به گزارش «شیعه نیوز»، حضرت نوح (علیه السلام) چهار فرزند داشت که نام آنها سام، حام، یافث و کنعان بود. از میان آنها به جز کنعان، همه فرزندان به نوح ایمان آوردند.
زندگینامه سام بن نوح
نوح (علیه السلام)، نخستین پیامبر از پیامبران اولوالعزم است. حضرت نوح علیه السلام نخستین پیامبری است که در زمان او عذاب نازل شده است.
حضرت نوح (ع) یکی از شخصیت های اصلی ادیان ابراهیمی است که داستان وی در تورات، انجیل و همچنين قرآن بیان شده است. در کتاب پیدایش که یکی از کتاب های اصلی تورات و انجیل است، از او بعنوان فرزند لمک، نهمین نسل از نسب آدم و نخستین کشاورز و پرورش دهنده تاکستان نامبرده است. حضرت نوح حدود ۹۵۰ سال قومش را به یکتا پرستی دعوت کرد ولی چون قومش به او ایمان نیاوردند خداوند آن ها را به وسیله طوفان عذاب کرد.
بر اساس نقل های تورات، زمانی که یَهُوه (خدای یهود) از فساد و تباهی فرزندان آدم به خشم آمد و تصمیم به نابودی آنها با برپا داشتن طوفانی به طول چهل روز و چهل شب نمود، نوح بخاطر پرهیزکار بودنش، مورد عفو او قرار گرفت و خداوند به وی دستور داد تا یک کشتی بزرگ بنا کند و همسرش، فرزندانش( سام، حام و یافث) و همسران آنها و از هر حیوان، یک جفت نر و ماده را با خود ببرد تا از طوفان در امان باشند. کتاب مقدس مسیحیان و یهودیان، نسل انسان های جهان را از سه فرزند او سام، حام و یافث می داند.
فرزندان حضرت نوح (علیه السلام)
حضرت نوح (علیه السلام) چهار فرزند داشت که نام آنها سام، حام، یافث و کنعان بود.
از میان آنها به جز کنعان، همه فرزندان به نوح ایمان آورده و همراه او در کشتی بودند. کنعان بنا بر منابع اسلامی به پدر خود ایمان نیاورده و غرق شد.
به نقل از برخی روایات، نسل حضرت نوح( علیه السلام) از طریق سام ادامه یافته است.
سام دارای چند پسر به نام های عیلام، آشور، ارفکشاد، لود و آرام و چند دختر بود. حضرت ابراهیم که شخصیت مهمی در دین های یهودیت، مسیحیت و دین اسلام است، از نسل ارفکشاد است.نام سامدر قرآن بیان نشده است ولی حدیث های زيادي در خصوص او در دین اسلام وجود دارد.
آیا سام فرزند نوح نبی(ع) پیامبر بود؟
سام فرزند نوح نبی(ع)، نام مادرش «عروه بنت یرالیک بن محول بن اخنوخ»[1] و یا «عمذرة ابنة براکیل بن محویل بن خنوخ بن قین بن آدم» بود.[2] بر اساس برخی گزارشهای تاریخی وی دو همسر داشت؛ به نامهای، «صلیب بنت سامیل بن قدیم»[3] یا «صلیب(صلب)[4] بنت بتاویل(بتویل)[5] بن محویل بن خنوخ بن قین بن آدم»،[6] و «محلث بحوا».[7]
سام(ع) از صلیب چند فرزند به نامهای «ارفخشد»، «اشوذ»، «لاوذ»، «عویلم»[8] و «ارم» داشت.[9]
بر اساس گزارشهای تاریخی در جریان طوفان نوح، تعدادی از فرزندان نوح(ع) که همراه ایشان سوار کشتی شده و نجات یافتند؛ عبارت بودند از یافث،[10] حام[11] و سام(ع)[12] که در میان اینها، سام از همه برتر بود. سام پسر نوح، مراسم دفن، کفن و غسل نوح(ع) را بر عهده گرفت و پیروان نوح نیز به سام ایمان آوردند، در عین حال، برادرانش حام و یافث با او مخالفت کرده و به او ایمان نیاوردند.[13]
از منابع اسلامی اینگونه استفاده میشود که سام علاوه بر جانشینی پدر و بزرگی قوم، پیامبر زمان خود نیز بود.
امام رضا(ع) میفرماید: از امام علی(ع) پرسیدند؛ کدامیک از پیامبران در حالیکه ختنه شده بودند به دنیا آمدند؟ امام علی(ع) فرمود: «خداوند؛ آدم، شیث، ادریس، ... سام بن نوح ... را ختنه شده آفرید».[14]
امام صادق(ع) گفتوگوی مفصلی میان پیامبر اسلام(ص) با گروهی از جنیان را نقل میکند. در قسمتی از این گفتوگو پیامبر خطاب به جنّیان برای اقرار گرفتن از آنها میفرماید: «چه کسی را وصی نوح(ع) یافتید؟»، آنها گفتند: سام بن نوح.[15] پیامبر اسلام(ص) نیز تلویحاً آنرا تأیید فرمود.
از نسل این پیامبر الهی، انبیای بزرگی به وجود آمدند. مهمترین و بزرگترین آنها حضرت ابراهیم(ع) است[16] که بنابر این، تمام اولاد حضرت اسماعیل(ع) از جمله پیامبر اسلام(ص) و همچنین بنی اسرائیل از نسل ایشان خواهند بود.
همچنین انبیایی؛ مانند خضر[17] و هود[18] نیز از نسل سام بودند و قوم عمالقه نیز از نسل ایشان هستند.[19]
با تمام اینها، جزئیات چندانی از زندگی سام بن نوح وجود ندارد. البته متن مشهوری نقل شده است که یکی از مردگانی که حضرت عیسی(ع) زنده کرد، سام بن نوح بود: «گروهى از اصحاب عیسى(ع) از او خواستند تا مردهاى را زنده کند، آنحضرت بر قبر سام بن نوح حاضر شد و از او خواست تا به اذن خداوند زنده شود. چیزى نگذشت که قبر شکافته و سام از آن بیرون آمد، حضرت از او پرسید آیا مایل است در دنیا زندگى کند یا به سراى ابدیت باز گردد، سام پاسخ داد: میخواهم برگردم، هنوز داغى و سوزش مرگ را در پهلویم احساس میکنم».[20]
[1]. منهاج سراج، طبقات ناصرى تاریخ ایران و اسلام، تحقیق، حبیبى، عبد الحى، ج 1، ص 19، تهران، دنیاى کتاب، چاپ اول، 1363ش.
[2]. طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 1، ص 173، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق.
[3]. طبقات ناصرى تاریخ ایران و اسلام، ج 1، ص 19.
[4]. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 13، ص 179، بیروت، دار صادر، 1385ق.
[5]. همان.
[6]. تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج 1، ص 202- 203.
[7]. ابو جعفر محمد بن حبیب بن امیة الهاشمى البغدادی، کتاب المحبر، تحقیق، ایلزة لیختن شتیتر، ص 383، بیروت، دار الآفاق الجدیدة، بىتا.
[8]. همان.
[9]. همان، ج 1، ص 203.
[10]. شیخ صدوق، معانی الاخبار، محقق، غفاری، علی اکبر، ص 49، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1403ق.
[11]. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 3، ص 328، قم، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، 1404ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 62، ص 66، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[12]. ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبیطالب(ع)، ج 2، ص 340، قم، علامه، چاپ اول، 1379ق.
[13]. مسعودی، علی بن حسین، إثبات الوصیة للإمام علی بن أبیطالب، ص 33، قم، انصاریان، چاپ سوم، 1384ش.
[14]. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، محقق، لاجوردی، مهدی، ج 1، ص 242، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1378ق.
[15]. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد(ص)، محقق، کوچه باغی، محسن بن عباسعلی، ج 1، ص 99، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، 1404ق.
[16]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، تهرانی، شیخ آقابزرگ، تحقیق، قصیرعاملی، احمد، ج 7، ص 135، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا؛ بیضاوی، عبدالله بن عمر، انوار التنزیل و اسرار التأویل، تحقیق، مرعشلی، محمد عبد الرحمن، ج 4، ص 14، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1418ق.
[17]. شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 60، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، 1385ش؛ معانی الاخبار، ص 49.
[18]. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص 6، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ سوم، 1390ق.
[19]. شیخ مفید، اختصاص، محقق، غفاری، علی اکبر، محرمی زرندی، محمود، ص 265، قم، المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، چاپ اول، 1413ق.
[20]. عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، محقق، رسولی محلاتی، هاشم، ج 1، ص 174، تهران، المطبعة العلمیة، چاپ اول، 1380ق؛ قطب الدین راوندی، سعید بن هبة الله، قصص الأنبیاء(ع)، محقق، عرفانیان یزدی، غلامرضا، ص 269، مشهد، مرکز پژوهشهای اسلامی، چاپ اول، 1409ق.