۰

علت عیادت محمد رضا پهلوی از آیت الله بروجردی

کد خبر: ۲۹۵۶۸
۲۰:۵۲ - ۱۶ آبان ۱۴۰۳

علت عیادت محمد رضا پهلوی از آیت الله بروجردی

شیعه نیوز |  Archive | آیت الله حسینعلی منتظری در بخشی از کتاب خاطراتشان به حکایت حضور آیت الله بروجردی در قم اشاره نموده اند که توجه شما را به آن جلب میکنیم : آیت الله بروجردی در بروجرد که بود مرض فتق داشت، بعدا مرض ایشان خیلی خطرناک شده بود به شکلی که ایشان را در ماشین خوابانیده بودند تا برای معالجه به تهران ببرند، معروف بود -البته من این را از خودشان نشنیدم - به قم که رسیده بودند حالت گریه ای در ایشان پیدا شده و متوسل شده بودند به حضرت معصومه (س) و حال ایشان بهتر شده بود و توانسته بودند بنشینند،بعد ایشان را برده بودند به بیمارستان فیروزآبادی تهران، شاه هم رفته بود به دیدن ایشان، و علت اینکه شاه به دیدن آقای بروجردی رفته بود این بود که آقای بروجردی در عشایر و خوانین نفوذ عجیبی داشت، اگر ایشان یک حکمی می‎کرد عشایر آنجا همه قیام می‎کردند خیلی به ایشان ایمان داشتند، پیش از محمدرضاشاه پدرش رضاخان هم این را احساس کرده بود، و یک روز وقتی آقای بروجردی از مکه برمی گشته دم مرز ایشان را می‎گیرند و می‎آورند تهران، خبر این قضیه به عشایر می‎رسد و نزدیک بوده قیام کنند، رضاخان می‎گوید تحقیق کنید ببینید این کیست ؟ تحقیقات می‎کنند بعد معلوم می‎شود که آقای بروجردی است و در عشایر پایگاه دارد، می‎گوید او را رها کنید هر جا می‎خواهد برود، بعد ایشان به مشهد می‎رود و از مشهد به بروجرد؛ مرحوم حاج آقا حسین قمی هم یک زمان راجع به حجاب و این مسائل اصرار داشت که در تهران با رضاخان ملاقات کند به همه جا متوسل شده بود و علما خیلی حمایت نکرده بودند، ایشان مرحوم آقای حاج سید کاظم کرونی پدر آسید ابوالحسن کرونی را که تهران بود می‎فرستد پیش آقای بروجردی، آقای بروجردی تهدید می‎کند که اگر چنانچه خواسته های آقای قمی اجرا نشود من هم می‎آیم تهران، مثلا یک چنین تهدیدی، آنها می‎دانستند که اگر او راه بیفتد عشایر راه می‎افتند، روی این اصل زود با آقای قمی صحبت کردند و بالاخره ایشان را فرستادند به کربلا؛ منظور این است که دولت یک حساب این جوری روی آقای بروجردی باز می‎کرد، چون لرها مسلح بودند و آنها اگر قیام می‎کردند بالاخره یک شورشی می‎شد. محمدرضاشاه هم که دیدن آقای بروجردی رفت قدرت آقای بروجردی در لرستان و عشایر را می‎دانست، البته آن وقت دولتی ها با علما خیلی بد نبودند، شاه آمده بود دیدن آقای بروجردی و عکس هم گرفته بودند؛ بعد طلبه ها با آقایان در قم زمزمه کردند که یک کاری بکنند آقای بروجردی بیایند قم، حاج میرزا مهدی بروجردی که زمان حاج شیخ عبدالکریم همه کاره ایشان بود و در زمان آقایان ثلاث مسئولیت نداشت -ایشان پدر خانم آیت الله گلپایگانی می‎شد- رفته بود پیش آقای بروجردی و صحبت کرده بود که ایشان را بیاورد قم، بعد گفتند که آقای خمینی و دیگران هم رفتند پیش ایشان و برای آمدن به قم از ایشان دعوت کرده بودند، و بالاخره ایشان را راضی کرده بودند که بعد از بهبود کسالتشان به قم بیایند، ما هم خیلی خوشحال بودیم که ایشان به قم بیایند و با دیگران برای دعوت از ایشان برای آمدن به قم صحبت می‎کردیم، من یادم هست قبلش به آقای خمینی می‎گفتیم که از آقای بروجردی بخواهید به قم بیایند و ایشان گفتند می‎ترسیم سه تا آقا چهارتا بشود، باورشان نمی آمد که آقای بروجردی بتواند کاری انجام دهد، ولی بعد که آقای بروجردی به قم آمده بود روزی ایشان فرمودند: "آقای بروجردی بیست سال دیر به قم آمد، درس ایشان جوری است که طلبه ها غیر مستقیم بدون اینکه بفهمند می‎بینند مجتهد شده اند"، این تعبیر آقای خمینی نسبت به درس آقای بروجردی بود، ایشان بیانش روان بود و تا جایی که احساس می‎کرد مطلب کاملا روشن نشده آن را تکرار می‎کرد، حاج میرزا علی آقا شیرازی می‎گفت ایشان (آیت الله بروجردی) در اصفهان مطلبی را گفت ما می‎گفتیم آقا ما فهمیدیم، ایشان می‎گفت من هنوز خودم نفهمیده ام، می‎گویم خودم بفهمم ! منظور این است که بزرگان دعوت کردند و ایشان از راه تهران آمدند قم، در ده فرسخی قم یعنی در علی آباد و کوشک نصرت از ایشان استقبال شد، علما هر یک هیاتها و افرادی را می‎فرستادند.من یادم هست یک اتوبوس هم مرحوم آیت الله حاج آقا مرتضی حائری گرفت، من و آقای مطهری جزو اتوبوس آقای حائری بودیم.

علت عیادت محمد رضا پهلوی از آیت الله بروجردی

آنجا که آقای بروجردی پیاده شدند من جلوی ایشان ایستاده بودم، فرمودند شما مثل اینکه بروجرد بودید؟ گفتم بله آقا من تابستان در بروجرد خدمت شما بودم، البته در آن زمان ایشان هنوز اسم من را نمی دانستند.
بالاخره ایشان آمدند قم و در خانه ای که بعدا منزل آقای داماد شد وارد شدند -جلوی منزل آقای شریعتمداری - بعد از آنجا منتقل شدند به منزل دیگری مجاور حمام اتابک، مرحوم آقای صدر (رحمه الله علیه) جای نمازش را در صحن به ایشان داد -ایشان در صحن نماز آبرومندی داشت - و در حقیقت خود ایشان (آیت الله صدر) ایثار کرد و رفت خانه نشین شد، آقای بروجردی به نماز جماعت می‎آمد و در خانه درس هم شروع کردند، درس فقه ایشان از کتاب اجاره بود و اصول را هم از اول شروع کردند؛ صبحها فقه می‎گفتند عصرها اصول، پنجاه شصت نفر در درس ایشان شرکت می‎کردند اما پنجاه شصت نفر چه کسانی بودند، مثلا آقای گلپایگانی می‎آمد آقای خمینی می‎آمد آقای داماد می‎آمد،اینها که ایشان را دعوت کرده بودند می‎آمدند، آقای مرعشی نجفی از آقای بروجردی خیلی تعریف می‎کرد گاهی هم پیش آقای بروجردی می‎آمد اما در درس ایشان شرکت نمی کرد. در آن زمان مرجع تقلید مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی در نجف بود، مردم وجوهاتشان را به ایشان می‎دادند، بعدا معلوم شد آقای بروجردی در تهران که بوده یک عده از تجار تهران در همان بیمارستان با ایشان ملاقات کرده بودند و به ایشان گفته بودند که اگر شما به قم بروید ما وجوهات را به شما می‎دهیم،لذا وقتی که ایشان به قم آمدند شهریه شروع کردند، دوسه ماه که شهریه دادند دیگر نتوانستند شهریه بدهند، خوانین منطقه خرم آباد هم که خیلی خانهای بزرگی بودند هفتاد هشتاد نفرشان آمده بودند قم می‎گفتند ما نمی گذاریم آیت الله بروجردی در قم بماند، آبروی ما آقای بروجردی است چرا آقای بروجردی در قم است ؟ می‎خواستند ایشان را ببرند، آن وقت آقای خمینی و آقای میرزا محمدتقی اشراقی آمدند که جواب لرها را بدهند، در آن مجلس من هم بودم، به آنها می‎گفتند بابا آخر آقای بروجردی در قم که باشد آقای ایران است بروجرد که بیاید آقای بروجرد است، بعد یکی از آن خوانین گفت نه ایشان تنها آقای بروجرد نیست آقای خرم آباد هم هست ! آمیرزا محمدتقی اشراقی گفت باباجون خرم آباد به اندازه جمکران قم هم نیست حالا تو هی خرم آباد خرم آباد می‎کنی ! (البته ایشان اغراق می‎کرد) خود آقای روجردی هم در جلسه بود، بالاخره خوانین را یک جوری قانعشان کردند رفتند وگرنه آنان آمده بودند آقای بروجردی را ببرند، ولی آقای بروجردی خیلی متاثر بود که شهریه نتوانسته بدهد، البته آن وقت که آقای بروجردی به قم آمد شهریه دیگر آقایان هم متزلزل و مختل شد، در آن زمان من یادم هست سه چهار ماه به طلبه ها خیلی بد گذشت، به ما هم از نظر اقتصادی خیلی سخت می‎گذشت، اما هیچ وقت از درس سرد نشدیم. بالاخره شهریه آقای بروجردی جور نمی شد و آقای خمینی و دیگران به ایشان دلداری می‎دادند، می‎گفتند آقا طلبه ها که شما را برای پول نمی خواهند شما را برای درس می‎خواهند برای ایمان شما را می‎خواهند، و به این شکل ایشان را دلگرم می‎کردند. البته طلبه ها هم در آن زمان زیاد شده بودند، معروف بود که این اواخر قم سه هزار طلبه دارد، از هشتصد نفر به سه هزار نفر رسیده بود.

منبع: خاطرات مرحوم آیت الله حسینعلی منتظری |  Shia News archival material

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: