۰

شفاعت چيست و چه كساني در آخرت شفاعت مي كنند؟

در اصطلاح «شفاعت، واسطه شدن يك مخلوق، ميان خداوند و مخلوق ديگر، در رساندن خير يا دفع شر - خواه در دنيا و خواه در آخرت - است».
کد خبر: ۲۷۹۲۸۸
۱۴:۳۱ - ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۲

«شیعه نیوز»: «شفاعت» در لغت، به معناى وساطت و ميانجى گرى است. در گفت‏وگوهاى روزمره، به وساطت و ميانجى‏گرى شخص مورد اعتماد در نزد بزرگى - به منظور عفو مجرمى يا برآوردن حاجت كسى - شفاعت گفته مى‏شود.

اين معنا برآمده از ريشه لغوى اين كلمه است؛ زيرا شفاعت از ماده «شفع» به معناى زوج - در مقابل «وتر» به معناى فرد - گرفته شده است. المقاييس فى اللغة، ماده شفع، ج 3، ص 201؛ مفردات راغب اصفهانى، ماده شفع، ص 263؛ فيروزآبادى، قاموس المحيط، ماده شفع، ج 3، ص 45.

گويا شخصى كه متوسّل به شفيع مى‏شود، نيروى خود را به تنهايى براى رسيدن به مقصود كافى نمى‏بيند؛ بدين جهت نيروى شفيع و ميانجى را به آن ضميمه مى‏كند تا به مقصود خود نايل آيد.

در اصطلاح «شفاعت، واسطه شدن يك مخلوق، ميان خداوند و مخلوق ديگر، در رساندن خير يا دفع شر - خواه در دنيا و خواه در آخرت - است».

دو. جايگاه شفاعت‏

1. در بينش توحيدى، خداوند مبدأ هستى است و همه موجودات از او، وابسته به او و پرتو فيض الهى‏اند.

2. خداوند، عالم هستى را بر اساس «نظام اسباب و مسببات» بنيان نهاده است و تحقق هر پديده و پيدايش هر نوع اثرى در اين عالم، از طريق سبب و علّت خاصى صورت مى‏گيرد؛ يعنى، اراده حكيمانه او به تحقّق امور، از طريق اسباب معيّن، تعلق گرفته است. امام صادق(ع) مى‏فرمايد: «ابى اللّه ان يجرى الاشياء الاّ بأسباب، فجعل لكل شى‏ءٍ سبباً»؛ «خداوند ابا دارد از اينكه امور را جز از طريق اسباب فراهم آورد، پس براى هر چيزى سببى قرار داده است» ميزان الحكمه، ح 8166، ج 3، ص 1231..

در نتيجه: عالم هستى - كه يك‏پارچه تجلّى فيض و عطاى خداوند است - مجموعه‏اى به هم پيوسته از اسباب و مسبب‏ها است.

خداوند فيض خود را - اعم از مادى و معنوى - از طريق سبب‏ها و علّت‏ها اعطا مى‏كند و اينها واسطه‏هاى فيض او است. «نقش اسباب و علل، وساطت در رسيدن فيض الهى به مخلوقات (شفاعت) است».

به تعبير ديگر «شفاعت»، همان سبب بودن و تأثيرگذارى اسباب بر طبق نظام حاكم بر عالم هستى است. در حقيقت، در نگرش توحيدى، فيض الهى وقتى به اسباب و واسطه‏ها نسبت داده مى‏شود، «شفاعت» است.

سبب بودن جميع علّت‏ها و اسباب طبيعى (همچون: سوزندگى آتش، روشنى و حرارت بخشيدن خورشيد، درخشندگى ماه) و نيز سببيّت و تأثيرگذارى علل معنوى (مانند: سبب بودن توبه و استغفار براى آمرزش گناهان و نقش پيامبران و كتاب‏هاى آسمانى در جهت هدايت انسان‏ها) همگى شفاعت ناميده مى‏شود. اين اسباب و علت‏هاى طبيعى و معنوى، شفيعان و واسطه‏هاى فيض الهى‏اند.

سه. اقسام شفاعت‏

با توجه به تعريفى كه ارائه شد، شفاعت داراى سه قسم است:

. شفاعت تكوينى‏

با توجه به نگرش توحيدى، اسباب و علل در اصل وجود و نيز در علّت بودن و تأثير گذاريشان، وابسته به «علة العلل» (خداوند) و واسطه فيض او به مخلوقات‏اند. اين وساطت «شفاعت تكوينى» ناميده مى‏شود.

. شفاعت رهبرى‏

يكى از معارف مربوط به اصل معاد، انگاره «تجسّم اعمال» است. بر اساس آيات و روايات، همان گونه كه باطن و حقيقت اعمال، افكار، اوصاف و اخلاق انسان به صورت حقيقتى عينى، در آخرت تجلّى مى‏كند؛ حقيقت روابط معنوى ميان انسان‏ها نيز در آخرت به صورت ملكوتى خود، مجسم مى‏شود. وقتى شخصى، سبب هدايت يا گمراهى انسانى باشد، اين رابطه رهبرى و دنباله‏روى در روز رستاخيز، مجسّم شده و «رهبر» پيرو خود را به دنبال خويش وارد بهشت يا جهنم مى‏كند. قرآن كريم مى‏فرمايد: «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ»؛ اسراء (17)، آيه 71. «روزى (رستاخير) كه هر گروهى را با رهبر و پيشوايشان فرا مى‏خوانيم» و در مورد فرعون مى‏فرمايد: «يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ»؛ هود (11)، آيه 98.«روز قيامت، پيشاپيش پيروانش حركت مى‏كند؛ پس آنان را وارد دوزخ مى‏كند».

مقصود از شفاعت رهبرى، جلوه‏گرى رابطه هدايت ميان امام و مأموم (رهبر و پيرو) است. امام همان گونه كه در دنيا، واسطه هدايت پيرو خويش است، در آخرت نيز واسطه ورود پيرو خويش به بهشت مى‏شود و او را با خود به آنجا وارد مى‏كند.

شفاعت مغفرت‏

مغفرت و آمرزش نيز همانند هر رحمت و فيض ديگرى، از طريق مجارى خاص و بر اساس نظام اسباب و مسببات به بندگان مى‏رسد؛ يعنى، خداوند امورى را به عنوان سبب‏هاى آمرزش و بخشش قرار داده است. با توجه به تعريف شفاعت، نقش اين اسباب (واسطه‏هاى فيض مغفرت)، شفاعت مغفرت ناميده مى‏شود.

يكى از اسبابى كه خداوند براى آمرزش قرار داده، درخواست اولياى الهى در آخرت است؛ يعنى، خدا، آنان را واسطه در رسيدن فيض بخشش و مغفرت، به بندگانى خاص قرار داده است. بدين جهت اولياى الهى، همانند ساير اسباب و علل، «شفيعان» ناميده مى‏شوند و به نقش وساطت آنان در رسيدن فيضِ «مغفرت و بخشش الهى» به بندگانى خاص، «شفاعت» مى‏گويند. در حقيقت شفاعت اولياى الهى در آخرت، يكى از مصاديق «شفاعت مغفرت» است.

شهيد مطهرى مى‏نويسد: «شفاعت مقصود، شفاعت مغفرت است.، همان مغفرت الهى است كه وقتى به خداوند نسبت داده مى‏شود، با نام «مغفرت» خوانده مى‏شود و هنگامى كه به وسايط و مجارى رحمت منسوب مى‏گردد، نام «شفاعت» به خود مى‏گيرد» مجموعه آثار، ج 1، ص 259..

در حقيقت، خداوند اراده كرده است بندگان خود را از رحمت مغفرت خويش بهره‏مند سازد؛ لكن براى اعطاى آن، مانند ساير فيض‏هاى خويش، اسباب خاصى قرار داده و شرايطى قائل شده است.

بر اين اساس، خداوند، اولياى الهى را به عنوان شفيعان و واسطه‏هاى فيض معين كرده تا آنان براى بندگانى كه در دنيا با اعمال خويش، شايستگى بهره‏مندى از اين رحمت الهى را پيدا كرده‏اند، درخواست مغفرت كنند.

قرآن كريم فرموده است: «در آن روز شفاعت نمى‏كنند، مگر كسانى كه خداوند به آنان اذن دهد» طه (20)، آيه 109.و «شفاعت نمى‏كنند مگر براى كسانى كه خداوند مى‏خواهد آنان را ببخشايد». انبياء (21)، آيه 28.بنابراين، شفاعت اولياى الهى، چيزى جز فيض الهى و جلوه‏گرى خواست و اراده خداوند نيست.

در حقيقت شفاعت، قانونى است كه خداوند واضع آن است. بر طبق اين قانون، اولياى الهى - كه از سوى خداوند به عنوان سبب‏هاى فيض مغفرت نصب شده‏اند - بر اساس شرايطى، براى عده‏اى خاص از گنه‏كاران، درخواست مغفرت مى‏كنند؛ يعنى، آنان واسطه فيض مغفرت الهى‏اند.

توضيحات بايسته:

يكم. اين بخشش و آمرزش، بى‏حساب و گزاف نيست؛ بلكه شامل حال بندگانى مى‏شود كه با عمل خود در دنيا، استحقاق آن را پيدا كرده‏اند.

دوم. قرار دادن اولياى الهى به عنوان اسباب و واسطه‏هاى مغفرت، بر اساس حكمت و حساب است.

سوم. شفاعت، به معناى ضميمه شدن درخواست اولياى الهى با عمل و تلاش خود آدمى است. در حقيقت، شفاعت جزء علت و تمام‏كننده سبب است و به تنهايى مستقل در تأثير نيست (سيد محمدحسين طباطبائى، تفسير الميزان، ج 1، ص 158).؛ بلكه تلاش و قابليت شفاعت شونده نيز مهم است.

چهارم. با توجه به اينكه معناى شفاعت در لغت، وساطت است، از توسّل به اولياى الهى نيز با عنوان شفاعت تعبير مى‏شود. پس مباحث مربوط به شفاعت اخروى، نبايد با شفاعت به معناى توسّل، خلط و اشتباه شود.

بر اساس رواياتى از شيعه و اهل سنت، ملائكه، انبيا، اوصياى پيامبران و امامان معصوم، عالمان و دانشمندان دينى، شهيدان و مؤمنان، در روز قيامت، شفيعان درگاه الهى‏اند. در اين قسمت به ذكر چند نمونه از روايات بسنده مى‏كنيم:

- رسول اكرم (ص): «سه گروه نزد خداوند شفاعت مى‏كنند و شفاعت آنها پذيرفته مى‏شود: پيامبران، عالمان و شهيدان»( ميزان الحكمه، ج 4، ص 1474 ج 6، ص 2794، ح 2059) و نيز: «در روز قيامت، من شفاعت مى‏كنم و شفاعتم پذيرفته مى‏شود و على شفاعت مى‏كند و شفاعتش پذيرفته مى‏شود و اهل بيتم شفاعت مى‏كنند و شفاعت شان پذيرفته مى‏شود».( همان، ج 4، ص 1475، ح 5059)

- امام صادق (ع): «به خدا سوگند ما در حق شيعيان گنه‏كارمان شفاعت مى‏كنيم».( بحار الانوار، ج 8، ص 37، ح 51)

- امام صادق (ع): «در روز قيامت به عابد گفته مى‏شود: به بهشت برو و به عالم گفته مى‏شود: بايست و به سبب آنكه مردم را تربيت و ادب نيكو آموختى، براى آنان شفاعت كن».( همان، ص 65)

 

آيا شفاعت در قيامت شامل حال همه ميشود يا مخصوص پاكان و مخلصين است؟

شفاعت اولياى الهى در روز قيامت براى گنه‏كاران، بدون حساب نيست؛ بلكه متوقف بر شرايطى است كه در همين دنيا بايد آن را به دست آورد. در آيات و روايات، براى هيچ فرد يا گروهى تضمين نشده است كه حتماً مورد شفاعت قرار مى‏گيرند؛ بلكه صفات و ويژگى‏هاى كلى كسانى كه از اين نعمت بهره‏مند و يا محروم‏اند، بيان شده است. بر اساس آيات و روايات، شرايط شمول شفاعت نسبت به بنده گنه‏كار، عبارت است از:

يك. رضايت خداوند:

-1. رضايت از شفيع

‏ شفيعان واسطه فيض خدا هستند. به همين جهت شرط اصلى و اساسى شفاعت، اين است كه مورد رضايت و پسند خداوند باشد. شفيعان كسانى‏اند كه خداوند آنان را براى اين كار پسنديده و به آنان اجازه شفاعت داده است. قرآن كريم مى‏فرمايد: يَوْمَئذٍ لَّا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَانُ وَ رَضىِ‏َ لَهُ قَوْلا «در آن روز، شفاعت كسى سودمند نيست، مگر آن كسى كه خداى رحمان به او اجازه دهد». طه (20)، آيه 109.

