به گزارش «شیعه نیوز»، افسردگی وقتی دست میگذارد روی شادی و نشاط و شادابی یک فرد، یعنی میخواهد به تمام وجود او حمله کند و تمام جسم و ذهن او را به تصرف خود دربیاورد. عارضهی افسردگی با قدرتی که دارد حتی میتواند سطح هوشی یک جامعه را هم پایین بیاورد.
همینجاست که باید نسبت به قدرت و توانایی و البته گستردگی این بیماری هوشیار بود و هر چه میتوان از آن دور شد.
افسردگی همچنین میتواند باعث فقر عاطفی و ارتباطی شود. همین فقر عاطفی و ارتباطی، انسان را از جامعه دور میکند و نمیگذارد وارد چرخهی طبیعی زندگی و تحصیل و پیشرفت شود. وقتی کسی نتواند از قابلیتهایش به دلیل افسردگی و ناتوانی استفاده کند، قطعاً بهرهی هوشی و سطح هوش او هم در مقایسه با بقیهی افراد پایینتر خواهد بود.
فرد افسرده و دچار فقر عاطفی و ارتباطی هیچ وقت انگیزهی مطالعه و آموزش و یادگیر ی و به کار بردن مهارتها و استفاده از خلاقیت را ندارد و همین موضوع باعث گوشه نشینی و انزوا و از بین رفتن توانایی ها و پایین آمدن بهرهی هوشی او میشود.
روانشناسان معتقدند بیشتر کسانی که دچار فقر عاطفی و ارتباطی هستند در برابر آموزش و یادگیری هم مقاومت نشان می دهند. دکتر مسعود غفاری، روانشناس اجتماعی دربارهی رابطهی افسردگی و فقر عاطفی و ارتباطی و نیز تأثیر آنها بر ضریب هوشی میگوید.
افسردگی؛ خیابان یکطرفه
افسردگی مانع گسترش هوش آدمها میشود. هرچه جامعه بانشاطتر و امید به آینده و زندگی در آن بیشتر باشد، تمام توانمندیها شناسایی شده باشد و فرد انگیزهی بیشتری برای ادامهی زندگی داشته باشد؛ افسردگی کمتر قدرت خودنمایی پیدا میکند.
وقتی فردی در یک رابطهی سالم خانوادگی و اجتماعی حضور داشته باشد و از فقر عاطفی و فقر ارتباطی رنج نبرد، بهراحتی میتواند تواناییهایش را بشناسد و بر اساس شناختی که پیدا میکند در جامعه حضور موفقی داشته باشد. وقتی بتوانید تواناییهایتان را بشناسید و قدرت تشخیص بهترینها را داشته باشید با انگیزه و هدف وارد راه میشوید؛ اما افسردگی باعث فقر عاطفی و ارتباطی میشود و نمیگذارد مسیر درست را انتخاب کنید. همین موضوع مانع گسترش هوش در جامعه میشود؛ یعنی آدمها به دلیل فقر عاطفی و ارتباطی نمیتوانند راه درست تحصیل و آموختن علم و دانش را پیدا کنند.
گسست عاطفی، خانوادهی تکبعدی
انسان موجودی است زیستی، روانی، اجتماعی و معنوی؛ بنابراین وقتی این نیازها در خانواده که مدل کوچکتر جامعه است، برآورده شود و نیازهای زیستی و روانی و اجتماعی و معنوی فرد فراهم شود، فرد بهراحتی میتواند استعدادهای بالقوه مثبت خود را تا حد ممکن بالفعل کند.
این انسان سرزنده، سازگار و باگذشت میشود؛ یعنی فرد در خانواده کمتر دچار گسست عاطفی میشود و کمتر دچار بیماریهای مرتبط با استرس و افسردگی میشود. نکتهی مهمی که باید به آن توجه کرد، نقش مهم خانوادههاست.
متأسفانه بسیاری از خانوادهها تکبعدی شدهاند و خانواده یعنی پدر و مادر و فرزند؛ یعنی رابطهها کمتر شده است و بچهها در یک محیط کوچکتر و بستهتر رشد میکنند و دیگر خاله و عمه و دایی و عمو و آن رابطههای گسترده فامیلی وجود عینی ندارد و کودک دیگر نمیتواند رابطههای جمعی و سازگاری و گذشت و رابطه با کودکان دیگر و بزرگترها را یاد بگیرد. کودکان در گذشته، نخست وارد محیط خانواده و بعد جمع فامیلی میشدند، درواقع در یک خانه سوتوکور رشد نمیکردند.
در همان کودکی با همسنوسالانشان بازی میکردند و خود وسایل بازیشان را درست میکردند. مسابقه طراحی میکردند و برای بازیهای دورهمی، خودشان قانون میگذاشتند و از آن قانون پیروی میکردند. به تعبیری یاد میگرفتند چطور از ذهن و هوششان در بازی استفاده کنند و شکوفا شوند و با یکدیگر تعامل و سازگاری پیدا کنند. همانجا قدرت جنگیدن و رقابت و پیروزی را یاد میگرفتند.
همانجا و با کمک خلاقیت و هوش بچههای دیگر مشکلات همدیگر را حل میکردند و... اما حالا این فضاهای ارتباطی بسته نمیگذارد کودک مثل قبل رشد کند و آنطور که باید، نیازهای اجتماعی و ارتباطی او برآورده نمیشود؛ این روزها کودک در تنهایی بزرگ میشود. نیازهایی که باید پاسخ داده شود، جواب نمیگیرد و برعکس به نیازهای اشتباه پاسخ داده میشود.
کودک در خانوادههای تکبعدی و خلوت دیگر احتیاجی به خلاقیت و راهحل پیدا کردن ندارد. حالا همهی بچهها برای خودشان یک اتاق مخصوص و پر از اسباببازی دارند، درصورتیکه در گذشته کودکان با ذهن و خلاقیت خودشان برای خود با چوب و وسایل دمدستی، خانه میساختند و اسباببازی درست میکردند و تواناییهایشان هم با بزرگ شدنشان رشد پیدا میکرد. اگر نیازهای کودک برآورده نشود، کمکم دچار فقر ارتباطی و عاطفی و افسردگی و متعاقب آن، مشکلات مربوط به پایین آمدن ضریب هوشی میشود. کودکی که دچار فقر عاطفی و ارتباطی میشود، بهتدریج به سمت انزوا و گاهی حتی عصیان و جنون و پرخاشگریهای گاه و بیگاه و مداوم میرود.
هرچه شادتر، باهوشتر
بررسیها نشان داده است مردم دانمارک و نروژ که در آمارها همیشه جزو مردم شاد دنیا هستند، کمتر در جامعه خودشان شاهد پرخاشگری و افسردگی و فقر عاطفی و ارتباطی هستند.
مطالعات نشان داده است که افراد شاد زندگی سالمتر و باکیفیتتری دارند؛ یعنی اینگونه افراد دنبال الگوی متفاوتی رفتهاند تا زندگی شادی را تجربه کنند.
خیلی از مردم فکر میکنند شادی در پول و موفقیت و ازدواج فرزندان و سفرهای لوکس و ... است، اما کارشناسان معتقدند ممکن است این عوامل باعث شادی کوتاهمدت باشند اما بهتنهایی نمیتوانند به دستیابی همزمان به شادی و دوری فرد از افسردگی و فقر عاطفی و ارتباطی کمک کنند.
شادی و خندیدن باعث میشود هورمونهای استرس که از عوامل اصلی افسردگی است، در بدن کمتر ترشح شود و میزان «اندروفین» در خون بیشتر شود.
اندروفین هورمون و نوعی مادهی شیمیایی است که پس از شادی، در بدن ترشح و باعث میشود قوای شناختی مغز فعالتر از قبل باشد. اندورفین به تقویت حافظه و ضریب هوشی کمک میکند.
انتهای پیام