۰

درونگراها؛ ذهن‌های پرهیاهو و ظاهر کاملا آرام

بسیاری از افراد درونگرا، علایق و افکارشون رو به دنیای ذهنی خود معطوف می‌کنن و مثل افراد برون‌گرا نمی‌تونن با دنیای بیرون ارتباط برقرار کنن. ۲ ژانویه به‌عنوان روزجهانی درونگرایی مشخص شده، به‌همین مناسبت امروز قصد داریم به بحث درونگرایی بپردازیم.
کد خبر: ۲۶۷۲۰۹
۰۹:۲۰ - ۰۷ اسفند ۱۴۰۰

به گزارش «شیعه نیوز»،  بسیاری از افراد درونگرا، علایق و افکارشون رو به دنیای ذهنی خود معطوف می‌کنن و مثل افراد برون‌گرا نمی‌تونن با دنیای بیرون ارتباط برقرار کنن. ۲ ژانویه به‌عنوان روزجهانی درونگرایی مشخص شده، به‌همین مناسبت امروز قصد داریم به بحث درونگرایی بپردازیم.

آیا درونگرا‌ها خجالتی یا کم‌رو هستن؟

درونگرایی یا برونگرا بودن یک ترجیحه. یه ویژگی که بر اساس مدل‌های انتخاب افراد شکل می‌گیره. اما خجالتی بودن، تجربه احساسات منفیه مثل اضطراب در حضور جمع (یا حتی تصور حضور در جمع). مثلا شما ممکنه دوست داشته باشید یا دوست نداشته باشید یه کاری رو انجام بدین. اما اگه به دلایلی لازم باشه اون کارو بکنین، آیا می‌تونین بدون مشکل ذهنی و جسمی انجامش بدین؟

لزوما همه درونگرا‌ها خجالتی نیستن. خجالتی بودن، ترس از پذیرفته نشدن در جمع یا مسخره شدنه. در حالی‌که درونگرایی ترجیح دادن محیطی دور از شلوغی و آ‌شوبه. کم رویی ذاتا دردناکه، اما درونگرایی اینطور نیست. می‌تونیم بر اساس تقسیم بندی‌های برخی روان شناسان بگیم که ۴ گونه شخصیت وجود دارن: برون‌گرا‌های آرام، برون‌گرا‌های مضطرب (کسانی که بدون فکر تصمیم می‌گیرن)، درونگرا‌های آرام و درونگرا‌های مضطرب.

یعنی شما می‌تونین یه برون‌گرای کم رو و خجالتی باشین یا یک درونگرای غیر خجالتی مثل بیل گیتس که با وجود همه توداری و آرامشش، در مقابل نظرات دیگران مضطرب و نگران نمی‌شه؛ و همین‌طور یک درونگرای خجالتی و مضطرب.

با وجود همه تفاوت‌های که بین درونگرایی و کم‌رویی هست، یک وجه اشتراک عمیق هم با هم دارن. درونگرایی و اضطراب هر دو باعث می‌شن از فعالیت‌ها و رفتار‌های ظاهری آدما کاسته بشه و در هر دو حالت آدما از بیرون آروم و ساکت به نظر میان. در حالی‌که در یک جلسه کاری یه برون‌گرای مضطرب با وجود ظاهر آرومش، در درون پر از آشوب و نگرانیه و یک درونگرا در همون جلسه از درون سرشار از شوق و لذته. ولی چیزی که دیگران از بیرون اونارو می‌بینن کاملا شبیه هم به نظر میاد.

یک شباهت دیگه هم اینه که اضطراب و درونگرایی علی‌رغم ماهیت متفاوتی که دارن، هر دو ممکنه باعث بشن آدما ترجیح بدن روز‌های خودشون رو بیشتر در پشت صحنه و مشغول به اکتشاف و تحقیق و حتی گرفتن دست یک بیمار بگذرونن.

خصوصیات درونگراها

خب حالا که متوجه شدین درونگراها خجالتی نیستن، می‌تونیم خصوصیات درونگراها رو این‌طور دسته‌بندی کنیم:

۱. عاشق خلوت و تنهایی هستن. کلاً با جمع‌های شلوغ راحت نیستن یا در بهترین حالت لذت نمی‌برن. البته این موضوع بیشتر مختص دورهمی‌های غریبانه (حضور افراد ناشناس) است.
۲. نسبت به رویداد‌های غیرمنتظره، حس خوبی ندارن و حتماً باید همه چیز از قبل برنامه‌ریزی شده باشه.
۳. درونگرا‌ها از دید برون‌گرا‌ها آدم‌ها ضدحالی هستن، ولی در مجموع لذتی که یک درونگرا از زندگی می‌بره بسیار بیشتر از لذت افراد برون‌گراست.
۴. حساب‌وکتاب همه چیز رو دارن حتی کوتاه‌ترین مسیر برای خریدِ چند قلم خرت و پرت.
۵. دوست ندارن در مرکز توجه قرار بگیرند.
۶. سخنرانی برای اون‌ها دشواره و ارتباط چشمی سختی دارن بخصوص با غریبه‌ها.
۷. زودجوش و زودرنج‌اند. دُزِ عصبانیت‌شان بالاست و اغلب مقصر نیستند!
۸. درونگرا‌ها در دنیای مجازی، آدم‌های برون‌گرایی هستند!
۹. به کم قانع‌اند و چندان اهل مال دنیا نیستند. خانه، ماشین، ویلا و بسیاری از گرفتاری‌های دیگر که خیلی‌ها آرامش زندگی خود را فدای رسیدن به آن‌ها می‌کنند دغدغه‌ی درونگرا‌ها نیست.
۱۰. درونگرا‌ها شدیداً منطقی هستند. بعید است کاری انجام دهند که از دیدشان غیرمنطقی است.
۱۱. احساساتی‌اند، ولی به شدت تودار. احساسات خود را درون‌شان حبس می‌کنند.
۱۲. بیش از نصفِ توانایی درونگرا‌ها به خاطر برون‌گرا نبودن‌شان هدر می‌رود، چون در اجتماع دیده نمی‌شوند.
۱۳. اغلب‌شون کمال‌گرا هستن و پشتکار بالایی دارن.

البته خصوصیات درونگراها رو می‌تونیم خیلی مفصل‌تر توضیح بدیم. اما خب با همین خصوصیاتی که گفتیم می‌تونید متوجه بشید که آیا درونگرا هستید یا نه. حالا با این خصوصیات شما درونگرا هستین یا برونگرا؟ پیشنهاد می‌کنیم یه‌مقدار برای خودتون وقت بذارید و متوجه بشید که چه نوع شخصیتی دارید. حالا پیشنهاد می‌کنیم تجربه‌ یه انسان درونگرا که در ادامه براتون آوردیم رو بخونید و سعی کنید خودتونو بهتر بشناسید.

درونگراها؛ ذهن‌های پرهیاهو و ظاهر کاملا آرام

این منم! یک درونگرا

اولین باری که رسما قبول کردم یه درونگرا هستم، همین دو سه سال پیش بود. شاید واسه یه آدم تحصیل‌کرده که همیشه سرش تو کتابه و خودش رو روشنفکر می‌دونه، اینکه توی ۲۶ سالگی تیپ شخصیتی خودش رو بپذیره خیلی دیر باشه، اما مهم اینه که بالاخره پذیرفتم.

الان که گذشته نگاه می‌کنم می‌بینم من از همون اولش درونگرا بودم. البته تو شهر ما این کارا مد نبود و کسی درونگرا برونگرا نمی‌دونست چیه. یه بچه پرو داشتیم یه خجالتی که من همیشه در دسته خجالتی‌ها قرار می‌گرفتم. اگه خدای نکرده اسم درونگرا برونگرا هم می‌اومد به زبان عامیانه سالم و افسرده تعریفش می‌کردن و واسه همین کسی ریسک نمی‌کرد سمت این تعاریف دکترای تلویزیون بره.

یادم میاد بدترین لحظه‌های مهمونی واسم اون زمانی بود که می‌گفتن پاشو برو با فلان بچه دوست شو و بازی کن. دلم می‌خواست ولم کنن کز کنم کنار مامانم یا با عروسکم بازی کنم، اما به زور نفرستن پیش بچه‌ای که حتی اسمش هم نمی‌دونم.
توی خیلی از این بازیا من ساکت بودم. تا بیام ارزیابی کنم و ببینم با طرف راحتم و وقتشه یخم آب شه یا نه، زمان رفتن رسیده بود و معاشرت ما نصفه مونده بود.

بزرگتر هم که شدم باز تغییر نکردم. مثلا اینکه هیچوقت اهل مهمونی و پارتی نبودم. حال نمی‌کردم برم توی فضای شلوغ و کلی جیغ و داد کنم. یا اینکه با آدمای جدید آشنا شم. به جاش ترجیح می‌دادم برم خونه کتاب مورد علاقه‌م رو بخونم، فیلم ببینم و از گوشه دنج اتاقم لذت ببرم.

اگه بهم می‌گفتن امشب ترجیح می‌دی بری خونه چای بخوری و فیلم ببینی یا اینکه بری یه مهمونی خفن با کلی آدم مشهور عکس یادگاری بگیری، بی‌برو برگرد می‌گفتم اولی لطفا!

دروغ چرا! یه مدت سعی کردم خودم رو تغییر بدم. سعی کردم برونگرا بشم. با آدمای جدید معاشرت کنم (حتی با وجود اینکه ته دلم دوست نداشتم) و هرجا می‌رن پایه باشم، اما کم آوردم. هرچی بیشتر تلاش می‌کردم یکی دیگه باشم زندگی سخت‌تر می‌گذشت. حتی گاهی توی گوگل سرچ می‌کردم «چگونه یک برونگرا شویم؟» یا «راه‌های تغییر شخصیت درونگرا به برونگرا»

بعد به جایی رسیدم که چنین معاشرت‌هایی به جای لذت، مایه عذابم بود و ثانیه شماری می‌کردم تموم بشه و بار بعدی رو بپیچونم. یه روز نشستم با خودم فکر کردم گفتم که چی؟
اگه اذیت می‌شی انقد که می‌شینی غصه یه مهمونی عادی رو می‌خوری خب نرو. پذیرفتم تو خلوت خونه حس بهتری دارم و حالم بهتر شد. البته که من هم دوستان خودم رو دارم و از معاشرت با بعضیاشون هر لحظه و هرجا استقبال می‌کنم، اما دیگه به زور خودم رو به جمع‌های غریبه وصل نمی‌کنم. دروغ‌چرا هنوز گه‌گاهی نقاب برونگرایی به صورت می‌زنم و می‌رم تو جمع‌های جدید که معاشرت کنم، اما در کل الان خودم رو بهتر می‌شناسم و راضی‌ترم.

درونگراها؛ ذهن‌های پرهیاهو و ظاهر کاملا آرام

فواید درونگرایی در زندگی

حالا که نوشته‌ یه آدم درونگرا رو خوندید که خیلی هم زود به درونگرا بودنش پی نبرده بود، متوجه شدین که درونگرا بودن اصلا چیز بدی نیست. جالبه بدونید همون خصوصیات افراد درونگرا که توضیح دادیم، در اغلب اوقات باعث پیشرفت این افراد می‌شه. برای مثال این افراد:

درونگرایی، افراد رو به شنونده‌های خوبی تبدیل می‌کنه: افراد درونگرا کمتر حرف می‌زنن و در عوض شنونده‌های خوبی هستن.
افراد درونگرا قبل از حرف زدن، راجع به اون فکر می‌کنن: از اونجایی که درونگراها کم حرف می‌زنن، فرصت بیشتری برای فکر کردن به حرفایی که می‌زنن دارن.

درونگرایی، باعث هوشیاری و توجه بیشتر به اطراف می‌شه: ساکت بودن این افراد باعث میشه ذهنشون با دقت بیشتری یه مسائل فکر کنه و همین موضوع باعث هوشیار بودن بیشتر اون‌ها نسبت به برونگراها می‌شه.

افراد درونگرا در انتخاب دوستاشون دقت زیادی دارن: همون‌طور که گفتیم به‌راحتی با هرکسی ارتباط نمی‌گیرن و به همین دلیل دوستایی که دارن با دقت زیادی انتخاب شده.

درونگرایی، می‌تونه باعث شکل‌گیری رابطه‌ی عاشقانه با شریک زندگی بشه: این افراد به دلیل خصوصیات اخلاقی که دارن، شریک زندگی خوبی می‌شن. البته به شرط اینکه طرف مقابلشون نقطه‌ی مخالفشون نباشه.

درونگرا‌ها با احتیاط بیشتری شبکه‌سازی می‌کنن: منظور از شبکه‌سازی همون ارتباط اجتماعیه که این افراد با احتیاط زیادی این ارتباطات رو شکل می‌دن و درصد اشتباهشون کمتره.

انتهای پیام

منبع: برترین ها

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: