به گزارش «شیعه نیوز»، زندگی برای افراد فرصت طلب مانند یک سود بزرگ است. این افراد برای هر حرکتی که می کنند به دنبال سود و منفت هستند. حمله معروف آنها " چه چیزی برای من داره" است. این افراد به هر وسیله ای متوسل می شوند تا دیگران را به خدمت بگیرند و در این موضوع بسیار خبره اند. ویژگی دورنی افراد این است که در یک ترس به سر می برند، معتقدند که دنیا حق آنها را خورده است و توانایی ارتباط عمیق با انسان ها را ندارند.
افراد این گروه بسیار خودخواه، مداخله جو، بازیدهنده، از پشت خنجرزن، مرموز، متملق و چاپلوس، بی معرفت، عاری از صداقت، قدرنشناس، بدپیله، و فریبکار هستند.
فرصتطلب ها تنها برای خود زندگی می کنند. آنها تنها زمانی شما را در زندگیشان می خواهند که برایشان سودی دارید. این افراد از هر فرصتی برای جلو انداختن خود استفاده می کنند و زمانی که نتوانند از کسی سود ببرند یا وقتی به آنچه می خواسته اند رسیده باشند و دیگر کاری با آن فرد نداشته باشند او را مانند دستمال استفاده شده و بی مصرف به دور می اندازند بدون اینکه درباره ی رفتارشان تامل کنند.
افراد فرصتطلب با ما چه می کنند؟
زندگی در کنار اینگونه افراد بما این احساس را می دهد که ما صرفنظر از سودی که برای او داریم، ارزش و مقداری نداریم و فقط مورد استفاده قرار می گیریم. رابطه بر اساس نیاز سوداگر و توان ما در برآوردن آن نیاز استوار بوده است.
چنین رابطه ای، احساس پوچی، مصرف شدگی و فریب خوردگی را در انسان تثبیت می کند و شخص را سرخورده از رابطه می کند و دلسردی گزنده ای بر جای می گذارد. علت اصلی چنین احساسی این است که فرصت طلب و سوداگر، بهنگام نیاز، خوش خلق و خوش رفتار و دلجو است و بهنگام بی نیازی تندخو و سرد و دل کنده، و این دوگانگی رفتار، ما را گرفتار نوعی Mood و ندانم چکاری می کند.
فرد سودجو و سوداگر در ما احساس بی ارزشی، ناامنی و نوعی عجز و لذا خشم از علت دلبستگی یا وابستگی بوجود می آورد. ما با بدبینی به رابطه نگاه می کنیم و خیال می کنیم که طرف مقابل، ما را احمق می پندارد. در حالی که ما در رویای بوجود آمدن یک رابطه امن، به خواست های طرف دیگر پاسخ مثبت می دهیم.
انسان User یا سوداگر با ما مثل شیئی برخورد می کند که به هنگام نیاز سراغش می رود و چون در این رابطه فقط نیاز او تعیین کننده میزان و مقدار و نوع ارتباط یا اقامت در ایستگاه رابطه است، دراین حال، طرف دیگر دچار نوعی سردرگمی و خوش رقصی و مهر طلبی عصبی می شود. او تشنه ای است که پیوسته در هوس رسیدن به آب، سراب را اشتباه می گیرد و وقتی که خسته از سرمایه گذاری عاطفی به این حقیقت تلخ پی می برد که سراب دست نیافتنی است، یا گرفتار افسردگی می شود و یا گرفتار نوعی تلخی و تلافی جویی عصبی. این دینامیسم، شخص را از خودش و طینت عادی خود خارج می کند و فرد از خودش دورتر و دورتر می شود و کسی می شود که او نیست. نتیجه اینکه نه فقط شخص، رابطه ای سالم با دیگری را بدست نمی آورد، بلکه رابطه با خویشتن را نیز از دست می دهد و از دست رفتگی نوع دوم بسیار دردناک، اضطراب انگیز، خسته کننده و غم انگیز است.
شخص، پس از مدتی تمام بازی های فرد سوداگر را می شناسد و دست او را می خواند، ولی گاه از ترس تنها ماندن به روی خود نمی آورد و به اسارت خود در رابطه ای سوداگرانه ادامه می دهد. هر قدر شخص به هوش، آگاهی و احساسات خود بی توجهی می کند و به کار غلط ادامه می دهد، گیر کردن در این چاله ی نامبارک ارتباط، جدی تر می شود و خود فرد نیز سوداگر دومی می شود که سر خود کلاه می گذارد و شریک جرم فرصت طلب وUser اولی می گردد. از حرمت ذات بتدریج کم می شود، اعتماد بنفس صدمه می بیند، بی مقداری غیرقابل تحمل می شود و از قدرت اراده نیز کاسته می گردد.
در چنین حالتی، تمام سندرم به دام افتادگی و اسیری ظاهر می شود. خشم و ستیز بحث و جدل، تسلیم از روی خستگی و آرزوی پایان این رابطه به شکلی معجزه آسا، مانند مرگ طرف دیگر در ذهن قوت می گیرد. این حالت، همان قفل شدگی و به بن رسیدن مسموم است.
نکته دیگری که باید یادآوری کنیم، طرح انواع مختلف مصرف شدن و مورد سوءاستفاده قرار گرفتن است.
همیشه این سوءاستفاده و سوداگری، مالی نیست. شاید نوع مالی از آشکارترین نوع این روابط بدخیم باشد، ولی بدخیم ترین این سوءاستفاده ها، نوع عاطفی و روحی است. وقتی کسی در زمانی و بنا بر نیازی در گوش ما ترانه های عاشقانه می خواند و ما که مشتاق عشق و توجه ایم، تسلیم این نوای دلنواز می شویم، ولی پس از رفع نیاز چهره ی دیگر فرد یا آن روی سکه نمایان می شود، احساس فریب خوردگی، تجاوز دیدگی عاطفی و خیانت دیدگی سراغ ما می آید.
در این روابط، آسیب اصلی به احساس اعتماد ما می خورد و دیگر به هیچ آغوش امنی اعتماد نمی کنیم. ترس، اضطراب و گریز از نزدیکی و صمیمیت، طبیعت ثانویه ی ما می شود و در حالی که سخت مشتاق و خواهان رابطه ایم، آنقدر در روابط سختگیری می کنیم و آنچنان آزمون گر و اندک بین می شویم که هر انسان سلامتی، عطای ما را به لقایمان می بخشد و ترکمان می کند. وقتی که باز تنها می شویم دلتنگی و رابطه گرائی سراغمان می آید.
با افراد فرصتطلب چه می کنیم؟
اگر فردی با این خصوصیات در زندگی ما هست، ولی خیلی نزدیک نیست و ما مجبور به دیدن دائمی او نیستیم، بهترین شیوه ی برخورد، دوری و دوستی و محافظت خویشتن از فرصت طلبی اوست. گاه شوخ طبعی و جوک، مدد رس خوبی است که ما به طرف مقابل بگوییم، می دانیم که اوضاع از چه قرار است. گاه هم رو در رویی های بی پرده و بی پروا شخص را متوجه حقوق ما می کند.
برای نجات خود از اینگونه روابط باید بدون ترس از دست رفتن رابطه عمل کرد. یا رو در رویی ما، مرزهای سالم تری برای رابطه بوجود می آورد و یا شخص سودجو و فرصت طلب ما را تنبیه می کند و به کل رابطه را قطع می کند. رابطه ای که از ابتداء وجود نداشته است.
در مورد افراد نزدیک تر، کار به این آسانی نیست و باید تلاش کرد که رابطه را از فرصت طلبی های بدخیم به روابط سالم تبدیل کنیم. در این راه، هرکس که آگاهی بیشتری دارد، بهتر عمل می کند.
در مورد افراد نزدیک تر، کار به این آسانی نیست و باید تلاش کرد که رابطه را از فرصت طلبی های بدخیم به روابط سالم تبدیل کنیم. در این راه، هرکس که آگاهی بیشتری دارد، بهتر عمل می کند. گام های زیر بسیار مهم است:
1- اول باید فرد فرصت طلب و سودجو را از علاقه و شوقی که برای بودن با او داریم مطمئن سازیم.
2- باید به او بگوئیم که چه وقت ها، احساس مصرف شدگی و فریب خوردن داریم.
3- باید یادآوری کنیم که این احساسات از کیفیت رابطه ی ما کم می کند و لذا راهی جز تغییر آن نداریم.
4- باید بگوییم که گاه این تغییر آسان نیست و احتیاج به کمک دارد و ما برای کمک گرفتن از یک متخصص آمادگی داریم.
5- روشن و شفاف بگوییم که اگر گامی در راه این تغییر برداشته نشود، رابطه ادامه نمی یابد و با همه دشواری، این شما هستید که خط پایان را خواهید کشید.
انتهای پیام