۰

گفتار آیت الله صافی گلپایگانی درباره عظمت پیامبر(ص) و امام صادق(ع)

آیت الله صافی گلپایگانی در گفتاری درباره عظمت پیامبر(ص) و امام صادق(ع) گفتند: درباره شخصیت پیغمبر صلوات الله علیه و آله اگر هر روز بگوییم باز هم تمام نمی شود. حتی بیگانگان و خاورشناسان هم در مقابل عظمت های وجود پیغمبر ناچار به اعتراف شده اند. باید قدر اهل بیت(ع) و این معارف و هدایت هایی که از آن بزرگواران در دست ماست را بدانیم، و به علاوه این معارف را به گوش همه جهانیان برسانیم تا همگان – که تشنه این علوم هستند- از این دریای بی نظیر معرفت و علم بهره مند گردند.
کد خبر: ۲۶۱۸۱۵
۱۲:۰۰ - ۲۹ مهر ۱۴۰۰

به گزارش «شیعه نیوز»، آیت الله صافی گلپایگانی در گفتاری درباره عظمت پیامبر(ص) و امام صادق(ع) گفتند: درباره شخصیت پیغمبر صلوات الله علیه و آله اگر هر روز بگوییم باز هم تمام نمی شود. حتی بیگانگان و خاورشناسان هم در مقابل عظمت های وجود پیغمبر ناچار به اعتراف شده اند. باید قدر اهل بیت(ع) و این معارف و هدایت هایی که از آن بزرگواران در دست ماست را بدانیم، و به علاوه این معارف را به گوش همه جهانیان برسانیم تا همگان – که تشنه این علوم هستند- از این دریای بی نظیر معرفت و علم بهره مند گردند.

 در متن گفتار آیت الله صافی گلپایگانی آمده است:

بسم الله الرحمن الرحیم
در بیان ویژگی ها و وصف پیامبر گرامی اسلام حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صلّی الله علیه و آله و سلم، کتاب ها و آثار زیادی نوشته شده است.

* در کلام نویسندگان و شعرا

مسلمانان از شیعه و سنّی و نیز خاورشناسان، و هم چنین شعراء عجم و عرب در مدح آن حضرت بسیار نوشته و سروده اند، و همه به عجز خود در وصف آن بزرگوار اعتراف کرده اند.

از جمله شعرای عجم که در مدح آن بزرگوار شعر سروده اند، سروش اصفهانی ملقب به شمس الشّعرا است که در دیوان شعر خود دارد:

امروز فسرد آذر برزین * کردند براق مَحْمِدَت را زین
امروز بهشتیان به استبرق * بستند بهشت عدل را آذین
امروز بُوَد فرشتگان را سور * اهریمن، سوگوار و اندوهگین
امروز شکست صفّه کسری * و آمد به جهان یکی درست آیین
امروز به گلْستان دین بشکفت * شمشاد و گل و بنفشه و نسرین
سالار پیامبران ابوالقاسم * آن کرده خطاب، ایزدش: یاسین
چون شعله کشد جحیم آتش را * حبّ وی و آل وی دهد تسکین
بر جنّ و بشر پیمبر مرسل * نسرشته خدای، بوالبشر را طین
خورده است خدا به موی او سوگند * کرده است خدا به روی او تحسین
از چرخ گذشته با چه؟ با جامه * بر عرش نشسته با چه؟ با نعلین
نفرین کردند انبیا بر قوم * چون نوح و چو هود و صاحب یقطین
آزار ز انبیا فزون تر دید * از قوم، و نکرد قوم را نفرین
از فرش به عرش باز آمد * جنبنده هنوز حلقه زلفین
اسرار دو کَون در شب معراج * بی واسطه کرد حق بدو تلقین
طبع من و صد هزار همچون من * از منقبتش مقصّر و مسکین

شعرای عرب هم در مدح حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و مناقب و فضایل آن حضرت بسیار شعر و نثر سروده و نوشته اند، به طور مثال شاعر عرب احمد الشوقی در سروده خود می گوید:
وُلِدَ الهُدى فَالکَائِناتٌ ضِیاء * وَ فَمُ الزَّمانِ تَبَسُّمٌ وَ ثَناء
الرُّوحُ وَالملأ المَلائکُ حَولَه * لِلدِّینِ وَالدُّنیا بِه بُشرَاء
وَالعَرشُ یَزهُو وَالحَظیرهُ تَزدَهی * وَ المُنتَهى وَالسِّدرَه العَصمَاء

تا آنجا که می گوید:
بِکَ بَشَّرَ اللهُ السَّماءَ فَزُیِّنَت * وَ تَضَوَّعَت مِسکاً بِکَ الغَبراءُ
یَــومٌ یَتیهُ عَلَى الزَّمانِ صَبــاحُهُ * وَ مَسَاؤُهُ بِمُحمَّدٍ وَضَّاء(۱)
این ها نمونه ای از اشعار در وصف و مدح حضرت ختمی مرتبت است.

* از منظر قرآن

ولی هر چه که ما بگوییم و دیگران اعتراف کنند قرآن از همه بالاتر است:
«لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ إِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ.»(۲)
اصلاً راجع به شخصیت حضرت رسول صلی الله علیه و آله ما نمی توانیم حرف بزنیم. انسان مبهوت می شود، آن هایی هم که خیلی بالا هستند مبهوت می شوند.

* در کلام امیرالمؤمنین(ع)

باید مثل امیرالمؤمنین علیه الصلاه و السلام، پیغمبر را وصف کند. اگر می خواهید وصف آن حضرت را ببینید، باید آن خطبه شریفه امیرالمؤمنین علیه الصلاه و السلام در نهج البلاغه را ملاحظه کنید که می فرماید:
«إِنَّ اللهَ تَعَالَى بَعَثَ مُحَمَّداً نَذِیراً لِلْعَالَمِینَ وَ أَمِیناً عَلَى‏ التَّنْزِیلِ‏ وَ أَنْتُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ عَلَى شَرِّ دِینٍ وَ فِی شَرِّ دَارٍ مُنِیخُونَ بَیْنَ حِجَارَهٍ خُشْنٍ وَ حَیَّاتٍ صُمٍّ تَشْرَبُونَ الْکَدِرَ وَ تَأْکُلُونَ الْجَشِبَ وَ تَسْفِکُونَ دِمَاءَکُمْ وَ تَقْطَعُونَ أَرْحَامَکُمْ الْأَصْنَامُ فِیکُمْ مَنْصُوبَهٌ وَ الْآثَامُ بِکُمْ مَعْصُوبَه»(۳)

یا در جای دیگری از نهج البلاغه شریف می فرماید: «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ وَ أَعْلَامُ الْهُدَى دَارِسَهٌ وَ مَنَاهِجُ الدِّینِ طَامِسَهٌ فَصَدَعَ بِالْحَقِّ وَ نَصَحَ لِلْخَلْقِ‏ وَ هَدَى إِلَى‏ الرُّشْدِ وَ أَمَرَ بِالْقَصْدِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم‏.»(۴)

و یا این که امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه الصلاه و السلام در خطبه معروف قاصعه(۵) ، معجزه ای از پیامبر نقل می کند که یکی از مورّخان می نویسد: من شک ندارم که این معجزه واقع شده است، چرا که در آن زمانی که مردم معاصر پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله هنوز در قید حیات بودند، امیرالمؤمنین در بین جمعیت همان مردم این خطبه را می خواند، و همه هم می دانستند که این امر واقع شده است.

حضرت در آن خطبه می فرماید: «لَقَدْ کُنْتُ مَعَهُ لَمَّا أَتَاهُ الْمَلَأُ مِنْ قُرَیْشٍ. فَقَالُوا لَهُ: یَا مُحَمَّدُ إِنَّکَ قَدِ ادَّعَیْتَ‏ عَظِیماً لَمْ یَدَّعِهِ آبَاؤُکَ وَ لَا أَحَدٌ مِنْ بَیْتِکَ وَ نَحْنُ نَسْأَلُکَ أَمْراً إِنْ أَنْتَ أَجَبْتَنَا إِلَیْهِ وَ أَرَیْتَنَاهُ عَلِمْنَا أَنَّکَ نَبِیٌّ وَ رَسُولٌ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ عَلِمْنَا أَنَّکَ سَاحِرٌ کَذَّابٌ»

امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند: با پیغمبر اکرم بودم که گروهی از قریش آمدند، و گفتند: یا محمد! تو ادعای بزرگی کرده ای که پدران تو و احدی از اهل تو این ادعا را نکردند. ما از تو معجزه ای می خواهیم که اگر آن را به ما نشان دهی می فهمیم که تو پیامبر هستی، و الا می فهمیم که ساحر و دروغگویی.

«فَقَالَ: وَ مَا تَسْأَلُونَ؟ قَالُوا: تَدْعُو لَنَا هَذِهِ الشَّجَرَهَ حَتَّى تَنْقَلِعَ بِعُرُوقِهَا وَ تَقِفَ بَیْنَ یَدَیْکَ فَقَالَ: إِنَّ اللهَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ. فَإِنْ فَعَلَ اللهُ لَکُمْ ذَلِکَ أَ تُؤْمِنُونَ وَ تَشْهَدُونَ بِالْحَقِّ؟ قَالُوا: نَعَمْ. قَالَ: فَإِنِّی سَأُرِیکُمْ مَا تَطْلُبُونَ وَ إِنِّی لَأَعْلَمُ أَنَّکُمْ لَا تَفِیئُونَ إِلَى خَیْرٍ وَ إِنَّ فِیکُمْ مَنْ یُطْرَحُ فِی الْقَلِیبِ وَ مَنْ یُحَزِّبُ الْأَحْزَابَ. ثُمَّ قَالَ: یَا أَیَّتُهَا الشَّجَرَهُ إِنْ کُنْتِ تُؤْمِنِینَ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ تَعْلَمِینَ أَنِّی رَسُولُ الله فَانْقَلِعِی بِعُرُوقِکِ حَتَّى تَقِفِی بَیْنَ یَدَیَّ بِإِذْنِ اللهِ»
فرمودند: چه می خواهید؟ گفتند: درختی که آنجا هست را بطلب تا نزد تو بیاید. حضرت فرمودند: اگر خداوند این را امر را به شما نشان داد، شما ایمان می آورید؟ گفتند: آری …
حضرت رو به درخت کردند و فرمودند: اگر تو مرا می شناسی بیا.

«فَوَالَّذِی بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَانْقَلَعَتْ‏ بِعُرُوقِهَا وَ جَاءَتْ وَ لَهَا دَوِیٌّ شَدِیدٌ وَ قَصْفٌ کَقَصْفِ أَجْنِحَهِ الطَّیْرِ حَتَّى وَقَفَتْ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللهِ مُرَفْرِفَهً وَ أَلْقَتْ بِغُصْنِهَا الْأَعْلَى عَلَى رَسُولِ اللهِ وَ بِبَعْضِ أَغْصَانِهَا عَلَى مَنْکِبِی وَ کُنْتُ عَنْ یَمِینِهِ. فَلَمَّا نَظَرَ الْقَوْمُ إِلَى ذَلِکَ قَالُوا: عُلُوّاً وَ اسْتِکْبَاراً فَمُرْهَا فَلْیَأْتِکَ نِصْفُهَا وَ یَبْقَى نِصْفُهَا.

فَأَمَرَهَا بِذَلِکَ. فَأَقْبَلَ إِلَیْهِ نِصْفُهَا کَأَعْجَبِ إِقْبَالٍ وَ أَشَدِّهِ دَوِیّاً فَکَادَتْ تَلْتَفُّ بِرَسُولِ اللهِ. فَقَالُوا: کُفْراً وَ عُتُوّاً. فَمُرْ هَذَا النِّصْفَ فَلْیَرْجِعْ إِلَى نِصْفِهِ کَمَا کَانَ. فَأَمَرَهُ فَرَجَعَ»
امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید: درخت به طرف حضرت آمد در حالی که سر و صدای زیادی داشت. در مقابل پیغمبر ایستاد…

قریش متحیر و مبهوت شدند. گفتند که امر کن به جای خودش برگردد و نصف آن نزد شما بیاید.

پیغمبر اکرم صلوات الله علیه و آله امر کردند درخت برگشت و نصف آن جلو آمد.
«فَقُلْتُ: أَنَا لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ إِنِّی أَوَّلُ مُؤْمِنٍ بِکَ یَا رَسُولَ اللهِ وَ أَوَّلُ مَنْ أَقَرَّ بِأَنَّ الشَّجَرَهَ فَعَلَتْ مَا فَعَلَتْ بِأَمْرِ اللهِ تَعَالَى تَصْدِیقاً بِنُبُوَّتِکَ وَ إِجْلَالًا لِکَلِمَتِکَ»

آن وقت امیرالمؤمنین علیه الصلاه و السلام وقتی این معجزه ظاهر شد می فرماید: من اوّل کسی هستم که به تو ایمان آوردم.

* خاورشناسان و شخصیّت پیغمبر

خلاصه این که در اطراف شخصیت پیغمبر صلوات الله علیه و آله اگر هر روز بگوییم باز هم تمام نمی شود. حتی بیگانگان و خاورشناسان هم در مقابل عظمت های وجود پیغمبر ناچار به اعتراف شده اند: توماس کارلایل در کتاب «الأبطال» که ترجمه آن به نام قهرمانان منتشر شده است، از هر صنفی، قهرمان و بطل آن صنف، یعنی کسی که در آن صنف موفق بوده است را نام می برد، مثل البطل فی صوره القائد، البطل فی صوره الشاعر. در جایی می گوید: «البَطَلُ فی صُورَهِ النَّبی» قهرمان پیغمبران. در آنجا نه حضرت موسی را می گوید و نه حضرت عیسی، و نه حضرت ابراهیم را، بلکه می گوید: بطل و قهرمان در نبوت و پیغمبری، محمّد است.

* شخصیّت امام صادق علیه السلام

شخصیت عظیم حضرت صادق علیه الصلاه و السلام هم همین طور است. این مدرسه ای که حضرت امام جعفر صادق علیه السلام برای امّت اسلام افتتاح کردند، اگر نبود می توان گفت دین ناقص می ماند. هر چه از اصول و فروع که لازم بود فرمودند. ابوحنیفه می گوید: «مَا رَأیتُ أفقهَ مِن جَعفَرِ بنِ مُحَمَّد؛ من فقیه تر از جعفر بن محمّد ندیدم.»(۶)

یا ابن عقده متوفاى ۳۳۳ هجرى – که از محدّثانی معتبر و مورد قبول نزد عامه مسلمانان از شیعه و سنّی است- کتابى نوشته به نام «أسماء الرِّجال الّذین رووا عن الصادق علیه السلام» و در آن کتاب نام چهار هزار نفر را نقل کرده که همه از حضرت صادق علیه السلام حدیث نقل کرده اند و اخذ علم نموده اند، که متأسفانه این کتاب مانند کتاب هاى دیگر از بین رفته فقط بزرگانی از آن یاد کرده اند.(۷)

یا این که نجاشى در رجال خود از احمدبن عیساى اشعرى نقل کرده، می گوید: «قَالَ: خَرَجتُ إلَى الکُوفَهِ فِی طَلَبِ الحَدیثِ فَلَقیتُ بِها الحَسنَ بنَ عَلی الوَشّاء فَسَألتُهُ أنَ یَخرُجَ إلی کِتابِ العَلاء بنِ رَزین القلاء وَ أبان بن عُثمان الأحمر فَأخرَجَهُما إلیّ فَقُلتُ لَهُ: أحَبُّ أن تُجیزَهُما لِی. فَقَال لِی: یَا رَحِمَک اللهُ وَ ما عَجَلتُک أذهَب فَاکتُبهُما وَ أسمع مِن بعد. فَقُلتُ: لا آمُنُ الحَدثان‏. فَقَال: لَو عَلِمتُ أنَّ هذا الحَدیثَ یَکُونُ لَه هذَا الطَّلب لاستَکثَرتُ مِنهُ فَإنّی أدرَکتُ فِی هذَا المَسجِد تِسعمِائه شیخٍ کُلٌّ یَقُولُ حَدَّثَنی جَعفَرُ بنُ مُحمَّد؛ من در طلب علم حدیث به کوفه رفتم و در آنجا به خدمت حسن بن على وشا رسیدم، به او گفتم: کتاب علاء بن زرین و ابان بن عثمان احمر را به من بدهید تا از روى آن ها نسخه بردارى کنم؛ او آن دو کتاب را من داد، گفتم: اجازه روایت نیز بدهید. فرمود: خدا تو را رحمت کند، چقدر عجله دارى ببر بنویس؛ سپس بیا براى من بخوان تا بشنوم؛ آن گاه اجازه روایت بدهم. گفتم: بر خودم از پیشامدهاى زمان خاطر جمع نیستم.

حسن بن وشا گفت: عجب! اگر من می دانستم که حدیث اینگونه مشترى و خواهان دارد، بیشتر از این جمع می کردم. من در مسجد کوفه ۹۰۰ شیخ را درک کرده ام که همه می گفتند: حدیث کرد مرا جعفر بن محمد.»(۸)

* مقام والای اهل بیت علیهم السلام

این چه مدرسه ای بوده است؟ این چه علوم و معارفی بوده است که این ها داشته اند؟ مرور زمان نشان داد این که پیغمبر اکرم بارها می فرمود: عترت من، اهل بیت من؛ «أُذَکِّرُکُمُ‏ اللهَ‏ فِی أَهْلِ بَیْتِی»(۹) و یا «لَا تُعَلِّمُوهُمْ‏ فَهُمْ أَعْلَمُ مِنْکُمْ»(۱۰) این ها همین طور نبود که مثلاً چون قوم و خویش او هستند این را بفرماید، بلکه برای همین مقامات و علوم و درجاتی بود که این ها داشتند.

احمد بن عبد العزیز معروف به ابن عیاش از علمای بزرگ ما در قرن چهارم که در سال ۴۰۱ وفات کرده است کتابی دارد به نام «مُقتَضَب الأثَر فِی النَّصِّ عَلی الائمَّه الإثنی عَشَر» من بیش از ۵۰ سال پیش نسخه ای از آن را دیدم که خوب چاپ نشده بود. تصمیم گرفتم مجدد آن چاپ شود و برای این که معلوم شود که این کتاب اثر آن وقت ها است، تمامی مدارک و شواهد را دیدم و از کتاب های دیگر که بعد از آن روایت کرده اند همه را استخراج کردم.

یک مقدمه ای هم بر آن نوشتم که در آن، کلامی از شبراوی رییس اسبق جامعه الأزهر نقل کردم. الشیخ عبدالله الشبراوی کتابی به نام «الإتحاف بحبّ الأشراف» دارد که در موضوع فضایل سادات نوشته است. او در آن کتاب از قول بعض اهل علم نقل می کند که:

«إنَّ آلَ البَیتِ حَازُوا الفَضَائلَ کُلَّها عِلماً وَحِلماً وَ فَصَاحَهً، وَ ذَکاءً وَ بَدیهَهً وَ جُوداً وَ شُجَاعَهً. فَعُلُومُهُم لا تَتَوَقَّفُ عَلى تَکرارِ دَرسٍ، وَلا یَزیدُ یَومَهُم فِیها عَلى مَا کَانَ بِالأمسِ. بَل هِیَ مَواهِب مِن مَولاهِم. مَن أنکَرَها وَ أرادَ سَترَها کَانَ کَمَن أرادَ سَترَ وَجهِ الشَّمسِ. فَمَا سَأَلَهُم فِی العُلومِ مُستَفید وَ وَقفوا وَلا جَرى مَعَهُم فی مِضمَار الفَضلِ قَومٌ إلّا عَجَزُوا وَ تَخَلَّفُوا وَ کَم عَایَنُوا فِی الجِلاد و الجِدالِ أمُوراً، فَتَلَقَّوها بِالصَّبرِ الجَمیلِ، وَمَا استَکَانُوا و ما ضعفوا تقرّ الشقائق إذا هدرت شقائقهم و تصغی الأسماع إذا قال قائلهم و نطق ناطقهم سجایا خصهم بها خالقهم»
می گوید: هر کس فضایل اهل بیت علیهم السلام را منکر شود، مثل کسی است که بخواهد آفتاب را بپوشاند. و هیچ کس از آن ها تا به حال سؤالی نکرده که آن ها در جواب بمانند.

تا این که می گوید: «وَقَد أشرَقَ نُورُ هذِه السِّلسلهِ الهَاشِمیّه، وَالبیضَهُ الطَّاهره النبویه، والعِصَابه العَلَویه، وَهُم إثناعشر اماماً مناقبهم علیه، و صفاتهم سنیه، ونفوسهم شریفه ابیه، و أرومتهم کریمه محمدیه. ثم ذکر اسمائهم الشریفه علیهم الصلوه والسلام»

باید قدر اهل بیت علیهم السلام و این معارف و هدایت هایی که از آن بزرگواران در دست ماست را بدانیم، و به علاوه این معارف را به گوش همه جهانیان برسانیم تا همگان – که تشنه این علوم هستند- از این دریای بی نظیر معرفت و علم بهره مند گردند. ان شاء الله.

پی‌نوشت‌ها:
. این شعر در الشوقیات احمد الشوقی چاپ دار الشروق مصر آمده است.
۲ . آل عمران؛ آیه۱۶۴.
۳ . نهج البلاغه؛ خطبه۲۶.
۴ . همان؛ خطبه۱۹۵.
۵ . همان؛ خطبه۱۹۲.
۶ . طبقات الحفاظ؛ الذهبی، الطبقه الخامسه، ص۱۶۶.
۷ . در رجال العلامه الحلی؛ قسم دوم، باب چهارم، شرح حال احمد بن محمد بن سعید معروف به ابن عقده/رجال الطوسی؛المقدمه به این کتاب اشاره شده است.
۸ . رجال نجاشی؛ شرح حال حسن بن على بن زیاد الوشا.
۹ . بحارالانوار؛ج۲۳،باب۷،حدیث۱۰.
۱۰ . کافی؛ جلد۱، بَابُ مَا نَصَّ اللهُ عَزَّوَجَلَّ وَ رَسُولُهُ عَلَى الْأَئِمَّهِ.

انتهای پیام

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: