به گزارش «شیعه نیوز»، چند دلیل منطقی برای اینکه غرب باید فشار اقتصادی روی افغانستان را کم کند وجود دارد. عواقب سیاست فعلی غرب در حال حاضر در تعداد فزاینده مهاجرانی که از مرزها فرار می کنند قابل مشاهده است. تنها در ماه اکتبر حدود ۳۰۰۰۰۰ نفر عازم ایران شدند. بسیاری از این پناهجویان منتظر بهار هستند تا گذرگاه های کوهستانی به ترکیه را آب کند تا بتوانند به اروپا سفر کنند.
فارین افرز نوشت: در طول سالها گفتگو در هتلهای پر زرق و برق قطر، دیپلماتهای آمریکایی به طالبان درباره سناریوهای وحشتناک هشدار دادند که اگر شورشیان در مذاکره صلح در افغانستان شکست بخورند پیام واضح خواهد بود: کابل را با اسلحه تصرف نکنید، زیرا اگر چنین کنید، رژیم شما با انزوای اقتصادی مواجه خواهد شد و کشور شما را بی پول خواهد گذاشت. این یک تهدید توخالی نبود. پس از آنکه طالبان هشدارها را نادیده گرفتند و در اوت ۲۰۲۱ به پیروزی رسیدند، دولتهای غربی با توقف کمکهای توسعهای، مسدود کردن داراییهای دولتی، فلج کردن بانکها و اجازه دادن به تحریمها برای محدود کردن بخش خصوصی واکنش نشان دادند. بحران اقتصادی حاصل بیش از نیمی از مردم افغانستان را به سمت گرسنگی سوق داده است.
منطقی است که مقامات غربی در مورد تبعید رژیم طالبان به بیابان اقتصادی احساس توجیه کنند. با این حال، این یک اشتباه است. حتی اگر چنین مجازاتی برای جنایات زیاد طالبان مناسب باشد، انزوای افغانستان نوعی خودباختگی و در تضاد با اهداف غرب است. یک رویکرد واقع بینانه تر، کار با دولت جدید طالبان برای ارائه خدمات اساسی دولتی است، سیاستی که مبتنی بر محاسبات منافع ژئوپلیتیک امروزی است تا اشتباهات گذشته.
ایالات متحده و متحدانش باید محدودیت های خود را کاهش دهند و برای کمک به احیای اقتصاد افغانستان دست به کار شوند. انجام این کار ثبات منطقه ای را تقویت می کند، تجارت مواد مخدر را متوقف می کند و احتمال وقوع یک بحران مهاجرت دیگر را کاهش می دهد. نجات میلیونها افغان از فقر نیز ممکن است اعتبار ایالات متحده را پس از خروج آشفتهاش جبران کند.
آمارها در افغانستان وحشتاک است: ۲۳ میلیون نفر با ناامنی غذایی حاد روبرو هستند و یک میلیون کودک در معرض خطر مرگ ناشی از سوء تغذیه هستند.
علت مشکلات کنونی افغانستان نه خشکسالی های مکرر، نه فقدان مهارتهای طالبان برای اداره یک دولت مدرن و نه شوک اجتناب ناپذیری ناشی از جنگ است؛ اینها عوامل مهمی هستند، اما دلیل اصلی ویرانی، تسلط غرب بر اقتصاد است. سیاستمداران غربی از انتقاداتی که ممکن است ناشی از آسانکردن کار برای طالبان باشد، میترسند، بنابراین دو جهت متناقض در مورد افغانستان ارائه میدهند: ارسال کمک برای جلوگیری از فاجعه، اما اجازه هیچ گونه حمایت مادی برای دولت جدید را نیز نمیدهند. مقامات غربی تلاش می کنند تا بخش بانکی را بازسازی کنند و در عین حال تأکید دارند که بانک مرکزی افغانستان باید از سیستم مالی جهانی جدا و از دارایی های خود محروم بماند.
تحریمها بهویژه اثرات مخربی دارند. ایالات متحده و سایر نهادهای تحریم کننده تصمیم گرفته اند که اجازه دهند تحریم های قبلی علیه طالبان به تحریم های واقعی علیه دولت افغانستان تبدیل شود و بدین وسیله کل جمعیت را مجازات کنند. ایالات متحده و شورای امنیت سازمان ملل استثنائات کوچکی برای اجازه ارسال کمکهای بشردوستانه قائل شدند، اما آنها محدودیتهایی را برای دستههای وسیعی از فعالیتهای اقتصادی حفظ کردهاند. کسبوکارها در مورد اینکه دقیقاً چه چیزی مجاز است در تاریکی رها شدهاند و بانکها و تامینکنندگان بینالمللی را در مورد معاملات مربوط به افغانستان عصبی کردهاند.
عواقب سیاست فعلی غرب در حال حاضر در تعداد فزاینده مهاجرانی که از مرزها فرار می کنند قابل مشاهده است. تنها در ماه اکتبر حدود ۳۰۰۰۰۰ نفر عازم ایران شدند. بسیاری از این پناهجویان منتظر بهار هستند تا گذرگاه های کوهستانی به ترکیه را آب کند تا بتوانند به اروپا سفر کنند. به زودی، بحران اقتصادی فزاینده افغانستان تجارت غیرقانونی مواد مخدر را تغذیه خواهد کرد. کارشناسان پیشبینی میکنند که کشاورزان افغان با فروپاشی اقتصاد، تولید غیرقانونی مواد مخدر را گسترش دهند و علاوه بر محصولات معمول تریاک و حشیش، متامفتامینها را نیز تولید کنند. سود این اقتصاد سایه بیشترین سود را برای طالبان دارد. در مقابل، بار فروپاشی اجتماعی بیشتر بر دوش زنان افغان و دیگر اعضای آسیب پذیر جامعه است.
کمک کنندگان غربی به جای آسیب رساندن به طالبان، نهادهای دولتی را تضعیف می کنند که میلیاردها دلار برای ایجاد آنها در افغانستان هزینه کرده اند. پیشبینی اثرات منطقهای شکست دولت در افغانستان دشوار است، اما میتواند ثبات پاکستان، ایران و کشورهای آسیای مرکزی را تهدید کند، زیرا جنگهای داخلی افغانستان سابقه سرایت به مرزها را دارد.
یک گزینه بهتر، همکاری با دولت تحت کنترل طالبان برای حفظ کارکردهای اساسی آن است: مراقبت های بهداشتی، آموزش، بانک مرکزی، تامین برق و برنامه های اجتماعی. برخی از راه حلهای ارزان و حتی رایگان نیز هستند و می توانند بلافاصله اجرا شوند. برای مثال، ایالات متحده و سازمان ملل میتوانند کاری کنند که تحریمها بر اعضای فهرست شده طالبان اعمال میشود و نه دولت افغانستان،
با این همه مسئولیت اصلی بر عهده آمریکاست. این کشور کمک کننده بزرگ باقی می ماند، دارایی های مسدود شده بانک مرکزی افغانستان را در اختیار دارد، بدترین رژیم تحریم ها را حفظ می کند و بر نهادهای مالی بین المللی که افغانستان را رها کردهاند، تأثیر می گذارد. واشنگتن باید از نفوذ خود در بانک جهانی، صندوق بین المللی پول و بانک توسعه آسیایی استفاده کند تا این موسسات دوباره در افغانستان کار کنند. الگویی برای چنین تعاملی از قبل در بخشهایی از یمن وجود دارد که در دست حوثیها است. در آنجا، با وجود اینکه حوثیها تمام وزارتخانهها را کنترل میکنند، بودجههای توسعه به سمت کارمندان در بخش دولتی سرازیر میشود، با تدابیری برای جلوگیری از دستیابی سران حوثی به پول یا مداخله در برنامههای کمک.
هیچ یک از اینها به سرعت اتفاق نخواهد افتاد. داراییهای بانک مرکزی میتواند سالها در پیچیدگیهای حقوقی و سیاسی درگیر بماند. سیاست ایالات متحده همچنان از پرداخت یک پنی به کارمندان دولت در دولت طالبان منع می کند و حذف این ممنوعیت مستلزم ورود به یک میدان مین سیاسی است.
به جای پرداختن به ریشه های اقتصادی بحران افغانستان، نوشتن چک های بزرگ برای کمک های بشردوستانه ممکن است آسانتر باشد. اما چک ها نباید خالی باشند. فرستادن میلیاردها دلار به قلمرو تحت حکومت یک گروه مسلح خطرات جدی را به همراه دارد و تاریخ نشان می دهد که ستیزه جویان همیشه سعی در سرقت کمک و اخاذی از کارکنان بشردوستانه دارند. باید بر نقش مهمی که سازمان ملل همچنان می تواند در هماهنگی تلاش های غیرنظامی بین المللی ایفا کند، تاکید کرد. این باید شامل یک مقام ارشد سازمان ملل باشد که توسط کمک کنندگان حمایت شده و توسط کارشناسان در محل پشتیبانی می شود، مقامی که هر روز با طالبان صحبت می کند تا اطمینان حاصل کند که کمکها به مردمی که به آن نیاز دارند میرسد و نه به جیب طالبان.
این مذاکرات مستلزم سالها فعالیت است. مقامات سازمان ملل متحد در ماههای اخیر موفقیتهای اولیهای را در برخی مناطق افغانستان به دست آوردند، زیرا آنها مقامات طالبان را متقاعد کردند که مدارس متوسطه دخترانه را بازگشایی کنند، اما گفتگوهای مشابه بیشماری مورد نیاز خواهد بود زیرا دیدگاههای تندرو طالبان با اهداف جهانی برخورد دارد. از برخی جهات، این ممکن است بهترین مجازات برای طالبان باشد: اجازه دادن به آنها برای تحمل وظیفه حقیر اداره یک کشور فقیر، رنج بردن از کارهای پیش پاافتاده کاغذبازی و ملاقات با کمک کنندگان بینالمللی. طالبان شایسته بدتر از این هستند، اما این مهم نیست. پس از نسلها رنج، مردم افغانستان لایق وضعیت بهتری هستند.
انتهای پیام