينان آخرين پيامبر را امام می ناميم . امام يعنی رهبر و پيشوا .
امام کيست :
فرزند عزيزم ، آيا يک خانه ی بدون پدر يک خانه ی کامل است يا ناقص ؟ آيا يک کلاس بدون معلم ارزش دارد ؟ آيا يک مسجد بدون واعظ يا امام جماعت مسجد خوبی است ؟ آيا يک دبستان بی مدير و معاون مدرسه خوب است يا ناقص ؟ آيا مشکلات و نيازهای دبستان بدون مدير حل می شود ؟ آيا يک اتوبوس يا سواری بدون راننده ای که خوب و آرام و مطمئن رانندگی کند به سوی هدف و مقصدش حرکت می کند ؟ عزيزم ، خودت هم می توانی مثال های زيادی را در نظر بگيری که در اداره و در سفر و در مغازه و همه جا شبيه اين مثال ها را فکر کنی .
بالأخره به اين نتيجه مي رسی که اگر معلم يا مدير يا راننده يا پدر و مادر و يا کسانی که ما را به هدف درست هدايت کنند ، موجود نباشند ، آن منزل يا جامعه گمراه می شود .، پس امام و پيشوای معصوم و بدون خطا و عاقل و عالم که راه پيامبران را ادامه می دهد و دستورات خدا را انجام د هد لازم است .، امامی که کامل باشد ، از نظر اخلاق خوب و خدا پرست باشد ، اعتقاد به قيامت و عدالت خدا داشته باشد ، حلال و حرام و احکام دين را بشناسد ، عالم ترين مردم باشد تا بتواند مشکلات مادی و معنوی و نيازهای مردم را برطرف کند ، اينگونه پيشوايی برای جامعه ضروری است .
ضرورت وجود امام معصوم به چه علت است ؟
- کامل شدن انسان : درست است که انسان ها عقل و قدرت تشخيص خوب و بد را دارند ، اما چرا شما می بينی که خيلی ها کارهای بد می کنند ، بی عقلی می کنند ، دنبال هوا و هوس های خودشان هستند ؟ . پس چرا با داشتن عقل باز هم به گمراهی می روند ؟ چون انسان فراموشکار و غافل می شود و بايد کسی باشد که دائما ً او رابه راه درست تذکر بدهد .و هدایت نماید او را از نقص ها به کمال برساند .، کسی باشد که بتواند کتاب خدا ، قرآن را خوب معنی و تفسير کند . پس امام معصوم تکميل کننده راه پيامبران برای رساندن و هدايت انسان ها به کمالات است .
- قانون لطف: اين از لطف خدای مهربان است که امام معصوم را معيّن کرده تا انسان ها را به هدف آفرينش برساند والّا با عقل تنها مردم به هدف نهايی نمی رسند ، تازه خيلی ها را در زندگی می بينی که از عقلشان هم استفاده نمی کنند ! آنها فکر می کنند به دنيا آمده ايم تا بخوريم ، بخوابيم ، خوش باشيم ، کار کنيم ، پول درآوريم و باز بخوريم و بخوابيم ! و تفريح کنيم ؟ آيا اينست هدف آفرينش انسان ؟ ! دوست خوبم ، کمی فکر کن ، بيشتر مردم دنيا که از راه پيامبران و امامان معصوم دور شدند به گمراهی رسيدند و ظلم و جنايات در جهان بيشتر شد و از راه تکامل و عقل و عدالت دور شدند ، چون از دستور پيشوايان معصوم بيرون نکردند .
3- امام معصوم از دين خدا پاسداری می کند .
امام علی عليه السلام که امام اول شيعيان است در نهج البلاغه می گويد : " هرگز زمينی از حجت خدا خالی نمی ماند ، چه غايب باشد يا آشکار " اگر امام معصومی نباشد به مرور زمان دين منحرف می شود و عقايد و آداب و رسوم همه به بيراهه رفته و مردم گمراه می شوند ، حلال و حرام و گناه و ثواب و خوب و بد همه مخلوط می شوند و هيچکس نمی تواند کاملا و سالم به هدف و کمال انسان برسد . همانطور که اکنون در دنيا می بينيم ، بيشتر قدرت های بزرگ برای بردگی ضعيف ترها جنگ ها براه می اندازند و دزدی و جنايات می کنند و سرمايه های آنها را می برند .
3- امام همانند قلب در بدن انسان است .
