به گزارش «شیعه نیوز»، دست به هر کاری میزنم با شکست رو به رو میشوم، در حالی که به اقرار تمام اطرافیان فرد مستعد و با هوشی هستم، بسیاری از بدشانسیها آن قدر مهم بودهاند که مسیر زندگی و شغل مرا به طور کلی و به شکل باورنکردنی تغییر دادهاند …، به خدا هم شک کردهام.
شانس
اصل واژه “شانس”، فرانسوی و به معنای فرصت است.
اما در میان مردم شانس عموماً از رویدادی تعبیر می شود که علت آن معلوم نبوده، لذا وقوع آن رویداد به شانس نسبت داده می شود. پس اگر مقصود از شانس تحقق پدیده ای بدون علت است، بی شک در فلسفه اسلامی و بر اساس دلایل قطعی مردود است.
در فوتبال میگویند: “ما خوب بازی کردیم، اما شانس با ما یار نبود” – در زندگی میگویند: “از شانس دانشگاه قبول شد و یا همسر و شغل خوبی نصیبش گردید” – و یا میگویند: “از بدشانسی، باختیم، رفوزه شدیم، همسرمان مناسب از آب در نیامد، در هر کاری شکست خوردیم، داشتیم میرفتیم سفر، از بدشانسی ماشین خراب شد و …
چه در عالم ماده و چه در عالم معنا، هیچ عنصری یا چیزی یا پدیدهای به نام “شانس” وجود ندارد. فقط لفظ است، فقط “اسم” است، اسمی بی مسما، که گاه نقش معبود را به خود میگیرد، چرا که انسان فهمیده یا نفهمیده، “اسم” و “ایسم”ها را نیز معبود میگیرد.
«مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِهِ إِلاَّ أَسْمَاء سَمَّیْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَآوُكُم مَّا أَنزَلَ اللّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ ذَلِكَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَـكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ» (یوسف، 40)
ترجمه: شما به جاى خداوند نمىپرستید جز نامهایى (بىمحتوا) را كه شما و پدرانتان نامگذارى كردهاید و خدا بر (صلاحیت پرستش) آنها هیچ حجت و برهانى را نازل نكرده است. فرمان نافذ و حكومت (بر جهان هستى) جز از آن خدا نیست دستور داده كه غیر او را نپرستید آن است دین پابرجا و استوار، و لكن بیشتر مردم نمىدانند.
همین قدر که معتقد به شانس و بدشانسی باشید، یعنی تعطیل تعقل، تفکر، تدبر و تلاش. خوب نتیجهاش هم همین میشود
الف – هر عملی عکس العمل و نتایجی دارد، چه در حال، چه در آینده، چه در طول زمان حیات، چه پس از مرگ فاعل در دنیا و چه پس از مرگ او و در آخرت. حتی آثار یک حرکت ساده دست از راست به چپ نیز متوقف نمیشود و هم چنان ادامه دارد. لذا فرمود: هر کسی در گرو عملکرد خویش است: «كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِینَةٌ – هر كسى در گرو دستاورد خویش است/ المدثر، 38»
ب – اگر (چنان چه بیان نمودید)، در هر کاری که کردید شکست خوردید و هر چه به دست آوردید، از دست دادید، هیچ ربطی به “شانس و بدشانسی” ندارد، بلکه به نگاه، هدفمندی، مطالعه، برنامهریزی، تدبیر و مدیریت خودتان مربوط میشود و البته حکمت، تدبیر و فعل خدا این نیست که انسان هر کاری خواست بکند، ولی موفق شود. این که بر هم زدن نظم امور در عالم است.
همین قدر که معتقد به شانس و بدشانسی باشید، یعنی تعطیل تعقل، تفکر، تدبر و تلاش. خوب نتیجهاش هم همین میشود.
ج – هم میگویید به خدا توکل و به معصومین علیهمالسلام توسل کردهام، دعا کردهام و …، اما فایدهای نداشت، و هم دم از شانس و بدنشانسی میزنید! این یعنی قبول دو یا چند ربوبیت. بدیهی است که وقتی انسان خواسته و ناخواسته، دانسته و نادانسته، از روی عمد یا سهو، قائل به چند ربّ (صاحب اختیار و تربیت کنندهی امور)، مانند: خدا، دیگران، شانس و …، شد، دیگر از دایرهی توحید خارج میشود و البته که توکل و توسل و دعایش نیز بیشتر لفظی است؛ لذا نتیجه نیز نمیگیرد. و اگر دقت نکند، شیطان از همین راه وارد میشود و در دل او یأس و حتی شک ایجاد میکند و او را تا کفر نیز میکشاند.
اولین خیرخواهی حضرت یوسف علیهالسلام، در زندان، برای هم سلولیهایش این بود که به آنها بفهماند که قائل به چند ربّ نشوید: «یَا صَاحِبَیِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ – اى دو رفیق زندانیم (ای دو هم سلولی من)، آیا خدایان پراكنده بهترند یا خداى یگانهی مقتدر؟ / یوسف، 39»
پس هر گاه و در هر امری با شکست مواجه شدید، نه تقصیر را گردن خدا بیاندازید و نه بگویید که بدشانسی بود. هر دو دروغ، افترا و خودفریبی است. بلکه در “خداشناسی و خود شناسی” خود، از هر لحاظی، تجدید نظر نمایید
متهم کردن خدا که به شک یا نفی او میانجامد:
*- اگر نفس بر انسان غلبه کند، انسان جاهل و متکبر میگردد، لذا درشکستها، به جای آن که به دنبال دلایل بگردد و آنها را مرتفع نماید، دیگران و از جمله خدا را متهم میکند. ابلیس نیز پس از شکست، به خدا گفت: “تو مرا اغوا کردی”! در قرآن کریم تصریح شده است که اهل جهنم یک دیگر را مقصر انحراف خویش میخوانند و در نهایت به خدا میگویند: “اگر تو نمیخواستی، ما کافر و معذب نمیشدیم”. در دنیا و امور آن نیز چنین است، انسان معمولاً در ناکامیهای خود، دیگران و حتی زمین و آسمان و عرش و حتی خود خدا را نیز متهم میکند. در حالی که خداوند متعال به انسان عقل، هوش، بصیرت، شنوایی، بینایی و توانایی داده است و البته راه و چاه را نیز به او نشان داده است، تا در شکستها دیگران را متهم و مقصر نکند.
*- برخی رابطه انسان با خدا – یا به تعبیری عبد با معبود – را درست نفهمیدهاند و گاه برعکس تلقی میکنند. ناخودآگاه باورشان این است که آنها مولای خدا و خدا نیز کارگزار آنهاست (العیاذ بالله)! گاه اسمش را توکل، توسل و دعا میگذارند، اما در واقع “دستور” میدهند و بعد ناراحت میشوند که چرا “اطاعت” نشد؟ البته نام اطاعت را “استجابت” میگذارند و میگویند: پس چرا مستجاب نشد. اما اجابت دعا نیز شروط مادی و معنوی خود را دارد، نه این که جادو و جنبل باشد.
دین، دنیا و آخرت:
اصلاً چنین نیست که دین گفته باشد: در دنیا محروم بمانید تا در آخرت به شما بدهند! به طور قطع، آن دینی که به درد دنیا نخورد، به درد آخرت نیز نخواهد خورد. لذا فرمود: «الدنیا مَزرَعةُ الآخِرَةِ – دنیا مزرعهی آخرت است»، یعنی هر چه اینجا کشت کنی، آنجا درو خواهی کرد. دقت کنیم که اساساً دین برای اصلاح امور دنیا آمده است و آخرت نتیجه، اجر، پاداش و مکافات آن است.
از این رو آن چه به طور موکد مورد تعلیم و تذکر قرار گرفته است، این است که اولاً دنیا را هدف نگیرید، به آن تعلق پیدا نکنید، بنده دنیا نشوید – ثانیاً از نعمتهای دنیا، درست و سالم و در راه رشد و کمال و قرب الهی استفاده نمایید. و دستورالعملها، باید و نبایدها، احکام یا شریعت، برای همین است.
نتیجه
پس هر گاه و در هر امری با شکست مواجه شدید، نه تقصیر را گردن خدا بیاندازید و نه بگویید که بدشانسی بود. هر دو دروغ، افترا و خودفریبی است. بلکه در “خداشناسی و خود شناسی” خود، از هر لحاظی، تجدید نظر نمایید.
انتهای پیام
منبع: ایران ناز