به گزارش «شیعه نیوز»، آیت الله صافی گلپایگانی از مراجع عالیقدر شیعیان در نوشتاری به مناسبت میلاد حضرت علی بن موسی الرضا(ع) تاکید کردند: امام عليهالسّلام در یک عبارت، هم توحيد و يکتاشناسي و يکتاپرستي را به مردم درس داد و هم آنها را به آنچه بِدان توحيد، اکمال و اتمام و مبيّن و تفسير تعريف ميشود، يعني ولايت خودش و سائر ائمّه طاهرين عليهمالسّلام هدايت فرمود.
متن نوشتار ایشان به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
بزرگداشت و تجلیل و تعظیم ايام الله و روزهاي ولايت و امامت، بزرگداشت کرامت، عزت و عظمت مقام انسانيت و اوج قرب بشر به درگاه اقدس ربوبيت و الوهيت است.
اين روزهاي بزرگ و با عظمت، براي همگان فرصت ارزنده ای است تا معرفت ديني خود را بيشتر و ارتباط روحي و معنوی خود با اولياي دين عليهمالسّلام را، کاملتر سازند و با تجليل از اين ایام پر برکت، علاقه و ارادت خود را به خاندان وحي و نبوت ابراز نمايند.
عجز همگان از توصیف حضرت
يکي از اين روزهاي الهي و ايام نیکو، روز ولادت مسعود و مبارک عالم آل محمد حضرت امام علی بن موسی الرضا علیهم صلوات الله است.
چه عرض کنم در وصف و مدح آن کسی که بزرگان علم و دانش از فریقین، او را با بالاترین عبارات و الفاظ ستوده اند، و بیان مثل حقیر، الکن و نارسا از وصف حتی قطره ای از اقیانوس بیکران عظمت شخصیت آن حضرت است؛ اما از باب شکرگزاری نسبت به ولایت آن پیشوای علم و معرفت، چند کلمه ای را عرض می کنم:
مرا بس است همين افتخار و عزّت و شأن * كه از ازل ز ولايش به گردنم رسن است
هزار سال سرايد مديحش ار «لطفى» * هنوز حرف نخستين و مطلع سخن است
هجرتی جاودان
یکی از مهمترین وقایع زندگی حضرت علی بن موسی الرضا علیهماالسلام، سفر ایشان از مدينة النبی صلی الله علیه وآله به خراسان بود که پيامدهاى مفيدى به دنبال داشت.
حركت آن حضرت به طور رسمى بود؛ به طورى كه در طى اين مسافت طولانى كه از شهرهاى بزرگ و كوچك و بخش ها ودهستان ها و دهكده هاى بسيار، عبور مى كردند، شور و هيجان عجيبى در كشورهاى اسلامى پديد مى آورد و موجب شد مسلمانانى كه تا آن موقع نمى توانستند احساسات ارادتمندانه خود را به اهل بيت عليهم السّلام اظهار كنند، علايق ناگسستنى و پيوند خود را با دودمان پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم و ذريّه آن حضرت آشكار سازند و در بين همه مردم از خواصّ و عوام، سخن از اهل بيت عليهم السلام و فضايل و مقامات آنان و ظلم هايى كه به آنها شده بود، مطرح گرديد.
مردم و جماعات بسيار، از تشرّف به ديدار امام، غرق وجد و نشاط و سرور شده بودند؛ زيرا شرفيابى به حضورش را براى خود، شرفيابى به حضور جدّش پيامبر اكرم صلّى الله عليه و آله وسلّم مى شمردند.
مردم در معابر، ميادين، مساجد و هر جا كه مسير آن حضرت بود، اجتماع مى كردند و با حضورشان صفحه نوينى را در تاريخ اسلام مى ساختند و روش و نظام عصر نبوّت رسول خدا و خلافت على مرتضى صلوات الله عليهما را احيا مى كردند.
همه به هم مى گفتند: چه خوب شد؛ حق به مركزش بازگشت. مأمون خودش مى خواهد، زمينه انتقال خلافت را به امام فراهم كند.
امام در هر مكانی كه قدم مى گذاشت، ارادت و محبّت مردم آنجا اوج مى گرفت و در كالبد ايمان و اخلاصشان، جان تازه مى دميد. امام را زيارت مى كردند؛ در سيمايش، سيماى رسول خدا را تماشا نموده و گريه مى كردند؛ ناله و ضجّه مى زدند؛ شعر مى خواندند؛ شادى مى كردند و صلوات مى فرستادند.
به راستى، چه حادثه اى مهمتر از اين مى توانست مذهب تشيّع را زنده سازد و مردم را به سوى حقيقت رهبرى كند؟ وچه منظره اى زيباتر و نافذتر و جذّاب تر از جمال دل آرا و چهره ملكوتى امام است؟
ولایتمداری مردم نیشابور
نيشابور يکي از شهرهاي بين راه امام بود. امام عليهالسّلام با آن جلال ملکوتي و ابهت و عظمت معنوي، شهر نيشابور را مزيّن فرمود.
چنانکه نقل مينمايند: در حالي که امام عليهالسّلام در عماری نشسته، و روي زيبای دلآرا و جمال همايون حقّنمايش از مردم پنهان بود؛ آن خلق بيشمار که آرزوي زيارت سيمای دلربای امام را داشتند، از هر طرف هجوم آورده، و شعار و تکبير و صلوات سر ميدادند.
از آن ميان، دو نفر از پيشوايان و حافظان احاديث رسول اکرم صلّیالله عليه و آله و سلّم پيش آمدند، و به امام عليهالسّلام چنين خطاب کرده و درخواست و تقاضا نمودند
أيُّهَا السُّلالَةُ الطَّاهِرَةُ الرَّضِيَّة، أَيُّها الخُلاصَةُ الزَّاكِيةُ النَّبَويَّة بِحَقِّ آبَائِكَ الأطهَرينَ وَأسلَافِكَ الأكرَمينَ إلّا أَرَيتَنا وَجهَكَ المُبَارَكَ الميمُونَ، وَرَوَيتَ لَنَا حَديثاً عَن آبائِكَ عَن جَدِّكَ نَذكُركَ بِهِ.
ما هر چه بينديشيم، سؤالي از اين جامعتر و پرمعنيتر در اين فرصت طلائي که براي خلق نيشابور فراهم شده بود نبود؛ سؤال از حديثي نمودند که در طول ازمنه و اعصار و تا دنيا هست، افتخار نقل آن براي مردم باقي باشد، و زبان به زبان، و قرن به قرن، و قلم به قلم، آن را بگويند و بشنوند، و بنويسند و بخوانند.
به دنبال اين سؤال معرفتجويانه بود که امام عليهالسّلام در مقام پاسخ برآمده و مرکبي را که بر آن سوار بود متوقّف نمود، و پرده از جمال مبارک برداشت، و چشم مسلمانان را به ديدار طلعت مبارک و با ميمنت روشن فرمود، باز هم به عبارت «فَاستَوقَفَ البَغلَةَ وَ رَفَعَ المظَلَّةَ وَ أقَرَّ عُيُونَ المُسلِمينَ بِطَلعَتِهِ المُبَارَکةِ الميمُونَةِ»
خلايق که چشمشان به جمال جهانآراي امام افتاد، همه از خود بيخود شده، همان حالي که براي بانوان مصري به هنگام ديدار جمال حضرت يوسف دست داد خود را فراموش و زبان حالشان «مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلَّا مَلَكٌ كَرِيمٌ» بود.
از اين رو، صداي شوق و وجد و شادي آنها بلند، و فرياد تکبير و تهليلشان فضا را پر کرده، گروهي از شوق گريه ميکردند، گروهي رکاب امام يا مرکب او را ميبوسيدند، گروهي محو تماشاي جمال آقا بودند، و صداي شوق و فرياد شور و نشاط آنها مانع بود که امام عليهالسّلام آنها را به روايت حديث سرافراز فرمايد.
آن گاه آن امام همام و پیشوای دانشمندان و حقیقت جویان، لب به سخن گشود و در آن مشهد عظيم که در نيشابور برپا شد، کلامي فرمود که بليغتر و سخني رساتر و حديثي پر فائدهتر، و جامعتر از آن نبود:
سمعت أبي موسى بن جعفر يقول: سمعت أبي جعفر بن محمد يقول: سمعت أبي محمد بن علي يقول: سمعت أبي علي بن الحسين يقول: سمعت أبي الحسين بن علي يقول: سمعت أبي أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليهم السلام يقول: سمعت رسول الله صلى الله عليه وآله يقول: سمعت جبرئيل عليه السلام يقول: سمعت الله عز وجل يقول: لا إله إلا الله حصني، فمن دخل حصني أمن من عذابي، فلما مرت الراحلة نادانا:
بشروطها وأنا من شروطها.
امام عليهالسّلام در یک عبارت، هم توحيد و يکتاشناسي و يکتاپرستي را به مردم درس داد و هم آنها را به آنچه بِدان توحيد، اکمال و اتمام و مبيّن و تفسير تعريف ميشود، يعني ولايت خودش و سائر ائمّه طاهرين عليهمالسّلام هدايت فرمود.
آری، قبول ولایت اهل بیت علیهم السلام و ولایت امام رضا علیه السلام شرط قبولی توحید و در امان خدا بودن است.
هر چند اين حديث شريف، از لحاظ سند به سلسلةالذّهب معروف شده، ولي اهل معرفت ميدانند که چيزي از مواد گرانبهاي دنيا اگرچه هزاران برابر طلا و جواهرات ارزش داشته باشد با آن برابر نميشود تا بتوان اين سند را به آن تشبيه کرد.
اگر همه دنيا را در يک کفه ترازو بگذارند، و سند اين حديث يا لفظ آن را در کفه ديگر بگذارند، در جنب سنگيني اين حديث، پر کاهي هم محسوب نميشود، و اصلاً تشبيه يعني صورت و حقيقت به مجاز، و معقول به محسوس، اگر هم کسي يا در موردي شود از تنگي قافيه است، و إلّا به گفته مرحوم آية الله والد معظّم اعلی الله مقامه:
لعل و مرجان را چه کس گفته است بهتر از خزف * جـان علوي را چه کـس سنجید با نقش جدار
باید همه ما قدردان نعمت ولایت باشیم و تبلیغ و ترویج معارف اهل بیت و معارف رضوی علیهم السلام را از مهمترین وظایف خویش بدانیم تا تشنگان حقیقت و علم و بینش، از این سرچشمه ناب و زلال سیراب گردند.
انتهای پیام