۰

انفجار مرگبار در خانه ویلایی بابلسر

ساعت ۷ صبح روز ۱۶ تیر بود که صدای انفجاری هولناک ساکنان محله قائمیه بابلسر را به وحشت انداخت. انفجار در خانه‌ای ویلایی رخ داده و سبب شده بود که آسیب زیادی به این خانه وارد شود. از همه مهم‌تر، اما سرنوشت ساکنان خانه بود؛ خانواده‌ای ۶ نفره که در آن ساعت از روز همگی در خواب بودند و معلوم نبود که چه بر سر آن‌ها آمده است.
کد خبر: ۲۹۵۹۷۳
۱۱:۳۵ - ۰۸ مرداد ۱۴۰۳

شیعه نیوز | ساعت ۷ صبح روز ۱۶ تیر بود که صدای انفجاری هولناک ساکنان محله قائمیه بابلسر را به وحشت انداخت.

به گزارش «شیعه نیوز»، ساعت ۷ صبح روز ۱۶ تیر بود که صدای انفجاری هولناک ساکنان محله قائمیه بابلسر را به وحشت انداخت. انفجار در خانه‌ای ویلایی رخ داده و سبب شده بود که آسیب زیادی به این خانه وارد شود. از همه مهم‌تر، اما سرنوشت ساکنان خانه بود؛ خانواده‌ای ۶ نفره که در آن ساعت از روز همگی در خواب بودند و معلوم نبود که چه بر سر آن‌ها آمده است.

به‌دنبال این حادثه، همسایه‌ها وحشت‌زده خود را به خانه همسایه رساندند و همزمان آتش‌نشانی و اورژانس را خبر کردند. سیدحمید میرشعبانی، مدیرعامل آتش‌نشانی بابلسر در گفتگو با همشهری می‌گوید: وقتی آتش‌نشانان به محل رسیدند، خانه ویلایی در آتش می‌سوخت. آن‌ها به سرعت دست به‌کار شدند و به اطفای حریق پرداختند و در همان بررسی‌های اولیه معلوم شد که انفجار و آتش‌سوزی بر اثر نشت گاز در این خانه رخ داده است. او ادامه می‌دهد: شواهد و آثار به جا مانده درخانه و شدت انفجار نشان می‌داد که نشت گاز و قدرت انفجار آنقدر زیاد بوده که حتی سقف خانه از جایش کنده شده بود.

وقتی انفجار رخ داد، تمامی اعضای خانواده در خانه حضور داشتند. حمید شریفی (پدر خانواده)، مریم حیدری (مادر خانواده) و فرزندان ۳ تا ۱۱ ساله آن‌ها به نام‌های درسا، پوریا، پریا و شمیسا بر اثر انفجار و آتش‌سوزی دچار مصدومیت شدند. میرشعبانی می‌گوید: همه اعضای این خانواده دچار سوختگی و جراحات شدید شده بودند که آتش‌نشانان پس از حضور در محل، آن‌ها را از خانه خارج کردند و بلافاصله از طریق اورژانس به یکی از بیمارستان‌های بابلسر انتقال دادند، اما از آنجا که شدت سوختگی آن‌ها زیاد بود ۴ نفر از اعضای خانواده به بیمارستانی در ساری انتقال یافتند و پدر و یکی از دختران به نام پریا نیز توسط بالگرد به بیمارستانی در مشهد منتقل شدند.

همزمان با انتقال مجروحان به بیمارستان، تلاش پزشکان برای نجات جان آن‌ها آغاز شد، اما چند روز بعد از حادثه بود که نخستین خبر تلخ منتشر شد؛ مادر خانواده به‌رغم همه تلاش‌ها به‌دلیل شدت جراحاتی که دیده بود در بیمارستان جان باخت و تنها ۲ روز بعد از آن خبر رسید که شمیسا، فرزند خردسال خانواده نیز به کام مرگ رفته است. چند روز بعد درسا و پوریا و به‌دنبال آن‌ها پریا نیز جانشان را از دست دادند و تنها بازمانده این خانواده، حمید شریفی، پدر خانواده بود که در بیمارستان امام رضا (ع) مشهد بستری بود.

هر چند به‌نظر می‌رسید که پدر خانواده رو به بهبود است و به‌گفته یکی از آشنایان قربانیان، حتی توانسته بود حرف بزند و غذا بخورد، اما شامگاه جمعه، پنجم مردادماه او نیز به دیگر اعضای خانواده‌اش پیوست و روی تخت بیمارستان جان باخت.

مرتضی گرجی، یکی از اقوام خانواده شریفی جزئیات بیشتری را از این حادثه بیان می‌کند و می‌گوید: این خانواده از بستگان ما هستند و در خانه ویلایی که حیاط بزرگی دارد، زندگی می‌کردند. خانه آن‌ها درست کنار خانه مادر حمید (پدر خانواده) بود. صبح روزی که حادثه رخ داد، همه آن‌ها در خواب بودند. آن روز ناگهان صدای انفجاری هولناک محله را پر کرد. مادر و برادر حمید، نخستین کسانی بودند که با صدای انفجار از خواب پریدند و خودشان را به آنجا رساندند. بقیه همسایه‌ها هم پس از آن‌ها رسیدند. صحنه بسیار هولناکی بود. حمید (پدر خانواده) با اینکه خودش به‌شدت دچار سوختگی و جراحت شده بود، اما تا پیش از رسیدن همسایه‌ها توانسته بود پیکر نیمه‌جان بچه‌ها و همسرش را از دل آتش بیرون بیاورد و به پارکینگ منتقل کند و وقتی همسایه‌ها و آتش‌نشانی رسیدند، آن‌ها به بیرون از خانه انتقال یافته بودند. حمید آنقدر انرژی‌اش را صرف خارج کردن اعضای خانواده از آتش کرده بود که دیگر رمقی برایش نمانده بود و وقتی اورژانس رسید، از هوش رفته بود. بقیه اعضای خانواده‌اش هم دست کمی از او نداشتند. همه‌شان به‌شدت دچار سوختگی و جراحت شده بودند. بعدا فهمیدیم که روز حادثه، برای لحظاتی کوتاه برق محله قطع شده بود. در همین زمان ظاهرا در آشپزخانه نشتی گاز باعث شده بود که گاز جمع شود و، چون کولر هم خاموش شده بود در داخل خانه انباشته شود. برای همین وقتی برق وصل شد، اتصالی ناشی از روشن شدن لوازم برقی باعث شد که انفجار رخ دهد.

وی ادامه می‌دهد: این حادثه همه مردم محله را عزادار کرد. در این روز‌ها همه برای نجات اعضای این خانواده دعا می‌کردند و چشم‌انتظار بودند که خبر خوشی از بیمارستان بیاید، اما متأسفانه هیچ‌کدام از آن‌ها زنده نماندند. شاید تقدیر این بود که آن‌ها همگی در آن دنیا نیز کنار هم باشند.

 

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: