SHIA-NEWS.COM شيعه نيوز:
*چرا قيام امام حسين عليهالسلام را که در يک نقطه کوچکي از کشور عراق واقع شده، جهاني تلقي ميکنيم؟
نهضت حضرت سيدالشهدا عليهالسلام قضيهاي شخصي نيست، بلکه همانند ساير اولياي بزرگ خدا جرياني تاريخي است که سنت الهي محسوب ميشود. از اين رو، يقيناً پيام دارد؛ زيرا سنتهاي الهي بر همگان و در همه عصرها و نسلها و مصرها جاري است و محدود به زمان و مکان مخصوص و افرادي خاص نيست.
سنت بودن نهضت عاشورا ايجاب ميکند که حوادث پيش از کربلا، رخدادهاي روز عاشورا و حوادث پس از آن، از سوي موافقان و مخالفان تحليل شود؛ يعني بايد سخنان و رفتار حاکمان دربار اموي، پيش از قيام حضرت حسينبنعلي عليهالسلام، دستورهاي آنان در روز عاشورا و حرکتهاي آنها پس از عاشورا بررسي شود تا روشن گردد که دشمنان اسلام ميخواستند درباره براندازي آن تا کجا پيشروند.
* شعاع پيام عاشورا
شعاع هر پيامي وابسته به شعاع هستي انشاءکننده آن پيام است. اگر مبدأ پيام در محدودهاي خاص حضور وجودي داشت، قلمرو پيام او هم به همان جا محدود خواهد بود و اگر مصدر پيام، منطقهاي وسيع را در حيطه هستي خويش داشت، شعاع پيام او نيز به همان اندازه وسيع خواهد بود. ما اگر حضرت حسينبنعلي عليهالسلام را به عنوان انسان کامل و خليفه خدا در زمين بشناسيم، منطقه نفوذ پيام آن حضرت محدود نيست، بلکه تا آنجاکه شعاع انسانيت هست، پيام حسيني نيز هست؛ خواه در پهنه زمين، خواه در گستره زمان.
يعني در طول تاريخ، هرجا انساني حضور و ظهور دارد، مخاطب کربلاي حسيني است. البته هر گروهي که نياز فکري و اجتماعي خود را در فرايند عاشورا مييابد، شايد چنين بينديشد که تنها گروه آنان است که مخاطب اصلي کربلايند؛ ليکن بهرهوري هر گروه، مستلزم انحصار پيام کربلا به آن نيست.
قلمرو پيام نهضت حسيني محدود نيست؛ بلکه مخاطب اصيل آن، انسان است و مؤيد آن، سخن وجود مبارک رسول اکرم صلياللهعليهوآلهوسلم است که «حسين منى و أنا من حسين»، (بحارالأنوار/۴۳/۲۶۱)؛ «حسين عليهالسلام از من است و من از او هستم». درست است که حضرت حسينبنعلي عليهالسلام نوه پيامبر اکرم صلياللهعليهوآلهوسلم است، ولي آنحضرت نوههاي ديگري هم داشتهاند که درباره آنها چنين تعبيري نفرمودند. بنابراين، سخن رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلم به اين معناست که کيان دين و نبوت و رسالت من با قيام حسين عليهالسلام زنده است. از اينرو، پيام نهضت حسيني تا شعاع رسالت و نبوت رسول اکرم صلياللهعليهوآلهوسلم نفوذ دارد.
بهترين سند براي ارزيابي منطقه رسالت رسول اکرم صلياللهعليهوآلهوسلم، قرآن کريم است. بر پايه قرآن، وجود پربرکت رسول اکرم صلياللهعليهوآلهوسلم براي همه مردم و جوامع بشري (جهانيان) منشأ رحمت است؛ «و ما أرسلناک إلا رحمة للعالمين»، (انبياء، آيه/۱۰۷)؛و «و ما أرسلناک إلا کافة للناس»، (سبأ/۲۸)؛ اگر خداوند متعال پيامبر اکرم صلياللهعليهوآلهوسلم را به نام رحمت عوالم ارسال کرده است و اگر همين پيغمبر صلياللهعليهوآلهوسلم ميفرمايد که من از حسين عليهالسلام هستم، با اين شکل منطقي قلمرو پيام کربلا روشن ميشود.
زيرا خدا درباره پيغمبر صلياللهعليهوآلهوسلم ميفرمايد: برکت وجود او جهاني است و ايشان نيز با چنان شعاع رحمتي فرمودند: کيان من به کربلاي حسين زنده است؛ «و أنا من حسين». از اين رو، پيام نهضت حسيني نيز جهاني است. معناي جهاني بودن يک مکتب، حفظ دو اصل جامع و کلي است: يکي همگاني بودن به لحاظ افراد و ديگري هميشگي بودن به لحاظ ازمان.
بنابراين، پيام نهضت عاشورا براي شيعيان سودمند است؛ چون آنان امت امام حسين عليهالسلام هستند. نيز براي قاطبه مسلمانان جهان مفيد است؛ زيرا همگي زير ولايت اويند؛ گرچه برخي به ولايت ايشان معتقد نيستند. همچنين براي همه موحدان و اهل کتاب عالم سودمند است؛ چون آن حضرت پيام توحيدي دارد و همه موحدان مورد عنايت توحيدي آن حضرت عليهالسلام هستند و سرانجام، براي همه جوامع بشري نفع دارد؛ زيرا کربلا قيام انساني را به همراه دارد. بنابراين، هيچ انساني از پيام نهضت کربلا محروم نيست و شعاع آن همه افراد بشريت را در بر ميگيرد.
* نياز همگان به پيام
هيچکس نميتواند بگويد: من از مراسم سوگواري سالار شهيدان بينيازم؛ خواه شيعه يا سني، خواه کليمي يا مسيحي يا زرتشتي و خواه مسلمان يا کافر؛ زيرا حضرت حسينبنعلي عليهالسلام گفتارها، رفتارها و نوشتارهاي فراواني در سطوح مختلف ارائه کردهاند. به برخي فرمودند: اگر مسلمان نيستيد، آزادانديش باشيد و خاصيت آزادانديشي و آزادمنشي اين است که انسان نه سلطهپذير باشد، نه سلطهگر؛ «إن لم يکن لکم دين و کنتم لا تخافون المعاد فکونوا أحراراً فى دنياکم» کلمات الإمامالحسين عليهالسلام، (ص۵۰۴)؛ درس آزادگي نشانه آن است که جنبه انساني کربلا همچنان محفوظ است و اگر کسي به مبدأ و معاد عالم معتقد نبود، به اصل حريت بشر اعتقاد دارد و کربلا، معلم حريت جوامع بشري است.
بنابراين، هيچ انساني بينياز از بهرهبرداري از مراسم کربلا نخواهد بود و هيچ عالم و انديشوري مستغني از رهنمود عاشورا نيست؛ حتي زاهدان و عابدان که در بين راهند و حکيمان و متکلمان که به پايان راه نزديکاند و عارفان و شاهدان واصل که به قله بلند پاياني اين راه رسيدهاند، آنها نيز جزو مستمعان راستين پيام حسينياند؛ زيرا جريان کربلا، مجاهدان نستوه جهاد اصغر را ميپروراند، مجاهدان متخلق و عالمان اخلاق جهاد اوسط را هدايت ميکند و نيز عارفان به مقام فناء در فناي الهي را ميپروراند و به آنها دستور «محو قبل الصحو و صحو بعد المحو» ميدهد.
عارفان نيز در جهاد اکبر که برتر از جهاد اوسط است، در مييابند که در داوري بين عقل و عشق، بايد عشق را بر عقل حاکم کنند و آن جا که نبرد بيرحمانه بين انديشه و شهود برپا ميشود، لازم است شهود را بر انديشه مقدم دارند و در مدار نبرد عرفان و حکمت، عرفان را بر حکمت مقدم کنند.
جريان کربلا، نسبت به شهداي عاليمقام آن، جنگ اصغر نبود تا براي آب و خاک بجنگند و نيز جريان جهاد اوسط نبود تا صرفاً براي تزکيه روح نبرد کنند؛ آنها جهاد اصغر و اوسط را پشت سر گذاشتند و چون جهاد اکبر درجاتي دارد، به اين بارگاه راه يافتند که مشهود شاهد عارف را بر فهم حکيم مبرهن غالب کنند، سپس اصحاب خود را به اين قله برسانند. اگر کسي خودش شاهد شد، بايد امام شاهدان هم باشد؛ چون قرآن پس از معرفت، انسان را به مهاجرت فرا ميخواند تا به امامت برساند.
* فراگيري پيام
پيام نهضت حسيني فراگير است و اختصاص به زمان خاص ندارد. حضرت حسينبنعلي عليهالسلام در جايي فرمودهاند است؛ «وقتي هيئت حاکمه ملتي مثل يزيد شد، بايد اسلام را وداع کرد و ديگر اسلامي باقي نميماند»، (بحارالأنوار/ج۴۴/ص۳۲۵)؛ اين سخن حضرت سيدالشهدا سه ضلعي است: ناظر به قبل از حادثه کربلا، ناظر به زمان معاصر آن حضرت عليهالسلام و نيز ناظر به زمان پس از کربلاست.
حضرت حسين بنعلي عليهالسلام فرمودند: که هرگاه زمامدار مردم، مثل يزيد شد، در آن حال، اسلام رخت بر ميبندد. بنابراين، هر اندازه سادهانديشان بگويند: دين با سياست کاري ندارد و ما به دينمان ميپردازيم و کاري به سياست نداريم، سياستبازان مکار ميگويند: ما با شما و با دينتان کار داريم و شما بايد دين را به ميل ما بفهميد و اگر اهل فتوا هستيد، طبق خواسته ما فتوا بدهيد و تمام کارهاي ما را تصديق کنيد و کارهاي ما را مطابق با دين خدا بدانيد؛ اگرچه کسي که مسئول فتوا يا قضاست، «شريح قاضي» باشد. او نيز ميگفت که دين با سياست کاري ندارد، اما سياست او را رها نکرد؛ بلکه سياستمداران مکار به او گفتند: تو بايد به سود ما فتوا بدهي و حسين بن علي عليهالسلام را مهدورالدم بداني و با فتواي تو بايد عدهاي به کربلا بيايند.
سخن حضرت سيدالشهدا عليهالسلام اين نيست که اگر شخص يزيد حاکم جامعه شد، بايد اسلام را خداحافظي کرد، بلکه فرمودند: آن روزي که مثل يزيد...؛ يعني شخص خود يزيد مطرح نيست، بلکه جريان يزيدي مطرح است. اين بيان حضرت سيدالشهدا عليهالسلام ناظر به سه عصر است: عصر قبل از کربلا، عصر معاصر کربلا و عصر بعد از کربلا.
عصر قبل از کربلا همان دوراني است که معاويه حاکم بود و عصر خود کربلا زمان حکومت يزيد بود و عصر پس از آن وقتي بود که مروان و حجاج و… حکومت ميکردند. امام حسين عليهالسلام در بخشهاي ديگر سخنان خود فرمودهاند: «مثلى لا يبايع مثله»، (بحارالأنوار/ج ۴۴/ص ۳۲۵)؛ «کسي که مانند من فکر ميکند، با کسي که مانند يزيد فکر ميکند، بيعت نميکند».
از آن جهت که اهلبيت عصمت و طهارت عليهمالسلام يکنورند، هيچيک از آن ذوات مقدس با حاکم جائر عصر خود، مختارانه بيعت نکردند و هرگز سلطه ظالمانه امويان، مروانيان و عباسيان را مشروع نميدانستند و آن را در خور قبول تلقي نمينمودند.
از گفتار و کردار حضرت حسينبنعلي عليهالسلام معلوم ميشود که ايشان جزو مردان الهي است که درباره سه عصر و سه نسل ميانديشد. او تنها عصر خود را نميبيند، بلکه گذشتگان و آيندگان خود را نيز مينگرد؛ يعني تمام جوامع بشري را ملحوظ ميدارد.
سخنان امام حسين عليهالسلام نشان ميدهد که نهضت حسيني، سنت الهي بوده است، نه جريان شخصي؛ زيرا آنحضرت، سخن از مثل خود و مثل يزيد دارد، نه از شخص خود و شخص يزيد. بنابراين، پيام نهضت کربلا محدود به زمان خاص نيست، بلکه نسبت به گذشته و حال و آينده جريان دارد.
منبع : شکوفايي عقل در پرتو نهضت حسيني