۰

روایتی از ۶۰ سال تلاش بی دریغ در دفاع از حقانیت حضرت علی(ع)

شصت سال تلاش بی دریغ در احیاء امر امامت و دفاع از حریم ولایت امیرمؤمنان علیه السلام، آبرویی جاودانه به علامه میرحامد حسین عنایت کرد. گل‌های خوش بوی عبقات او، رایحۀ عدیم المثالِ هویّتِ اسلام ناب را به مشام حقّ جویان و حقیقت طلبان رساند و عرصۀ تازه‌ای در امامت پژوهی فراروی شرف الدین‌ها، امینی‌ها و مظفّرها گشود.
کد خبر: ۲۸۲۵۲۰
۱۳:۱۰ - ۱۴ شهريور ۱۴۰۲
 

«شیعه نیوز»: حجت الاسلام والمسلمین مهدی اسفندیاری، دبیر علمی کنگره علامه میرحامد حسین (ره) در نوشتاری به معرفی این شخصیت پرداخته که تقدیم می شود:

نام و نسب

سیّد مهدی، مکنّی به ابوالظفر، معروف به میرحامد حسین طاب ثراه، با لقب آخرتیِ فردوسمآب (۱۲۴۶ – ۱۳۰۶ ق.)، سوّمین پسر علّامه مفتی محمّد قلی (۱۱۸۸-۱۲۶۰ق.) است. خاندان او از سادات موسوی نیشابور هستند و تبارشان از امامزاده سیّد محمّد محروق به امام هفتم علیه السلام می‌رسد.

آیت الله سیّد حامد حسین -که ریشه اش نیشابوری و زادگاه خود و پدرانش هندوستان و در محدودۀ لکهنو بوده- به عنوان احیاگر فرهنگ امامت در دوران معاصر و اندیشمندی متتبّع، عالمی نستوه و مجاهدی خستگی ناپذیر به شماره آمده که در توصیف جایگاه رفیع علمی اش، عباراتی بس والا از بزرگان و عالمان نقل شده است. اوصافی چون: «آیت الله فی العالمین، حجة الإسلام والمسلمین، لسان الفقهاء والمجتهدین، ترجمان الحکماء والمتکلّمین، علّامة العصر وسیّد المجاهدین» تنها بخشی از توصیفات رسیده از اندیشه ورزان در حقّ اوست.

اساتید

علّامه از همان کودکی، استعداد سرشاری در فراگیری علوم مختلف داشت. وی از هفت سالگی، تحصیل دروس مقدّماتی را آغاز کرده و به جز خوشه‌چینی از خرمن دانش پدر، محضر اساتید بزرگ دیگری را نیز درک کرده‌ است، همچون:

  1. علّامه سلطان العلماء، رضوان‌مآب، سیّد محمّد (۱۱۹۹ – ۱۲۸۴ ق.)، پسر ارشد مجدّد الشریعة حضرت آیت اللّه العظمی سیّد دلدار علی غفران‌مآب (۱۱۶۶ – ۱۲۳۵ ق.)؛
  2. علّامه سیّد العلماء، علّیّین‌مکان، سیّد حسین (۱۲۱۱ – ۱۲۷۳ ق.) پسر کوچک علّامه سیّد دلدار علی غفران‌مآب؛
  3. علّامه خلاصة العلماء، سیّد مرتضی (م ۱۲۶۶ ق.) پسر سلطان العلماء؛
  4. علّامه مفتی محمّد عبّاس تستری (۱۲۲۴ – ۱۳۰۶ ق.) .

اینان، از مفاخر و اندیشمندان مکتب امامیه در شبه قارّه و صاحب تألیفات فاخر و پرشماری بودند که در شکل‌گیری شخصیّت علمی صاحب عبقات، نقش بسزایی داشته‌اند و شواهد متعدّدِ آن را میتوان در یادداشت‌های شخصی و آثار علمی علّامه میرحامد حسین رحمه الله مشاهده کرد.

علّامه در کلام بزرگان و عالمان

حجم ستایش‌های فراوان عالمان بزرگ ایران و عراق از شخصیّت و نگاشته‌های علّامه، به ویژه درباره کتاب شریف «عبقات الأنوار فی إمامة الأطهار» گواهی روشن بر این ادّعا است. علاوه بر کتاب «سواطع الأنوار فی تقریظات عبقات الأنوار»[۱]، مدحنوشته‌های بسیاری در تمجید علّامه و آثار ایشان در مجموعه‌های مکاتیب و تحریرات به چشم می‌خورد.

مرحوم سیّد حسن صدر(م ۱۳۵۴ ق.) صاحب «تکملة أمل الآمل» درباره علّامه آورده است:

السیّد حامد حسین بن العلّامة محمّد قلی خان الموسوی النیشابوری اللکهنوی‏، کان من أکابر المتکلّمین، وأعلام علماء الدین، وأساطین المناظرین المجاهدین. بذل عمره فی نصرة الدین، وحمایة شریعة جدّه سیّد المرسلین، والأئمّة الهادین، بتحقیقات أنیقة، وتدقیقات رشیقة، واحتجاجات برهانیّة، وإلزامات نبویّة، و استدلالات علویّة، و نقوض رضویّة، حتّی عاد الباب من التحفة الإثنی عشریّة خطابات شعریّة، وعبارات هندیّة، تضحک منها البریّة! ولا عجب…

فالشبل من ذاک الهزبر وإنّما/ تلد الأسود الضاریات أسودا

فإنّ والده العلّامة صاحب تقلیب المکائد وتشیید المطاعن. وکتاب صاحب العنوان عبقات الأنوار فی إمامة الأئمّة الأطهار فی عدّة مجلّدات قد شاع فی جمیع الأقطار، واشتهر کالشمس فی رابعة النهار، وله قدّس سرّه کرامات مشهورة ومآثر مأثورة.[۲]

مرحوم محدّث قمی(م ۱۳۵۹ ق.) در «فوائد رضویّه» پیرامون علّامه میرحامد حسین می‌گوید:

حامد حسین بن محمّد قلی الموسوی الکنتوری الهندی، السیّد الأجلّ، العلّامة الفاضل الورع الفهّامة، الفقیه المتکلّم المحقّق، والمفسّر المحدّث المدقّق، حجّة الإسلام والمسلمین، وآیة اللّه فی العالمین، وناشر مذهب آبائه الطاهرین، السیف القاطع والرکن الدافع، البحر الزاخر والسحاب الماطر، الذی شهد بکثرة فضله العاکف والبادی، وارتوی من بحار علمه الظمآن والصادی.

أمّا التفسیر، فهو بحره المحیط، وکشّاف دقائقه بلفظه الفائق علی الوسیط والبسیط؛

وأمّا الحدیث، فالرحلة فی الروایة والدرایة إلیه، والمعوّل فی حلّ مشکلاته علیه؛

وأمّا الکلام، فلو رآه الأشعری لقَرّبه وقَرّبه، وعلم أنّه نصیر الدین ببراهینه وحججه المهذّبة المرتّبة؛

وأمّا الاُصول، فالبرهان لا یقوم عنده بحجّة، وصاحب المنهاج لا یهتدی معه إلی محجّة؛

وأمّا النحو، فلو أدرکه الخلیل لاتّخذه خلیلاً، أو یونس لأنس بدرسه وشفی منه غلیلاً… .

و بالجمله، وجود آن جناب از آیات الهیّه و حجج شیعۀ اثنا عشریّه بود. هر کس کتاب مستطاب عبقات الأنور که از قلم درربار آن بزرگوار بیرون آمده مطالعه کند، می‌داند که در فنّ کلام، سیّما در مبحث امامت، از صدر اسلام تا کنون احدی بدان منوال سخن نرانده و بر آن نمط تصنیف نپرداخته! و الحقّ مشاهد و عیان است که احاطه و اطّلاع و سعۀ نظر و طول باع نیست جز به تأیید و اعانت حضرت اله و توجّه سلطان عصر روحنا له الفداء.[۳]

مرحوم علّامه سیّد محسن امین رحمة الله علیه (م ۱۳۷۱ ق.) صاحب« أعیان الشیعة» نیز علّامه میر حامد حسین را این گونه می‌شناسانَد:

السیّد الأمیر حامد حسین بن الأمیر المفتی السیّد محمّد قلی بن محمّد حسین بن حامد حسین بن زین العابدین الموسوی النیسابوری الکنتوری الهندی اللکهنوی… کان من أکابر المتکلّمین الباحثین عن أسرار الدیانة، والذابّین عن بیضة الشریعة وحوزة الدین الحنیف، علّامةً نحریراً ماهراً بصناعة الکلام والجدل، محیطاً بالأخبار والآثار، واسع الاطّلاع، کثیر التتبّع، دائم المطالعة، لم یُر مثله فی صناعة الکلام والإحاطة بالأخبار والآثار فی عصره، بل وقبل عصره بزمان طویل وبعد عصره حتّی الیوم، ولو قلنا: إنّه لم یَنبَغ مثلُه فی ذلک بین الإمامیّة بعد عصر المفید والمرتضی لم نکن مبالغین! یُعلم ذلک من مطالعة کتابه العبقات، وساعده علی ذلک ما فی بلاده من حریّة الفکر والقول والتألیف والنشر.

وقد طار صیته فی الشرق والغرب، وأذعن لفضله عظماء العلماء، وکان جامعاً لکثیر من فنون العلم، متکلّماً محدّثاً رجالیّاً أدیباً، قضی عمره فی الدرس والتصنیف والتألیف والمطالعة… .[۴]

مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی رحمة الله علیه (م ۱۳۸۹ ق.) صاحب «الذریعة» درباره علّامه میر حامد حسین آورده است:

السیّد الأمیر حامد حسین بن الأمیر السیّد محمّد قلی بن السیّد محمّد [حسین] بن حامد حسین الموسوی النیشابوری الکنتوری الهندی اللکهنوی، من أکابر متکلّمی الإمامیّة وأعاظم علماء الشیعة المتبحّرین فی أولیات هذا القرن، هو أصغر ولد أبیه الذی توفّی ۱۲۶۰.

ولد فی لکهنو ۱۲۴۶ ونشأ بها علی أبیه _المذکور فی الکرام البررة_ نشأة طیّبة، وتعلّم المبادی وقرأ مقدّمات العلوم وأخذ الکلام عن والده الإمام السیّد محمّد قلی، والفقه والاُصول عن سیّد العلماء السیّد حسین بن السیّد دلدار علی النقوی، والمعقول عن السیّد مرتضی بن السیّد محمّد، والأدب عن المفتی السیّد محمّد عبّاس وغیرهم، وکان کثیر التتبّع، واسع الاطّلاع والإحاطة بالآثار والأخبار والتراث الإسلامی، بلغ فی ذلک مبلغاً لم یبلغه أحد من معاصریه ولا المتأخّرین عنه، بل ولا کثیر من أعلام القرون السابقة.

أفنی عمره الشریف فی البحث عن أسرار الدیانة، والذبّ عن بیضة الإسلام وحوزة الدین الحنیف، ولا أعهد فی القرون المتأخّرة من جاهد جهاده وبذل فی سبیل الحقائق الراهنة طارفه وتِلاده، ولم تر عین الزمان فی جمیع الأمصار والأعصار مضاهیاً له فی تتبّعه وکثرة اطّلاعه ودقّته وذکائه وشدّة حفظه وضبطه… .

وله تصانیف جلیلة نافعة تموج بمیاه التحقیق والتدقیق، وتوقّف علی ما لهذا الحبر من المادّة الغزیرة، وتعلم الناس بأنّه بحر طامی لا ساحل له، أهمّها وأشهرها عبقات الأنوار فی مناقب الأئمّة الأطهار فارسی فی الإمامة، وهو أجلّ ما کتب فی هذا الباب من صدر الإسلام إلی الآن، یقع فی أکثر من عشر مجلّدات کبار، کتبه فی الردّ علی باب الإمامة من التحفة الإثنی عشریّة، أثبت فیه کلّ ما ردّه الدهلوی وأنکره من الروایات والأحادیث من طریق العامّة بإیراد الخبر وذکر رواته من الصحابة والتابعین وتابعی التابعین إلی المحدّثین، کلّ ذلک علی ترتیب القرون والطبقات، ویؤیّد ذلک کلّه بذکر الموثقین لطبقات الرواة حسب القرون أیضاً…

ومهما أشدّنا بذکر هذا الکتاب، فإنّا نعترف بالقصور عن أداء ما یستحقّه من الثناء والإطراء، وذلک فضل اللّه یؤتیه من یشاء… .[۵]

علّامۀ امینی رحمة الله علیه (م ۱۳۹۰ ق.) صاحب موسوعۀ گران سنگ «الغدیر» دربارۀ میر حامد حسین می‌گوید:

السیّد میر حامد حسین بن السیّد محمّد قلی الموسوی الهندی اللکهنوی‌، المتوفّی ۱۳۰۶ عن ۶۰ سنة. ذکر حدیث الغدیر وطرقه وتواتره ومفادّه فی مجلّدین ضخمین فی ألف وثمان صحائف، وهما من مجلّدات کتابه الکبیر العبقات. وهذا السیّد الطاهر العظیم کوالده المقدّس سیف من سیوف اللَّه المشهورة علی أعدائه، ورایة ظفر الحقّ والدین، وآیة کبری من آیات اللَّه سبحانه، قد أتمّ به الحجّة، وأوضح المحجّة.

وأمّا کتابه العبقات فقد فاح أریجُه بین لابَتَی العالم، وطبّق حدیثُه المشرق والمغرب، وقد عرف من وقف علیه أنّه ذلک الکتاب المعجز المبین الذی لا یأتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه، وقد استفدنا کثیراً من علومه المودعة فی هذا السفر القیّم، فله ولوالده الطاهر منّا الشکر المتواصل، ومن اللَّه تعالی لهما أجزل الاُجور.[۶]

امام خمینی رحمة الله علیه (م ۱۴۰۹ ق.) در سال ۱۳۲۰ ش. /۱۳۶۳ ق. که هنوز تمام مجلّدات عبقات چاپ نشده بود، پس از بحث در موضوع حدیث غدیر، در «کشف اسرار» چنین می‌نگارد:

هر کس بخواهد اطّلاع از چگونگی حدیث غدیر پیدا کند، باید رجوع کند به کتاب عبقات الأنوارِ سیّدِ بزرگوار میرحامد حسین که چهار جلد بزرگ در حدیث غدیر تصنیف کرده و چنین کتابی تاکنون نوشته نشده. و عبقات الأنوار در امامت از قراری که شنیده شده سی جلد است، و آنچه که ما دیدیم هفت – هشت جلد است و در ایران شاید تا پانزده جلد آن پیدا شود. و عده ای در صدد جمع آن کتاب و تضییع آن هستند و ما ملت شیعه در خواب هستیم، تا آن وقت که یک چنین گنج پر قیمت و گوهر گرانبهایی از دست برود!

اکنون قریب دو سال است [دو سال قبل از۱۳۶۳ ق.] که به ملت شیعه تجدید طبع این کتاب پیشنهاد شده و به خونسردی تلقی شده است. با این وصف با خواست خدا جلد غدیر در تحت طبع است. لکن بر علماء شیعه بالخصوص و دیگر طبقات لازم است که این کتاب بزرگ را که بزرگترین حجت مذهب است نگذارند از بین برود و به طبع آن اقدام کنند.[۷]

رهبر معظّم انقلاب حفظه الله وأبقاه هم در یکی از سخنرانی‌های خود دربارۀ عبقات چنین می‌گویند:

… مسألۀ دیگر هم، مسألۀ حجّیت اهل بیت و ولایت‌شان است؛ همین کاری که مرحوم سیّد شرف الدین رضوان الله تعالی علیه با آن وسعت نظر و با آن قدرت انجام داده و قبل از ایشان مرحوم میر حامد حسین و دیگران این کارهای مهم را انجام دادند… .

من دیدم که اخیراً کشورهای عربی، این کتاب تحفۀ اثنا عشریّه را که خودِ کتاب، کتاب تفرقه‏افکنی و برانگیزانندۀ اختلافات است و در حقیقت بر ضدّ و ذمّ شیعه و در مدح اهل بیت[۸] است، خلاصه کرده‏اند و با زبان عصر و با بهترین چاپ و با فهرست و با تصحیح منتشر نموده‏اند. این کتاب شاید مثلاً در صد و پنجاه سال قبل، یعنی در زمان شاه ولی ‏اللّه دهلوی، نوشته شده است که مرحوم میر حامد حسین همین کتاب عبقات را در جوابش نوشت. ما شیعیان هنوز چاپ شدۀ کتاب عبقات با این عظمت را نداریم![۹]

نگاشته‌های علّامه میر حامد حسین رحمه الله

فهرست نگاشته‌های علّامه چنین است:

  1. النجم الثاقب فی مسألة الحاجب

این رسالۀ فقهی استدلالی، در بررسی مسألۀ حاجب در وضوء و غسل سامان یافته است. البته مرحوم آقا بزرگ آن را از فروعاتِ «علم الفرائض وکیفیّة الإرث» قلمداد کرده اند[۱۰]. علّامه سعید الملّه، نوۀ صاحب عبقات، دربارۀ این کتاب میگوید: «له ثلاثة قوالب: کبیر ووسیط وصغیر»[۱۱] لکن با عنایت به نسخه های به دست آمده از این کتاب و اختلافات جزئیِ موجود در میان آنها، به گونهای که میتوان یک متن واحد را در تمامشان مشاهده کرد، باید کلام سعید الملّه را، بر وجود فیشهای گوناگون در فرایند تولید النجم الثاقب حمل کرد.

علّامه دربارۀ انگیزۀ خود از نگارش این کتاب، به انگارهسازیِ اوّلیه از قرائت موسوعۀ فقهیِ جواهر الکلام اشاره کرده و مینویسد:

«فهذه سطور زاهرة وحروف باهرة فی تحقیق مسألة الحاجب، نمّقتها حین قراءة بعض المشتغلین لدیَّ والأماثل المتردّدین إلیّ کتاب جواهر الکلام لشیخ الإسلام أحلّه الله دار السلام.»[۱۲]

در صفحات ابتدائی این نسخه به خط جناب سید سبط الحسن آمده است:

«النجم الثاقب فی مسألة الحاجب فی الفقه، وهذا الکتاب عجیب جدّاً، وله ثلاثة قوالب: کبیر ووسیط وصغیر. من مصنّفات آیة الله فی العالمین وحجّته علی الجاحدین، وارث علوم أوصیاء خیر البشر، المجدّد للمذهب الجعفری علی رأس المأئة الثالثة مولانا ومولی الکونین، المقتفی لآثار آبائه المصطفین، جناب السیّد حامد حسین، صاحب العبقات، المتوفّی سنة ۱۳۰۶ ق.»

آن فقیه دانشور، این رسالۀ پرمحتوا را با روشی نو و جستاری عمیق تدوین نموده است، به گونهای که در حوزۀ موضوعیِ مورد بحث، کاری کم نظیر به شمار می آید. ایشان در این کتاب از جواهر الکلام مرحوم نجفی، کتاب الطهارة شیخ انصاری، آثار فقهی مرحوم نراقی و برخی دیگر از آثار گرانسنگ فقهی، اصولیِ بزرگان شیعه یاد کرده و به تحلیل دیدگاهها در تبیین احکام حاجب بر اعضاء وضوء و غسل پرداخته است. وی اقسام حاجب را به دو گونۀ مشکوک الوجود و معلوم الوجودیِ که مانعیتش مشکوک است تقسیم کرده و پس از بررسی دیدگاه برخی بزرگان در نوع اول، به تحلیل آنها پرداخته و نظر مختار را اعلام میکند. او در ادامه به بحث از گونۀ دوم پرداخته و عمدۀ متن کتاب را به بحث از آن اختصاص میدهد.

  1. استقصاء الإفحام واستیفاء الانتقام فی ردّ منتهی الکلام

زمانی که «رسالۀ حدیث حوضِ» جناب سبحان علیخان (۱۱۸۰- ۱۲۶۴ ق.) که در سال ۱۲۵۲ ق. تصنیف شده بود[۱۳] انتشار یافت، جمع مهمی از اهل سنت را به مذهب حقّۀ شیعه متمایل کرد. حیدرعلی فیض‌آبادی حنفی (۱۲۹۹ ق.) با عنایت به همین امر و برای مقابله با پیامدهای مؤثر آن رسالۀ شریف در هدایت جامعۀ اسلامی، کتاب چالش برانگیز «منتهی الکلام ملقّب به تنبیهات أهل الخوض لاعتراضهم علی حدیث الحوض» را در نقد و ردّ سبحان علیخان نوشت.

فیض آبادی کتابش را در دو مسلک و یک خاتمه سامان داده و از همان آغاز، تبلیغات وسیعی به راه انداخت. او مدّعی بود که هیچ عالم شیعی را توان رویاروئی با منتهایِ من نیست. البته نوک تیز پیکان حملات او، بیشتر اندیشمندانِ دار الملک تشیّع و دار الإیمان[۱۴]مدرسۀ لکهنو را هدف قرار میداد. اما پس از گذشت بیست سال از این هرزه درائیها و یاوه گوییها، شیر بیشۀ امامت و پرورش یافتۀ مکتب کلامی غفرانمآب، حامد حسینِ جوان، با یاریِ همراه همیشگی و برادر دانشمندش علّامه سیّد اعجاز حسین(۱۲۴۰ – ۱۲۸۶ ق.)، استقصاء الإفحام را در ردّ آن نگاشت. این ضربه به قدری کاری و تأثیر گذار بود که از منتهی الکلام و نویسنده اش، به جز یک اسم، چیز دیگری باقی نماند.

حجم انبوه دست نوشته های استقصاء، نشان از ارادۀ جدّی علّامه بر تألیف موسوعه ای در دفاع از آموزه های گوناگون امامیه دارد. اما با آنکه صاحب استقصاء در پایان جلد دوم مینویسد: «وسیتلوه المجلّد الثالث إن شاءالله تعالی»، و علی رغم گزارش صاحب الذریعة از وجود جلد سوم، آنجا که میگوید: «وقد طبع بعض أجزائه فی مطبعة مجمع البحرین فی ثلاثة مجلّدات سنة ۱۳۱۵»، لکن پس از جستجوهای فراوان در کتابخانۀ ناصریه و جاهای دیگری که امید به یا فتن آن بوده است، اثری به دست نیامد و آنچه تا کنون به دست آمده، دو جلد سنگی، البته پر حجم، با حاشیه های فراوان است. جلد اول در سال ۱۲۷۶ ق. در زمان زندگانی علّامه، در مطبع مجمع البحرین لودیانه و جلد دوم در سال ۱۳۱۵ ق. در مطبع اعجاز محمدی لکهنو به چاپ رسید.

مخفی نماند که پیش از عبقات، استقصاء توانست میرحامد را به عنوان متکلّمی توانا معرفی نماید و گواه روشن بر آن، تقریظات فراوان بزرگان حوزه های علمیۀ شبه قاره، ایران و عراق است. در این اثرِ پر ارج، مسائل مختلفی مورد بررسی قرارگرفته که از آن جمله است: مسألۀ تحریف قرآن کریم، مسألۀ اثبات وجود حضرت ولی عصر أرواحنا فداه، بررسی احوال علماء اهل سنت و جرح و تعدیل رجال ایشان، و تحلیل تطبیقیِ برخی از اصول و فروع دین، با تأکید بر دیدگاهها و منابع فریقین .

  1. شوارق النصوص فی تکذیب فضائل اللصوص

صاحب عبقات هدف از نگارش این کتاب را سیل افترائات و بهتانها از سوی مخالفینِ مکتب اهل بیت علیهم السلام بر مذهب حقۀ شیعه بیان میکند. وی فراگیر شدن جعل خبر در بین محدّثان آنها، کتاب سازی های فراوان، غرق شدن راویانشان در دروغ و حرفهای باطل و وجود عالمانی که در تباهی و فساد فرو رفته اند را چالشی جدّی معرفی کرده و پیامد آن را نسبت دادن تمام فضائلِ بی رقیب امیرالمومنین علیه السلام و فرزندان گرامشان علیهم السلام به مدّعیان خلافت و برخی دیگر از صحابه بر میشمرد.

داستان تألیف این اثر هم نمونۀ دیگری از تلاشهای با برکت آن متکلم خستگی ناپذیر است. در خود نوشته ای به خط ایشان، گزارشی از تکمیل این کتاب در کنتور به چشم می خورد؛ چرا که به دلیل درگیریهای داخلی، مجبور به مهاجرت از لکهنو به قریۀ نیاکان خود کنتور گردید و به سبب شرائط پیش آمده نظیر کشتار بی دلیل و غارت اموال، چنانچه مینویسد: «حیث شنّوا فی لکهنو الغارات العظیمة، وأخذوا من شاؤوا بالقتل والنّهب من غیر جریمة، فصار الزمان زمان هَرجٍ ومَرجٍ »، نتوانست منابع مورد نیاز برای تکمیل استقصاء، عبقات و تشیید المطاعن را همراه ببرد، پس به شوارق پرداخت؛ چه اینکه مصادر کمتری میخواست.[۱۵]

ایشان شوارق را کتابی بی نظیر معرفی می کند که به جز نخبگان و اهل فضیلت، کس دیگری جلالت و عمقش را درک نمیکند.[۱۶] وی چیدمان این اثر را بر شش باب و یک خاتمه منظم کرده و فیشهای انبوهی تهیه و تنظیم نمود. ابواب کتاب عبارت اند از:

باب ۱: فضائل ساختگی ابوبکر.

باب ۲: فضائل ساختگی عمر.

باب ۳: فضائل ساختگی عثمان.

باب ۴: فضائل ساختگی شیخین.

باب ۵: فضائل ساختگی سه خلیفه.

باب ۶: فضائل ساختگی معاویه وعایشه و بقیۀ اصحاب.

خاتمه: روایات ساختگی در بدگوئی و مذمّت شیعیان و مطالبی دیگر.

البته تا کنون تنها باب اول، دوم و چهارم از آن به سامان رسیده و از مجموعۀ نسخه هایی که در اختیار است، کار تمام شدۀ دیگری از سایر ابواب به نظر نرسید.

  1. العضب البتّار فی نقض التمسّک بآیة الغار

یکی از رساله های پر قیمتِ میر حامد حسین، نقدی بر نقدِ کتاب کشف العوار فی تفسیر آیة الغار، اثر شهید ثالث، علّامه قاضی نور الله شوشتری (۱۰۳۱ ق.) است که آن را ناظر به ادّعای فضیلت انگاری آیۀ غار برای ابوبکر، از سوی نظام الدین حسن نیشابوری(۷۲۸ ق.) صاحب تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان و در ردّ آن نوشت. وی العضب البتّار را در ردّ کتاب درّة التحقیق فی نصرة الصدّیق، محمد فاخر اِله آبادی که کشف العوار را به چالش کشیده بود نگاشت. علّامه در همان ابتدای کتاب، به این مطلب تصریح میکند: «وبعد، فهذه رسالة سمیّتها بـ العضب البتّار فی نقض التمسّک بآیة الغار، نقضتُ فیها رسالة الناصب محمّد فاخر الإله آبادی التی سمّاها بـ دُرّة التحقیق فی نُصرة الصدیق وقد جعلها جواباً لرسالة العلّامة الشوشتری أعلی اللّه مقامه فی دار الکرامة المسمّاة بـ کشف العوار فی تفسیر آیة الغار.»[۱۷]

وی این کتاب را که در سال ۱۲۷۴ ق. نوشته است، به استاد با فضیلتش سلطان العلماء، علّامه سید محمد بن غفرانمآب، هدیه میکند.[۱۸] ایشان در این رساله پس از نقل دقیق کلام نیشابوری، بخشهائی از کشف العوار را نقل کرده و تحلیلهائی می آورد. در بخشهای دیگر کلمات محمد فاخر را به تفصیل ارائه کرده و بند به بند آنها را با نگاهی اجتهادی و عمیق به چالش میکشد.

  1. إفحام أهل المَین فی ردّ إزالة الغین

این اثر در ردّ کتاب إزالة الغین عن بصارة العین بإثبات شهادة الحسین علیه السلام ، در سه جلد، به زبان فارسی، از حیدر علی فیض آبادی نگاشته شد. سوگمندانه، علی رغم گزارش علّامه سعید الملّه، نوۀ صاحب عبقات، از وجود این کتاب در کتابخانۀ ناصریه،[۱۹] تا کنون نسخه‌ای از آن دستیاب نشده است.

  1. إسفار الأنوار عن حقایق أفضل الأسفار یا الرحلة المکّیّة والسوانح السفریّة فی حجّ البیت وزیارة الأئمة علیهم السلام

این رساله شرح ماجرای سفر علّامه به مکّۀ معظّمه و عتبات عالیات است. میرحامد حسین این سفر را در ۲۲ جمادی الاولی سال ۱۲۸۲ ق. به همراه برادر فاضلشان علّامه اعجاز حسین از لکهنو آغاز کرد. آنها در ۲۷ شعبان المعظّم همان سال، از بندر بمبئی به سوی جدّه به راه افتادند. ۱۵ ماه مبارک رمضان به جده و ۲۲ همان ماه به مکّۀ مکرّمه رسیده و به عمرۀ مفرده مشغول شدند. روزهای پایانی رمضان المبارک بود که صاحب عبقات به تنهائی و درحالی که برادرش به جهت بیماری و ناتوانی جسمی او را همراهی نمیکرد، به مدینه منوّره مشرّف شد و ۲۰ ذی القعده از آنجا خارج شده و در مسجد شجره، برای عمرۀ تمتّع احرام بست.

ایشان در تمام ایام حضور در مکه و مدینه از حضور در کتابخانه ها و استنساخ کتب غافل نبود و دستمایههای مهمی به ارمغان آورد. پس از پایان حج، از جده به سمت بصره به راه افتاده و در ۱۶ ربیع الأول ۱۲۸۳ ق. به آنجا رسیدند. سپس به زیارت کاظمین علیهماالسلام، پس از آن عسکریین علیهماالسلام، بعد از آن به نجف اشرف و زیارت مولای کائنات امیرالمؤمنین علیه آلاف التحیة والثناء، و در ۱۹ رجبالمرجّب همان سال به کربلای معلّی مشرّف شده و این پایان سفر پر از خیر و برکت آن بزرگواران بود.[۲۰]

این سفرنامه، گزارشی لحظه به لحظه از اتفاقات، دشواری ها، دیدارهای اندیشمندان نامدار و تلاشهای وصف ناشدنی در دستیابی به مصادری است که برای تکمیل پروژههای علمی مانند عبقات الأنوار ضروری مینمود.

نسخه های گوناگونی از این سفرنامه به دست آمده که مهمترین آنها، خودنوشتۀ صاحب عبقات به خط خودشان و با حاشیه های متعدد ایشان است که هم اکنون در کتابخانۀ ناصریه نگهداری میشود.

  1. الدرر السَّنیّة

این مجموعه شامل مکاتبات خاندان عبقات با اندیشمندان بلاد مختلف به ویژه ایران و عراق است. از این مکاتبات، دست نوشته ها و پاک نویس های گوناگونی، در دفترچه هایی پرحجم به دست آمد. صاحب عبقات در مقدمۀ کوتاه برخی از پاک نویسها، با اندک تفاوتی مینویسد:

«وبعد، فیقول العبد المفتاق حامد حسین … هذا مجموع أنیق وسفر رشیق سمّیته بـ الدرر السنیّة. جمعتُ فیه ما کتبتُ من المهارق الشوارق المؤتلقة البوارق وشطرها الأفخم وطرفها الأعظم، ممّا نمّقت فی أیّان التأدّب بالآداب وغضاضة الغصن وطرآءة السنّ وشرخ الشباب ودارت بها کؤس المودّة بینی وبین الأحباب.»[۲۱]

در یکی از صفحات ابتدائی همین نسخه، به خط و مهر علّامه ذاکر حسین، پسر دوم علّامه میرحامد حسین، در جمادی الثانی ۱۳۰۱ ق. چنین نوشته شدهاست: «هذا کتاب لو یباع بمثله درّاً ، لکان البایع مغبوناً.»

  1. لآلی بهیّه

این مجموعه نیز شامل مکاتبات داخلی خاندان عبقات با یکدیگر و همچنین نامه نگاریها با برخی افراد با نفوذ و همچنین عالمان و دانشمندان دیار مختلف است. گاهی تمام یک مجموعه از مکاتبات، مربوط به نامه نگاریهای بین دو برادر بوده، و به صورت منظم گردآوری و حتی پاک نویس و به عنوان اَسناد مهم، نگهداری شده اند.[۲۲] به عنوان مکاتباتی با مرحوم سراج حسین، پسر ارشد علّامه مفتی محمد قلی که در روی جلد نسخه به آن اشاره شده است:

«لآلی بهیّه، مکاتیب فارسیّه، جناب آیة الله فی العالمین دام ظلّهم، به نام جناب مولوی السیّد سراج حسین صاحب طاب ثراه، به خطّ میرفضلشاه.»[۲۳]

یا مجموعه مکاتبات مختلف دیگری که نامه نگاریهای منظم صاحب عبقات با برادر بزرگوارشان اعجاز حسین در آنها به چشم میخورد، و به نظر حجم مهمی از این مکاتبات، نامه نگاریهای این دو برادر است که به جهت نگرانی حامد حسین از شرائط جسمی سید اعجاز و بیماری او و همچنین کسب اطلاع از وضعیت مصادر و کتب مورد نیاز بودهاست، مانند تیتری که بر روی جلد و داخل یکی از آن مجموعه مکاتبات به چشم میخورد:

«لآلی بهیّه، مکاتیب جناب آیة الله فی العالمین دام ظلّهم العالی به نام جناب مولانا السیّد اعجاز حسین صاحب، بقیۀ مکاتیب از لکهنو به گوالیار و از میرتهه و جکراون به لکهنو.»[۲۴]

  1. عبقات الأنوار فی إمامة الأئمّة الأطهار علیهم السلام. (ردّ باب هفتم تحفه)

مختصری دربارۀ تحفۀ اثنا عشریّه و ردّیه های نگاشته شده بر آن

پیش از پرداختن به عبقات الأنوار و برای پی بردن به جایگاه والا و تأثیرگذار آن در جامعۀ علمی، لازم است به تحفۀ اثنا عشریه و پیامدهای تفرقه افکنانه اش و همچنین اقدامات مهم و ماندگار اندیشمندان شبه قاره، به ویژه مدرسۀ کلامی- فقهی لکهنو – پرورش یافته های مکتب مجدّد الشریعة حضرت آیت الله العظمی علّامه سیّد دلدار علی غفرانمآب- در مقابله با موج اسلام ستیز تحفه بپردازیم.

شاه عبدالعزیز دهلوی(۱۱۵۹- ۱۲۳۹ق)، معروف به سراج الهند و حجّة الله، فرزند شاه ولی الله (۱۱۱۴- ۱۱۷۶ق) متولّی مدرسۀ رحیمیۀ دهلی است. عبدالعزیز که در ۲۵ سالگی نابینا گردیده بود، پس از مرگ پدر سرپرستی مدرسۀ اجدادی خود را بر عهده گرفت. او نویسندۀ آثاری مانند فتح العزیز در تفسیر قرآن، العجالة النافعة، سرّ الشهادتین و بستان المحدّثین است. از میان تمام آن نگاشته ها، تحفۀ اثنا عشریّه ملقّب به نصیحة المؤمنین وفضیحة الشیاطین را میتوان به عنوان مهمترین اثر او بر شمرد.

دهلوی دلیل نامگذاری کتابش به اثنا عشریّه را در مقدمۀ آن چنین می نویسد:

«و این رساله را تحفۀ اثنا عشریّه نام نهاده شد؛ زیرا که بعد از انقضای قرن ثانی عشر از هجرت خیر البشر علیه التحیة والسلام صورت تألیف پذیرفته و جلوۀ ظهور گرفته».[۲۵]

همچنین در مقدمۀ کتاب، هدف از تألیف آن را چنین بیان می کند:

«غرض از تسوید این رساله و تحریر این مقاله آن است که در این بلاد که ما ساکن آنیم و در این زمان که ما در آنیم، رواج مذهب اثنا عشریّه و شیوع آن به حدّی اتفاق افتاده که کم خانه باشد که یک دو کس از آن خانه به این مذهب متمذهب نباشد و راغب به این عقیده نشوند.»[۲۶]

او در بخش دیگری از مقدمۀ کتاب، مخاطب خود را نیز مشخص کرده و می گوید:

«سوّم آنکه: این رساله را کسی مطالعه کند که به مذهب شیعه و اهل سنت اصولاً و فروعاً ماهر و آشنا باشد و هر که یک مذهب را میشناسد و مذهب دیگر را کما ینبغی نمیداند، قابل مطالعۀ این رساله نیست.»[۲۷]

در صورتی که این مطلب با اصرار بر انتشار عمومی آن در زمان مؤلف سازگار نیست؛ همانطور که در زمانۀ ما، هنوز این کتاب به صورت عمومی، به زبانهای فارسی، اردو و عربی، در قالبها و شکلهای مختلف در اختیار همگان قرار میگیرد.

البته دانستنی است که این کتابِ فارسی- زبان رائج آن زمان مردم هندوستان- و با نثری روان، به جز سرقتی از کتاب الصّواقع الموبقة لإخوان الشیطان والضّلال والزندقة، نگاشتۀ نویسندهای ناشناس، اما به شدّت متعصّب در دشمنی با شیعیان به نام نصرالله کابلی، و تبویب و ترجمۀ آن به فارسی، چیز دیگری نیست. چنانچه صاحب عبقات در جای جای کتاب گرانسنگش بر این امر تصریح کرده و مینویسد:

«و خواجهٔ کابلی که جُلّ کتاب او را شاهصاحب انتحال کرده‏اند…» [۲۸]

تحفه در دوازده باب، در ردّ باورهای شیعه سامان یافت.[۲۹] دوازده باب تحفه از این قرار است: باب اول: در کیفیت پیدایش مذهب تشیع و انشعاب آن به فرق مختلفه. باب دوم: در بیان مکائد (حیله‌های) شیعه و طرق اضلال و حیله های تلبیس و اغواء و مردم را به مذهب خود مایل کردن. باب سوم: در بیان احوالات اَسلاف شیعه. باب چهارم: در بیان اقسام اخبار شیعه و احوال رجال اسانید ایشان. باب پنجم: در الهیّات. باب ششم: در بحث نبوت و ایمان به انبیاء علیهم الصلوات. باب هفتم: در امامت. باب هشتم: در معاد و بیان مخالفت شیعه با ثقلین. باب نهم: در احکام فقهیّه ای که شیعه در آن خلاف ثقلین کردهاند. باب دهم: در مطاعن خلفای ثلاثه و دیگر صحابه و عایشه. باب یازدهم: در خواصّ مذاهب شیعه؛ مشتمل بر سه فصل: ۱. اوهام ۲. تعصّبات ۳. هفوات. باب دوازدهم: در تولّی و تبرّی.

صاحب تحفه، در هیچ موضعی از دوازده باب کتاب، علی رغم ادعای التزام به فنون و آداب مناظره[۳۰]، به این قواعد ملتزم نبوده و علاوه بر انتساب باورهای ناصحیح به امامیه و بُرِشهای سلیقه ای و اقتضائی از متون روائی، تفسیری، کلامی و تاریخیِ شیعه، غالباً به دنبال سیاه نمائی و مغالطه می باشد. به عنوان مثال، وی در باب هفتم، پیش از بررسی و نقد ادلۀ امامتی ای که اندیشمندان امامیه مطرح کرده اند، ادعا می کند که شیعه در ارائۀ دلیل نقلی بر امامت امیرمومنان علیه السلام بسیار فقیر و دست خالی است. او در باب هفتم کتابش، پیش از تبیین و نقد ادلۀ قرآنی و روائی ای که انتساب به شیعه داده و همان را هم بی اثر می شمرد، چنین نوشته:

«دلایلی که دلالت دارند بر امامت آن جناب بلا فصل، یا سلب استحقاق امامت از غیر آن جناب، و در حقیقت دلایل مختصّه به مذهب شیعه. و آنچه متفرّداند به استخراج آن، همین قسم اخیر است؛ و این قسم بسیار اقلّ قلیل است و مخدوش المقدّمات است که ثقلین -یعنی کتاب و عترت- بر تکذیب مقدّمات آن دلایل، دو گواه صادق و دو شاهد عادل اند.»[۳۱]

بلکه پا را فراتر گذارده و در جای دیگری از باب هفتم، شیعه را در این بحث ریزه خوار اهل سنت معرفی کرده و می نویسد:

«شیعه در اثبات امامت حضرت امیر بلافصل دلایل بسیار آورده اند، و بعد از تفحّص کتب ایشان و تحقیق و تفتیش آن دلایل ظاهر شد که اکثر آنها در غیر محل نزاع قائم اند و بیشتر آنها مأخوذ و مسروق از اهل سنت.»[۳۲]

به ادعای عبدالعزیز، تمام دلائل قرآنیِ امامیه، بر امامت حضرت امیر علیه السلام جز این هفت آیه نیست: «ولایت»، «تطهیر»، «مودّت»، «مباهله»، (((إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ)))، (((وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ))) و (((وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ))). او همچنین تمام دلائل روائی شیعه را محدود به دوازده حدیث می داند: «غدیر»، «منزلت»، «ولایت»، «طیر»، «مدینة العلم»، «تشبیه»، «مناصبه»، «نور»، «خیبر یا رایت»، «علی علیه السلام مع الحقّ»، «خاصف النعل یا مقاتله»، «ثقلین». در حالی که چنانچه در تراث اسلامی به فراوانی در دسترس است، ادلۀ قرآنی و روائی بر امامت امیرالمومنین علیه السلام فراوان و پر تعداد است.

انتشار این کتاب که زحمت بسیاری برای شیعیان، بلکه جامعۀ اسلامی ایجاد کردهبود، از سویی مخالفینِ مکتب اهل بیت علیهم السلام را بر اندیشه‌های باطل خود استوارتر نمود، و از سوی دیگر تزلزل برخی از ساده اندیشان شیعه از باورهای اصیل امامیه را در پی داشت. این عاملِ جدّیِ تفرقه میان مسلمین -که مانند حربه‌ای در دست استعمارگران قرار گرفته و به عنوان مرامنامه‌ای، گروههای تکفیری را از جهت معنوی تغذیه نموده و به یکدیگر نزدیک می‌کرد- اندیشمندان شبه قارّه را بر آن داشت تا در سطحی گسترده، در قالب تألیف ردّیه‌هایی متعدّد، به نقد ابواب دوازده‌گانۀ آن بپردازند. گاهی تعداد ردود نگاشته شده بر تحفه، بیش از ۵۰ عنوان ادعا شده است. در آن میان، مدرسۀ علمی لکهنو، با هدایتها و راهبریهای علّامه غفرانمآب، توانست سهم چشم گیری در این رویداد داشته باشد. بی تردید بیشترین کتابها و رساله های انتقادی بر این کتاب، دست آورد تلاشهای خستگی ناپذیر مؤسس مدرسۀ لکهنو، فرزندان و شاگردان نامدار وی و درس آموختگان مکتب پویای او بوده است. در این مقام مروری گذرا بر برخی از مهمترین نگاشته های عالمان ارجمند شبه قارّه در نقد آن کتابِ پرآسیب مناسب می نماید.

سیف اللّه المسلول علی مُخَرّبی دین الرسول ملقّب به الصارم البَتّار لِقَدِّ الفُجّار وقَطّ الأشرار، جمال الدین ابواحمد میرزا محمّد بن عبد النبیّ نیشابوری اکبرآبادی (۱۲۳۲ ق.). النُّزهةُ الإثنی عشریّة فی الردّ علی التحفة الإثنی عشریّة، میرزا محمّد بن عنایت احمد خان کشمیری دهلوی مشهور به شهید رابع (۱۲۳۵ ق.). تجهیز الجیش لکَسْر صنَمَیْ قریش، مولوی حسن بن امان اللّه دهلوی عظیم آبادی (۱۲۶۰ق.). گاهی این سه اثر را به عنوان ردّی کامل بر تمام ابواب تحفه برشمرده اند.

خاندان نامی اجتهاد(علّامه غفرانمآب و فرزندان برومندشان) نیز بر بخشهای مهمی از آن کتاب، ردّیه نوشتند. الصوارم الإلهیّات فی قطع شُبهات عابدی العزّی واللّات وخاتمته در ردّ باب پنجم؛ حسام الإسلام وسهام الملام در ردّ باب ششم؛ رسالۀ غیبت در ردّ بخشی از باب هفتم؛ إحیاء السنة وإماتة البدعة بطعن الأسنّة در ردّ باب هشتم؛ و ذوالفقار در ردّ باب دوازدهم، مجموعۀ نقدنگاشته های مجدّد الشریعۀ نقوی بر پنج باب از تحفۀ اثنا عشریّه است. همچنین علّامه سید محمد ملقّب به سلطان العلماء(پسر ارشد غفرانمآب) بوارق الموبقة را در ردّ باب هفتم نوشت که نقش مهمی در تدوین منهج اول عبقات الأنوار دارد. و طَعْن الرِّماح، در ردّ بخشی از باب دهم نیز به قلم هموست.

هدایة العزیز، مولوی خیر الدین محمّد هندی اِله آبادی در ردّ باب چهارم؛ برهان الصادقین، جعفر ابوعلی خان موسوی بنارسی، شاگرد صاحب نزهۀ اثنا عشریّه، و تلخیص آن به نام مهجّة البرهان در ردّ باب هفتم؛ جواهر العَبْقَریّة، سیّد مُفتی محمّد عبّاس موسوی شوشتری جزایری، شاگرد رشید خاندان اجتهاد، نیز در ردّ باب هفتم؛ تکسیر الصنَمَیْن، جعفر ابوعلی خان هندی در ردّ باب دهم، در فهرست ردّیه های کتاب پر از دروغ و افتراء دهلوی قرار دارند.