-2. رضايت از شفاعت شونده‏

شفاعت شوندگان بايد مورد رضايت و پسند خداوند باشند؛ يعنى، شفاعت در حق كسانى مؤثر خواهد بود كه در دنيا در مسير اطاعت، بندگى و رضايت خداوند قرار داشتند. قرآن كريم مى‏فرمايد: وَ لَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضىَ‏ ‏ «و [ شفيعان ]شفاعت نمى‏كنند، مگر براى كسى كه مورد رضايت و پسند خداوند باشد». انبياء (21)، آيه 28.

در حقيقت شفاعت تجلّى اراده و خواست خداوند، مبنى بر بخشش و آمرزش بندگانى است كه در دنيا عقيده و عملشان مورد رضايت خداوند بوده است؛ هرچند دچار خطا و لغزش نيز شده‏اند. شفاعت، پاداشى در حق آنان است.

دو. حفظ اصل ايمان‏

كسانى مورد شفاعت قرار مى‏گيرند كه به سبب گناهان، اصل ايمانشان به خطر نيفتاده باشد. به همين جهت، در منابع دينى آمده است: كافر، مشرك و منافق در روز قيامت مورد شفاعت قرار نمى‏گيرند.

رسول اكرم(ص) فرموده است: «شفاعت براى ترديدكنندگان، مشركان و كافران نيست؛ بلكه براى مؤمنان يكتاپرست است». ميزان الحكمه، ج 4، ص 1472، ح 9482.

سه. عمل به دستورات دينى‏

گنه‏كارانى مورد شفاعت قرار مى‏گيرند كه مطيع دستورات خدا و پيامبر(ص) و اولياى دين باشند؛ يعنى، درست بر خلاف آنچه كه برخى گمان مى‏كنند كه وعده به شفاعت، موجب تشويق افراد به ارتكاب گناه و سرباز زدن از مسؤوليت مى‏شود! در منابع دينى شرط شفاعت، عمل به دستورات دين و اطاعت از خدا و رسول و امامان معصوم(ع) ذكر شده است. كسى كه روش عملى او اطاعت از خدا و عمل به وظايف و مسؤوليت‏هاى دينى بوده؛ لكن گاهى هم دچار لغزش و خطا شده است، شايستگى دريافت رحمت الهى را در آخرت خواهد داشت.

امام صادق(ع) مى‏فرمايد: «هركس دوست دارد شفاعت در مورد او سودمند واقع شود، بايد در صدد جلب رضايت خداوند برآيد. بدانيد هيچ كس رضايت خداوند را جلب نخواهد كرد؛ مگر با اطاعت از خدا و پيامبر و اولياى الهى از آل محمد(ص)». بحار الانوار، ج 75، ص 220.اين روايت ضمن بيان شرط اساسى شفاعت (رضايت خداوند)، راه جلب خشنودى او را عمل به دستورات دين دانسته است.

از ديدگاه قرآن كريم، علت اينكه شفاعت به حال برخى از اهل دوزخ سودى نمى‏بخشد، عدم پايبندى آنان به احكام و وظايف دينى است: مَا سَلَكَكمُ‏ْ فىِ سَقَرَ(42)قَالُواْ لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ(43)وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ(44) وَ كُنَّا نخَُوضُ مَعَ الخَْائضِينَ(45) وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ(46) حَتىَّ أَتَئنَا الْيَقِينُ(47) فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِين‏ «از اهل دوزخ سؤال مى‏كنند: چه چيزى شما را جهنمى كرد؟ گويند: ما از نمازگزاران نبوديم و بينوا را اطعام نمى‏كرديم، و با اهل باطل، همراه و هم‏صدا بوديم، و روز پاداش را دروغ مى‏انگاشتيم، تا اينكه مرگ ما فرا رسيد. پس شفاعت شافعان به حال آنان سودى نمى‏بخشد». مدثر (74)، آيات 48 - 42.

اهميت عمل به احكام و وظايف دينى، به حدى است كه در مواردى، حتى سبك شمردن و اهميت ندادن به آن، موجب محروميت از شفاعت مى‏شود. رسول اكرم(ص) فرموده است: «شفاعت من به كسى كه نمازش را سبك بشمارد، نمى‏رسد». ميزان الحكمه، ج 4، ص 1472، ح 9485.

چهار. رابطه معنوى شفاعت شونده و شفيعان‏

كسانى مورد شفاعت قرار مى‏گيرند كه در دنيا ارتباط روحى و معنوى خاصى بين آنان و شافعان برقرار شده باشد. كسانى كه نسبت به اولياى الهى محبت و مودّت دارند و در دنيا تحت جذبه هدايت‏گرى آنان قرار گرفته و هم‏فكر، هم عقيده و همراه ايشان بوده‏اند. به درجه‏اى از وحدت و سنخيت روحى با آنان رسيده‏اند، در آخرت نيز مورد شفاعت آنان قرار مى‏گيرند.

در حقيقت، يكى از حكمت‏هايى كه سبب شده خداوند اولياى الهى را در روز رستاخيز، واسطه وشفيع در فيض مغفرت و بخشش خود، به اين افراد قرار دهد، همين رابطه معنوى و سنخيتى است كه در دنيا ميان آنان برقرار بوده است. در روايات گوناگونى بر محبت و دوستى پيامبر اكرم و امامان معصوم تأكيد شده است بحارالانوار، ج 27، ص 158، ح 3؛ كنز العمال، ج 14، ص 399، ح 39057.؛ زيرا اين محبت موجب تقويت رابطه معنوى و سنخيت روحى با آنان مى‏شود. وحدت و سنخيت دو روح، به يگانگى عقايد، اوصاف، روش‏ها و عمل‏ها است. محبت حقيقى، محب را شيفته محبوب كرده و موجب همگونگى در عقايد، اخلاق و سليقه‏ها مى‏شود. محبت و مودّت حقيقى نسبت به پيامبر اكرم و امامان(ع)، از ارتكاب گناه مى‏كاهد و مانع از دلبستگى‏ها و وابستگى‏هاى كاذب مى‏شود.

بر اين اساس «محبت اولياى الهى»، يكى از شرايط شفاعت آنان است تا در پرتو آن محبت، از مغفرت، رحمت و لطف الهى بهره‏مند گردد. ر.ك: محمد شجاعى، تجسم عمل و شفاعت، ص 106.در منابع دينى آمده است:

- «عالم براى كسانى كه با هدايت او ره يافته‏اند، شفاعت مى‏كند». ميزان الحكمه، ج 4، ص 1475، ح 9506.

- «امامان معصوم(ع) براى شيعيان و پيروان خود شفاعت مى‏كنند». همان، ح 9504 و 9505؛ بحارالانوار، ج 8، ص 43، ح 34، 42، 43 و ص 36 و 37.

- «كسانى كه حلقه ارتباط و اتصال به اولياى الهى را گسسته و ولايت امامان را نپذيرفته‏اند، مورد شفاعت آنان قرار نمى‏گيرند». بحار الانوار، ج 8، ص 736، ح 9.

به همين جهت در روايات آمده است: كسى كه ذريه و فرزندان رسول اكرم را آزار دهد، مورد شفاعت آن حضرت نخواهد بود: «به خدا سوگند! براى كسانى كه فرزندان و ذريه‏ام را آزار كرده باشند، شفاعت نمى‏كنم» امالى صدوق، ص 370؛ بحارالانوار، ج 93، ص 218، ح 4..

محرومان از شفاعت:

كافران، دشمنان خاندان رسالت، آزاردهندگان فرزندان و ذريه رسول اكرم و كسانى كه رشته محبت و پيوند روحى با شفاعت كنندگان را در دنيا گسسته‏اند، مورد شفاعت آنان قرار نمى‏گيرند. منكران شفاعت و سبك شمارندگان نماز نيز از ديگر محرومان از شفاعت‏اند. رسول اكرم(ص) مى‏فرمايد: «شفاعت من در روز قيامت حق است، پس كسى كه به آن ايمان نداشته باشد، مورد شفاعتم نخواهد بود» ميزان الحكمه، ج 4، ص 1472، ح 9487؛ كنز العمال، ج 14، ص 399، ح 39059.و «شفاعت من براى گنه‏كاران است، مگر شرك و گناه ظلم». ميزان الحكمه، ج 4، ص 1472، ح 9484.

امام صادق(ع) مى‏فرمايد: «كسى كه نماز را سبك بشمارد، شفاعت ما هرگز شامل حالش نمى‏شود». همان، ح 9486.

 

آيا پيامبر در قيامت كساني را كه آيات وسوره هايي از قرآن را حفظ كرده اند وبه اميرالمومنين عشق ورزيده اند شفاعت مي فرمايند ؟

لازم است ابتدا در رابطه با موضوع شفاعت مقدمه اي را عرض نماييم. شفاعت در لغت، به معناى وساطت و ميانجى گرى است. در گفت‏وگوهاى روزمره، به وساطت و ميانجى‏گرى شخص مورد اعتماد در نزد بزرگى- به منظور عفو مجرمى يا برآوردن حاجت كسى - شفاعت گفته مى‏شود.

اين معنا برآمده از ريشه لغوى اين كلمه است؛ زيرا شفاعت از ماده «شفع» به معناى زوج - در مقابل «وتر» به معناى فرد - گرفته شده است. المقاييس فى اللغة، ماده شفع، ج 3، ص 201؛ مفردات راغب اصفهانى، ماده شفع، ص 263؛ فيروزآبادى، قاموس المحيط، ماده شفع، ج 3، ص 45.گويا شخصى كه متوسّل به شفيع مى‏شود، نيروى خود را به تنهايى براى رسيدن به مقصود كافى نمى‏بيند؛ بدين جهت نيروى شفيع و ميانجى را به آن ضميمه مى‏كند تا به مقصود خود نايل آيد.

در اصطلاح «شفاعت، واسطه شدن يك مخلوق، ميان خداوند و مخلوق ديگر، در رساندن خير يا دفع شر - خواه در دنيا و خواه در آخرت - است».

قرآن كريم فرموده است: «در آن روز شفاعت نمى‏كنند، مگر كسانى كه خداوند به آنان اذن دهد» طه (20)، آيه 109.و «شفاعت نمى‏كنند مگر براى كسانى كه خداوند مى‏خواهد آنان را ببخشايد». انبياء (21)، آيه 28.بنابراين، شفاعت اولياى الهى، چيزى جز فيض الهى و جلوه‏گرى خواست و اراده خداوند نيست.

در حقيقت، شفاعت قانونى است كه خداوند واضع آن است. بر طبق اين قانون، اولياى الهى - كه از سوى خداوند به عنوان سبب‏هاى فيض مغفرت نصب شده‏اند - بر اساس شرايطى، براى عده‏اى خاص از گنه‏كاران، درخواست مغفرت مى‏كنند؛ يعنى، آنان واسطه فيض مغفرت الهى‏اند.

با توجه به مقدمه اي كه عرض شد بايد توجه داشت اين بخشش و آمرزش، بى‏حساب و گزاف نيست؛ بلكه شامل حال بندگانى مى‏شود كه با عمل خود در دنيا، استحقاق آن را پيدا كرده‏اند. در حقيقت، شفاعت جزء علت و تمام‏كننده سبب است و به تنهايى مستقل در تأثير نيست سيد محمدحسين طباطبائى، تفسير الميزان، ج 1، ص 158.؛ بلكه تلاش و قابليت شفاعت شونده نيز مهم است. و نمي توان يك يا چند عمل را ملاك شفاعت قرار داد بلكه مجموع اعمال و عقايد انسان است كه شايستگي او را براي شفاعت مشخص مي كند. انشاءالله كه بتوانيم با انجام عمل صحيح صالح خود را به حضرات معصومين بيش از پيش نزديك نماييم .

انتهای پیام

 

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: