۰

شیخ محمدحسین زاهد در یک نگاه

مرحوم شیخ محمد حسین زاهد، از علم و سواد بالایی بهره مند نبود، ولی نه بدین جهت که ایام تحصیل را قدر ندانسته باشد، بلکه به این دلیل که از حدود چهل سالگی گام در این راه گذاشته بود.
کد خبر: ۲۴۵۲۳۵
۱۰:۴۱ - ۱۲ آذر ۱۳۹۹

شیعه نیوز: زندگی نامه شیخ محمد حسین زاهد از زبان یکی از شاگردان، این چنین نقل شده است:
وی را به اسم شیخ محمد حسین نفتی، و بعدها زاهد می شناختم. قد متوسطی داشت، با ظاهری ساده و قیافه ای جذاب و کلامی دلنشین. چشمان ضعیفی داشت و به همین خاطر هنگامی که حرکت میکرد ، دست او را می گرفتم.

آنقدر جذبم نموده بود که از پرسیدن نام خانوادگی ایشان غفلت کرده بودم. از ديگر دوستان هم هنگامی که سوال کردم، آن ها هم مانند من بودند، در جواب می گفتند:ما هم تنها ایشان را به نام شیخ محمد حسین زاهد می شناسیم. اطلاع از نشانی محل و سال ولادت ایشان هم دست کمی از نام خانوادگی شان نداشت.

مرحوم شیخ محمد حسین زاهد، از علم و سواد بالایی بهره مند نبود، ولی نه بدین جهت که ایام تحصیل را قدر ندانسته باشد، بلکه به این دلیل که از حدود چهل سالگی گام در این راه گذاشته بود.


آیت الله شیخ محمد حسین زاهد که در جوانی به شغل نفت فروشی در تهران اشتغال داشت گاه به گاه در درس مرحوم آقا سید علی مفسر حاضر می شد یکی از ایام که با چرخ نفت فروشی گذارش به کنار مسجد جامع تهران افتاده بود، دقایقی در پای درس آیت‌الله مفسر نشست، ولی در آن مجلس یک باره انقلاب و جرقه ای الهی در قلب و جانش پیدا گردید و بطور قطع قصد کرد تا از آن به بعد به فراگیری علوم دینی بپردازد و به سلک روحانیت در آید. وی تحصیلات خویش را در تهران و مشهد ادامه داد و از محضر بزرگان بسياري بهره برد.


ابتدا به مدت یکسال و نیم در مشهد و بعد چند سالی در تهران به طلب علم و فضیلت پرداخت. سالهای تحصیل کم بود ولی بسیار پربار، بطوری که مرحوم زاهد در بین مدرسین تهران، یکی از بهترین و دقیق ترین مدرسین ادبیات عرب به حساب می آمد.


مرحوم زاهد در تلاوت کردن دعاها وارده از ائمه معصومین بسیار توانمند بود و صدای گیرایی داشت، و در تمام ماه مبارک رمضان مجالس دعا و احیا برپامیکرد. بسياري از مومنین خودشان را از اطراف و اکناف به مسجد امین الدوله رسانده تا از مجالس ایشان بهره مند گردند.

 

روایت جناب شیخ رجبعلی خیاط از وفات ایشان
یکی از شاگردان نقل می کند:
بعد از وفات شیخ محمد حسین زاهد یکی از مقبره های ابن بابویه که مربوط به ارادتمندان ایشان بود برای دفن آماده شد.
با جمعیت تا کنار مقبره آمدیم در بین جمعیت چشمم به شیخ رجبعلی خیاط افتاد که بالا سر قبر آقا بلند بلند گریه می کرد.
ولی پس از چند دقیقه چیزی دیدم که خيلي تعجب کردم، ديگر شیخ رجبعلی خیاط گریه نمی کرد، بلکه لبخندی بر لب داشت.

روزی از خود ایشان علت را پرسیدم.
جناب شیخ در جواب گفت:
هنگامی که بالا سر مزار شیخ محمدحسین زاهد بودم؛ عالم برزخ به من مکاشفه شد، دیدم شیخ محمد حسین بالا سر قبرش ایستاده و نگران است و می ترسد داخل قبر شود.
ناگهان وجود مقدس و مبارک سیدالشهدا(ع) تشریف فرما شدند و به شیخ محمد حسین اشاره کردند و فرمودند:نترس من با تو هستم.

گریه برای ترس و اضطراب شیخ محمد حسین زاهد بود و لبخند برای تشریف فرمایی امام حسین(ع).

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: