به گزارش «شیعه نیوز»، نخستین درس گفتار از مجموعه مطالعات شیعی که از سوی مؤسسه «حکمت و معنویت شرق» برگزار میشود با سخنرانی دکتر نجم حیدر، استاد دانشکده ادیان در برنارد کالج(Barnard College) دانشگاه کلمبیای آمریکا دوشنبه، ۲۱ تیر برگزار شد.
وی مدرک دکتری خود را در سال ۲۰۰۷ از دانشگاه پرینستون گرفت. تحقیقات او در زمینه تاریخ قرون اولیه و معاصر اسلام با تأکید بر تأثیر استعمار و مدرنیته بر گفتمان سیاسی و دینی در جهان اسلام بوده و علاقهمند به تاریخ اسلام، فقه اسلامی و تشیع است. او در سال ۲۰۱۱ کتابی را با عنوان «ریشههای تشیع» (The Origins of the Shi‘a) به همت انتشارات دانشگاه کمبریج منتشر کرد. همچنین در کتاب دیگر خود با عنوان «اسلام شیعی»(Shī‘ī Islam) به سه شاخه زیدیه، شیعه ۱۲ امامی و اسماعیلیه پرداخت.
این پژوهشگر در سخنرانی خود با عنوان «چگونگی پیدایش و گسترش تشیع در جهان اسلام»، با استناد به منابع موثق تاریخی به بررسی نظریههای مختلف درباره زمان و چگونگی پیدایش مذهب تشیع پرداخت و با رد برخی نظریهها، دیدگاه خود را در این باره تشریح کرد. آنچه در پی میآید خلاصهای از این درسگفتار است:
تحقیقات و تحصیلات من در مورد دوران آغازین اسلام بوده است اما در مورد دهههای نخست اسلام منابع بسیار اندکی در اختیار داریم یکی از مشکلات تحقیق در مورد این دوره این است که منابعی هم که موجود هستند با هم متناقض و بحثبرانگیز هستند و در اعتبار آنها جای سؤال وجود دارد و محل تردید است و محققان نمیدانند که با این منابع باید چه بکنند. یکی از مسائل مهم تحقیقات اسلامی این است که محققان باید با این منابع چه برخوردی داشته باشند و چگونه از آنها استفاده کنند.
نظریههای مختلف درباره شکلگیری تشیع
در مورد چگونگی شکلگیری تشیع روایتها و تئوریهای مختلفی وجود دارد که بیشتر آنها متمرکز بر دوران پس از رحلت پیامبر(ص) هستند. پس از درگذشت پیامبر بحث بر سر جانشینی ایشان در گرفت و اینکه چه کسی شایسته جانشینی پیامبر(ص) است. گروهی بودند که میگفتند علی بن ابیطالب(علیه السلام) باید جانشین پیامبر شود و از سوی دیگر گروه دیگری معتقد بودند که ابوبکر شایسته جانشینی پیامبر است. هر گروهی روایتها و داستانهایی را در تأیید عقیده خود بیان میکردند. از این منظر، تشیع بلافاصله پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) به وجود آمده است یعنی پس از پیامبر گروهی از مردم شیعه و گروهی اهل سنت شدند.
دیدگاه دوم میگوید که «عبدالله بن سبأ» که فردی یهودی در مکه بود عامل پیدایش تشیع بود. طرفداران این نظریه معتقدند که تشیع در دوران طلایی اسلام وقفه به وجود آورد. این دیدگاه از نظر علمی توجیه و اعتباری ندارد و حتی وجود تاریخی این شخص هم برای ما ثابت شده نیست.
دیدگاه سومی هم وجود دارد که معتقد است که تشیع از زمان صفویه در ایران شایع شد و در واقع از قرن ۱۵ میلادی شکل گرفت. آنها معتقدند که تا زمان صفوی فرقی بین شیعه و سنی وجود نداشت و چیزی به نام شیعه و سنی وجود نداشت و بعد از این دوره بود که این دو گروه از هم متمایز شدند.
اجازه بدهید از اطلاعاتی که به لحاظ تاریخی ثابت شده و از آنها مطمئن هستیم، صحبت کنیم. در قرن اول پس از رحلت پیامبر(ص)، گروهی از مردم بودند که به حضرت علی(علیه السلام) وفاداری خاصی داشتند.
در این دوره، خلیفه اول ابوبکر و خلیفه دوم عمربن خطاب، یک نظام سیاسی مبتنی بر اصلی به نام «سبقه» را مطرح کردند. سبقه به معنای پیشی گرفتن و پیشگام بودن در اسلام آوردن بود. آنها معتقد بودند که اگر فردی زودتر به پیامبر ایمان آورده باشد شایستگی بیشتری برای رهبری جامعه اسلامی دارد؛ عمر بیشتر از ابوبکر بر این سیستم تأکید داشت.
علاوه بر این، در این دوره در درون قبایل، نظامی وجود داشت که اگر فردی در جایگاه بالاتری در قبیله برخوردار بود اولویت بیشتری برای به دست آوردن مناصب بالا داشت.
در زمان عمر افرادی که زودتر ایمان آورده بودند، در اولویت بودند و به جایگاه افراد در قبایل خود توجهی نمیشد. اما عثمان این روش را برانداخت و برتری را به جایگاه قبیلهای افراد داد. به همین دلیل عدهای از مردم با عثمان دشمن شدند.
منابع شیعی میگویند که عثمان ۱۲ سال حکومت کرد که ۶ سال آن خوب و ۶ سال آن بد بود. عثمان از قبیله بنیامیه بود. او از افراد صاحب نفوذ بنیامیه به شمار میرفت و زودتر از همه افراد این قبیله به اسلام گرویده بود.
عثمان نظام سبقه را که در زمان عمر رایج بود از بین برد و پایگاه طبقاتی و قبیلهای را در اولویت قرار داد. او رهبران قبایل را به قدرت رساند. کسانی که قبلاً جایگاه مهمی در قبال خود نداشتند اما زودتر از دیگران به اسلام گرویده بودند در دوره عمر میتوانستند حاکم یک منطقه شوند اما عثمان این وضع را دگرگون کرد و کسانی را که خیلی دیرتر ایمان آورده بودند به خاطر جایگاه طبقاتی آنها جایگزین افرادی کرد که سابقه زیادی در ایمان آوردن داشتند.
این وضعیت بیش از همه مسلمانان غیرعرب را آزرد که هیچ جایگاه قبیلهای نداشتند. بنابر این کسانی که سابقه بیشتری در اسلام داشتند و کسانی که غیر عرب بودند و به آنها متقین (اهل تقوا) یا قراء (قاریان قرآن) گفته میشود از این وضعیت متضرر شدند.
یک نظریه وجود دارد که کسانی که مخالف وضع موجود بودند، شیعه، و بنیامیه و طرفداران حکومت عثمان، اهل سنت خوانده میشدند اما این درست نیست زیرا در بین مخالفان خلیفه سوم، گروههای مختلفی از جمله خوارج بودند. بنابر این اهل سنت با بنیامیه یکی نیستند و همه مخالفان خلیفه سوم را هم نمیتوان شیعه خواند.
گروهی از این افراد موسوم به اهل تقوا در سال ۳۵ هجری عثمان را به قتل رساندند. سپس علی بن ابی طالب(علیه السلام) جانشین عثمان شد.
مفهوم ولایت؛ اساس پیدایش تشیع
پس از علی(علیه السلام) فرزند او، حسن(علیه السلام) و سپس حسین(علیه السلام) جانشین وی شدند که نقش اساسی در شکلگیری تشیع داشتند. به تدریج مفهوم «ولایت» شکل گرفت؛ ولایت نوعی وفاداری بود مخصوص حضرت علی که گروهی از آن اهل تقوا نسبت به حضرت علی(علیه السلام) داشتند و این مفهوم فقط مخصوص آن حضرت بود.
این افراد از این که حضرت علی(علیه السلام) جانشین پیامبر نشد ناراحت بودند. آنها گروه بسیار کوچکی بودند که از حضرت علی(علیه السلام) حمایت میکردند. حضرت علی(علیه السلام) به جایگاه قبیلهای افراد توجه نمیکرد بلکه طرفدار برتری افراد بر اساس تقوا و زهد بود.
اهل تقوا علی را به عنوان قهرمان خود میدانستند. اما گروهی که «شیعه علی» خوانده میشدند تعداد افراد بسیار اندکی بودند که با حضرت علی(علیه السلام) بیعت کرده بودند و تصور میشود که پس از درگذشت حضرت علی(علیه السلام) این گروه هم از بین رفتند.
شهادت امام حسین(علیه السلام)، عامل گسترش مذهب شیعه
اما مفهوم ولایت، به ویژه در زمان امام حسین(علیه السلام) دوباره تقویت شد و بهویژه پس از شهادت ایشان در کربلا، عشق پیروان خاص حضرت علی(علیه السلام) به امام حسین(علیه السلام) منتقل شد.
اگر از من بپرسید که تشیع در قرن اول چه مفهومی داشت میگویم که وفاداری عده بسیار اندکی به حضرت علی(علیه السلام) در این زمان، شیعه را شکل داد. از قرن دوم مفهوم ولایت گسترش یافت و از حضرت علی(علیه السلام) به فرزندان ایشان تسری داده شد و شکلی رسمی گرفت.
در کتاب «سنن دارمی» که یک نویسنده غیر شیعی بوده، آمده است در قرن اول از طرز نماز خواندن یک فرد میشد وابستگی فکری او را دریافت. بنابر برخی منابع، در قرن دوم طرز پوشش و نماز خواندن افراد معتقد به عقاید مختلف با هم متفاوت بود. حتی وضو گرفتن آنها متفاوت بود.
یک متن متعلق به قرن سوم از یک نویسنده شیعی وجود دارد که برخی مساجد کوفه را خوب و برخی مساجد را بد توصیف میکند و مینویسد که در آنها نماز به طرز متفاوتی از هم خوانده میشد. مثلا در برخی مساجد، نمازگزاران قنوت میخواندند و در برخی نمیخواندند.
در این دوره مردم به دو دسته شیعه و غیر شیعه تقسیم میشدند و مذهبی به نام اهل سنت وجود نداشت. در قرن دوم، شیعیان طرز عبادت متفاوتی داشتند. در این زمان مفهوم زیارت به وجود آمد و زیارت مرقد امام حسین(علیه السلام) بخشی از هویت شیعیان شد.
شکلگیری کلام شیعی و نظریه امامت
به تدریج کلام شیعی شکل گرفت. سؤالاتی درباره شکلگیری جهان، اثبات وجود خداوند، موضوع جبر و اختیار و علم خداوند مطرح شد که متکلمین به آنها پاسخهای مختلفی میدادند.
تا قرن پنجم برخی عقاید معتزله وارد کلام و فقه شیعه شد و نظریه امامت شکل گرفت. مفهوم عدالت خداوند از مفاهیم اصلی معتزله بود. عدالت یعنی هر چه خداوند انجام میدهد از روی عدل است و این مفهوم وارد کلام شیعی شد. از آنجا که امام باید مفسر کلام خداوند باشد و باید کلام خدا را به درستی تفسیر کند اعتقاد به «عصمت» امامان به وجود آمد.
آنها همچنین معتقد شدند که علی(علیه السلام) باید از سوی پیامبر به جانشینی منصوب شده و امامان دیگر از سوی امام قبلی به امامت و رهبری جامعه منصوب شوند.
در پایان باید بگویم من به عنوان یک مورخ، با رویکرد تاریخی به این روند نگاه میکنم. ممکن است کسی که علاقهمند به موضوع کلام باشد با رویکرد کلامی یا فلسفی به پیدایش تشیع توجه کند.
انتهای پیام