SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:
مرام و مسلک بابیگری و بهاییگری در زمان قاجاریه برای خارج ساختن اسلام ناب محمدی و فرهنگ انقلابی عاشورایی و انتظار در ایران توسط چند مزدور ایرانی وابسته به استکبار تأسیس گردید.
بهاییان نیز کشور ایران را خاستگاه این فرقه میدانند و در همه جا تبلیغ میکنند که بهاییت دینی است که رهبران اولیهی آن ایرانی و اکثر کتابهای آنان به زبان و خط فارسی است. همچنین سران فرقه معتقدند تا زمانی که بهاییت، ایران را فتح نکرده، جهانی نخواهد شد؛ به همین منظور در ابتدای فعالیت به فکر ترور شاه و تسلط بر ایران افتادند. به طور کلی یهودیان روسیه و انگلستان برای تسلط بر ایران و تغییر حاکمیت و تبدیل جامعه به جامعهای سکولار و بیدین با دو طرح مشغول به کار شد. طرح اصلی، برپایی انقلاب توسط بابیه و در صورت عدم موفقیت پیگیری اهداف استعماری با رفورم و اصلاحات توسط بهاییت بود.
دشمنان اسلام طرح اصلی را با ترور رجل مستقل سیاسی و علمی و در نهایت ترور شاه آغاز کردند که با هوشیاری «امیرکبیر» و دوستانش با ناکامی مواجه گردید. از این رو، طرح فرعی دشمنان اسلام با کمک بهاییت به اجرا گذاشته شد که همچنان ادامه دارد. بهاییت از اواسط ریاست «عباس افندی» به بعد، حرکات انقلابی را به طور کلی کنار گذاشته و به اسم رفورم و اصلاحات، اهداف شوم خود را دنبال کردند. چهار رهبر اصلی این مسلک انحرافی یعنی «باب»، «بها»، «عباس افندی» و «شوقی افندی» و «حروف حی» (18 یار اصلی باب) و تمام اطرافیان باب و بها و اکثریت قاطع کادر فرقه در زمان عباس افندی، ایرانی بودهاند. ولی از زمان شوقی افندی رهبر چهارم فرقه، زمام امور به دست بهاییان یهودی و آمریکایی افتاد و از فرهنگ ایرانی فاصله گرفت.
از بدو شکلگیری بابیگری و بهاییگری تا کنون، چهار مرحله قابل تشخیص است که در زیر به آن خواهیم پرداخت.
1- بابیگری و بهاییگری از آغاز تا پایان دورهی قاجار
2- بهاییت در دوران پهلوی
3- بهاییت پس از انقلاب اسلامی
4- بهاییت پس از روی کار آمدن دولت اصلاحات
بابیگری و بهاییگری از آغاز تا پایان دورهی قاجاریه
اگر قاجاریه در مبارزه با فرقهی ضالهی بهاییت هماهنگ عمل میکرد، رشد آنان متوقف میگردید زیرا سران بابیت و بهاییت پایگاه مردمی نداشتند. به همین دلیل «علی محمد باب» خیلی زود در قصر حاکم ظالم و فاسدی مثل «منوچهرخان گرجی» جای گرفت و بها نیز از ابتدا با حمایت بعضی شاه زادگان عیاش قاجار و مزدوران درباری نظیر «میرزا آقاخان نوری» و حمایت کامل سفرای روسیه و انگلیس به فعالیت ننگین خود ادامه میداد. مبارزهی ناقص و بی برنامهی قاجاریه با این فرقهی منحرف، موجب تقویت آنان شد؛ با زندانی شدن باب و تبعید بها، چهرهی کریه فرقه در هالهای از مظلومیت قرار گرفت و ترمیم شد. ضمن این که در زندان و تبعید هیچ کنترلی بر فعالیت رهبران فرقه نبود و توانستند فارغ از تأمین معاش و با برخورداری از حمایت کامل دشمنان اسلام پیروان منحرف خود را اداره کنند. به هر حال این فرقه از زمان «محمد شاه» تا آخر قاجاریه با راه اندازی 3 جنگ داخلی و تخریب عقاید مردم ضربات سختی به کشور و اعتقادهای مردم مسلمان وارد نمود.
بهاییان در جریان نهضت مشروطیت عملکرد بسیار نامطلوبی داشتند و در اوج مبارزههای مردم، سران بهاییت از محمدعلی شاه مستبد حمایت میکردند.
در این دوره به خاطر بیآبرویی بهاییت، کمتر کسی انحراف خود را علنی اعلام میکرد. به عنوان نمونه «میرزا مهدی کاشی» معروف به «وزیر همایون»، مدتها در دستگاه «ناصرالدین شاه» حضور داشت و پس از برکناری از وزارت، بهایی بودن خود را علنی نمود. در دورهی «مظفرالدین شاه» و «محمد علی شاه» نیز بعضی از شاه زادگان قاجار به واسطهی اباحیگری و مفاسد موجود در بهاییت، جذب این فرقه شده بودند ولی جرأت و جسارت بیان عقاید خود را نداشتند. به طور کلی تا اواخر قاجاریه کسی به بهایی بودن خود افتخار نمیکرد ولی با روی کار آمدن رژیم منحوس پهلوی قبح بهایی بودن ریخت و نفوذ بهاییان در ارکان حکومت افزایش یافت.
عملکرد بهاییت در دوران پهلوی
مدتها پیش از وقوع کودتای انگلیسی رضاخان در سال 1299 بهاییان با سران کودتا یعنی «سیدضیا» و «رضاخان» مرتبط بودند. اسناد و مدارک تاریخی حاکی است که محفل بهاییت توسط عوامل خود در کشف و معرفی «رضاخان» به دولت انگلیس نقش فعال داشت. رضاخان نیز رابطهی حسنهای با بهاییان داشت به نحوی که برای تربیت «محمد رضا» و «اشرف» معلم بهایی استخدام کرده بود و در تعهداتش به انگلستان قول تقویت و آزادی عمل بهاییان را داده بود. در واقع پدر «هویدا» (عینالملک بهایی) که با «اردشیر جی» (ریپورتر) رابطهی نزدیکی داشت. رضاخان را به سر دستهی جاسوسان انگلیس و طراح کودتای 1299 شمسی معرفی نمود.
با روی کار آمدن رضاخان سیاست اسلامزدایی و روحانیت ستیزی توسط انگلستان آغاز گردید و بهاییت در اجرای این سیاست شوم نقش برجستهای داشت. انگلستان در این دوره تا توانست بهاییان را در دستگاههای اجرایی و ارتش نفوذ داد به نحوی که آجودان مخصوص محمدرضا در دوران ولی عهدی یک عنصر بهایی بود. در موضوع کشف حجاب، بهاییان تبلیغات شدیدی را به نفع رضاخان آغاز کردند و او را به لقب «کبیر» مفتخر نمودند به این ترتیب دشمنی بهاییان با حکومت مرکزی از بین رفت و به همکاری گستردهای در زمینهی فرهنگی و سیاسی مبدل شد که در زیر به دو نمونه اشاره میشود.
«میرزایحیی دولتآبادی» از رهبران فرقهی بابی ازلیه با خواهرش «صدیقه» که قبل از کشف حجاب رضاخانی، کشف حجاب کرده بود؛ رابطهی بسیار نزدیکی با رضاخان داشتند. «یحیی دولتآبادی» در مجلس تلاش زیادی برای تحکیم سلطنت پهلوی نمود و رضاخان نیز او را سفیر سیّار در کشورهای غربی و نهادهای بینالمللی قرار داد. «صدیقه» خواهر یحیی، بعداً از فرقهی ازلیه جدا گشته و بهایی گردید. وی از مبلغین این فرقه و هوادار سرسخت رضاخان بود.
نمونهی دیگر از فعالان بهایی در عرصهی فرهنگی زمان رضاخان «فرخ دین پارسا» و همسرش «فخر آفاق پارسا» میباشند که همزمان با کودتای انگلیسی رضاخان وارد عرصهی فرهنگ کشور شدند. فرخدین پارسا کار خود را در کابینهی «سیدضیا» شروع میکند و ادارهی ممیزی و سانسور مطبوعات را تشکیل میدهد و همسر او فخر آفاق با انتشار مجلهی مبتذل «جهان زنان» جاده صافکن کشف حجاب رضاخانی شده و قبل از اجرای این طرح غیراسلامی مقالاتی برضد شرع مقدس و رواج بیحجابی و حمله به پوشش ملی و فرهنگ عفاف اسلامی منتشر مینمود.
به طور کلی رضاخان به بهاییان اعتماد کامل داشت. رضاخان نخست وزیری را به «مجید آهی» که از اقوام بها بود، پیشنهاد کرد ولی مجید آهی نپذیرفت ولی در کابینهی «فروغی» وزیر دادگستری و همه کارهی دولت شد. «علی محمدخان موقرالدوله» از دیگر بهاییانی است که درکودتای رضاخان به سمت «وزارت تجارت و فلاحت» منصوب شده است.
او در گذشته حاکم «بوشهر» و نوکر حلقه به گوش قشون انگلیس بود. وی در سرکوب مبارزان وطن دوست جنوب ایران همچون «سالار اسلام» (حسین خان چاهکوتاهی) نقش اساسی داشت. وی از اقوام نَسبی علی محمد باب و از اقوام سببی عباس افندی بوده است، «حسن موقر بالیوزی» مدیر بهایی بخش فارسی «بی.بی.سی» که مدتی در زمان شوقی از ایادی امرالله بوده است نیز پسر «موقر الدوله» است. فرزندان این مهرهی خبیث در حال حاضر نیز محبوب انگلستان و شاغل در بنگاه خبرپراکنی «بی.بی.سی» هستند.
نقش بهاییان در عرصهی سیاسی کشور در دورهی رضاخان به واسطهی حضور در حوزههای دیپلماتیک چه به صورت سفیر و کاردار در خارج از کشور و چه به صورت کارمند و جاسوس در سفارتخانههای غربی در ایران نقش برجستهای است که از تشریح آن خودداری میشود و به این موضوع مهم اکتفا میکنیم که انگلیس سعی نمود با اهرمهایی رضاخان را به طور کامل کنترل نماید و بهاییت یکی از مهمترین اهرمهای آموزش دهنده و کنترلی روی رضاخان بود. هنگامی که رضاخان تا حدودی از کنترل غرب خارج شد توسط همین فرقهی خبیث تضعیف گردید.
پس از برکناری رضاخان، بهاییان به حضور فعال در صحنهی فرهنگی و سیاسی اکتفا نکردند و با حرص و طمع مثالزدنی در حوزهی اقتصاد فعال شدند. در این دوره اکثر پروژههای نان و آبدار به دست آنان افتاد و عدهی زیادی از آنان به توصیهی انگلیس در وزارت نفت که سیستمی انگلیسی داشت، استخدام شدند و انحصار واردات و صادرات بعضی اقلام اساسی را به تملک خود درآوردند.
در دورهی محمدرضا، بهاییان با جمعیت ناچیز خود به بالاترین مقامهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی و امنیتی کشور دست یافتند. آنان بر قوای مجریه و بعضاً مقننه مسلط شدند و در حساسترین ردههای ارتش شاغل بودند. در قوهی مجریه افزون بر این که بیش از 13 سال ریاست این قوه به عهدهی «هویدا»ی بهایی بوده است، بسیاری از نخست وزیران نظیر «اسدالله علم»، «حسین علاء» و «حسن علی منصور» در خدمت بهاییت و بهاییان بودهاند.«ارتشبد فردوست» در خاطرات خود مینویسد:
«در واقع بهاییت جهانی، این تصور را داشت که ایران همان ارض موعودی است که باید نصیب بهاییان شود. لذا شعار عدم مداخله در سیاست را کنار گذاشته و برای تصرف مشاغل مهم سیاسی در این کشور منعی نداشتند. بهاییانی که من دیدهام واقعاً بیوطن بودند و احساس ایرانی بودن نداشتند و جاسوس بالفطره بودند. به همین دلیل آمریکا و انگلیس سعی کردند تمام مناصب کلیدی حتی دادگستری و اوقاف که در کشورهای اسلامی صبغهای کاملاً مذهبی دارند در دست جاسوسان آنان یعنی بهاییان قرار گیرد.»(*)
* سید حبیب الله تدینی؛ کارشناس ارشد فرق و ادیان الهیمنبع : برهان
منبع : البرز
از دید شما باید بهاییان را دستگیر کرد. به دانشگاه هم راهشان نداد.
از طرف دیگر مخالفان بهاییت را دستگیر کرد. به انفرادی انداخت. و نتیجه...
بهاییان مظلوم نمایی می کنند و تبلیغ بیشتر
مخالفان بهاییت هم یک باند مخوف و انحرافی معرفی می شوند.
قرار بود با انقلاب و قطع ریشه های ظلم و ستم پهلوی شاخه های انحرافی مثل بهاییت خشکیده شود! حال از دوستان می پرسم چه شده که این شاخه ها به چشم های خودشان هم فرو میرود؟ چه شده که هنوز بهاییان را در تظاهرات بعد از انتخابات 88 دستگیر می کنند و مستند ضد بهایی از تلویزیون ملی نمایش می دهند؟ مگر این شاخه های خشکیده بعد از انقلاب هم هستند؟؟
اگر نیستند پس این ها چیست؟ پس طرح روحی چیست؟ پس آمار مبتدیان بهاییت چیست؟ پس امنیتی کردن موضوع بهاییت برای چیست؟
اگر هستند، پس چرا مقابله کنندگان با بهاییت را به فعالیت انحرافی متهم می کردید؟؟ حال معلوم شد در موضوع بهاییت آنها افقی را می دیدند که شما نمی دیدید!
و اکنون... باز هم تکرار اشتباهات گذشته تان. باز هم بستن سنگ و گشودن سگ. باز هم خالی کردن جبهه مقابله با بهاییت از مبارزه علمی و فرهنگی و منطقی و رفتن در فاز امنیتی و نظامی
و نتیجه ... نتیجه را آمارهای خودتان به شما گوشزد خواهد کرد...
امیدوارم دوستانی که مانع مقابله با تشکیلات سازمان یافته بهاییت می شوند پاسخی درخور برای بازخواست امام عصر و فاطمه زهرا آماده کرده باشند که آنجا دستور مافوق و وعده ترفیع درجه و فعالیت سیاسی توجیه مناسبی نخواهد بود.
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا و غیبه ولینا و کثره عدونا و قله عددنا و تظاهر الزمان علینا...