عزيز دلم زمانی که قلبت در قفسه سينه می تپد خون را به تمام رگ های بدن و از آنجا به تمام سلول های بدن برای تنفس و تغذيه می فرستد .، امام معصوم هم مثل قلب سبب فيض و برکات و هدايت مردم جهان و تغذيه معنوی و اميد بخشی ايجاد زندگی روحانی زيبا است، اگر امام معصومی در کنار انسان ها نباشد همانند آنست که بدنی قلب نداشته باشد ، نتيجه اين است که بتدريج می ميرد .
4- وجود امام معصوم برای اتمام حجت است : . يعنی اين که دل پاک . گفتار زيبا و اعمال و اخلاق نيکوی امام معصوم برای ديگران که کارهای زشت و يا ظلم می کنند الگو و حجت است تا فردای قيامت کسی نتواند بگويد اگر خدا رهبری و الگويی را می فرستاد ما هم بهشتی می شديم .
5- امام معصوم برای مديريت اجتماع است : همانطور که پيامبر اسلام 9و امام علی عليه السلام در دوره حکومت کوتاه خود نشان دادند.و به تمام رهبران دنيا ثابت کردند که می توانيد مثل ما عادل و خدمتگذار مردم باشيد .
-امام معصوم چه صفاتی دارد ؟
1- معصوم و بدور از خطا و گناه و ظلم است
2- علم زياد دارد و تمام مشکلات و سؤال های بشر را جواب می دهد
3- شجاع است و در برابر زورگويان داخلی يا خارجی قاطع است
4- زهد دارد يعنی دل به دنيا نبسته است ، از هوای نفس و وابستگی به جاه و مقام و پول بدور است .
5- بهترين اخلاق را دارد ، خدا هم در قرآن فرموده است : پيامبر از اخلاق عظيم و زيبايي برخوردار بود ، نرمخو و ملايم بود ..
-آيا پيامبر اسلام جانشين برای خود تعيين نکرد ؟
دوستان شما که به دبستان می روید آيا نديده ايد که معلم کلاس برای نظم کلاس زمانی که خودش نيست معاون و نماينده ی کلاس تعيين می کند تا بچه ها را آرام کند و دستورات معلم را به آنها تذکر و نظم کلاس را برقرار کند ؟
آيا وقتی پدر در منزل نيست ، مادر مسئوليت نظم و برنامه ريزی و رسيدگی به خانه و اولاد و هدايت و راهنمايی آنان را برای سامان دادن امور خانه را ندارد ؟
آيا در اداره زمانی که مدير يا رئيس اداره به مأموريتی برود جانشين و معاون ندارد ؟ و هرجا که فکر کنيد به اين جواب می رسید که آری در همه ي موارد جانشين و معاون و وزير و سرپرست ضرورت دارد . خوب حالا يک لحظه فکر کنيد آيا می شود پيامبر اسلام ( صلی الله عليه و آله ) رحلت نمايد و جانشين برای خود تعيين نکرده باشد ؟ اگر فرض کنيم که خدا و پيامبر اسلام (صلی الله عليه و آله) به فکر آينده ی اسلام و سرپرستی جامعه نبودند و جانشين لايقی تعيين نکردند ، چطور شد پس از رحلت و شهادت رسول خدا گروهی در سقيفه جمع شدند و با عجله خليفه ی اول برای رسول خدا درست کردند؟ و چطور شد ابوبکر به تنهايی جانشين برای خود تعيين کرد ، حتی شورا هم نکرد ؟ باز چطور شد که خليفه ی دوم با روشی ديگر برای خود جانشين تعيين کرد ؟ يعنی رسول خدا ( صلی الله عليه و آله ) و خداوند بزرگ به فکر جانشين و سرپرست برای هدايت جامعه نبودند ولی آن سه خليفه به فکر بودند ؟ !
آيا عقل بچه ها هم اين را می پذيرد ؟ جريان غدير خم که خيلی از علمای اهل سنت هم در کتاب هايشان آورده اند و در کتاب الغدير مرحوم علا مه ی امينی هم از کتب اهل سنت آورده ، امامت امام علی علیه السلام را ثابت می کند .
نتيجه : اين هم خدا و هم پيامبر خدا جانشين لايقی به نام علی بن ابی طالب عليه السلام را نصب کردند که از همه عالم تر و شجاع تر و با مديريت بود .
آيا درباره امامت در قرآن آمده است ؟ آری دوستان من ، آيات زيادی در قرآن هست ، از جمله آيه تبليغ در سورة ( مائده آيه 27 ) می فرمايد : يا ايها الرسول بلّغ ما اَنزل اليک من رّبک ....) ای پيامبر آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل به مردم برسان ، و اگر اين کار را نکنی رسالت را انجام نداده ای خداوند تو را از خطرات احتمالی مردم مصون می دارد . اين آيه در ماجرای غدير خم در آخرين حج پيامبر اتفاق افتاد و پيامبر اسلام علی عليه السلام را رسما به جانشين خود نصب نمود .
امامت در سنت پيامبر اسلام ( صلی الله عليه و آله ) و احاديث :
حديث غدير : تاريخ نگاران اهل سنت و شيعه نوشته اند که در آخرين سال عر شريف پيامبر اسلام ، پس از بازگشت از حج در سرزمين نزديک حجفه بين مکه و مدينه و در منطقه غدير خم از سوی خداوند بر پيامبر اسلام ( صلی الله عليه و آله ) وحی آمد که بايد پيامی را به مردم برسانی . پيامبر مردم را جمع کرد و فرمود : ای مردم چه کسی از همة مردم نسبت به مؤمنين از خودشان سزاوارتر است ، همه گفتند : حدا و پيامبرش دانا هستند پيامبر فرمود : خدا مولا و سرپرست من است و من مولا و رهبر مؤمنينم ، و ( هر که من مولايش هستم ، اين علی مولا و رهبر و سرپرست اوست ) و سه بار تکرار کردند . و پس از ادای کامل پيام الهی و خطبه ، آيه ای بر پيامبر نازل شد که امر خدا آئين شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما نمودم .
پيامبر خدا در حديث تقلين هم فرموده که من در ميان شماا دو چيز گرانبها باقی می گذارم ، کتاب خدا و خاندانم را .... ايندو هرگز از يکديگر جدا نمی شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند . بدون شک علی عليه السلام از بارزترين افراد عترت و اهل بيت رسول خدا است . در غدير خم پيامبر دست علی عليه السلام را بالا بردند و فرمودند : ( اين علی با قرآن است و قرآن با علی ( عليه السلام ) از هم جدا نمی شوند تا در کنار کوثر بر من وارد می شوند .) . پس قرآن و عترت ( خاندان پيامبر ) در کنار يکديگر است و از هر خطا مصون هستند و خاندان پيامبر هم مقام عصمت و پاکی دارند .
نتيجه : اين می شود که پس از پيامبر اسلام با دستور خدا و وصيت پيامبر خدا ، علی عليه السلام و اولاد ايشان امام و خليفة حقيقی برای امت اسلام هستند .
در حديث سفنية نوح هم پيامبر صلی الله عليه و آله فرموده اند : ( خاندان و اهل بيت من همچون نوح اند که هر کس به آن چنگ زند نجات يافته است ، و هر کس جدا شود غرق و گمراه می شود .
امامان دوازده گانه چه کسانی هستند ؟ از پيامبر اسلام صلی الله عليه و آله نقل شده که فرمودند : ( دوازده امير پس از من خواهند بود ، و همه ی آنان از قريش اند . سپس مردم دربارة اسامی امامان و جانشینان پيامبر پرسيدند ، برای مثال یک يهودی از پيامبر اسلام ( صلی الله عليه و آله ) دربارة جانشينان پيامبر پرسيد ، ايشان فرمودند : اول آن علی بن ابی طالب عليه السلام است . و دو پسرانش امام حسن و امام حسين عليه السلام نُه (9) فرزندش خواهند آمد و اسامی همه امامان را ذکر کردند تا امام مهدی را نام بردند ( ينابيع الموده ص 441 ) و پيامبر قيد کردند که رهبران عادی و پادشاهان زمان امام نيستند و حتی ذکر کردند که آخرين امام ، مهدی موعود غايب خواهد شد تا زمانی معين .
حضرت مهدی عليه السلام کی خواهد آمد ؟
خداوند به علل مختلف امام دوازدهم را مخفی از ديد بشر و ناشناخته باقی گذارده است تا روزی که صلاح بداند و ظاهر شود . البته امام مهدی در ميان مردم دنيا رفت و آمد دارند اما کسی ايشان را نمی شناسد .از جمله علل غيبت امام زمان ظلم و جور پادشاهان و مردم جاهل و ظالمين است و لذا امام آخرين بايد در امن و امان باشند تا وقت ظهور .
ديگر اين که تمام مردم جهان از هر عقيده و نژاد و صنفی بايد آزمايش خود را در عمل بدهند و افراد خالص و مخلص که ياران حقيقی حضرت هستند مشخص شوند . برای همه ی اصناف جهان اتمام حجت شود تا کسی ادعا نکند اگر آنان رهبر می شدند عدالت را اجرا می کردند . از جمله علت ها اين است که همه مردم جهان از اوج گيری ظلم در تمام جهان خواستار نجات دهند ه ای شوند و از ستم ستمگران به ستوه امده باشند . لازم بذکر است که در کتب زردشتيان ، هندوها ، و کتب تورات يهود ، و انجيل مسيحيان و کتب چينيان و مصريان و بيشتر اديان و اقوام جهان به نحوی ظهور انسان عدالت خواه که بشريت را از ظلم ها نجات دهد موجود است .
آيا در قرآن هم از ظهور حضرت مهدی عليه السلام آياتی آمده است ؟
آیا ت فروانی هم از نظر شيعه و هم اهل سنت در قرآن برای ظهور تفسير شده است . از جمله ( در سوره نور آيه 55 ) خداوند عزيز می فرمايد : ( خداوند به کسانی از شما که ايمان آورده اند و عمل صالح انجام می دهند وعده خلافت روی زمين را داده است ، همان گونه که افرادی را که فبل از شما بودند به حکومت و خلافت رسانده است ) . و سپس می فرمايد : هر گونه نا امنی تبديل به امنيت می شود .
و امام زين العابدين عليه السلام در تفسير آيه فرموده اند که اين آيه دربارة ظهور امام زمان مهدی موعود عليه السلام است .
پس نتيجه مي گيريم که هم قرآن و هم آخرت پيامبر خدا محمد مصطفی صلی الله عليه و آله جانشينان معصوم و پاک . کامل و با بهترين اخلاق الهی و روش های نيکو و مؤمنی انتخاب کرده و در روايات فروانی آنان را نعرفی کرده اند ، اگر چه متأسفانه پس از شهادت رسول خدا ( صلی الله عليه و آله ) بعضی از مهاجرين پيامبر را دفن نکردند و با عجله برای کسب مقام خلافت پيامبر به سقيفه رفتند و حق علی بن ابی طالب امير المؤمنين عليه السلام را غضب کردند و مردم مؤمن را به انحراف و گمراهی بردند و علی عليه السلام را 25 سال خانه نشين کردند .
..
بخش چهارم:
معاد و زندگی پس از مرگ :
سؤال : آيا مرگ پايان زندگی است؟
عزيزان من ، معمولا آدم ها از تاريکی ، فقر ، نابودی ، بيماری های سخت تنهايی در بيابان يا در منزل ، و از مرده ها می ترسيدند .
چرا از مرگ می ترسيم ؟
اگر ما مرگ را نيستی و نابودی بدانيم و مرگ را پايان همه چيز بدانيم شايد از اسم مرده و مرگ هم بترسيم . اما اگر مرگ سرآغاز يک زندگی نوين باشد و در یچه ای به سوی يک جهان زنده و بزرگتر باشد نه تنها از مرگ نمی ترسيم بلکه از آن استقبال هم می کنيم .
آری اگر پرونده ی اعمال ما و گناهان و ظلم هايمان سياه و بد باشد بلاخره انسان ها وجدان دارند ، وقتی وجدان ها بيدار می شوند می فهمند که اين همه ظلم و جناياتی که انجام داده اند بايد در جايی و زمانی مجازات شوند ، طبيعی است که بايد از نابودی و مرگ و مجازات بترسند .
گروهی هستند که به جهان پس از مرگ ظاهری ايمان ندارند ، لحظه مرگ را پايان همه چيز می دانند ، همچنين اگر آنها را بسوی دادگاه يا زندان ببرند وقت می کنند چون مجرمند . اما گروهی هم هستند که چون تمام کارهايشان پاک و عدالت و خير و خدمت به ديگران است ، مرگ را يک تولد جديد می دانند . چون ايمان دارندکه از جهان کوچکی به جهان بزرگتر و زيباتری می روند . از قفس تنگی به آسمان بی کران که بدور از تنگ نظری ، بی عدالتی و جنگ است گام می نهند و روحشان آزاد می شود . خوب اين دسته از مردم که اينگونه عقيده ای اميد بخشی به خدا دارند ، از مرگ نمی ترسند و مثل علی عليه السلام هنگام شهادت می گويند : " به خدا قسم رستگار شدم " !
چرا معاد يا بازگشت به زندگی آخرت داريم ؟
اول بايد مقايسه کنيم که آيا اگر جنين در رحم مادر هميشه می ماند چه ارزشی داشت همانند زندانی بود که بايد هميشه در آنجا حبس باشد ! . اگر جنين عقل می داشت آيا نمی پرسيد چرا من هميشه در اين دنيای محدود حبس هستم ؟ نتيجه ی اين زندگی دائمی در اين محل محدود چيست ؟ من از کجا آمده ام ، عاقبتم چه می شود ؟
اما اگر به او بگوئيد نترس جنين جان ! اين دوره موقت است ، پس از مدتی که اعضايت کاملتر شد به دنيای بزرگتری پا می گذاری ، آنجا نعمت های زيادی هست ، آبها و درختان و آفتاب و انسان ها و خيلی چيزهای ديگر .
جنين اگر بفهمد که رحم جايگاه موقت است ، برای تکامل و انتقال به دنيای بهتر اميدوار به زندگی موقتش می شود و روز شماری می کند تا به دنيای کاملتر برسد . اما اگر ( مثل بعضی ها ) زندگی موقت را بی ارزش و پوچ داشت و معاد را قبول نداشت ، آيا در همان زندگی جنين اگر قدرت داشته باشد خودکشی نمی کند ؟! مثالش برای اين دنيا و زندگی آخرت هم هست ولذا بسياری از پوچ انديشان نهايتأ بن بست می رسند . از آنسو آنان که زندگی جنين يا دنيای کنونی را موقت و هدفدار می دانند در مصيبت ها و اضطراب ها کم نمی آورند و محکم به خدا تکيه می کنند .(ادامه بحث در مکمل ص 3 )
آيا معاد عقيده ای فطری و درونی است ؟ اگر دقيقا و با حوصله و از صميم قلب به سرشتمان برگرديم و فکر کنيم ، به اينجا می رسيم که ما عاشق بقا هستيم و نه فنا و نيستی ، بهمين جهت هم هست که تمام مردم بدنبال آب حيات و عمر طولانی و سلامتی جسم و جان و جاودانگی هستند . پس ما برای بقاء آفريده شده ايم و نه نابودی پس مرگ يک مرحلة انتقال است ازيک دنيای پست و مادی و ناقص به دنيای کاملتر و برتر برای بقاء و جاودانگی . ضمنا ما وجدان و ضمير درونی خود را حس می کنيم . دادگاهی است که به اعمال خوب و بد ما توجه دارد ، در برابر نيکيها پاداش روحی خوب و آرامش درونی و نشاط می دهد . و در برابر بديهايمان و گناهان روحمان را مجازات و سرزنش می کند .
دليل عقلی بر وجود معاد : ( بحث عدالت )
دوران زندگی انسان ها برای آزمايش و مهلت دادن به انسان برای نشان دادن ذات خود است . برخی از مردم دائما در حال ظلم به ديگرانند و گروهی بيشتر مظلوم و محروم از نعمت ها هستند . ضمنا بسياری از اعمال بزرگ چه خير و چه شر در اين دنيا ظرفيت پاسخگويي و پاداش ندارد و لذا نياز به جهان خاص ديگری دارد تا هر کس نسبت به اعمال و عقايد خود با عدالت خداوند جزا داده شود . قرآن هم می گويد : ( آيا گمان کرده اند آنان که کارهای زشت انجام داده اند با آنان که ايمان به خدا دارند و کارهای نيک انجام داده اند نزد ما برابرند .... چنين پنداری باطل است ) ( جاثيه : 21 )
حکمت خداوند در بحث معاد :
اگر زندگی پس از دنيا نباشد و انسانها کُلا فانی شوند ، اين مسئله بر خلاف حکمت خداوند است ، چون خداوند حکيم است .
اگر جهان ديگری نباشد فلسفة خلقت انسان لغو خواهد بود ، و خداوند کار لغو وبيهوده نمی کند . خداوند در قرآن کريم می فرمايد : ( آيا گمان می کنيد که ما شما را بيهوده و باطل آفريده ايم و به سوی ما بازگشت نداريد ؟ ) ( مؤمنون : 115 ) هرگز چنين نيست .
پس اعتقاد به معاد از راه عشق به جاودانه ماندن ، و نيز دلايل وجود ايمان به زندگی پس از مرگ در اقوام گذشته در طول تاريخ ، از نوع دفن کرده مردگا نشان و نيز از وجود دادگاه درونی به نام وجدان ، درونی بودن اعتقاد به آخرت می بريم . يک دادگاه ديگر هم مکافات عمل انسان هاست . يعنی اعمال و افکار و اخلاق خوب يابد ما روزی در کوتاه مدت يا دارز مدت آثارش به ما يا نسل ما بازگشت خواهد کرد . البته اين دادگاه کامل و عمومی نيست .
در مورد دادگاه وجدان درونی ، برخی انسانها آنقدر خود را فريب می دهند يا شستشوی مغزی می شوند و از حقايق غافل می شوند که سر وجدان خود را هم به اصطلاح کلاه می گذارند و توجيه می کنند . لذا وجود دادگاه قيامت و آخرت برای پاداش يا مجازات ضرورت می يابد .
معاد فلسفه ی آفرينش را روشن می سازد :
خداوند خلق نمی کند تا سود شخصی ببرد ، بلکه هدف از خلقت آفرينش و جهان جود و لطف اوست . مگر آفتاب که به منظومه ی شمس می تابد و به نسبت دوری يا نزديکی کرات نور افشانی می کند به کرات . آسمان اطراف نيازی دارد ؟ خير ، خورشيد به همه فيض و برکات می رساند و می خواهد همة موجودات از آن فيض ببرند و موجودات در مسير تکامل پيش روند .
فرستادگان انبيا و اوليای الهی و نزول کتاب آسمانی و قرآن و تمام برنامه ها و امروزی ها ، همه برای تکامل موجودات ناقص است . جهان همانند مزرعه است و انسانها مانند کشاورزان . آيا اجزاء بدن انسان بی هدف کار می کنند ؟ دانشمندان محقّق در جزء جزء بدن ما هدفمندی می بينند ، يعنی هيچ چيز چه در خارج بدن يا درون بدن بی هدف خلق نشده است . چگونه ممکن است مجموعه ی جهان آفرينش بی هدف باشد ؟ ! . هدف نهايی از آفرينش تکامل و تربيت و هدايت به سوی آن خالق يکتاست . آيا زندگی دنيا اينست که ما چند صباحی در مجموعه ی ساختمانی زندگی کنيم و بعد بميرِم و هيچ ؟ . اگر چنين بود که خالق آن بی عقل بود و ما هم بی هدف و زندگی هم پوچ ؟! اما نه عزيزان من ، هدف حکيمانة از زندگی دنيا مقدمه ای برای يک زندگی کاملتر و برتر و جاودانه است بشرطی که بفهميم چرا آمده ايم ، چه کار بايد انجام دهيم و کجا می رويم ؟ قر آن می فرمايد : ( آيا شما گمان ترديد که شما را بيهوده آفريديم و شما بسوی ما ( کمال ) باز نمی گرديد؟
( سوره مؤمنون آيه 195 ) . پس بيهودگی و پوچی معنا ندارد و زندگی هدفدار و با حکمت آفريده شده است .
منتها جهان بيني مان را بايد اصلاح کنيم و مطالعه کنيم و بپرسيم و از قرآن ياد بگيريم و از کلام نهج البلاغه و صحيفه ی سجاديه و دعا ها و کلام رسول خدا ( صلی الله عليه و آله ) بايد هدف آفرينش را بيامرزيم .
اثبات معاد و رستاخيز با بقای روح :
زمانی که خواب می بينيم ، و يا مرگ عزيزان را می بينيم ، به فکر می افتيم که پس ما بايد بغير از جسم مادی وجود ديگری داشته باشيم که بدون اختيار ما تمام حرکات و اعمال فيزيولوژيک ( حياتی ) ما را چه در بيداری يا خواب خودبخود تنظيم و انجام می دهد . انسان درک کرد که با ساير حيوانات و موجودات نيز فرق دارد ، چرا که قدرت آزادی و انتخاب دارد . انسان فهميد که چيزی بنام ( روح ) بايد اين کارها را انجام دهد خارج از ارادة ما ، اما آيا روح مادی است يا غير مادی بسياری از دانشمندان معتقدند که روح مادی نيست و با مردن جسم زنده می ماند و به حيات مستقل خود ادامه می دهد .
چرا روح مستقل است و مادی نيست ؟
فرض کنيد با هواپيما يا سفينه ی فضا پيما ارتفاع زيادی بالا رفته اند که می توانيد اقيانوس و قاره ها را ببينيئ ، کمی پايين تر آمده ، سلسه جبال و کوه ها و جنگل ها و شهر ها و همه چيز را روی کره ی زمين می بينيد و لذت می بريد
حالا چشمان خود را ببنديد و هرچه ديده ايد در ذهن تجسّم و تصوّر کنيد . خوب چگونه شما با خيال و تصور و با چشمان بسته اينهمه عظمت و زيبائی اطراف کرة زمين را همانند خواب می بينيد ؟ آيا اينهمه عظمت درون سلول های مغزی ذخيره شده اند ، خير چنين نيست ، خواب و تصورات و خيال و امثال آن جايگاهشان در موجودی است غير مادی بنام ( روح ) . مثال ديگر بزنيم . آيا فکر می کنيد فکرو انديشة ما همانند اعمال فيزيکی و شيميايی است که در معده يا کبد يا کليه و استخوان و عضلات انجام می شود ؟ هرگز ! فکر ما که ما را با خارج از وجود ما مرتبط می سازد مربوط به روح ماست . پس حقيقت ديگری وجود دارد که برای مثال در کمترين زمان فکر و خيال شما به خارج از کهکشانها می روند و سريع برمی گردد آيا جسم مادی و محدود و يا سفينه ی های فضا پيما چنين قدرتی دارد ؟ هرگز پس موجودی فراتر از ماده در وجود ما هست .
سؤال : آيا با تجربه می توان پی به وجود روح پی برد ؟
چند نمونه :
1- خواب مغناطيسی يا هيپوتيزم : دانشمندان با روش های خاصی کسی را به خواب می برند ، سپس با تلقين های مکرر و تمرکز فکر او را به خواب عميق می رسانند .
خوابی که شخص مسئول می تواند با خواب شوندة مصنوعی سخن بگويند و جواب بگيرند . با روش های خاص علمی روح و فکر شخص را به نقاطی می فرستند ، تا روحش پرواز کند و نقاط دور را بنگرد و خبر بياورد ، و يا مسائل پيچيده و رموز يا رازهايي را حل کند !
2- ارتباط با روح : يکی ديگر از مسائل تجربی که برخی از دانشمندان انجام می دهند و مجلات و تأليفاتی هم دارند ، ارتباط با ارواح از طرف خاصی است .
3- رويا و ديدن خواب های صادقانه که حقيقت آن در بيداری برايمان ثابت می شود ، گاه حوادث آينده را در خواب پيش بينی می کند اين نمونه ها اثبات وجود روح با آزمايش و تجربه را برايمان روشن می سازد .[1]
آيا بهشت و جهنم وجود دارد ؟ چگونه است ؟
همان مثال عالم جنين هم خوبست ، جنين که در رحم مادر است اگر می فهميد و عقل و شعور می داشت چه تصوری دربارة دنيای کنونی پس از تولدش می داشت ؟ جنين هيچ تصوّری در مورد دنيای کنونی ندارد . همين مسئله در مورد تصوّر چگونگی بهشت يا جهنم هم برای انسان کنونی هست که قابل تصوّر نيست .
اما در مورد وجود بهشت يا جهنم ، خيلی ساده است ، کافی است عقلمان را بکار اندازيم و فکر کنيم که برای مثال اگر شما يم کار خوب و محبت و خدمتی برای کسی انجام دادی و يا برعکس اگر کسی را خدای ناکرده زدی يا فحش دادی يا ظلم کردی و يا هر بدی ديگر آيا آن کار خوب و فداکاری و يا اين کار بد و ستم آيا نبايد جواب و بازتاب داشته باشد و برای کارهای خوب جايزه و پاداش مناسب داده شود و برای کارهای بد مجازات و تنبيه شود ؟ اگر فرق بين آدم خوب و آدم بد ، کار خوب و کار بد نباشد پس انگيزه ای برای انسان ها برای عدالت و فداکاری و اميد و خدمت رسانی و نيکی ها نخواهد بود و دنيا بی ارزش و بی معنی می شود . آيا عقلتان و وجدان و احساستان قبول می کند که ارزشها و ضد ارزشها برابر باشند ؟ بی شک جوابتان اين است که بايد فرقی بين خوبی ها و زشتيها و نيکان به جزای خطر و پليدان بد مجازات برسند و اين عدالت الهی است .
آنان که اموال مردم را احتکار می کنند و ثروت اندوزی يا دزدی های بزرگ می کنند و حقوق فقيران و يتيمان نمی پردازند ، قرآن می فرمايد اين ظلم های آنان باز تابش ظلمات و تاريکی و آتش خواهد بود . و در سورة زلزال خدا می فرمايد : ( هر کس به اندازة ذره ای نيکی کند آنرا بیند ] . پس اعمال ما در دنيا هم در وجدان مان و هم در خواب و هم در روح و هم در آخرت به شکلی تجسّم پيدا می کند .
چرا خدا بهشت و جهنم را آفريده است ؟
مگر خدا نمی داند که چه کسی بهشتی و چه کسی جهنمی ، پس خدا چرا را به اين دنيا آورده است ؟ دوست عزيز و نور ديده ام ، آيا پدر و مادر تو يا معلم تو نمی دانند که تو در يک درس يا تجزيه چقدر ظريف و حافظه و قدرت داری ؟ ، ممکن است انسان ها صد در صد ندانند اما بطور نسبی پدر و مادر بچه هايشان را می شناسند ، اما اگر کارها و وظايفی به آنها می دهند برای آزمايش آنهاست تا در عمل برای خود او ظرفيت و امتياز و ارزش خودشان ثابت شود ، و لذا پس از امتحان و آزمايش چه در خانه و چه در مدرسه نمراتی که در دروس مختلف می گيری درجة حافظه و نتيجه زحمات در درس خواندن و يا کارهای منزل به تو داده می شود . اين امتحان در زندگی برای اتمام حجت برای انسان هاست تا نست به کار خوب يا بدشان امتياز بگيرند . البته مثال فوق مثال نسبی و تقريبی بود . اگر خدا می خواست از همان ابتدا بشر را بهشتی و جهنمی کنند آن هم هر کسی در درجات مختلف در بهشت يا جهنم همه را اعتراض می کردند که خدا عادل نيست . زندگی دنيا مزرعه آخرت است . لذا نتيجه طبيعی ظلم ها و کشتارهايي که بعضی از ظالمين می کنند عذاب جهنم است چون در اين دنيا نمی توان تمام مجازات ظالمين را داد ، دنيا ظرفيتش محدود است کسی که هزاران نفر را کشته و بهترين امامان را شهيد کرده آيا در اين دنيا می توان مجازات کرد ؟
برعکس کسانی که همه اش در کار خير و محبت به ديگران و انفاق و خوبی ها و کمک و ايثار و فدا کاری برای ديگران و هدايت ديگران هستند ، آيا تمام پاداش و اجر کارهای خطرش را می توان در آين دنيا کوچک داد، آنهم با عمر محدود اين جهان ؟ اما در بهشت عمر جاويدان نتيجة اعمال خوب و بد انسان هاست ، و همه بايد در عمل خودشان را نشان دهند و اتمام حجت شود ، و کسی اعتراض نکند که چرا من بهشتی يا جهنمی شدم و يا حتی روز قيامت کسی اعتراض نکند چرا من در درجة پائين تری در بهشت هستم و آن دوستم درجة بالاتر و يا از ما دو نفر دوست ، چرا من جهنمی شدم و او بهشتی در حالی که با هم زندگی می کرديم و ....
عزيزان من !
نتيجه اين بحث و نوشته ها اينست که با زبان ساده کودکان عزيزمان با عقل خوب خودشان درک کنند که جهان سازنده دارد و خدا مانند مخلوقاتش نيست ، و از هر چيز برتر است ، و خدا بی نياز است . خدا عادل و حکيم است حتی اگر حکمت بسيار از کارها را ندانيم . خدا دانا و توانا ، بينا و شنواست . و خدا خير ما را می خواهد ، او ما را خلق کرده تا از نفص به کمال برسيم و صفات و اخلاق الهی پیدا کنيم ؛ آری سخت و دشوار است تا انسان کامل شويم و چه کنيم تا بهشتی شويم . آيا اين هدايت و به کمال خدايی نزديک شدن ارزش و کرامت نيست و شکر نعمت ندارد ؟ درود خدا بر انديشمندان .....
آيا قابل قبول است که بدن مرده ی پوسيده شده زنده می شود ؟
بيايد مثال بزنيم تا اين بحث مشکل و ظاهرا غير قابل باور حل شود . خداوند در سوره فاطر آيه 9 می فرمايد : ( خداست آن که بادها را می فرستد تا ابرها را برانگيزد و آن ابر را ما به شهر و ديار مرده برانيم و به يارانش زمين را زنده گردانيم ، حشر و نشر و زنده شدن مردگان در قيامت هم به همين گونه است . ) يعنی خداوند زندگی دنيا و قيامت و معاد را با زمين مرده در زمستان و زنده شدن و بارور شدن آن با آب و باران در بهار مقايسه می کند . اين مثال روشنی است برای صاحبان عقل که چگونه زمين مرده احيا می شود. و خداوند قدرت و عظمت خود را در داستان حضرت ابراهيم در سورة بقره آيه 260 نيز نشان می دهد که چگونه مرغان کشته شده را زنده می کند و.......
نتيجه بحث معاد :
کودکان و نوجوانان عزيزم ، اين بحث سخت و سنگين را به زبان ساده آورديم تا همگان بتوانند دلايل وجود معاد و بازگشت به زندگی را برای پاداش يا مجازا اعمالمان درک کنند . ضمنا فهميديم و متوجه شديم که چنانچه آخرتی و معادی نمی بود تمام اعمال خوب و بد و زندگی دنيا پوچ بود ، اما خداوند جهان عاقل و حکيم و عادل است و خوبی بدی کاملا فرق دارد و هر کس هر کار کند می داند .
[1] رجوع شود به کتاب ( معاد و جهان پس از مرگ ) ، ناصر مکارم شيرازی