«شیعه نیوز»: کارشناسان تربیتی زیادی معتقدند محتوای آموزشی مدارس کشور ناکارآمد است چون بحثهای تربیتی دقیق و کاربردی در کتب درسی دانش آموزان وجود ندارد. از طرفی خانواده و تشکیل آن که نیاز ضروری جامعه است و به سالم سازی و امن شدن هرچه بیشتری فضای اجتماعی کشور کمک میکند جای زیادی در کتابهای درسی ندارد. به گونهای که بسیاری از دانش آموزان عافیت و آرامش در آینده را به جای حضور در بستر خانواده و تشکیل خانواده در رویای مهاجرت میبینند و برای همین از سنین پایین برای شرکت در کلاسهای مختلف زبان دست و پا میزنند اما اگر دانشآموزی به هر دلیلی بخواهد زمان مدرسه ازدواج کند باید فورا از مدرسه اخراج یا قرنطینه شود.
همین موضوع بهانهای شد تا پای حرفهای حجت الاسلام تقدیری رئیس سازمان مدارس علوم و معارف اسلامی صدرا بنشینیم تا درباره سیستم آموزشی، تربیت نوجوان و حتی درباره اخراج دانش آموزان متاهل بپرسیم که آیا دانش آموز متاهل آسیبزاست که باید اخراج شود؟ یا اینکه قانون باید بازنگری جدی داشته باشد؟
نباید انسان را فقط برای 70سال دنیا تربیت کرد
درباره بحث تأهل دانشآموزان در بحث مدارس و قوانینی که هست، آن را از چند بعد میشود بررسی کرد. یکی از بعد انسانی و تربیتی. این که نگاه ما نسبت به انسان و تربیت چه هست؟ آیا ما میخواهیم در انقلاب اسلامی، در اسلام عزیز خودمان انسانها را تربیت کنیم؟ آیا قائل هستیم که این انسان را خدا آفریده و او دستوراتی را برای رشدش قرار داده؟ اینطوری نیست که ما بخواهیم فقط انسان را همانطور که خودمان دوست داریم تربیت کنیم!
وقتی شما یک وسیلهای را از بازار میخرید، یک دفترچه یا کاتالوگ همراهش هست که توضیح میدهد این وسیله چطوری باید استفاده شود، چه ویژگیهایی دارد، چطور باید نگهداری شود و برای چه هدفی ساخته شدهاست؟ شما نمیتوانید با یک گوشی موبایل، غذا درست کنید. چون برای این هدف و فعالیت آماده نشدهاست. ویژگیهای گوشی موبایل متفاوت با ویژگیهای یک ظرفی است که روی گاز میگذارند و در آن میشود غذا درست کرد.
انسان هم همینطور است. این وجود انسانی را خداوند آفریده است و به پیوست انسان هم یک افرادی را فرستاده که توضیح بدهند خدا این را برای چه آفریده است؛ که ما به آنها پیامبران، یا ائمه معصومین و یا رهبران دینی میگوییم. و هم اینکه دفترچهای به انسان ضمیمه کرده که این دفترچه آیات الهی است و یا احادیثی که اهل بیت معصوم بر اساس آیات الهی برای ما گفتهاند. در این دفترچه آمدهاند انسانشناسی یعنی ویژگیهای انسان را گفتهاند؛ که ما اول باید بفهمیم انسان چه ویژگیهایی دارد؟ دوم نوجوان است. نوجوانی خودش ویژگیهایی دارد. سوم امروزی است. این امروزی بودن خودش ویژگیهایی دارد و با ۱۰سال گذشته و۱۰سال آینده فرق میکند!
حالا این ویژگیها چیست و چه ظرفیتهایی وجود دارد؟ چکار باید بکنیم؟ آیا باید سلیقهای برخورد کنیم؟ بعضی وقتها آدمها در مسیر تربیت، انسان را برای همین مدرسه و خانه و محله تربیت میکنند. بعضیها انسان را در حد نهایتاً یک اجتماع تربیت میکنند تا بتواند در اجتماع زندگی کند. اینها ضعف ما در مسائل تربیتی است؛ اینکه انسان را به اندازهی همین ۷۰_۸۰سال دنیا تربیت میکنند و بعد از مرگش اصلاً برای کسی مهم نیست! آیا ما برای ۷۰سال دنیا به دنیا آمدهایم و قرار بوده تا ۷۰سال فقط تربیت کنیم؟ بخوریم و بخوابیم و یک رفاهیاتی داشته باشیم و بعد هم بمیریم و زیر خاک برویم؟ آیا ما برای این متولد شدیم؟
این نشان میدهد عزیزانی که در این حوزه ورود میکنند، فهمی از تربیت در مسیر اسلام ندارند! اسلام عزیز به ما گفته که ما انسان را برای بینهایت آفریدیم و نه برای ۷۰سال دنیا و چند صباح اجتماع! و ما میدانیم که وقتی انسان بخواهد جانشین خدا روی زمین شود، باید ویژگیها، استعدادها و ظرفیت وجودیاش را داشته باشد و خب دارد! اما ما تربیت نکردهایم و به آن شکل ندادهایم که این اتفاق رقم بخورد.
نیازهای عاطفی بچههای امروز نسبت به نسل قبل بیشتر شده است
انسان در مسیر تربیت یکسری نیازهای درونی دارد. مثل حبها، بغضها، شهوات و غرایز که این عوامل درونی میتواند او را به اسارت بکشد. اگر او را به اسارت کشید، آن انسان رشد پیدا نمیکند. انسانی که گرفتار غرایز و شهواتش شود، گرفتار حب یا کینه شود و سایر عوامل درونی، باعث گرفتاری برای او میشود. حالا در بعضی از اینها ما باید برای آن غرایز و آن نیازهایی که در وجود انسان هست، پاسخی پیدا کنیم تا حل شود. اگر حل نشود، آن انسان اسیر باقی میماند و در مسیر تعالی رشد پیدا نمیکند. در بعضی از اینها هم باید حریت آن دانشآموز و حریت آن کودک و نوجوان را تقویت کنیم که بتواند خودش را نگه دارند. مثلاً دانشآموزی که نسبت به یک اتفاق ناراحت میشود، تند میشود و میتواند یک چیزی را تخریب کند، میتوانیم حریت را درونش تقویت کنیم تا بتواند خودش را کنترل کند، بتواند زود عصبانی نشود و زود نمود و بازتابی نداشته باشد. نسبت به غرایز اگر بخواهم مثال بزنم، میتوانیم به غرایز نوجوان مثل شهواتی که دارد و در سن بلوغ تشدید میشود و این شهوات ویژگی نوجوانی و سن بلوغ است، اشاره کنیم. ولی این در زمانه ما بیشتر است؛ به دلیل غذاهای پر پروتئین و به دلیل حجم زیاد رسانهها که چشمها سرعت بلوغ انسانها را تسریع میکند و انسان خیلی چیزها را میبیند که این باعث تسریع در بلوغ خواهد شد. این همه رسانهها و فیلمها، شبکههای vod، شبکههای تلویزیونی، شبکههای مختلف، فضای مجازی و… اینها بلوغ بچهها را تسریع میکند و شهوات را درگیر میکند.
حالا شما چکار میتوانید بکنید؟ یک راهش این است که همینطور این را در مسیر تربیت رها کنید. اگر همینطور رها بکنید، آن نیاز وجود دارد، از بین که نمیرود! این نیاز به شکل یک آسیب اجتماعی بروز پیدا میکند، فقط چون بعضی وقتها پاسخی برایش نداریم، سعی میکنیم این بروز و این نمود و این آسیب اجتماعی صدایش در نیاید. چشمهایمان را میبندیم و فکر میکنیم که نباید توجه کنیم که چنین آسیبی وجود دارد. با چشم بستن و سر به زیر برف کردن آن آسیب اجتماعی حذف نمیشود.
حالا فقط غرایز و شهوات نیست، محبتها وعواطف هم یکی از ویژگیهای درونی انسان است که خیلی بیشتر از شهوات مهم است. ما از این غفلت داریم. انسان عاطفی آفریده شده است. دل انسان به محبتها، عشقورزیها و دوست داشتنها گرم است. بچهها در سنین نوجوانی به بعد کمکم از فضای عاطفی خانواده کمی فاصله میگیرند، دوست دارند مستقل باشند و وارد فضای اجتماع شوند. اینها ویژگیهای نوجوانی است. اینها در دوران حاضر تشدید شده است. زیرا پدر و مادر شاغل هستند و سر کار میروند، فضای مجازی ایجاد شده، ارتباطات نزدیک و حضوری کم شده، خانوادهها خیلی دورهم جمع نمیشوند، فضای کرونا آن را تشدید کرده و اینها باعث شده بچههای ما ضعف محبت و عواطف پیدا کنند. این میشود که هم دخترخانمهای ما گرفتار عواطف هستند و هم آقاپسرهای ما به شدت گرفتار عواطف هستند. بعضیها فکر میکنند فقط مشکل دخترخانمهاست؛ خیر! این مشکل آقاپسرها هم هست و آنها هم گرفتار عواطف هستند و اینها نیاز به ارتباط و نیاز به محبت دارند. این یک نیاز است. وقتی که ایجاد نشد تبدیل میشود به یک نمود و آسیب. این نمود و آسیب بروز پیدا میکند، درنتیجه ما نمیآییم آن را تعریف کنیم تا درست به آن شکل بدهیم.
در مسائل تربیتی نباید صورت مساله را حذف کرد
یک نکتهای بگویم؛ اگر پاسخگویی به نیازها در پاسخ درستی قرار نگرفت، غیر از اینکه خودش در مسیر آسیب قرار میگیرد، باعث میشود دانش آموز، کودک یا نوجوان را از درون بپوسد. یعنی در مسیر فساد قرار میگیرد. برای مثال اگر دوستیهایی را ایجاد کنیم، دوستیهای دختر و پسر، اینها دارد آن نیاز را پاسخ میدهد. نه! بحث من الان بحث شرعی بودن نیست، بحث رشد انسان است و اینرا از باب رشد و تربیت انسان میگویم. دوستیهای دختر و پسر بدلیل ویژگیهایی که دارند، مثل ویژگی عدم تعهد، باعث میشود که خیلی راحت دوستها را عوض کنند. این است که ما دوستان زیادی داریم. شما در مدرسه یک دوست ندارید، چندتا دوست دارید. همینطور در اجتماع. خیلی هم پیش میآید با یکدوستی ارتباطمان را پررنگ میکنیم و با دیگری کمرنگ. چون دوستیها اساساً در این مسیر است، و تعددش هم اشکال ندارد. اما عشقورزیها تعدد و مدت زمان ندارد. وقتی ما فضایی که بچه دچار عواطف شده را به جای فضای عشقورزی واحد در فضای دوستی بردیم، یعنی پاسخ درست را ایجاد نکردهایم. حتی اگر روی این دوستی، اسم عشقورزی هم بگذاریم، باز هم عشق نیست. جملهای بود که میگفت: «تو را دوست دارم، مثل کسی که میگفت ۱۰تا از این کاغذهای «من فقط تو را دوست دارم» اگر میشود به من بدهید.» این یعنی اینکه هرچقدر هم اسمش را بگذاریم عشق، واقعیت ندارد و کاذب است، به آن متعهد نیست. در نتیجه خیلی راحت در اختلافی، در مشکلاتی او را رها میکند. این باعث میشود به خاطر این عدم تعهدی که وجود دارد و رها کردن، یواشیواش به عدم تعهد عادت بکند. بعد اگر شما یک تعهدی به نام ازدواج هم برایش ایجاد کنید، چون عادت کرده و اینطور تربیت شده، به آن تعهد هم خیلی پایبند نیست و یواش یواش فاسد میشود.
پس در بعد تربیتی مسئله عرض کنم که نوجوانان ما یکی از نیازهای جدیشان، نیازهای درونی است که ما باید در مسیر درست قرارشان دهیم. اگر ما متعهد هستیم که آموزش و پرورش ما نظام تعلیم و تربیت را دارد و هر دو را با هم پیش میبرد و علاوهبر تعلیم، تربیت هم دارد، باید پاسخی برای تربیت بچهها داشته باشد. نه اینکه صرفاً بگوید من شما را به مدرسه میبرم، همینی که هست! یکسری قوانین هم وضع میکنم، همینی که هست! شما نمیتوانید با یک انسان اینطوری برخورد کنید. اینجا یک پادگان نظامی نیست که شما هرطور دوست دارید برخورد کنید. شما باید این انعطاف را داشته باشید که با توجه به انسانها و با توجه به این تربیتها، باید قانونی در مسیر شرع وضع کنید. این گام دوم میشود. یعنی تربیت ما باید تربیت اسلامی باشد نه تربیت مندرآوردی! من به خاطر اینکه مدیریت خودم را بتوانم راحت کنم، دوتا قانون وضع میکنم! به جای اینکه مسئله را حل کنم صورت مسئله را حذف میکنم.
بُعد دیگری که در تربیت مهم است بعد اجتماعی است. در تهاجم فرهنگی شروع کردند یکسری کلمات را برای ما وضع کردند. بعضی از این کلمات هم بود و تعاریف را عوض کردند. بهترین کار برای اینکه ما بتوانیم آن هجوم خودمان را داشته باشیم این است که تعریف کلمات را عوض کنیم. برای مثال آمدند و شهادتطلبی یا روحیه شهامت و مقاومت در مقابل دشمن را یک دورهای بعنوان خشونتطلبی مطرح کردند. گفتند خشونتطلبی یعنی همین که شما میروید و جلوی دشمن میایستید. چهکارش دارید؟ حالا او آدم بدی است، بروید نصیحتش کنید و عقب بنشینید. حالا دشمن با سلاح هم آمده باشد تا شما را بکشد؛ باز هم میگویند خب بکشد! او نمیفهمد! شما خشونتطلب نباشید! اینجا روحیه مقاومت و ایستادگی در برابر دشمن را برای ما تعریف کردند به عنوان روحیه خشونتطلبی. از طرفی تروریست و کلمات تروریستی و اینها را هم به همین متصل کردند.
نباید بگذاریم معنی کلمات را عوض کنند!
حالا در اینجا هم در دورهای آمدند و کودک، نوجوان و جوان را هم برای ما تعریف کردند. اول سن کودک را جابجا کردند. گفتند همه اینها بچهاند و فهمی ندارند. کودکاند و تصوری ندارند. فهم بچههایمان و کودکی را زیر سؤال بردیم و به نیازهایشان، به دغدغههایشان، به فعالیتهایشان و به ویژگیهایشان توجه نکردیم و چون اینها را کودک تعریف کردیم، یک سری چیزها را از روی دوششان برداشتیم یا قبیح دانستیم. مثلاً اگر آقا پسری که در سن ۱۶سالگی که درک و فهمی دارد، ازدواج میکند؛ به او میگویند: «ازدواج کودک». یا مثلاً دخترخانم ۱۴_۱۵ساله را میگویند کودک است. میگویند ما سن قانونی داریم که اینها هنوز به سن قانونی نرسیدهاند. سن قانونی برای فعالیتهای اجتماعی مثل بانک و رأی دادن و اینهاست! نه سن رشد. انسان از زمان تولد رشد میکند. ما یک سن رشد داریم و یکسری سن که حکومتها قانونی را وضع میکنند.
چرا شما در مسیر رشد که ازدواج پاسخ به یکی از این نیازها در مسیر رشد انسان و جدا شدن از اسارت ها است را به سن قانونی متصل میکنید؟ مگر شما وقتی لباس نیاز دارید یا تشنه هستید یا یک نیاز درونی مثل نیاز به تحصیل دارید، میگویید سن قانونی؟ باید ما آب نخوریم، لباس نپوشیم تا سن قانونی؟ پس ما نباید نیازهای وجودی انسان را متصل به این کنیم. بله باید یک مقدماتی را برایش فراهم کنیم. اگر بچههای ما خیلی تصوری از زندگی ندارند، این تصورات را ایجاد کنیم. وقتی نیازش حاصل شده، ما باید منتظر باشیم. وقتی در کودک نیاز به تشنگی هست، ما باید شیشه آبی که نیاز دارد، چگونگی آب خوردن، آب در حلقش نپرد و… را ایجاد کنیم. اینها لوازمش است. وقتی که نیاز به ازدواج حاصل شد، آموزش چگونه زندگی را اداره کنیم، چگونه مدیریت کنیم، چگونه با همسرش تعامل کند و عشقورزی کند؟ چگونه به تعهداتش پایبند بماند، اینها را باید فراهم کنیم.
ما از اول گفتیم اینها کودک اند و نباید ازدواج کنند، هیچ آموزشی هم ایجاد نکردیم و بعد هم یک کلمه گذاشتیم که اینها ازدواجهای زودتر از موعد و ازدواج کودکی است و در سنین ازدواج آسیب ایجاد کردیم. این کلمات درستی در شرایطی که وجود دارد نیست. چه کسی گفته باید اینجوری باشد؟ این بچهها میتوانند. اینها بچه نیستند. چطور ۳۶هزار دانشآموز (جمعیت خیلی بالایی است) وقتی آمدند و گفتند که ما میخواهیم در دفاع مقدس شرکت کنیم، مقاومت کنیم، جلوی دشمن، جلوی توپ، تانک، تیر و موشک بایستیم؛ امام عزیز امام راحل گفتند اینها مرد هستند و رهبر ما هستند. رهبرمان نوجوان ۱۳ساله است. آن موقع اجازه دادیم ۳۶هزار دانشآموز ما به شهادت رسیدند، اما حالا که میخواهیم با یک دخترخانمی از جنس خودش و با عشق و محبتش در کنار هم خیلی دوستانه قرار بگیرند، میگوییم شما کودکید و نمیتوانید و آنها را تقبیح میکنیم.
نکته بعدی این است که قوانینی که ما در آموزش و پرورش طراحی کردیم، قوانین درستی نیست. یا اگر هم در زمانی درست بوده باید به ویژگیهای روز اینها توجه کنیم.
چه کسی گفته دانشآموز متاهل آسیب میرساند؟
یک کتابی چاپ شده از ویژگیهای آموزش و پرورش در سال ۱۳۲۸ به نام «گزارش مشاوران خارجی از آموزش و پرورش ایران». ۷۰ سال پیش کتاب را نوشتهاند و اگر ویژگیها را ببینید هنوز آن ویژگیها وجود دارد.
مقام معظم رهبری در بحث تحول در آموزش و پرورش در جایی میفرمایند: قبل از انقلاب آموزش و پرورش ما دو مشکل داشت. یکی ضد ملی بود و به ملیت خودمان، به ایران عزیز، توجهی نداشت. دوم ضد دینی بود. بعد از انقلاب هم همین مشکل را هنوز دارد.» یعنی ما طبق فرمایشات ایشان مشکلات را حل نکردیم.
من نسبت به ضد دین بودنش صحبت کردم، اما نسبت به جریان قانونی، اجتماع و ملی هم داریم صحبت میکنیم. آیا آموزش و پرورش ما قوانین درستی را وضع کرده که اینگونه دفاع میکند؟ چرا نباید یک دانشآموزی که متأهل میشود، در مدرسه جایی داشته باشد؟ این فرزند را خانوادهاش توانستهاند رشد بدهند، توانستهاند او را توانمند کنند، این بچه به این میزان فهم رسیده و خانواده توانسته او را متعهد کند و این میآید ازدواج میکند و به تعهداتش پایبند میشود. این میتواند الگوی بسیار خوب و وارستهای برای همکلاسیهایش باشد. بگوید که من مسیری را برای رفع نیازم پیدا کردهام که مسیر رشد و بزرگ شدن من است. من تعهد را پذیرفتهام، من تعالی را پذیرفتهام، من پذیرفتهام که برای هفتاد سال دنیا نباشم. این میتواند الگوی دوستش باشد و اتفاقاً تجربیاتش را با دوستان خود به اشتراک بگذارد.
آن دخترخانمی که با آقاپسری در ارتباط است، بدون تعهد و چیزی و صرفاً دوستدختر و دوستپسر و ارتباطات خارج از سیستم دارند، وقتی که دوستش ازدواج کرده و میبیند دوستش هم دارد عشقورزی میکند اما متعهدانه است و الگو دارد، او هم درس میگیرد. اتفاقاً اثر مثبت دارد. اگر کسی باشد که دوستدختر و دوستپسر ندارد، میگویند این دارد به بقیه آسیب میرساند! چرا باید آسیب برساند؟ میگویند اگر یک دخترخانم بفهمد و بخواهد ازدواج کند چه؟ میگویم یعنی الان دخترها نمیدانند باید ازدواج کنند؟ یعنی کسی نمیداند؟ میگویند خب زودتر میخواهد ازدواج کند! میگویم اگر سنش رسیده که ازدواج کند، خب بکند و اگر مقدماتی لازم است خودش را آماده کند و الگویی پیدا کند. وقتی که دوستش را میبیند که برای نیازش پاسخی را پیدا کرده که پاسخ درستی است، این خانم هم تشویق میشود که اگر خواستگاری آمد و مسیر متعهدانهای بود، ازدواج کند. اتفاقاً اینجا از آن الگوهای درست است.
چطور شما یک دانشآموز که انگلیسی یاد میگیرد و انگلیسی صحبت میکند و به خارج میرود را بیرون نمیکنید و میگویید بچههای دیگر هم زبان یاد میگیرند، بچههای دیگر میبینند چگونه انگلیسی یاد بگیرند و رشد میکنند. درحالیکه این ممکن است پسفردا کشور را ترک کند و نخبههای ما را هم ببرد خارج! یا مثلاً بچهها را از فضای درسی دور کند یا آسیبهای اجتماعی داشته باشد، چطور به آن کسی که زبان بلد است نمیگوییم به مدرسه نیا! میگوییم بیا تا بچههای دیگر هم بروند زبان یاد بگیرند و ارتباط با بینالملل پیدا کنند.
کسی که خانواده تشکیل میدهد باید تشویق شود نه تنبیه!
خب این هم وقتی بچهای ازدواج کرده الگویی برای دانشآموزان میشود. و میتواند رشد داشته باشد. پس اساساً اینکه دانشآموزان را بخاطر تأهل از مدرسه بیرون میکنیم، این کار اشتباهی است. این ضعف است. تازه نه تنها باید در نظام تعلیم و تربیت دینی کمک و تشویقشان کنیم، بلکه باید او را به بقیه هم معرفی کنیم و بگوییم آفرین، او توانسته خودش را رشد بدهد و به اینجا برسد که توانسته در کنار همسر خودش قرار بگیرد. اگر ما دنبال تقویت بنیان خانواده هستیم، باید کسی را که خانواده تشکیل داده و به این بلوغ رسیده که میتواند یک خانواده را مدیریت کند، معرفی کنیم و رشدش بدهیم و از طرفی بگوییم میتواند در کنار این همه سختیهای خانواده، درس بخواند و تحصیل کند. وقتی ما این را الگو کردیم و به بچهها نشان دادیم، آن موقع ما در مسیر تربیت دینیمان و در مسیر تعالی انسانها موفق بودهایم. ما که مدعی هستیم تعلیم و تربیت ما اسلامی است. نه اینکه بگوییم حالا اگر ازدواج کردید، صدایش را هم درنیاورید و به کسی نگویید. و اگر صدایش را درآوردید، اخراج میشوید و بدترین برخوردها با شما خواهد شد. این رفتار با کسی که رشد کرده، درست تشخیص داده، مسیر حقیقت را پیدا کرده، بسیار اشتباه است.
در نکته بعدی یک پاسخ سلبی میخواهم بدهم به عزیزانی که دارند از این قانون دفاع میکنند. من نمیفهمم، الان از چه چیز این قانون دارید دفاع میکنید؟ اینکه یک دانشآموز از راه شرعی و قانونی ازدواج کرده باشد را شما میگویید اثر منفی روی دانشآموزان دیگر میگذارد؟ اینکه یک نفر در خارج از چارچوبها دوستی دختر و پسر بدون هیچ تعهدی، خلاف قانون و شرع، خلاف تربیت و خلاف تمام چیزها باشد و شما میدانید اینها وجود دارد، او را کاری ندارید؟ الان کسی برخورد نمیکند. چقدر آن هم در این جامعه که دوستیهای دختر و پسر دیگر تقریباً به حد اعلای خود رسیده و بخش عمدهای از نوجوانها گرفتار این آسیب اجتماعی شدند.
کاش خانواده آرمان و غزاله دنبال ازدواج فرزندانشان بودند
وقتی شما چنین پاسخی را الگو نمیکنید، از درونش یک آرمان درمیآید که یک غزاله را میکشد؛ آن هم سر تندیهای عاطفی و برخوردهای تند خالی از چارچوب. کسی نپرسید در این اتفاق اخیری که آرمانی بود و میتوانست برای پدر و مادر خودش فرزندی باشد، وجود داشته باشد، چرا اینچنین شد؟ من از پدر دکتر ایشان سؤال میکنم: «شما چرا ازدواج آنها را دنبال نکردید؟ چرا نیامدید چارچوب را برایش تربیت کنید؟ من از پدر دکترش سوال میکنم که این همه از مسئولین و شخصیتهای هنری برای اینکه آرمان را از اعدام نجات دهید کمک گرفتید، این همه افراد و هزینههای مختلف را آیا به کار گرفتید که آرمان را تربیت کنید؟ آرمان را در مسیر رشد و فهم و تربیت درست قرار دهید؟ تربیت دینی تربیت درست است، زیرا خدا انسان را آفریده است. آیا این کارها را کردید که الان همه سرمایهتان را یکجا نباخته باشید؟»
اگر درست مسیر را رفته بودیم، آرمان هیچ وقت در خارج از چارچوب این ارتباط را برقرار نمیکرد. از طرفی هم غزاله. من به مادر بزرگوار ایشان میگویم: «مادر بزرگوار! درست است که شما الان داغدار دخترخانمت هستی که تکدختر هم بوده؛ اما چرا نیامدی شرایط را مهیا کنی تا دخترت که چنین نیازی داشته، در کنار یک آدم متعهد قرار بگیرد؟ و الان میتوانستی او را کنارت داشته باشی، فرزند داشته باشد و با آنها بازی کنید و زندگی خیلی خوشی داشته باشید. الان باید عکسش را بگذارید، داغش جلوی چشمتان است و لباس سیاهش به تنتان است. چرا که نیامدید مسیر متعهدانه را تعریف کنید.
من سوال میکنم که آیا آرمان و غزاله اثر قانون منفی شما نیستند؟ کم بچههای اینچنینی وجود دارد؟ الان ارتباطات وجود ندارد؟ البته بچهها این چیزها را نمیدانند؟ تمام اینها وجود دارد و من متأسفم برای این قوانینی که ما خارج از سیستم تعریف میکنیم.
انتهای پیام