خاندان پر ارج عبقات(از علّامه مفتی محمد قلی، تا حفید میر حامد حسین علّامه سعید الملّة) نیز از هیچ تلاشی دریغ نکرده و همّتی عالی در راه فرونشاندن زبانههای تحفه نهادند. والد مکرّم صاحب عبقات که قلمی رسا در دفاع از اسلام اصیل داشت، سهم مهمی در این کارزار دارد. از مهم‌ترین آثار علّامه مفتی محمد قلی، مجموعۀ ردودی است که بر پنج باب از ابواب تحفۀ اثنا عشریّه و به زبان فارسی نگاشته، و آن را الأجناد الإثنا عشریّة المحمّدیّة نامیده اند؛ عناوین این مجموعۀ عظیم عبارتند از: سیف ناصری ملقّب به برهان امامی در ردّ باب اوّل، تقلیب المکائد در ردّ باب دوّم، برهان السعادة در ردّ باب هفتم، تشیید المطاعن لکشف الضغائن در ردّ باب دهم، مَصارع الأفْهام لِقَلْعِ الأوْهام در ردّ باب یازدهم.

اما عبقات الأنوار فی إمامة الأئمّة الأطهار، به عنوان عصارۀ تلاشهای مدرسۀ کلامی لکهنو، پس از بازخوانی ردّیههای نگاشته شده بر تحفه و بهره مندی از آنها، و پس از تعیین میزان کارآمدی و ناکارآمدیشان، در مسیر نگارش قرار گرفت. عبقات را میتوان مفصّلترین، جامعترین، روش مندترین، مؤثّرترین و ماندگارترین نقدِ کتاب دهلوی برشمرد. این اثر بیمانند، خاندان موسوی نیشابوری را به آل عبقات معروف و در تاریخِ دانش جاودانه کرد.

بر ساحل عبقات

این مرزبان نستوه حریم امامت، پس از آنکه ردّیههای نوشته شده بر باب هفتم کتاب پر از افتراء و تهمت تحفۀ اثنا عشریّه را کافی ندانست، تمام عزم خود را جزم کرده و هرآنچه در توان داشت را برای شکستن بتی که از آن کتاب در اذهان ساخته شده بود، به کار گرفت. از این رو، میرحامد به نگارش کتاب عبقات الأنوار در نقد مباحث مطرح شده در باب هفتم[۳۳] تحفۀ دهلوی دست یازید. در این راستا، وی با نقد جان در بهای زلف جانان و تحمل رنج ها و مشقت هایی توان فرسا، حدود ۴۰ سال از عمر شریف خویش را صرف تکمیل این موسوعۀ عظیم امامتی کرده و آن را تقدیم جوامع اسلامی نمود. در اتقان و استواری این کتاب گران‌مایه همین بس که تا کنون هیچ ردّیه‌ای بر آن نوشته نشده است!

از جهت ساختاری، عبقات با در نظر گرفتن محتوای تحفه، در دو منهج سامان یافت:

منهج اول، دو قسمت دارد. بخش نخست از آن، به پاسخ از شبهات انبوهی است که دهلوی در قالب شش عقیده بیان می کند؛ و بخش دوم مربوط به آیات امامت است.

از بخش نخستِ منهج اول، یعنی مباحث کلّی امامت، یک دست نویس به خط علّامه (مسوّده) و پاک نویس دو عقیده از شش عقیده به خط کاتب (مبیّضه) به دست آمدهاست.

از بخش دومِ منهج اول، یعنی آیات، یک دست نویس به خط علّامه(مسوّده) و یک پاک نویس به خط کاتب(مبیّضه) با حواشی علّامه در دسترس است. البته دست‌نوشته‌های پراکندۀ متعدّد دیگری هم دربارۀ آیات وجود دارد که گاهی به خط علّامه سعید الملّه، نوۀ میرحامد حسین، با شکل و قالبی متفاوت است که کاری مستقل از آیات عبقات به نظر میرسد.

صاحب عبقات در منهج اوّل، دلالت هفت آیۀ مورد نقد دهلوی بر امامت امیرمؤمنان سلام الله علیه را با تبیین و تحلیلی گویا و مستدل تمام میکند.

وی در منهج دوّم، جِدّ و جَهدی بیمانند در اعتبارسنجی احادیث به کار گرفته و در مقام دلالت سنجی، با بهرهگیری از دانش های گوناگونِ لازم، با اجتهاداتی کارآمد، و با رعایت تمام قواعدِ جدالِ احسن، امامت بلافصل امیرمؤمنان علیه السلام را به اثبات میرساند.

میرحامد حسین در سراسر این اثر ماندگار، ضمن پایبندی به تمام آداب و قواعد مناظره، هرگز از دایرۀ عدل و انصاف خارج نشده است. وی در این موسوعۀ عظیم و شگفت آور، به تتبّعی بسیار وسیع و گسترده و فراتر از موضوع دست یازیده، و به صورت کاملاً منسجم و به هم پیوسته، اطراف مختلف بحث و حتّی برخی از احتمالاتی که ممکن بود مورد تشکیک قرار بگیرد، مطرح کرده است و پس از ارائۀ گزارش‌هایی کاملاً مستند و توثیق منبع و صاحب اثر، تحلیلی لایق و کمنظیر عرضه می‌کند.

گسترۀ تحقیق و پژوهش‌ ایشان در نگارش کتاب عبقات تا آن‌جا است که در مقابل چند سطر از انتقادات دهلوی، حجم فراوانی از پاسخ‌ها را در قالب‌های متنوّع، تبیین نموده و صفحات متعدّدی را به هر بخش اختصاص می‌دهد.

در برخی یادداشت‌های علّامه، تعداد مجلّدات عبقات، مانند بحار الأنوار علّامه مجلسی علیه الرحمة والرضوان، ۲۵ جلد و گاهی بیشتر پیش‌بینی شده است، امّا عمر گران‌مایۀ این احیاگر امر امامت برای تکمیل آن موسوعۀ عظیم کافی نبود. البتّه با توجّه به شیوۀ پژوهشی پیشرفته و جامع میرحامد حسین، چارچوب اصلی تمام بخش‌های عبقات الأنوار توسّط ایشان به صورتی منظّم طراحی و حجم فراوانی از یادداشت‌های لازم نیز جمعآوری و مرتّب گردیده بود. هم اکنون تصاویر بسیاری از آن دست‌نوشته‌ها در بانک نسخ دبیرخانۀ کنگرۀ بینالمللی نکوداشت علّامه میرحامد حسین در بنیاد بین المللی امامت موجود است.[۳۴]

از هشت حدیث عبقات، پنج حدیث در زمان حیات علّامه، و سه حدیث پس از فوت ایشان، توسط فرزند برومندشان علّامه ناصرالملّه، چاپ و منتشر شد:

مجلّد اول، حدیث غدیر: از جزء اول دو نسخۀ چاپی موجود است. یکی طبع مجمع البحرین لودیانه در ۱۲۹۳ ق. و دیگری طبع نظامی پریس لکهنو در ۱۳۱۹ ق. جزء دوم نیز طبع مطلع نور لکهنو در ۱۲۹۴ ق. است.

مجلّد دوم، حدیث منزلت: طبع مطلع نور لکهنو در ۱۲۹۵ ق.

مجلّد سوم، حدیث ولایت: طبع جعفری لکهنو، محلّۀ نخّاس در ۱۳۰۳ ق.

مجلّد ششم، حدیث تشبیه: طبع جعفری لکهنو، محلّۀ نخّاس در۱۳۰۱ ق.

مجلّد هشتم، حدیث نور: طبع مشرق الأنوار لکهنو در ۱۳۰۱ ق.

امّا سه حدیثی که پس از فوت علّامه و توسّط علّامه ناصر الملّه به چاپ رسید:

مجلّد چهارم، حدیث طیر: طبع البستان المرتضوی در ۱۳۰۶ ق. مصادف با سال وفات صاحب عبقات.

مجلّد پنجم، حدیث مدینه: جزء اول، طبع مطلع الأنوار لکهنو در ۱۳۱۷ ق. و جزء دوم، طبع نور المطابع لکهنو در ۱۳۲۷ ق.

مجلّد دوازدهم، حدیث ثقلین: جزء اول، طبع مطلع الأنوار لکهنو در ۱۳۱۴ ق. و جزء دوم، طبع نظامی پریس لکهنو در ۱۳۴۴ ق.

مروری بر ویژگی های روشی عبقات

یکی از ویژگی‌های مثالزدنی عبقات الأنوار، حفظ امانت در نقل اصل اشکالات مخالفین است. علّامه علی‌رغم روش صاحب تحفه در نقل‌های گزینشی و حتی تحریف شده از بزرگان شیعه، در ابتدای هر بحث عین متن شبهه را آورده و حتی گاهی چنان به تقریر آن میپردازد که کلمات تحفه نیز دقیقتر و روشنتر است!

ایشان در بسیاری از موارد پس از بیان اشکال، به پیشینۀ آن پرداخته و در موارد متعدّدی ثابت می‌کند که این اشکال جدید نیست و بزرگان اهل سنّت در گذشته نیز به آن پرداخته‌اند. این روش پسندیده در استدلال، عبقات را نه فقط به عنوان نقدی بر باب هفتم تحفه، بلکه ردّی بر تمام مستشکلین به مباحث امامت در آن حوزه مبدّل کردهاست. از این رو، عبقات از یک سو مرزهای دهلی و شبه قارّه را درنوردیده و از سوی دیگر از حُباب زمان خارج شده و سده‌های پیش و پس از قرن دوازدهم را هم هدف قرار دادهاست. ابن تیمیّه، ابن کثیر، ابن حجر، فخررازی و امثال ایشان همه در تیررس نقدهای حساب شده و مستند علّامه قرار گرفته‌اند، به گونه‌ای که می‌توان برخی از این نقدها را به عنوان یک پژوهش مستقلّ استخراج و منتشر کرد.

علّامه در بررسی هر روایت، ابتدا به بحث سندی پرداخته و بنابر ظرفیتهای موجود در هر حدیث، تواتر، شهرت و صحّت روایات را اثبات می‌کند. در گام دوم و پس از ارائۀ نمایی کامل از وثاقت راویان و صحّت روایت، تحلیل دلالی را آغاز می‌کند. روش استدلالی ایشان در بحث دلالت، یکی دیگر از امتیازات کتاب عبقات بر دیگر آثار امامتی شیعه محسوب می‌شود.

او در اعتبارسنجی احادیث، پیش و بیش از هرچیزی به منبع‌شناسی آن می‌پردازد. حتی زمانی که اصالت یا نسبت کتاب به نگارنده محل تردید است، برای اثبات اصالت و یا صحتِ نسبت آن به مؤلف، شناسایی نسخه کتاب، تصریح به نگارش کتاب، سند متصل تا کتاب، استدلال یا نقل مطالب کتاب از سوی دانشوران و … را راهکاری مناسب برای برونرفت از این چالش میداند. همچنین در منبع‌شناسی، به ارزش‌گذاری کتاب از طریق شناساندن جایگاه کتاب و نگارندۀ آن عنایتی ویژه دارد.

وی در مقام اثبات تواتر احادیث، علاوه بر ارائۀ سندهای متعدد و بهره گیری از قواعد رائج در متواتر انگاری حدیث، از روشهای دیگری نیز بهره میگیرد. به عنوان نمونه:

۱. گواهی صاحبنظران اهل سنت به تواتر حدیث که خود گونه های مختلفی دارد. از آن جمله است حکم به تواتر حدیث از سوی دانشمندان بزرگ سنی، و وجود حدیث در کتبی که تنها به نقل احادیث متواتر میپردازند.

۲. گزارش از کتابهائی که به صورت مستقل در تعدد طرق یک حدیث نگارش یافته اند. مانند کتاب حدیث الولایة، ابن عقده کوفی.

صاحب عبقات افزون بر اثبات تواتر احادیث، بحث از روایات مشهوره را نیز فرو گذار نکرده و از روش‌هایی چون تطبیق شروط شهرت اصطلاحی احادیث، حکم به مشهور بودن خبر از سوی دانشوارن اهل سنت و نقل روایت در قالب شعر به اثبات شهرت آنها میپردازد.

در مقام اثبات صحت حدیث نیز آن بزرگوار شگفتی آفریده و از گونه‌های فراوان روشی بهره بردهاست. ایشان به فراخور هر روایت، از راهکارهای مناسب با همان خبر، به اثبات صحت آن پرداختهاند. وی افزون بر گزارش اتصال سند حدیث، به واکاوی شرح حال یک‌یک راویان بر اساس قواعد و منابع رجالی معتبر اهل سنت، با تأکید بر تعریف حدیث صحیح می‌پردازد. روش‌هایی چون حکم به صحت روایت از سوی دانشمندان نامدار اهل سنت که خود روش‌های گوناگونی دارد. از آن جمله است نقل حدیث در صحیحین، یا در صحاح ستّه و یا در کتاب‌هایی که در مقدمۀ آنها، نگارنده حکم به صحت تمامی روایات کتاب خویش کرده باشد؛ همچنین نقل حدیث با صیغه جزم و… نقل حدیث در قالب شعر و توصیفات مشیر به صدور روایت هم از دیگر روش‌هایی است که از دسترس عبقات دور نماندهاند.

اما در مقام دلالت سنجی احادیث، به صورت کلی و گذرا، روش‌های به کار گرفته شده در عبقات عبارتند از:

۱. واکاوی معنایی واژگان کلیدی روایت که هر کدام در دلالت گیری نهایی اثرگذار است.

۲. ارائه تحلیل‌های ادبی و اصولی، متّکی بر منابع اهل سنت، در بررسی ترکیب‌های به کار رفته در متن احادیث.

۳. تصویرسازی صحیح و جامع از فضای صدور روایت، به گونه‌ای که تمام اتفاقاتی که به نحوی با زمان بیان حدیث مرتبط بوده لحاظ شده، و ویژگی‌ها و حالات گوینده و مخاطبین و ارتباط آن با مراد اصلی حدیث بیان می‌شود.

۴. در این فرایند، کاملا متفاوت با نگاه تنگ نظرانه و محدود صاحب تحفه بر متنی برگزیده از حدیث، افزون بر بررسی سیاق آن، تمام تحریرهای گوناگون خبر، به همراه منبع و اسنادشان معرفی شده و ارتباط معنایی متن مورد استناد با آنها کشف می‌شود.

۵. از دیگر قرائن مهمِ مورد عنایت ویژه در عبقات، تلقّی و درک طبقات مختلف مخاطبان حدیث از کلام مورد نظر است که در دلالت‌سنجی به کار گرفته می شود. فهم معصومان علیهم السلام، صحابه، تابعین و علمای پسینِ اهل سنت از متن حدیث، به مثابۀ تأییدی بر خوانش و باور شیعی از روایت بیان شده و در مقابله با سایر پندارهای ناصحیح قرار میگیرد.

این نکته گفتنی است که بهره‌گیری از روش‌های پیش‌گفته، در تمام احادیث یکسان نبوده و به فراخور ظرفیت‌های متنیِ موجود در هر حدیث، مختلف میباشد.

در یک نگاه کلی میتوان گفت که علّامه با به کارگیری تمام مهارت‌های تفسیری، حدیثی، ادبی، کلامی، اصولی، فقهی، تاریخی، رجالی و حتّی به مناسبت، نکات عرفانی عمیق و دقیق، بخش دلالت‌ روایات را تجلّی‌گاه توانمندی‌های بی‌نظیر علمی خود قرار دادهاست. در هر بحثی که وارد میشود، احتمالات مختلف را آورده و با براهینی منطقی و استوار، به اثبات دیدگاه خود یا ردّ شبهه پرداخته و یک‌بار برای همیشه هیمنۀ پوشالی آن شبهه را در هم می‌شکند.

سوگِ عالمگیر

شصت سال تلاش بی دریغ در احیاء امر امامت و دفاع از حریم ولایت امیرمؤمنان علیه السلام، آبرویی جاودانه به آن دانشور نستوه عنایت کرد. گل‌های خوش بوی عبقات او، رایحۀ عدیم المثالِ هویّتِ اسلام ناب را به مشام حقّ جویان و حقیقت طلبان رساند و عرصۀ تازه‌ای در امامت پژوهی فراروی شرف الدین‌ها، امینی‌ها و مظفّرها گشود. با آن همه جان فشانی، گفته‌اند که در واپسین روزهای حیاتش اشک می ریخت. از علّت گریه پرسیدند، فرمود: نگران شرمندگی دیدار امیر عالم علیه السلام پس از مرگ هستم، چرا که هیچ کار برای ایشان نکرده‌ام! سپس وصیّت کرد تا برگه‌هایی از حدیث غدیر که به دست خود نوشته را در کفن، بر روی چشمانش بگذارند تا در وقت ملاقات با سیّد اوصیاء علیه السلام به عنوان بال ملخی، تقدیم محضرشان کنند!

آن سیّد جلیل پس از تحمّل بیماری‌ها، ناگواری‌ها و نامهربانی‌های فراوان روزگار، در ۱۸ صفر سال ۱۳۰۶ ق. چشم از جهان فرو بست و عالم تشیّع را به سوگ خود نشاند. بدن نحیف و رنجورش برای غسل و تکفین آماده شد. غسّال از شستن بدن مطهّر دست کشید و از پینه‌های روی سینه پرسید. ناصر الملّه در پاسخ او حکایت شیدایی پدر را بازگفت. دستان او در اواخر عمر بر اثر امراض مختلف ناتوان شده و دیگر به کار نمی‌آمد. می‌فرمود: کتاب‌های مخالفین را بر سینه‌ام بگذارید تا پاسخش را بگویم و بنویسید. این پینهها اثر همان است.

پس از وفات آن بزرگوار مجالس ترحیم متعدّدی برای بزرگداشت مقام آن خادم آستان علوی برپا شد. در عراق نیز به سفارش مراجع عظام، مجلس ختم باشکوهی برای آن بزرگوار برگزار گردید و مجموعۀ القصائد المشکلة فی المراثی المُثکلة[۳۵] پس از آن منتشر شد. مدفن آن فردوس مآب در شهر لکهنو در امام‌بارۀ علّامه غفران مآب، در جوار استاد بزرگوارش علّامه مفتی محمّد عباس تستری، پیش روی ساختمان امامباره و قریب به مزار مطهّر والد مکرّم‌شان علّامه مفتی محمّد قلی و برادر بزرگوارشان علّامه اعجاز حسین رحمهم الله قرار دارد. درود خدا بر او و اجداد طاهرینش.

اللهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرج ولیّک واجعلنا من خیر أعوانه وشیعته والذابّین عنه.

به قلم دبیر علمی کنگره:

حجت الاسلام والمسلمین مهدی اسفندیاری

پی نوشت ها:

[۱] این اثر مجموعۀ تقریظات اندیشمندان بزرگ امامیه بر عبقات الأنوار است که جناب سید اصغر حسین هندی عباسی بن احمد شیرازی هندی در دو بخش گردآوری کرده اند. بخش اول مربوط به نامه هایی است که به صاحب عبقات در زمان حیات ایشان نوشته شده است و بخش دوم نامه هایی اند که پس از درگذشت ایشان به دست فرزندانشان می رسید. این کتاب به همراه «زینة الإنشاء» در سال ۱۳۰۳ ق. در لکهنو به چاپ رسید. الذریعة ۱۷: ۲۴۱.

[۲]. تکملة أمل الآمل ۲: ۳۰۸.

[۳]. الفوائد الرضویّة ۱: ۱۶۷ و ۱۶۸.

[۴]. أعیان الشیعة ۴: ۳۸۱.

[۵]. طبقات أعلام الشیعة ۱۳: ۳۴۷ – ۳۵۰.

[۶]. الغدیر ۱: ۳۲۱ و ۳۲۲.

[۷]. کشف اسرار: ۱۴۱.

[۸]. در ادامۀ بیانات ایشان، توضیح مناسبی برای این عبارت به چشم می خورد، آنجا که گفته اند: «یکی از توطئه‌هایی که امروز وجود دارد، جدا کردن شیعه از اهل‌بیت است. اصلاً میخواهند بگویند شیعیان به اهل‌بیت کاری ندارند؛ اینها خودشان را به اهل‌بیت چسبانده‌اند! محتوای تحفۀ اثنا عشریّه همین است.» بیانات رهبر معظّم انقلاب در دیدار با اعضای شورای عالی مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام در ۴/۷/۱۳۷۰.

مجموعۀ این بیانات، اشاره به ادعای دروغین صاحب تحفه مبنی بر اصرارش بر دوستی او و قرابت معنویش به اهل بیت علیهم السلام و دور دانستن شیعه از آن بزرگواران است.

[۹]. بیانات رهبر معظّم انقلاب در دیدار با اعضای شورای عالی مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام در ۴/۷/۱۳۷۰.

[۱۰] الذریعة ۲۹ : ۶۹

[۱۱] نجوم السماء ۲: ۳۱ و الذریعة ۲۹ : ۶۹

[۱۲] النجم الثاقب (مخطوط): ۲ أ،. شمارۀ بازیابی ۲۴۶۰۹، سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی؛ بنگرید به: جواهر الکلام ۲: ۲۸۷

[۱۳] کشـف الحجب والأستار ۱: ۲۵۸

[۱۴] گزیده دانشوران و رجال اصفهان:۴۳۰

[۱۵] الدرر السنیّة: برگ ۱۶۳ ب – ۱۶۵ أ، مخطوط، شماره بازیابی ۵۱۵۹۴، کتابخانه و مرکز اسناد آستان قدس رضوی

[۱۶] علّامه در مقدمۀ شوارق چنین می نویسد: «فرأیت أن اُصنّف رسالة لم یسبقنی أحد إلی تصنیفها، ولم یبادرنی مبادر إلی ترصیفها، لا یعلم فضلها وجلالة شأنها إلّا الراسخون، ولا یدرک غورها وقعرها إلّا الشامخون.» شوارق النصوص ۱: ۴۴.

[۱۷] العضب البتّار(مخطوط) : ۳، شمارۀ بازیابی ۲۱۸۹۹، کتابخانه و مرکز اسناد آستان قدس رضوی

[۱۸] در مقدمۀ العضب البتّار می نویسد: «وجعلت رسالتی هذه هدیّة إلی جناب السیّد السند الهمام، الکاشف عن دقائق الفقه والکلام، سیّد الأعلام وفخر الکرام، مولانا سلطان العلماء أدام الله ظلّه مادامت الأرض والسماء.» العضب البتّار : ۴، مخطوط، شمارۀ بازیابی ۲۱۸۹۹، کتابخانه و مرکز اسناد آستان قدس رضوی.

[۱۹] الذریعة ۳: ۲۵۷

[۲۰] رَحَلات الکرام إلی بیت الله الحرام ۱: ۴۲۵ و ۴۲۶

[۲۱] الدرر السنیّة : ۲، مخطوط، شماره بازیابی ۲۸۳۰۰، کتابخانه و مرکز اسناد آستان قدس رضوی.

[۲۲] در صفحات ابتدائی یکی از نسخه های لآلی، به خط آقای دکتر مهدی خواجه پیری، به تاریخ ۱۵ شعبان المعظّم ۱۴۲۱ ق. نوشته شده است: «با محنت زیاد اوراق مرتّب گردید و چون امکان صحّافی نداشت بدین طریق به صورت کتابی در آمد که مورد نظر علّامه بود و قصد داشت از مجموعۀ نامه ها کتابی با عنوان لآلی بهیّه فی مکاتیب الفارسیّه تألیف نماید. خدای بزرگ را بر این نعمت شکر و سپاس بی پایان دارم.»

[۲۳] لآلی بهیّه، مکاتیب فارسیّه (مخطوط)، شمارۀ بازیابی ۲۳۲۰، کتابخانۀ ناصریه.

[۲۴] لآلی بهیّه، مکاتیب فارسیّه (مخطوط): ۲، مخطوط، شماره بازیابی ۲۸۰۷۳، کتابخانه و مرکز اسناد آستان قدس رضوی.

[۲۵] تحفۀ اثنا عشریّه: ۲ أ.

[۲۶] همان.

[۲۷] همان: ۲ ب.

[۲۸] عبقات الأنوار فی إمامة الأئمّة الأطهار ۸: ۲۹۵.

[۲۹] مؤلف در مقدمه کتابش می نویسد: «و این رساله را تیمّناً و تبرّکاً به عدد ائمۀ اثنا عشر علیهم السلام، بر دوازده باب مرتّب کرده شد.» تحفۀ اثنا عشریّه: ۳ أ.

البته برای آشنایان با محتوای تحفۀ اثنا عشریّه و اندیشه های نویسندۀ آن، دشمنی وی با خاندان عصمت و تلاش او در تنقیص جایگاه آن بزرگواران مخفی نیست.

[۳۰] دهلوی در مقدمۀ تحفه چنین می نگارد: «و در این رساله التزام کرده شد که در نقل مذهب شیعه و بیان عقاید ایشان و الزاماتی که عاید به ایشان می شود، غیر از کتب معتبرۀ ایشان منقول عنه نباشد، و الزاماتی که عاید به اهل سنت می ‌شود، می ‌باید -کما هو- موافق روایات اهل سنت باشد و الّا هر یک را از طرفین تهمت تعصّب و عناد لاحق است و با یکدیگر اعتماد و وثوق غیر واقع. و آنچه از تواریخ و قصص و حکایات گذشته در این رساله مندرج است از آن جنس است که هر دو فرقه بر آن اتّفاق دارند، و تفسیر قرآن مجید نیز از فریقین یکسان مروی است؛ مع هذا بیشتر از تفاسیر شیعه آورده شد تا کسی را مظنّۀ تهمت نماند». تحفۀ اثنا عشریّه : ۲ أ و ب.

[۳۱] همان: ۱۵۸ ب.

[۳۲] همان : ۱۵۸ أ.

[۳۳]. گفتنی است که از میان احادیث ذکر شده، چهار حدیث به سامان نهایی نرسیده است. گرچه بی تردید برای تمام ۱۲ روایت، در مجموعه یادداشت‌های علّامه میر حامد حسین و علّامه اعجاز حسین علیهما الرحمة والرضوان با عنوان «سبائک الذَّهَبان»، و نیز در دیگر یادداشت‌های پژوهشی آن دو بزرگوار، داده‌های اوّلیّۀ تمام احادیث فراهم گردیده بود، لکن عمر ایشان و فرزندانشان برای تکمیل موسوعۀ عبقات وفا نکرد. آن چهار حدیث عبارتند از: ۱. حدیث مناصبه که از بخش سند آن، دو دفتر به خطّ علّامه سعید الملّه، حفید علّامه میرحامد حسین، در دسترس است. ۲. حدیث خیبر یا رایت که از بخش سند و دلالت آن، یادداشت‌های قابل توجّهی در دسترس است. ۳. حدیث علیّ علیه السلام مع الحقّ که از بخش دلالت آن، دو نسخه در دسترس است. ۴. حدیث مقاتله یا خاصف النعل که تا کنون نسخه‌ای قابل توجّه از آن به دست نیامده است.

[۳۴]. شایان ذکر است که بانک جامع تصاویر نسخ کنگره، پس از جست‌وجوهای فراوان و همکاری مراکز و مؤسّسات مختلف در ایران و هند، به ویژه بازماندگان خاندان «عبقات» در شهر لکهنو، به دست آمد و در راستای برنامه‌های دبیرخانه، بخش‌هایی از آن در اختیار برخی محقّقان و مراکز قرار گرفت. پیش از این اقدام، محدودیّت فراوانی در دسترسی به آن نسخه‌ها برای پژوهشگران وجود داشت.

[۳۵] این کتاب به مرثیه های سروده شده در ماتم صاحب عبقات رضوان الله تعالی علیه می پردازد که جناب سیّد نثار حسین عظیم آبادی هندی (۱۳۳۸ ق.) گردآوری کرده است. این اثر در سال ۱۸۹۲ میلادی در هند به چاپ رسید. در این سوگنامه هفده قصیده در رثاء علّامه میر حامد حسین و یک قصیده در رثاء استاد ایشان، جناب مفتی محمد عباس تستری که کمی بعد از درگذشت میرحامد (رجب المرجّب ۱۳۰۶ ق.) وفات یافت، نیز ملحق گردیده است. بنگرید به: الذریعة ۱۷ : ۸۹.

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: