به گزارش «شیعه نیوز»، روزنامه جوان در مطلبی با عنوان «دشواریهای جهان کارگران» به قلم غلامرضا صادقیان این گونه آورده است:
اول «زندگی کارگران باید ارتقا پیدا کند تا تولید رشد کند.» دوم «ارتقای زندگی کارگران یک مفهوم کلی است و عوامل مادی و معنوی زیادی را میطلبد.» و سوم «دستکم برای ارتقای زندگی کارگر باید تورم، مهار و دستمزدها متناسب شود.»
اول «زندگی کارگران باید ارتقا پیدا کند تا تولید رشد کند.» دوم «ارتقای زندگی کارگران یک مفهوم کلی است و عوامل مادی و معنوی زیادی را میطلبد.» و سوم «دستکم برای ارتقای زندگی کارگر باید تورم، مهار و دستمزدها متناسب شود.»
با این سه گزاره، شعار سال حول گرانیگاهی به نام «زندگی کارگران» میچرخد. اما مهار تورم، وقتی افزایش نرخ اقلام زندگی کارگران بیشتر از نرخ دستمزدشان باشد، ممکن نیست. در آغاز سال جدید دهها کالای ضروری و غیرقابل حذف در زندگی کارگران بیشتر از نرخ افزایش دستمزد کارگران گران شد. حتی کتابهای درسی مدارس ۳۰ درصد افزایش قیمت یافت، ۳ درصد بیشتر از نرخ افزایش حقوق! افزایشهای ۵۵ تا ۱۰۰ درصدی هم در کالاها و خدمات دیگری که نه مانند کتاب، یکبار در سال بلکه خرید هر روزه یا هر هفتهای دارد، رخ داد. این خلاف شعار سال است که «همه دستگاهها باید اولویتشان تحقق مهار تورم و رشد تولید باشد.»
سالهاست و بلکه قرنهاست که بیشتر برای کارگران شعار میدهیم. بزرگترین جنبشهای بشری حول محور کارگران شکل گرفته است. مکاتب فلسفی تازه که همهگیر شده و جهانی به آنها امید بسته بود تا کارگران را نجات دهد، خلق شد، اما شکست خورد و ضعفهایش آشکار شد و همچنان کارگران در همه جهان تهخط هستند و البته از تعاریف کلامی کارفرمایان و سرکارگران بینصیب نیستند: «در کلام، همه از کارگر تعریف میکنیم، ولی تعریف زبانی کافی نیست.»
جهان پیوسته با دست کارگران ساخته میشود. مصنوعات بشری صورت جهان ما را عوض کرده است و این بدون دست کارگر شدنی نبود، اما این صورت نیمهکاره و ناقصی است که ما به جهان دادهایم، چون در تاریخ همواره حق کارگران را ندادهایم و کارگر در صدر ستم و کف محبت کارفرما بوده است. جهان مصنوع بشر، صورتی و عظمتی والا به خود میگرفت اگر کارگران قدر مییافتند و حقشان ادا میشد. درباره مصنوعات جهان باید از کارگران که در فلوات کارگری سرگردانند، پرسید نه از کارفرمایان فراتنشین که در سایهبان چشمهسارهای حاکمیتی و مدیریتی، سیر و سیراب لمیدهاند و از تشنگی کارگران بیخبرند. «سلالمصانع رکباً تهیم فیالفلوات/ تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی؟!».
اما جهان همچنان بدون اراده کارگران و بدون امکان حضور کارگران در ساختن سرنوشت خود میچرخد. دولتها و مجالس جهان خالی از افراد صنف کارگری است، ولی پر است از سیاستخوانده و روانشناس و فیلسوف و شاعر و پزشکان روده و کلیه و مجاری ادراری!
این دسته اگر انسانی پیچیده و قوی هم باشند باز جهان کارگران را از دریچه ذهن خود میبینند. درحالیکه اصولاً در اغلب حکومتهای جهان و در کشورهای درحالتوسعه بیشتر از دیگر جاها، افراد سطحی و نابالغ به دستگاههای قانونگذاری و دولتی میرسند و جهان کارگران را از دریچه خواستههای خود مینگرند. این است که بهرغم این همه جنبش کارگری و مکاتب فلسفی، کارگران نتوانستهاند در جهان به حق خود برسند.
چاره چیست؟ اگر کارگران را در یکی از ساختارهای حکومتی به بدنه دولت و حتی ریاست دولت یا نمایندگی مجالس و حتی ریاست مجلس برسانیم، آیا مشکل حل خواهد شد؟! بسیار بعید و نشدنی است، زیرا او از همان زمان دیگر کارگر نیست! بهنظر مشکلی لاینحل میآید. مگر آنکه شعاری را سرلوحه قرار دهیم به این امید که این شعار روزی در دستگاه مردمسالاری کشورها بتواند امکان عملیاتیشدن پیدا کند. شعار این است: «حاکمان دولتی و نمایندگان مجالس باید مانند کارگران زندگی کنند. درست در همان وضع و همان ترتیب و همان شأن!» این شعار منجیان بشر است. جهان را کارگران میسازند. پس مدیران باید حق آنان را کامل ادا کنند و این حق کامل ادا نخواهد شد مگر آنکه خود مانند کارگران زیست کنند، بیکموکاست.
انتهای پیام