۰

خبرنگاری که ترویج نهج‌البلاغه هدفش بود

مرحوم حجت‌الله پیران خبرنگار ایکناحجت‌الله پیران، خبرنگار ایکنا در کاشان و خادم قرآن و نهج‌البلاغه بود. وی فروردین‌ماه ۶۳ متولد شد. تحصیلاتش در مقطع کارشناسی با گرایش مدیریت دولتی بود. شرکت در آزمون کارشناسی ارشد و قبولی‌اش در این آزمون با شیوع همه‌گیری کرونا همزمان شد و این خبرنگار خبرگزاری بین‌المللی قرآن بر اثر ابتلا به کرونا در اسفندماه ۹۸ دار فانی را وداع گفت.
کد خبر: ۲۸۱۴۸۷
۱۶:۰۲ - ۱۷ مرداد ۱۴۰۲

به گزارش «شیعه نیوز»، حجت‌الله پیران، خبرنگار ایکنا در کاشان و خادم قرآن و نهج‌البلاغه بود. وی فروردین‌ماه ۶۳ متولد شد. تحصیلاتش در مقطع کارشناسی با گرایش مدیریت دولتی بود. شرکت در آزمون کارشناسی ارشد و قبولی‌اش در این آزمون با شیوع همه‌گیری کرونا همزمان شد و این خبرنگار خبرگزاری بین‌المللی قرآن بر اثر ابتلا به کرونا در اسفندماه ۹۸ دار فانی را وداع گفت.

به‌مناسبت روز خبرنگار، گفت‌وگویی با مرضیه همایونی، همسر این خبرنگار قرآنی که خود حافظ قرآن، نهج‌البلاغه و صحیفه سجادیه است، انجام دادیم. او که متولد سال ۶۹ است و تحصیلاتش را در سطح سه حوزه علمیه می‌گذراند، درباره روزهای آغاز زندگی مشترکشان به خبرنگار ایکنا از اصفهان گفت: ما اسفندماه ۸۶ ازدواج کردیم. آن اوایل، همسرم خبرنگار روزنامه‌ای در کاشان بود. به‌خاطر عملکرد خوبش توانسته بود در سومین جشنواره مطبوعات اصفهان در رشته گزارش‌نویسی رتبه سوم را دریافت کند. پس از آن در سال ۸۸ با شرکت در دوره‌ فشرده روزنامه‌نگاری ایکنا، همکاری‌اش را با این مجموعه آغاز کرد.

وی ادامه داد: سه ماه بعد از ازدواج در اردیبهشت ۸۷ عازم سفر به مشهد مقدس شدیم که مدیرعامل مؤسسه امیرالمؤمنین(ع) کاشان نیز با ما همسفر بود. این مؤسسه، مرکزی تخصصی در زمینه حفظ قرآن و نهج‌البلاغه است. در دیداری که همسرم با مدیرعامل مؤسسه داشت، قرار شد پس از بازگشت برای همکاری با این مجموعه مساعدت کند که این اتفاق از خردادماه سال ۸۷ رقم خورد و تا سال ۹۸ هم ادامه داشت. او مدیریت روابط عمومی مؤسسه و معاونت شعب خواهران را عهده‌دار شد.

این حافظ قرآن درباره انس همسرش با این کتاب آسمانی گفت: او حافظ بخش‌هایی از قرآن و در دوران نوجوانی، یکی از فعالان مسجد محله‌شان بود، به‌گونه‌ای که نقش مؤثری در جذب بچه‌ها به مراسم قرائت قرآن داشت. بعد از ازدواج هم در عرصه حفظ هر سه کتاب قرآن، نهج‌البلاغه و صحیفه سجادیه مشوق اصلی من به شمار می‌رفت.

همایونی اضافه کرد: از آستان قدس رضوی، لوحی منقش به خط مبارک امام رضا(ع) برای روز خبرنگار به همسرم هدیه داده بودند. وقتی دوره یک ساله حفظ من تمام شد، از جانب او در مؤسسه هدیه‌ای دریافت کردم. همسرم همان لوحه را که درواقع با ارزش‌ترین هدیه زندگی‌اش بود، با یک یادداشت به من تقدیم کرد. خلاصه‌ای از یادداشت به این قرار بود: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ؛ تو خودت خوب می‌دانی که در کنار همه توفیقات الهی، حفظ قرآن، سه چیز می‌خواهد؛ اول همت، دوم همت و سوم همت. به همت و اراده‌ات غبطه می‌خورم. اکنون تو در قبال من، خانواده و جامعه‌ مسئولی که به قول ارسطو، انسان‌ها خوب به دنیا می‌آیند، لکن جامعه آنها را شرور می‌کند.»

وی افزود: زمانی که بعد از حفظ قرآن، پیشنهاد مربی‌گری حفظ شش ساله را به من دادند، همسرم پیامکی به این مضمون برای من ارسال کرد: «درست است که گرفتن تصمیم و شروع یک راه طولانی سخت به نظر می‌رسد، اما مهم‌تر از آن ادامه راه به نحو مطلوب است که هم همت عالی و هم عشق خالص می‌خواهد. شش سال عاشقی در پیش است. مواظب باش. مهم نیست تا آخرش باشی، اما تا آنجا که هستی، عاشقانه خدمت کن.»

این حافظ قرآن با بیان اینکه حفظ نهج‌البلاغه را از سال ۹۰ آغاز کرده است، گفت: بعد از حفظ ۳۰ حکمت از این کتاب، طی دوره آزمایشی و بعد از تحویل صفحه‌ها، یکی از مسئولان مؤسسه با جعبه شیرینی و هدیه وارد شد و گفت این‌ها را همسرم فرستاده است. یک کارت هدیه ۱۱۰ هزار تومانی به نیت امیرالمؤمنین(ع) بود. متن نوشته‌اش هم به این قرار بود: «قدم نهادن در راه حفظ نهج‌البلاغه مبارک» و همیشه به این شکل، پشتوانه و مشوق من بود.

وی اظهار کرد: پس از پایان حفظ نهج‌البلاغه، مدتی مربی معارف این کتاب و سپس مربی حفظ شدم. در مرحله بعد، وارد حیطه پژوهشی شدیم و با تشکیل گروهی، کار را آغاز کردیم، به این نحو که طبق حکمت‌های نهج‌البلاغه، داستان‌نویسی می‌کردیم و نظارت بر این کار به عهده همسرم بود. در تمام این دوران بسیار دغدغه داشت و می‌گفت: «مؤسسه امیرالمؤمنین(ع) باید یک اثر ماندگار داشته باشد.» کتاب آماده چاپ شد، اما هنوز موفق به انتشار آن نشده‌ایم.

همایونی گفت: حفظ صحیفه سجادیه همزمان با دوران بارداری‌ام بود که در این مسیر هم از طرف همسرم بسیار حمایت شدم. بعد از تولد ثمره زندگی‌مان، همسرم نامش را سلمان گذاشت، به‌دلیل قرابت روحی که با امیرالمؤمنین(ع) داشت، به نام‌گذاری فرزندان با اسامی یاوران حضرت امیر(ع) اهتمام می‌ورزید.

وی درباره سبک زندگی مشترکشان بیان کرد: ما خیلی ساده زندگی می‌کردیم. حتی وقتی من جهیزیه می‌خریدم، اجازه نمی‌داد وسایل زیادی تهیه کنم و بر ساده‌زیستی تأکید داشت. مدتی بعد از ازدواجمان، همسرم برای گذراندن دوره آزمایشی سربازی به تهران اعزام شد. از روز ۱۸ فروردین ۸۹ دست‌نوشته‌اش برایم به یادگار مانده است که نوشته بود: «شرایط سخت اردوگاه را درک کردم. البته نه زیاد. کم‌خوابی، کم‌آبی، شرایط کم برای نظافت شخصی و به زندگی خودمان فکر کردم و اینکه در شرایط سخت نیز می‌شود زندگی مشترک در زیر یک سقف را شروع کرد. فقط قناعت، همت، اراده، ایمان، توکل به خدا و استعانت از اهل بیت(ع) را می‌خواهد.»

این حافظ قرآن و نهج‌البلاغه در توضیح خصوصیات بارز اخلاقی همسرش گفت: مسجدش ترک نمی‌شد، حتی برای نماز صبح هم در نماز جماعت شرکت می‌کرد. خوش‌اخلاقی و گره‌گشایی‌اش زبانزد فامیل بود. بسیار خوش‌ذوق و خوش‌سلیقه بود. برای مثال، در سالگرد ازدواجمان به تعداد روزهای سال، ۳۶۵ جاکارتی را در یک جعبه با شکل قلب برای من هدیه آورد. پشت هر کدام از جاکارتی‌ها یک آیه قرآن نوشته بود. هر کدام هم تاریخ داشت و با یک جمله متفاوت به من تقدیم شده بود. داخل هر جاکارتی یک گل قرار داشت. آخرین روز سال بعد که دوباره مصادف با سالگرد ازدواجمان می‌شد، همراه با جاکارتی که حاوی این آیه از قرآن کریم بود: «وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»، جعبه‌ای کوچک با هدیه‌ای متفاوت قرار داشت.

وی تأکید کرد: به خبرنگاری علاقه وافر داشت و مدت‌ها برای خبرگزاری ایکنا فعالیت می‌کرد. شعرهای زیادی سرود و در کنار تمام کارهایش، نویسندگی هم انجام می‌داد، به‌گونه‌ای که کتابی را با نام «پنج‌انگشتی‌های قرمز» که مربوط به اتفاقات و وقایع جبهه مقاومت است، نوشت و حتی مجوز چاپ را هم گرفته بود که البته من پس از فوتش مطلع شدم و کاری که توانستم انجام دهم، این بود که با پیگیری‌های انجام‌شده، کتاب در مردادماه ۹۹ و در آستانه روز خبرنگار رونمایی و منتشر شد.

همایونی در پایان گفت: در کنار همه این‌ها نسبت به بعضی از آداب و رسوم و مراسم که باعث زحمت اطرافیان می‌شد، حساس بود. برای مثال، در کاشان مرسوم است که وقتی شخصی از دنیا می‌رود‌، بازماندگان تا مراسم چهلم هر پنجشنبه سر خاک جمع می‌شوند. همسرم به من وصیت می‌کرد که هر وقت از دنیا رفتم، مرا غسل و کفن کنید و یک روضه بخوانید. بعد از دفن هم دوست ندارم دیگران به زحمت بیفتند که در دوران کرونا این اتفاق برای او رقم خورد و فقط چند نفری در مراسم تدفینش شرکت داشتند. بعد از روضه‌خوانی، در گلزار شهدای دارالسلام تشییع و همان‌جا به خاک سپرده شد.

روحش شاد و یادش گرامی

زهراسادات محمدی
انتهای پیام

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: