محمد محمدی نیک، مشهور به «ری شهری» در آبان سال 1325 در شهرری دیده به جهان گشود. وی پس از پایان تحصیلات ابتدایی، درسال 1339
وارد حوزه علمیه شهرری (مدرسه برهان) شد و در سال 1340 برای ادامه تحصیل به
قم رفت و تا پیروزی انقلاب اسلامی، مدارج تحصیل را تا سطوح عالی در حوزه
علمیه قم طی کرد. وی پس از انقلاب حاکم شرع دادگاههای انقلاب اسلامی، دادگاه انقلاب ارتش، وزیر اطلاعات، دادستان کل کشور، دادستان دادگاه ویژه روحانیت و سرپرست حجاج ایرانی بود و هم اکنون نایب تولیه شاهعبدالعظیم و رئیس موسسه فرهنگی دارالحدیث است.
به گزارش « شیعه نیوز» حجت الاسلام ری شهری در گفتگو با مجله کیهان فرهنگی ( شماره 212 ) در خصوص سند حدیث کساء موجود در مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی اظهار داشت :
متن موجود حدیث کساء که در مفاتیح آمده است، هم از نظر متن و هم از نظر
سند، اشکال دارد. اصولاً به آن صورت، تا 200 سال پیش در هیچ کتابی نیست،
حتی علامه مجلسی که احادیث ضعیف را هم ضبط کرده، آن را در کتاب بحار
الانوار نیاورده، اصولا بسیاری از احادیث عرفانی هست که بعد از قرن ششم
وارد جامعه اسلامی شده، یعنی تا سال 600 هجری در هیچ و مأخذی نیست، بعداً
به کتب حدیثی وارد شده است. حدیث کساء به اتفاق شیعه و سنی در خانه «ام
سلمه» بوده، ولی روایت جدید می گوید در خانه حضرت فاطمه (س) بوده! اتفاقاً
مهم این است که حدیث کساء درخانه «ام سلمه» باشد و پیامبر (صلی الله علیه و
آله)ام سلمه را راه ندهد. مهم این است که اعلام شود ازواج پیامبر (صلی
الله علیه و آله)جزء اهل بیت نیستند.
وی همچنین دو کتاب نهج الفصاحه و غررالحکم را کتبی بدون سند عنوان نمود و اظهار داشت :
«نهج الفصاحه» هم مثل «غررالحکم» است، سند ندارد. باید یکی یکی احادیث آنرا
بررسی کرد و به قرآن و عقل عرضه کرد. ابتدا باید احادیث مصدریابی بشوند.
ای کاش گردآورنده «نهج الفصاحه» مصادر احادیث را ذکر کرده بود. بنابراین نه
می شود گفت احادیث «نهج الفصاحه» صددرصد درست است و نه می توان گفت صددرصد
نادرست است. هر حدیث باید به قرآن و عقل و قرائتی از سخنان اهل
بیت(علیه السلام) عرضه شود.
وی در پاسخ به این سوال که ایا حدیث مشهور «ان الحیاه عقیده و جهاد» که منسوب به سید الشهداء { علیه السلام } است سند درستی ندارد به ان صحه گذاشته و افزود :
بله، از این نمونه ها بسیار است. خیلی از احادیث مطرح است که ریشه ای
ندارند. از باب مثال می خواهم بگویم، مثل حدیث کسانی که مرسوم است در خانه
ها می خوانند و در آخر مفاتیح هم هست و نوشته شده «به سند صحیح» از آن نوع
است. تا آنجا که ما می دانیم اولین کسی که در قرن اخیر نوشته که این حدیث
سند و مبنایی ندارد، خود مرحوم حاج شیخ عباس قمی است. علاوه بر این، درهمان
مفاتیح اش لعنت کرده کسی را که به کتابش چیزی اضافه کند. ولی به دلیل جهل
یا کسب درآمد، آن را به کتاب او اضافه کرده اند! من این موضوع را در کتاب
«اهل بیت در قرآن و حدیث» به طور مفصل تحلیل کرده ام.
ری شهری در ادامه افزود :
حدیث کساء از احادیث صحیحه است که حضرت رسول
(صلی الله علیه و آله)عبای خیبری را بر سر اهل بیت (علیه السلام)انداختند و
آیه تطهیر نازل شد.
این حدیث صحیح را شیعه و سنی هر دو نقل کرده اند و شکی هم در آن نیست.
ولی
این متنی که به عنوان حدیث کساء در مفاتیح آمده است، هم از نظر متن و هم از
نظر سند، اشکال دارد. اصولاً به آن صورت، تا 200 سال پیش در هیچ کتابی
نیست، حتی علامه مجلسی که احادیث ضعیف را هم ضبط کرده، آن را در کتاب بحار
الانوار نیاورده، اصولا بسیاری از احادیث عرفانی هست که بعد از قرن ششم
وارد جامعه اسلامی شده، یعنی تا سال 600 هجری در هیچ و مأخذی نیست، بعداً
به کتب حدیثی وارد شده است. حدیث کساء به اتفاق شیعه و سنی در خانه «ام
سلمه» بوده، ولی روایت جدید می گوید در خانه حضرت فاطمه (س) بوده! اتفاقاً
مهم این است که حدیث کساء درخانه «ام سلمه» باشد و پیامبر (صلی الله علیه و
آله)ام سلمه را راه ندهد. مهم این است که اعلام شود ازواج پیامبر (صلی
الله علیه و آله)جزء اهل بیت نیستند.
در همین راستا بخش مونیتورینگ « شیعه نیوز» با سرچ نام سند حدیث مبارک کساء در سایتهای جستجو به مدارک زیر دست یافت :
تصوير ذيل سند راويان حديث کساء مي باشد که از آيت الله سيد صادق حسيني
شيرازي از مراجع تقلید قم از جابر ابن عبدالله انصاري از صديقه طاهره حضرت فاطمه زهرا سلام
الله عليها نقل گرديده اين سند نزد مرجع عالي قدر موجود و در بعضي از کتب
حديث کسا به چاپ رسيده است .
ومن
جملة طرقي المذکورة ما أروي بها حديث الکساء الشريف فإني أرويه عن والدي
عن الشيخ عباس القمي عن الميرزا حسين النوري عن الشيخ مرتضي الأنصـاري عن
المولي أحمد النراقي عن السيد بحر العلوم عن الوحيد البهبهـاني عن أبيه
الشيخ محمد أکمل عن المولي محمد باقر المجلسي عن أبيه المولي محمد تقي
المجلسي عن الشيخ البهائي عن أبيه الشيخ حسين بن عبد الصمد عن الشهيد
الثاني عن أحمد بن محمد بن خاتون عن الشيخ عبد العالي الکرکي عن علي بن
هلال الجزائري عن أحمد بن فهد الحلي عن الشيخ علي بن خازن الحائري عن ضياء
الدين علي بن الشهيد الأول عن أبيه محمد بن مکي العاملي عن فخر المحققين عن
أبيه العلامة الحلي عن خاله المحقق الحلي عن ابن نما عن محمد بن إدريس
الحلي عن ابن حمزة الطوسي عن محمد بن شهر آشوب عن الطبرسي صاحب الإحتجاج عن
الحسن بن محمد بن الحسن الطوسي عن أبيه شيخ الطائفة عن الشيخ المفيد عن
الشيخ الصدوق عن أبيه عن علي بن إبراهيم (حيلولة) وعن ابن قولويه عن الشيخ
الکليني عن علي بن ابراهيم عن أبيه إبراهيم بن هاشم عن أحمد بن محمد بن أبي
نصر البزنطي عن القاسم بن يحيي الجلاء الکوفي عن أبي بصير عن أبان بن تغلب
عن جابر بن يزيد الجعفي عن جابر بن عبد الله الأنصاري رضوان الله تعالي
عليهم جميعاً عن سيدتنا ومولاتنا الصديقة الکبري فاطمه الزهراء سلام الله
عليها بنت رسول الله صلي الله عليه وآله أنها قالت:
دَخَلَ عَلَيَّ
اَبي رَسُولُ اللَّهِ في بَعْضِ الْأَيَّامِ، فَقالَ السَّلامُ عَلَيْکِ يا
فاطِمَةُ، فَقُلْتُ عَلَيْکَ السَّلامُ قالَ اِنّي اَجِدُ في بَدَني
ضُعْفاً، فَقُلْتُ لَهُ اُعيذُکَ بِاللَّهِ يا اَبَتاهُ مِنَ الضُّعْفِ،
فَقَالَ يا فاطِمَةُ ايتيني بِالْکِسآءِ الْيَماني فَغَطّيني بِهِ،
فَاَتَيْتُهُ بِالْکِسآءِ الْيَماني فَغَطَّيْتُهُ بِهِ، وَصِرْتُ اَنْظُرُ
اِلَيْهِ، وَاِذا وَجْهُهُ يَتَلَأْلَؤُ کَاَنَّهُ الْبَدْرُ في لَيْلَةِ
تَمامِهِ وَکَمالِهِ، فَما کانَتْ اِلاَّ ساعَةً وَاِذا بِوَلَدِيَ
الْحَسَنِ قَدْ اَقْبَلَ، وَقالَ السَّلامُ عَلَيْکِ يا اُمَّاهُ، فَقُلْتُ
وَعَلَيْکَ السَّلامُ يا قُرَّةَ عَيْني وَثَمَرَةَ فُؤادي، فَقالَ يا
اُمَّاهُ اِنّي اَشَمُّ عِنْدَکِ رآئِحَةً طَيِّبَةً، کَاَنَّها رآئِحَةُ
جَدّي رَسُولِ اللَّهِ، فَقُلْتُ نَعَمْ اِنَّ جَدَّکَ تَحْتَ الْکِسآءِ،
فَاَقْبَلَ الْحَسَنُ نَحْوَ الْکِسآءِ، وَقالَ السَّلامُ عَلَيْکَ يا
جَدَّاهُ يا رَسُولَ اللَّهِ، اَتَاْذَنُ لي اَنْ اَدْخُلَ مَعَکَ تَحْتَ
الْکِسآءِ، فَقالَ وَعَلَيْکَ السَّلامُ يا وَلَدي وَيا صاحِبَ حَوْضي،
قَدْ اَذِنْتُ لَکَ، فَدَخَلَ مَعَهُ تَحْتَ الْکِسآءِ، فَما کانَتْ اِلاَّ
ساعَةً وَاِذا بِوَلَدِيَ الْحُسَيْنِ قَدْ اَقْبَلَ، وَقالَ السَّلامُ
عَلَيْکِ يا اُمَّاهُ، فَقُلْتُ وَعَلَيْکَ السَّلامُ يا وَلَدي وَيا
قُرَّةَ عَيْني وَثَمَرَةَ فُؤادي، فَقالَ لي يا اُمَّاهُ اِنّي اَشَمُّ
عِنْدَکِ رآئِحَةً طَيِّبَةً، کَاَنَّها رآئِحَةُ جَدّي رَسُولِ اللَّهِ
صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ فَقُلْتُ نَعَمْ اِنَّ جَدَّکَ وَاَخاکَ
تَحْتَ الْکِسآءِ، فَدَنَي الْحُسَيْنُ نَحْوَ الْکِسآءِ، وَقالَ السَّلامُ
عَلَيْکَ يا جَدَّاهُ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا مَنِ اخْتارَهُ اللَّهُ،
اَتَاْذَنُ لي اَنْ اَکُونَ مَعَکُما تَحْتَ الْکِسآءِ، فَقالَ وَعَلَيْکَ
السَّلامُ يا وَلَدي وَيا شافِعَ اُمَّتي، قَدْ اَذِنْتُ لَکَ فَدَخَلَ
مَعَهُما تَحْتَ الْکِسآءِ فَاَقْبَلَ عِنْدَ ذلِکَ اَبُوالْحَسَنِ عَلِيُّ
بْنُ اَبي طالِبٍ، وَقالَ السَّلامُ عَلَيْکِ يا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ،
فَقُلْتُ وَعَلَيْکَ السَّلامُ يا اَبَا الْحَسَنِ وَ يا اَميرَ
الْمُؤْمِنينَ فَقالَ يا فاطِمَةُ اِنّي اَشَمُّ عِنْدَکِ رائِحَةً
طَيِّبَةً کَاَنَّها رآئِحَةُ اَخي وَابْنِ عَمّي رَسُولِ اللَّهِ،
فَقُلْتُ نَعَمْ ها هُوَ مَعَ وَلَدَيْکَ تَحْتَ الْکِسآءِ، فَاَقْبَلَ
عَلِيٌّ نَحْوَ الْکِسآءِ، وَقالَ السَّلامُ عَلَيْکَ يا رَسُولَ اللَّهِ،
اَتَاْذَنُ لي اَنْ اَکُونَ مَعَکُمْ تَحْتَ الْکِسآءِ، قالَ لَهُ
وَعَلَيْکَ السَّلامُ يا اَخي يا وَصِيّي وَخَليفَتي وَصاحِبَ لِوآئي، قَدْ
اَذِنْتُ لَکَ فَدَخَلَ عَلِيٌّ تَحْتَ الْکِسآءِ، ثُمَّ اَتَيْتُ نَحْوَ
الْکِسآءِ، وَقُلْتُ اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا اَبَتاهُ يا رَسُولَ اللَّهِ،
اَتَاْذَنُ لي اَن اَکُونَ مَعَکُمْ تَحْتَ الْکِسآءِ، قالَ وَعَلَيْکِ
السَّلامُ يا بِنْتي وَيا بَضْعَتي قَدْ اَذِنْتُ لَکِ، فَدَخَلْتُ تَحْتَ
الْکِسآءِ، فَلَمَّا اکْتَمَلْنا جَميعاً تَحْتَ الْکِسآءِ، اَخَذَ اَبي
رَسُولُ اللَّهِ بِطَرَفَيِ الْکِسآءِ، وَاَوْمَئَ بِيَدِهِ الْيُمْني
اِلَي السَّمآءِ، وَقالَ اَللَّهُمَّ اِنَ هؤُلاءِ اَهْلُ بَيْتي وَخآصَّتي
وَحآمَّتي، لَحْمُهُمْ لَحْمي، وَدَمُهُمْ دَمي، يُؤْلِمُني ما
يُؤْلِمُهُمْ، وَيَحْزُنُني ما يَحْزُنُهُمْ، اَنَا حَرْبٌ لِمَنْ
حارَبَهُمْ، وَسِلْمٌ لِمَنْ سالَمَهُمْ وَعَدُوٌّ لِمَنْ عاداهُمْ،
وَمُحِبٌّ لِمَنْ اَحَبَّهُمْ، اِنَّهُمْ مِنّي وَاَ نَا مِنْهُمْ،
فَاجْعَلْ صَلَواتِکَ وَبَرَکاتِکَ وَرَحْمَتَکَ، وَغُفْرانَکَ
وَرِضْوانَکَ عَلَيَّ وَعَلَيْهِمْ، وَاَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ،
وَطَهِّرْهُمْ تَطْهيراً، فَقالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ يا مَلائِکَتي وَيا
سُکَّانَ سَمواتي، اِنّي ما خَلَقْتُ سَمآءً مَبْنِيَّةً، وَلا اَرْضاً
مَدْحِيَّةً، وَلا قَمَراً مُنيراً، وَلا شَمْساً مُضِيئَةً، وَلا فَلَکاً
يَدُورُ، وَلا بَحْراً يَجْري، وَلا فُلْکاً يَسْري، اِلاَّ في مَحَبَّةِ
هؤُلاءِ الْخَمْسَةِ الَّذينَ هُمْ تَحْتَ الْکِسآءِ، فَقالَ الْأَمينُ
جِبْرآئيلُ يا رَبِّ وَمَنْ تَحْتَ الْکِسآءِ، فَقالَ عَزَّوَجَلَّ هُمْ
اَهْلُ بَيْتِ النُّبُوَّةِ، وَمَعْدِنُ الرِّسالَةِ، هُمْ فاطِمَةُ
وَاَبُوها وَبَعْلُها وَبَنُوها، فَقالَ جِبْرآئيلُ يا رَبِّ، اَتَاْذَنُ
لي اَنْ اَهْبِطَ اِلَي الْأَرْضِ لِأَکُونَ مَعَهُمْ سادِساً، فَقالَ
اللَّهُ نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَکَ، فَهَبَطَ الْأَمينُ جِبْرآئيلُ، وَقالَ
السَّلامُ عَلَيْکَ يا رَسُولَ اللَّهِ، الْعَلِيُ الْأَعْلي يُقْرِئُکَ
السَّلامَ، وَيَخُصُّکَ بِالتَّحِيَّةِ وَالْإِکْرامِ، وَيَقُولُ لَکَ
وَعِزَّتي وَجَلالي اِنّي ما خَلَقْتُ سَمآءً مَبْنِيَّةً، وَلا اَرْضاً
مَدْحِيَّةً، وَلا قَمَراً مُنيراً، وَلا شَمْساً مُضيئَةً وَلا فَلَکاً
يَدُورُ، وَلا بَحْراً يَجْري، وَلا فُلْکاً يَسْري، اِلاَّ لِأَجْلِکُمْ
وَمَحَبَّتِکُمْ، وَقَدْ اَذِنَ لي اَنْ اَدْخُلَ مَعَکُمْ، فَهَلْ
تَاْذَنُ لي يا رَسُولَ اللَّهِ، فَقالَ رَسُولُ اللَّهِ وَعَلَيْکَ
السَّلامُ يا اَمينَ وَحْيِ اللَّهِ، اِنَّهُ نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَکَ،
فَدَخَلَ جِبْرآئيلُ مَعَنا تَحْتَ الْکِسآءِ، فَقالَ لِأَبي اِنَّ اللَّهَ
قَدْ اَوْحي اِلَيْکُمْ يَقُولُ: اِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ
عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ، وَيُطَهِّرَکُمْ تَطْهيراً، فَقالَ
عَلِيٌّ لِأَبي يا رَسُولَ اللَّهِ، اَخْبِرْني ما لِجُلُوسِنا هذا تَحْتَ
الْکِسآءِ مِنَ الْفَضْلِ عِنْدَ اللَّهِ؟ فَقالَ النَّبِيُّ وَالَّذي
بَعَثَني بِالْحَقِّ نَبِيّاً، وَاصْطَفاني بِالرِّسالَةِ نَجِيّاً، ما
ذُکِرَ خَبَرُنا هذا في مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الْأَرْضِ، وَفيهِ
جَمْعٌ مِنْ شَيعَتِنا وَمُحِبّينا، اِلاَّ وَنَزَلَتْ عَلَيْهِمُ
الرَّحْمَةُ وَحَفَّتْ بِهِمُ الْمَلائِکَةُ، وَاسْتَغْفَرَتْ لَهُمْ اِلي
اَنْ يَتَفَرَّقُوا، فَقالَ عَلِيٌّ اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَفازَ
شيعَتُنا وَرَبِّ الْکَعْبَةِ، فَقالَ النَّبِيُّ ثانِياً يا عَلِيُّ
وَالَّذي بَعَثَني بِالْحَقِّ نَبِيّاً، وَاصْطَفاني بِالرِّسالَةِ
نَجِيّاً، ما ذُکِرَ خَبَرُنا هذا في مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ
الْأَرْضِ، وَفيهِ جَمْعٌ مِنْ شيعَتِنا وَمُحِبّينا، وَفيهِمْ مَهْمُومٌ
اِلاَّ وَفَرَّجَ اللَّهُ هَمَّهُ، وَلا مَغْمُومٌ اِلاَّ وَکَشَفَ اللَّهُ
غَمَّهُ، وَلا طالِبُ حاجَةٍ اِلاَّ وَقَضَي اللّهُ حاجَتَهُ، فَقالَ
عَلِيٌّ اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَسُعِدْنا، وَکَذلِکَ شيعَتُنا فازُوا
وَسُعِدُوا فِي الدُّنْيا وَالْأخِرَةِ، وَرَبِّ الْکَعْبَةِ.
ترجمه برگرفته شده از کتاب مفاتيح الجنان:
به
سندي صحيح از جابر بن عبداللّه انصاري روايت شده از فاطمه زهرا سلام اللّه
عليها دختر رسول خدا صلي اللّه عليه و آله، جابر گويد شنيدم از فاطمه زهرا
که فرمود: وارد شد بر من پدرم رسول خدا در بعضي از روزها و فرمود: سلام بر
تو اي فاطمه در پاسخش گفتم: بر تو باد سلام فرمود: من در بدنم سستي و ضعفي
درک مي کنم، گفتم: پناه مي دهم تو را به خدا اي پدرجان از سستي و ضعف
فرمود: اي فاطمه بياور برايم کساء يماني را و مرا بدان بپوشان من کساء
يماني را برايش آوردم و او را بدان پوشاندم و هم چنان بدو مي نگريستم و در
آن حال چهره اش مي درخشيد همانند ماه شب چهارده پس ساعتي نگذشت که ديدم
فرزندم حسن وارد شد وگفت سلام بر تو اي مادر گفتم: بر تو باد سلام اي نور
ديده ام و ميوه دلم گفت: مادرجان من در نزد تو بوي خوشي استشمام مي کنم
گويا بوي جدم رسول خدا است گفتم: آري همانا جد تو در زير کساء است پس حسن
بطرف کساء رفت و گفت: سلام بر تو اي جد بزرگوار اي رسول خدا آيا به من اذن
مي دهي که وارد شوم با تو در زير کساء؟ فرمود: بر تو باد سلام اي فرزندم و
اي صاحب حوض من اذنت دادم پس حسن با آن جناب بزير کساء رفت ساعتي نگذشت که
فرزندم حسين وارد شد و گفت: سلام بر تو اي مادرگفتم: بر تو باد سلام اي
فرزند من و اي نور ديده ام و ميوه دلم فرمود: مادر جان من در نزد تو بوي
خوشي استشمام مي کنم گويا بوي جدم رسول خدا صلي الله عليه وآله است گفتم
آري همانا جد تو و برادرت در زير کساء هستند حسين نزديک کساء رفته گفت:
سلام بر تو اي جد بزرگوار، سلام بر تو اي کسي که خدا او را برگزيد آيا به
من اذن مي دهي که داخل شوم با شما در زير کساء فرمود: و بر تو باد سلام اي
فرزندم و اي شفاعت کننده امتم به تو اذن دادم پس او نيز با آن دو در زير
کساء وارد شد در اين هنگام ابوالحسن علي بن ابيطالب وارد شد و فرمود سلام
بر تو اي دختر رسول خدا گفتم: و بر تو باد سلام اي اباالحسن و اي امير
مؤمنان فرمود: اي فاطمه من بوي خوشي نزد تو استشمام مي کنم گويا بوي برادرم
و پسر عمويم رسول خدا است؟ گفتم: آري اين او است که با دو فرزندت در زير
کساء هستند پس علي نيز بطرف کساء رفت و گفت سلام بر تو اي رسول خدا آيا اذن
مي دهي که من نيز با شما در زير کساء باشم رسول خدا به او فرمود: و بر تو
باد سلام اي برادر من و اي وصي و خليفه و پرچمدار من به تو اذن دادم پس علي
نيز وارد در زير کساء شد، در اين هنگام من نيز بطرف کساء رفتم و عرض کردم
سلام بر تو اي پدرجان اي رسول خدا آيا به من هم اذن مي دهي که با شما در
زير کساء باشم؟ فرمود: و بر تو باد سلام اي دخترم و اي پاره تنم به تو هم
اذن دادم، پس من نيز به زير کساء رفتم، و چون همگي در زير کساء جمع شديم
پدرم رسول خدا دو طرف کساء را گرفت و با دست راست بسوي آسمان اشاره کرد و
فرمود: خدايا اينانند خاندان من و خواص ونزديکانم گوشتشان گوشت من و خونشان
خون من است مي آزارد مرا هرچه ايشان را بيازارد وبه اندوه مي اندازد
مراهرچه ايشان را به اندوه در آورد من در جنگم با هر که با ايشان بجنگد و
در صلحم با هر که با ايشان درصلح است ودشمنم باهرکس که با ايشان دشمني کند و
دوستم با هر کس که ايشان را دوست دارد اينان از منند و من از ايشانم پس
بفرست درودهاي خود و برکتهايت و مهرت و آمرزشت و خوشنوديت را بر من و بر
ايشان و دور کن از ايشان پليدي را و پاکيزه شان کن بخوبي پس خداي عزوجل
فرمود: اي فرشتگان من و اي ساکنان آسمانهايم براستي که من نيافريدم آسمان
بنا شده و نه زمين گسترده و نه ماه تابان و نه مهر درخشان و نه فلک چرخان و
نه درياي روان و نه کشتي در جريان را مگر بخاطر دوستي اين پنج تن اينان که
در زير کسايند پس جبرئيل امين عرض کرد: پروردگارا کيانند در زير کساء؟
خداي عزوجل فرمود: آنان خاندان نبوت و کان رسالتند:آنان فاطمه است و پدرش و
شوهر و دو فرزندش جبرئيل عرض کرد: پروردگارا آيا به من هم اذن مي دهي که
به زمين فرود آيم تا ششمين آنها باشم خدا فرمود: آري به تو اذن دادم پس
جبرئيل امين به زمين آمد و گفت: سلام بر تو اي رسول خدا، (پروردگار) عليّ
اعلي سلامت مي رساند و تو را به تحيت و اکرام مخصوص داشته و مي فرمايد:به
عزت و جلالم سوگند که من نيافريدم آسمان بنا شده و نه زمين گسترده و نه ماه
تابان و نه مهر درخشان و نه فلک چرخان و نه درياي روان و نه کشتي در جريان
را مگر براي خاطر شما و محبت و دوستي شما و به من نيز اذن داده است که با
شما در زير کساء باشم پس آيا تو هم اي رسول خدا اذنم مي دهي؟ رسول خدا(ص)
فرمود و بر تو باد سلام اي امين وحي خدا آري به تو هم اذن دادم پس جبرئيل
با ما وارد در زير کساء شد و به پدرم گفت: همانا خداوند بسوي شما وحي کرده و
مي فرمايد: «حقيقت اين است که خدا مي خواهد پليدي (و ناپاکي) را از شما
خاندان ببرد و پاکيزه کند شما را پاکيزگي کامل» علي 7 به پدرم گفت: اي رسول
خدا به من بگو اين جلوس (و نشستن) ما در زير کساء چه فضيلتي (و چه شرافتي)
نزد خدا دارد؟ پيغمبر(ص) فرمود: سوگند بدان خدائي که مرا به حق به پيامبري
برانگيخت و به رسالت و نجات دادن (خلق) برگزيد که ذکر نشود اين خبر (و
سرگذشت) ما در انجمن و محفلي از محافل مردم زمين که در آن گروهي از شيعيان و
دوستان ما باشند جز آنکه نازل شود بر ايشان رحمت (حق) و فرا گيرند ايشان
را فرشتگان و براي آنها آمرزش خواهند تا آنگاه که از دور هم پراکنده شوند،
علي (که اين فضيلت را شنيد) فرمود: با اين ترتيب به خدا سوگند ما رستگار
شديم و سوگند به پروردگار کعبه که شيعيان ما نيز رستگار شدند، دوباره
پيغمبر فرمود: اي علي سوگند بدانکه مرا بحق به نبوت برانگيخت و به رسالت و
نجات دادن (خلق) برگزيد ذکر نشود اين خبر (و سرگذشت) ما درانجمن ومحفلي از
محافل مردم زمين که در آن گروهي از شيعيان و دوستان ما باشند و در ميان
آنها اندوهناکي باشد جز آنکه خدا اندوهش را برطرف کند و نه غمناکي جز آنکه
خدا غمش را بگشايد و نه حاجتخواهي باشد جز آنکه خدا حاجتش را برآورد، علي
گفت: بدين ترتيب به خدا سوگند ما کامياب و سعادتمند شديم و هم چنين شيعيان
ما کامياب و سعادتمند شدند در دنيا و آخرت به پروردگار کعبه سوگند.
همچنین در سایت حوزه نت امده است :
حدیث کساء از احادیث مشهور بین خاصه و عامه که در کتب فریقین به طرق و اسانید مختلف بیان شده است و مبدأ اصطلاحاتی همچون اصحاب کساء، آل عباء پنج تن آل عبا و... گردیده است. اصل حدیث
به مقدار مسلم و مورد اتفاق در تمامی آثار شیعه و سنی چنین است که روزی
پیامبر اکرم و حضرت امیر و فاطمه زهرا و حسن و حسین علیهم السلام در منزل
حضرت فاطمه یا ام سلمه گرد هم آمدند، پیامبر بالاپوشی بر سر خود و آن چهار
تن دیگر افکند، و در آن حال چنین دعا کرد: «خدایا اینان اهل بیت و ویژگان
منند، پس هر پلیدی را از ایشان بزدای و آنان را (از هر عیب و گناه) پاک و
مطهر بدار» پس از آن جبرئیل فرود آمد، و آیه تطهیر: «انما یرید الله لیذهب
عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» (احزاب، 33) را فرود آورد. قسمت
هایی از متون این حدیث شریف که در کتب معتبره و صحاح و تفاسیر عامه روایت شده، در مقاله اهل بیت دائرة المعارف تشیع (2/605 607) بیان شده است،
بین شیعه امامیه متن خاصی از حدیث کساء
به روایت از حضرت زهرا (ع) منقول است که در مجالس و محافل به قصد تبرک و
توسل برای قضای حاجات و رفع مشکلات و شفای بیماران و دفع ناملایمات خوانده
می شود و آثار شگفتی از آن به تجربه رسیده است، خلاصه آن متن بدین ترتیب
است که: «رسول اکرم به دیدار دخترش فاطمه (س) آمد، بالاپوشی خواست و به روی
خود افکند، امام حسن و امام حسین و امیرمؤمنان علیهم السلام یکی پس از
دیگری از در وارد شده، عطر مخصوص رسول خدای را استشمام نموده، به سویش
دویده، رخصت طلبیده، در زیر آن بالاپوش قرار گرفتند، آن گاه حضرت فاطمه نیز
به آن جمع پیوست، و پیامبر برای آنان دعا کرد، پیک وحی فرود آمد، و آیه
تطهیر را آورد، و از سوی خداوند تأکید نمود که خداوند جهان و هر چه در آن
است را به طفیل وجود این خمسه طیبه آفریده است» .
گروهی از دانشمندان شیعه رساله های مستقلی درباره اسناد حدیث کساء و اثبات اعتبار آن پرداخته اند که از جمله آنهاست: 1) سند حدیث کساء، از آیة الله مرعشی نجفی، چاپ 1356 ق؛ 2) آیة التطهیر فی الخمسة اهل الکساء، از محیی الدین موسوی غریفی، چاپ 1377 ق؛ 3) حدیث الکساء عند اهل السنة، از سید مرتضی عسکری، چاپ اول 1395 ق، و چاپ دوم با افزودن منابع شیعی، 1402 ق؛ 4) سند حدیث شریف کساء، از علی اکبر مهدی پور، چاپ 1410 ق. همچنین شرحهایی بر متن معروف حدیث کساء نوشته شده که از آن جمله است: 1) التحفة الکسائیة، از شیخ بافقی یزدی (م 1310 ق) ؛ 2) کشف الغطاء عن حدیث الکساء، از شیخ علی آل عبدالغفار کشمیری (م 1345 ق) . و نیز دهها تن از شعرای نامدار عرب و فارس و ترک و لر و اردو، حدیث کساء را به نظم درآورده اند.
منابع: سند حدیث شریف کساء، اکثر صفحات، مجله الهادی، سال پنجم شماره چهارم؛ فضائل الخمسة من الصحاح الستة، 1/214؛ مسند، احمد بن حنبل، 2/ .292
مشروح مصاحبه را در
اینجا بخوانید .
سند حدیث کساء معروفه
شیخ عبدالله بن نورالله بحرانی در کتاب العوالم سند «حدیث کساء» را تا جابر چنین نقل کرده است:
رأیت بخط الشیخ الجلیل السید هاشم البحرانی عن شیخه الجلیل السید ماجد البحران، عن الشیخ الحسن بن زین الدین الشهید الثانی، عن شیخه المقدس الاردبیلی، عن شیخه علی بن عبدالعالی الکرکی، عن الشیخ علی بن هلال الجزایری، عن الشیخ احمد بن فهد الحلی، عن الشیخ علی بن الخازن الحائری، عن الشیخ ضیاء الدین علی بن الشهید الاول عن ابیه، عن فخر المحققین، عن شیخه و والده العلامة الحلی، عن شیخه المحقق، عن شیخه ابن نما الحلی، عن شیخه محمد بن ادریس الحلی، عن ابن حمزة الطوسی صاحب ثاقب المناقب، عن الشیخ الجلیل محمد بن شهر آشوب، عن الطبرسی صاحب الاحتجاج، عن شیخه الجلیل الحسن بن محمد بن الحسن الطوسی، عن ابیه شیخ الطائفة الحقة، عن شیخه المفید، عن شیخه الکلینی، عن علی بن ابراهیم، عن ابیه ابراهیم بن هاشم، عن احمد بن ابی نصر البزنطی، عن قاسم بن یحیی الجلاء الکوفی عن ابی بصیر، عن ابان بن تغلب عن جابر بن یزید الجعفی عن جابر بن عبدالله الانصاری رحمة الله علیهم اجمعین.
تشکیک در حدیث کساء معروف
در کتاب پژوهشی درباره حدیث کساء به این حدیث دوم از جهت سند و متن اشکالهایی وارد شده است که لازم است یک یک آنها به نوبت بررسی شود:
اشکال اول:
شیخ عباس قمی گفته: اما حدیث معروف به «حدیث کساء» که در زمان ما شایع است به این کیفیت در کتب معتبره معروفه و اصول حدیث و مجامع متقنه محدثان دیده نشده و میتوان گفت از خصایص کتاب منتخب است
الف) بدیهی است ندانستن و ندیدن دلیل بر عدم وجود نمیباشد. اگر مرحوم شیخ عباس قمی این حدیث را در جای دیگری ندیده، دلیل این نمیشود که دیگران از جستجو معاف باشند.
ب) شیخ ابو محمد حسن بن محمد دیلمی، در کتاب غرر الاخبار و درر الآثار فی مناقب الاطهار حدیث کساء را نقل کرده است.
وی نویسندهی کتاب ارشاد القلوب و از علمای قرن هشتم هجری و از بزرگان فضلاء در فقه و حدیث و معارف در عصر خود بوده و حدود صد سال قبل از تولد فخرالدین طریحی درگذشته است.
ج) شیخ عبدالله بحرانی، صاحب العوالم، که محدثی ماهر و متتبعی خبیر است، حدیث کسا را مسند نقل میکند و تقریباً معاصر با شیخ طریحی است از شیخ طریحی نقل نکرده است و ربطی به نقل طریحی ندارد.
بنابراین، حدیث کسا را از خصائص کتاب منتخب طریحی دانستن دور از واقعیت است.
اشکال دوم:
این حدیث در هیچ یکی از کتب معتبره فریقین وجود ندارد حتی کتابهایی که هدف آن ها جمع آوری احادیث منسوب به اهل بیت علیهم السلام است (هم چون بحارالانوار).
الف) اینگونه اعتراض شبیه به روشهای تهاجم فرهنگی است. زیرا اگر حدیثی فقط در یک کتاب معتبر نقل شده باشد، دلیل بر ضعف سند آن نیست. امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید «ولاترد علی الناس کل ما حدثوک به فکفی بذلک جهلاً»
ب) چنانکه توضیح داده شد علاوه بر طریحی دیگران هم قبل از او و بعد از او، آن هم به صورت مستقل از طریحی، این حدیث را نقل کردهاند.
ج) بسیاری از روایات که در کتابهای معتبر نقل شده، در بحارالانوار نیامده است. روایات زیادی نیز در بحار آمده، ولی در کتابهای دیگر نقل نشده است؛ اما این امر هرگز دلیلی برای نفی آن روایات نیست. بنابر این نقل نشدن حدیث کساء معروف در برخی از کتابهای معتبر، نشانهی ضعف سندی آن نیست.
3. تا آن جا که ما میدانیم نخستین کتاب که این حدیث را بی سند نقل کرده است همان طور که محدث قمی اشاره کرده منتخب طریحی است و این بدان معنا است که از صدر اسلام تا حدود هزار سال بعد از این حدیث هیچ اثری در کتب حدیثی دیده نمیشود.
الف) پیشتر گفتیم که دیلمی یک قرن قبل از طریحی این حدیث را نقل کرده است.
ب) بر اهل بینش و آگاه روشن است علما و بزرگان در کتابهای خود، در مباحث پیرامون آیهی تطهیر، روش دفاعی و مجادله به احسن را در مقابل تهاجم مخالفان اتخاذ نمودهاند. بهترین دلیل بر این مطلب روش علامهی مجلسی در کتاب بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار میباشد که در آن شان نزول آیهی تطهیر درباره پیامبر و امیرالمؤمنین و فاطمهی زهرا و حسنین علیهم السلاماز مصادر عامه بیش از مصادر شیعه نقل نموده است و با مراجعه به کتب شیخ مفید و سید مرتضی و حتی تفسیر البرهان سید هاشم بحرانی این مطلب کاملاً روشن میگردد. در نتیجه نقل حدیث کساء معروف، که در میان شیعه نیز خبر واحد به شمار میرود، در مقابل عامّه زمینه نداشت؛ زیرا در چنین مقامی جز حدیث متواتر به طریق فریقین قبول نمیشود. ولی در مثل کتاب غرر الاخبار دیلمی و منتخب طریحی و عوالم بحرانی زمینه داشت و آن را نقل کردهاند.
اشکال سوم:
شگفت انگیز است که این حدیث بی سند در حاشیهی نسخهی خطی کتاب عوالم العلوم با سند میشود ... تنها مستند سند مذکور گفته شیخ نورالدین عبدالله بحرانی (مؤلف عوالم العلوم) است که به فرض ثبوت میگوید به خط سید هاشم بحرانی دیدم، ولی معلوم نیست چه کسی ضامن صحت تشخیص او در این که آن ضرورتاً خط سید هاشم بحرانی است خواهد بود.
الف) در کتابهای خطی بسیار به چشم میخورد مؤلف کتاب بعد از نوشتن مسائلی پیرامون موضوعی و فراغت از آن به مطلبی با اهمیت دست یافته است که جایگاه نگارش آن، ذیل همان موضوع است؛ اما در متن جائی برای نگارش آن نمانده و ناچار مطلب جدید را در حاشیه مینویسد. کسی از عالمان علم رجال و حدیث شناسان این این نکته را دلیل بر خدشه به آن مطلب نگرفتهاند؛ بلکه تنها به وثاقت و امانت نگارنده اهمیت دادهاند.
ب) فقیه اهل البیت مرحوم آقا نجفی مرعشی رضوان الله علیه به نقل از مرحوم شیخ محمدجواد الرازی الکنی از مرحوم سید حسن بن سید مرتضی یزدی نقل میکند که صاحب عوالم سند و متن حدیث را نقل کرده است؛ پس از آن چنین میآورد:
ظاهر کلامش این است حدیث را در دو مورد جلد یازده و جلد هفتاد دو نقل کرده است.
اگر نویسنده مطلبی را دوبار یکبار در متن و بار دیگر در حاشیه بنویسد؛ معنای آن چیزی جز اهمیت موضوع در نزد نگارنده نیست.
و ثالثاً: ضامن صحت در همه احادیث و روایات وثاقت و امانت در نقل راوی است، شیخ عبدالله بن نورالله بحرانی به نظر محققین و عالم شناسان جامعه تشیع شخصیت فاضل متقی و محدث متتبع ماهر، و خبیر نقاد عصر خود بوده، بنابراین تعبیر صاحب پژوهشی درباره حدیث کسا در مورد این عالم بزرگوار دور از انصاف است. خطشناسی نیز از مهارتهای معمول در دورهی قبل از صنعت چاپ است و امری عادی است که یکی از عالمان خط دیگری را تشخیص بدهد. همین اکنون نیز متخصصان کتب خطی نیز مهارت کافی خط شناسی دارند. بنابر این؛ خطشناسی شیخ عبدالله بن نورالله بحرانی قابل اعتماد است.
فقیه اهل اهل بیت مرحوم آیة الله نجفی مرعشی رضوان الله علیه در تعلیقهی احقاق حق مینویسد:
کلام را در مورد مدارک حدیث کساء و شأن نزول آیه تطهیر با نگارش نسخهای از «حدیث کساء» که در مجالس مؤمنین شیعه آل رسول الله صلی الله علیه و آله به طلب شفای مریض، و قضاء حاجات میخوانند ختم میکنم. این نسخه را از رساله عالم جلیل الحجة الزاهد حاج شیخ محمدتقی فرزند حاج شیخ محمد باقر یزدی بافقی ساکن قم مظلومانه در اسارت فوت کرد، نقل میکنم. به یاری و کرم خداوند به سایر نسخههای در دسترسام نیز اشاره خواهم کرد. شیخ محمدتقی بافقی بعد از حمد و صلوات نوشته بود:
بسم الله الرحمن الرحیم
چون از باب لطف بر حضرت حق جلّ جلاله اتمام حجت در تمام ازمنه و امکنه بر تمام افراد بشر لازم است؛ لذا آن چه متعلق به اوست عزیز و محترم داشته و دارد، ملاحظه شود از اول آدم ال زماننا غالب ازمنه اگر نگوییم تمام قوهی کفار و فجار زیادتر از اهل ایمان، مع هذا از ایشان هیچ اثری نیست، اما اهل ایمان تمام حیثیات آنها محفوظ و محترم از اولاد و آثار و قبور از آدم تا خاتم.
پس انسان عاقل عزت دارین را اخذ مینماید و در اطاعت حضرت احدیت جلت عظمته، وسائط فیض و نشر اخبار و آثار آنها کوشش و سعی مینماید؛ خصوص کتبی که معتبر باشد و تا به حال طبع نشده مثل عوالم که از کتب معتبر شیعه و صاحب آن در کمال جلالت و اعتبار است؛ و تقریباً زیاده از هفتاد جلد است و جلد یازدهم آن در احوالات حضرت سیدة النساء فاطمة الزهراء صلوات الله و سلامه علیها و علی ابیها و بعلها و بنیها است. و حقیر عبادالله محمدتقی بن محمد باقر البافقی الیزدی القمی النجفی این حدیث شریف را از کتاب مبارک عوالم نقل نمودم؛ انشاءالله تمام شیعیان سعی نموده این حدیث و آن کتاب طبع خواهند فرمود و حضرت احدیت جلّت عظمته همه را موفق و مؤید فرماید. توضیح این که هفتاد جلد آن در یزد و کتابخانه مرحوم حجة الاسلام آقای آقا میرزا سلیمان قدس سره موجود میباشد. التماس دعا از منتظرین حجة بن الحسن صلوات الله علیه و آبائه الطاهرین دارم!
مرحوم حضرت آیة الله نجفی مرعشی بعد از نقل سند «حدیث کساء» و متن آن به خط مرحوم بافقی میفرماید:
از فاضل جلیل الحجة شیخ [شهید آیة الله] محمد صدوقی یزدی درخواست کردم از نسخهی العوالم سند حدیث و متن آن را بنویسد؛ خداوند توفیق دائمی برایش عطا نماید [و با اولیاء طاهریناش مشهور نماید] خواستهام را برآورده نمود و به من آن چه امید داشتم فرستاد و من با نوشته مرحوم بافقی مقابله کردم حرف به حرف مطابق همدیگر یافتم هیچ فرقی نداشتند.15 (همچنین ایشان از علمای جلیل القدری که حدیث شریف کساء را به نظم در آوردهاند و اشعاری سرودهاند، نام میبرد و از اشعار بعضی را در تعلیقهی خود نقل کرده است.
متن حدیث کساء معروفه
قبل از ذکر متن حدیث لازم میدانم یادآوری نمایم متن حدیث را به آن چه مرحوم فقیه اهل البیت نجفی مرعش اعلی الله مقامه در تعلیقهی احقاق الحق نقل کرده و اضافه نموده:
این متن را فخرالدین طریحی و دیلمی صاحب ارشاد القلوب در کتاب الغرر و الدرر نقل کردهاند و نیز به خط حسین علوی دمشقی حنفی که از خانواده نقباء شام بود، دیدهام و نیز این متن را شیخ محمد جواد رازی در کتاب نور الآفاق از شیخ محمدحسین السیستانی و از سیدحسن بن سید مرتضی یزدی از جلد 2 و جلد 72 العوالم نقل کردهاند.
منبع : پژوهشی پیرامون حدیث شریف کسا
غياث الأولياء في التوسل بحديث الكساء
http://aelaa.net/Fa/viewtopic.php?f=13&t=633
معجم اوسط طبرانی:ج2ص388و389
شواهدالتنزیل:ج2ص39
مسنداحمدحنبل:ج4ص107
تفسیرطبری:ج22ص6
تاریخ ابن عساکر"ترجمه الامام الحسین علیه سلام":ص76-78
تذکره الخواص:ص233
فرائدالسمطین:ج2ص22-23
مناقب ابن مغازلی:ص305
اسدالغابه:ج2ص12
تفسیر ابن کثیر:ج3ص483
مشکل الاثار:ج1ص332
شرح السنه:ج7ص204
السنن الکبری:ج7ص63
تاریخ بغداد:ج9ص126
صحیح ترمذی بشرح ابن عربی:ج13ص200
اسباب النزول:ص203
صحیح مسلم بشرح نووی:ج15ص194
کنزالعمال:ج13ص645
الصواعق المحرقه:ص221
احکام القران:ج5ص230
احقاق الحق:ج2ص554
غررالاخباروآثارمرحوم دیلمی:ص186
المنتخب فخرالدین طریحی:ص186
عوالم العلوم علامه شیعی بحرانی: ج2/11ص973
کتاب قیم فاطمه الزهراسلام الله علیه علامه عالی مقام امینی,تعلیقات:ص 378
تفسیرنیشابوری:ج3
رموزامام عبدالرزاق
خصائص الکبری جلال الدین سیوطی:ج2 ص264
ریاض محب الدین طبری:ص188
الدرالمنثورجلال الدین سیوطی:ج5ص 199
تفسیر کبیر فخررازی:ج6ص783
کشف البیان امام ثعلبی و.....
که تماما به همین مضمون درچاپ های مختلف بیانگر همین واقعه شریف بوده اند.
ولعنته الله علی منکرفضائل الائمه المعصومین صلوات الله علیهم اجمعین
نزدیک 23 سال سن دارم. خانواده م از نظر سخت گیری در مسائل ازدواج بسیار سخت گیرند و تعصبات خاصی دارند که نه با دین و نه با عقل سازگارند. به نیت 40 روز حدیث کساء شروع کردم و به خدا توکل کردم و از ائمه مخصوصا حضرت زهرا (س) خواستم که مشکلم رو حل کنن. امشب سی امین شب بود که میخوندم. فقط ده شب مونده و خیلی اضطراب دارم. دعا کنید حاجت بگیرم...
یا زهرا (سلام الله علیها)
در خصوص حدیث مشهور کسا که در پایان کتاب مفاتیح آمده توجه شود که:
1- معلوم نیست چه کسی گفته این حدیث در کتاب غرر الاخبار و درر الآثار فی مناقب الاطهار دیلمی آمده است. در این کتاب اثری از این حدیث مشهور نیست.
2- در کتاب منتخب طریحی بدون سند است.
3- آنچه به عنوان سند این حدیث مشهورشده است: در دو جایی که این حدیث مشهور در کتاب عوالم العلوم آمده است، در هر دو جا در حاشیه کتاب ذکر شده است به عبارتی بعداً به این کتاب اضافه شده است. از طرفی نقل سند از همین کتاب و از حاشیه عوالم صورت گرفته است. یعنی اصل سند به حاشیه کتاب بر می گردد.
4- شیخ عباس قمی شاگرد میرزای نوری است و به اکثر کتب حدیثی از جمله کتاب غرر دسترسی داشته است و بیراهه نرفته است.
با تشکر
آید کم الله
در اینکه دعا باید باشد شکی نیست
ولی امان از جهل مردم
با ترک گناه و انجام واجبات و عبادت خداوند متعال انسان به درجاتی بالایی از معرفت میرسه