به گزارش «شیعه نیوز»، آیت الله واعظ زاده بهسودی به مناسبت فرارسیدن عید سعید فطر و حملات تروریستی که در این ماه مبارک در مساجد و مراکز آموزشی و مسافران، صورت گرفت در شکوائیه ای چنین می گوید:
ماه رمضان با تمام برکات و فیوضاتش به سر آمد و عید سعید فطر با رؤیت هلال شوال پایان فصل روزه داری را اعلام فرمود امّا در کشور ماتم زده ما سر سفره عیدش جای عزیزان شهید شان خالی بوده به جای خنده های شادی قطرات اشک بستگان شهید بر گونه های مصیبت دیدگان می ریزد و تأسف بارتر اینکه این وضعیت همه ساله هموطنان ما بوده و امسال بدتر از همه سال.
حق ماه رمضان این بود که در پایان عید بندگی سرشار از طرب و شادی در فضای صلح، امنیت و دوستی در مصلا های کشور و کنار سفره افطار با ادای زکات صیام تجلیل می شد اما «افراطیت کور» با برداشت های ناروا از رمضان و افطار و تفسیر های نا صحیح از اسلام و شریعت چهره کریهی از آیین رحمت و ماه ضیافت به جهان مخابره نمودند طوری که با شنیدن ماه رمضان و شب های قدر و نزول قرآن کریم ترس و وحشت بر جان و دل افراد انسانی سایه می افگند و دوست دارند تا ابد نامی از رمضان، قرآن کریم، شریعت و اسلام نشوند زیرا: در پناه این مفاهیم، عظیم ترین تراژدی انسانی و مرگبارترین مصیبت تاریخی را به چشم سر مشاهده کرده اند.
متحیّرم بقایای وهابیت، سلفیت و فرزندان شوم ابن تیمیه چه وقت دست از قصابی بر می دارند و شمشیر تکفیر را از گردن ابنای مسلمان می گیرند، بخدا معلوم است، اگر اجازه دهید حس ششم را بیان دارم که احساس میکنم روزگار به آخر رسیده بن بست ها نشکسته مخصوصاً با عدم آدرس برای مقابله و استتار چهره ها در دل جامعه و تنش و پیچش تو در تو الا اینکه «ظهور» چهره نماید و گره از کار بگشاید و آن روز فرا رسیده چون آخر الزمان فرا رسیده.
در روزگاری که نه شیعه در امان است نه سنی، نه مرد و نه زن، نه کوچک و نه بزرگ، نه بازار و نه خانه، نه دیرو نه خانقاه، نه مسافر و نه حاضر و برای هیچ کس و هیچ مکان حرمتی باقی نمانده و تقدّس ها شکسته، مسجد با هوتل، رمضان با ماه عسل، روزه دار با بی روزه، قرآن خوان با کافر در هم آمیخته و همه از یک تیغ سلّاخی می شوند و توحش و جهالت را پایانی نیست.
من این عید را به کی تبریک بگویم که عیدی باقی نمانده و جشن عبادت را به کی شاد باد گویم که عابد در عبادتگاه قربانی شده الا اینکه به روح شهید محراب درود بفرستم و ابن ملجم مرادی را نفرین نمایم و خوارج را مذمّت کنم که چه بقایای از خود بر جا نهاده است، راه چاره نیست الا اینکه به خدایم شکوه نمایم و آمدن او را با ناله و زاری درخواست نمایم.
اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْكُو إِلَيْكَ فَقْدَ نَبِيِّنَا,، وَ غَيْبَةَ إِمَامِنَا}، وَ كَثْرَةَ عَدُوِّنَا، وَ تَظَاهُرَ الزَّمَانِ عَلَيْنَا، وَ وُقُوعَ الْفِتَنِ بِنَا، وَ كَثْرَةَ عَدُوِّنَا، وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا، فَفَرِّجْ ذَلِكَ يَا رَبِّ بِفَتْحٍ مِنْكَ تُعَجِّلُهُ، وَ نَصْرٍ مِنْكَ تُعِزُّهُ، وَ سُلْطَانِ حَقٍّ تُظْهِرُهُ، وَ عَافِيَةٍ مِنْكَ تُجَلِّلُنَاهَا، وَ رَحْمَةٍ مِنْكَ تُلْبِسُنَاهَا، بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ، آمِينَ رَبَّ الْعَالَمِينَ.
بلخ باستان، حاج واعظ زاده بهسودی
اول شوال المکرم ۱۴۴۳ هـ.ق
انتهای پیام