به گزارش «شیعه نیوز»، روزنامه جوان در مطلبی با عنوان« جاذبه مهاجرتی تهران دافعه شد!» این گونه آورده است:
«نرخ مهاجرت به شهر تهران منفی شده» این خبر ظاهراً خوبی است که معاون عمران و توسعه امور شهری و روستایی وزیر کشور اعلام کردهاست. در ادامه، اما جمالینژاد با توضیحات خود مشخص میکند که نهتنها این خبر را نباید مسرتآمیز دانست، بلکه نشان از یک بحران بزرگ در شهر تهران دارد. وی ضمن اعلام خبر منفی شدن مهاجرت به شهر تهران ادامه میدهد که «مهاجرت معکوس از تهران به سمت شهرستانهای استان انجام میشود که دلیل آن گرانشدن زمین، مسکن و سختتر شدن شرایط زندگی در تهران است.»
پناهندگی به شهرها از شدت گرانی کلانشهرها
اتفاقی که این روزها شاهد آن هستیم، همان پیشنهاد شهردار اسبق تهران غلامحسین کرباسچی است که گفته بود «باید تهران را آنقدر گران کنیم که هر کس نمیتواند، از آن برود.» بعدها پیروز حناچی، شهردار سابق تهران نیز به شکلی دیگر برای توجیه گران بودن هزینههای زندگی در تهران گفتهبود «شما هر چقدر به مرکز نزدیک میشوید، هزینهها افزایش مییابد و هر چقدر دور میشوید، هزینهها به طور معنیداری کاهش پیدا میکند. شما در مرکز لندن با هزار پوند یک واحد ۳۰ متری میتوانید اجاره بکنید با همان پول ۷۰ کیلومتر با قطار برید عقبتر میتوانید یک خانه ویلایی بگیرید و هزینههای زندگیتان کاهش پیدا میکند. مردم به اختیار و نه به اجبار بدون اینکه خدمات محلی و سلامتشان را از دست دهند، ترجیح میدهند که اطراف شهر را انتخاب کنند.» این ایدههای کلانشهر گران در حالی توسط مدیرانی که امروز به اسم مدیران لیبرال شناخته میشود، مطرح میشد که اظهاراتی مبنی بر تقسیم عادلانه امکانات در دیگر استانها و همینطور حملونقل ارزان و سریع از اطراف کلانشهر به داخل آن نیز در توجیه آن میآمد، با این حال چیزی که در واقعیت از زمان شهرداری کرباسچی تاکنون شاهد آن بودهایم، فقط تحقق همان افزایش قیمت زندگی در تهران است.
با افزایش شدید قیمت مسکن مخصوصاً از اواخر سال ۹۶ که در نتیجه مزخرف دانستن طرح مسکن مهر از سوی عباس آخوندی، وزیر اسبق راهوشهرسازی اتفاق افتاد و با توجه به نیاز سالانه کشور به بیش از یک میلیون مسکن عملاً مشکل کمبود سرپناه در کشور به سمت بحران فعلی سوق دادهشد و شرایطی رقم خورد که بهرغم مصوبه مجلس و وعدههای رئیسجمهور مبنی بر تأمین سالانه یک میلیون مسکن افق روشنی برای حل کوتاهمدت این بحران متصور نیست.
فراموشی آمایش سرزمین
از سوی دیگر در شرایطی که طرح آمایشی سرزمینی از زمان تصویب در سال ۱۳۷۱ در اکثر مواقع در حال خاک خوردن است و فقط بعضی از مواقع در زمان انتخابات یا جلسه رأی اعتماد وزرا از آن گردگیری میشود، سرنوشت محتومی جز افزایش جمعیت برای کلانشهرهای کشور نمیتوان تصور کرد.
هر چند جمعیت شهرنشین طی دهههای اخیر در اکثر کشورهای صنعتی دنیا رو به افزایش بودهاست، اما مدتهاست دولتها به این نتیجه رسیدهاند که ضروری است ضمن سیاست تمرکززدایی و با پخش کردن امکانات در همه سطح کشور به اصطلاح از شرایط سر بزرگ و بدن کوچک جمعیتی در کشور خود، جلوگیری کنند. کمبود امکانات و مشکلات اقتصادی معمولاً مهمترین عاملی هستند که موجب میشوند تا مردم یک کشور، روستاها و شهرهای خود را ترک و به سمت کلانشهرها مهاجرت کنند؛ هر چند دیگر عوامل از جمله تحصیل و کار با مزایای بهتر نیز میتواند از جمله عوامل دیگر باشد تا افراد از محل زندگی آبا و اجدادی خود ترک دیار کنند، ولی معمولاً پیدا کردن کار مهمترین دلیل مهاجرت به شهرهاست و حتی در سالهای اخیر شاهد هستیم که برخی از خانوادهها فقط به ارسال نیروی کار خود که معمولاً مرد خانواده است به کلانشهرها بسنده کرده، تا این فرد با کارهای به اصطلاح یدی در کلانشهرها و شرایط سخت زندگی به تأمین وسایل امرار معاش خانواده خود مشغول باشد.
تبدیل بحران به فرصت
سؤالی که اکنون مطرح میشود، این است که آیا در شرایط اقتصادی فعلی هیچ سرنوشت دیگری غیر از مهاجرت از روستاها و شهرهای کوچک به سمت شهرهای بزرگ برای خانوادهها متصور نیست؟ شاید در شرایطی که اکثر جوامع کوچک ما به کشاورزی مشغول هستند و کشور نیز حداقل بیش از ۱۵ سال است که درگیر خشکسالی است، این اتفاق به نظر طبیعی باشد، اما ممکن است راهکارهایی وجود داشته باشد تا این بحران تبدیل به فرصت شود؛ به نظر مهمترین راهحل در این شرایط نگاه به مزیتهای سرزمین کشور باشد، کشاورزی با بهرهبری بالا، توسعه صنایع تبدیلی محصولات کشاورزی و دامی، ایجاد تعاونیهای روستایی، تمرکز بر صنایع و معادن هر منطقه از کشور، توجه به ظرفیتهای ترانزیتی و گردشگری کشور مانند ایجاد مراکز بومگردی و صنایعدستی از جمله موارد ابتدایی است که به نظر میرسد در کنار توسعه کسبوکارهای خانگی و کوچک میتواند جامعه روستایی ایران را که اکنون به دلیل فشار تغییر اقلیم با روشهای سنتی قبلی تحت فشار است، به جامعهای مولد تبدیل کند که نهتنها به دنبال مهاجرت به کلانشهرها باشد، بلکه موجب شود تا دیگر همشهریهای مهاجرت کرده نیز به خانه آبا و اجدادی خود بازگردند.
مشکل، اما این است که برای خانوادهای که مدتی پیش در شرایط سختی خانه خود را رها کرده و در یکی از شهرهای بزرگ مستقر شدهاست، شاید بازگشت به شهر محل ولادت به امید شروعی دوباره دور از واقعیت بنماید، با این حال شهرهایی مانند ملایر نیز در کشور وجود دارد که با زحمات اهالی آن تبدیل به قطب مبل کشور شده و نهتنها آمار مهاجرت به این شهر افزایش پیدا کردهاست، بلکه از دیگر شهرها نیز برای کار و آغازی دوباره به این شهر مراجعت میکنند، پس میتوان امیدوار بود تهدیدهای محیطی شرایط اقتصادی این روزها نیز تبدیل به فرصتی تازه برای آغازی دوباره شود.
انتهای پیام