شیعه نیوز: محمد فقیری استاد دانشگاه فرهنگیان با اشاره به روشهای نوین برای فهم بهتر مطالب برای محصلان در هرسطحی به تبیین چگونگی ساختار مطالب درسی مختلف پرداخت و اظهار کرد: سبک کتابهای درسی در بسیاری موارد، خبری بوده که سبک خبری، خشک و مکانیکی است و مطالب و مفاهیم پر حجم را روی سر دانش آموز آوار میکند. این سبک را میتوان در روزنامهها به خوبی مشاهده کرد که به آن هرم وارونه میگویند.
او ادامه داد: سبک وارونه دارای مشکلاتی از قبیل کمبود شرح و بسط، کمبود توصیف و تمثیل، حجم زیاد و بسیاری مفاهیم، محتوای فشرده و مطالب متراکم، صفحات پُر و فضای خالی اندک، کمبود مثال و مصداق و سبک خشک و خبری است که خواندن را سخت و غیرجذاب میکند.
این استاد دانشگاه اضافه کرد: بر عکس هرم وارونه، هرم داستانی که به هرم فرایتاگ، به نام داستان نویس آلمانی، معروف است، شکل کوه دارد و مخاطب را از رشته کوههایی زیبا بالا و پایین میبرد؛ به عبارتی دیگر در متن فراز و فرود و جذابیت ایجاد میکند. در هرم فرایتاگ بیشتر بر شیوه ارائه محتوا تأکید میشود تا خود محتوا؛ به عبارتی دیگر، انتقال مفاهیم در این هرم منوط به مثال و مصادیق است و معانی و مفاهیم خشک و فشرده به ذهن مخاطب کوبیده نمیشود، بلکه با شگردها و ترفندهای مختلف مثل تعلیق و انتظار به وی عرضه میشود و مخاطب را با خود واقعیت مواجه میسازد.
فقیری به تشریح ویژگیهای سبک هرم داستانی پرداخت و بیان کرد: ایجاد زمینه و پیش زمینه، ایجاد مواجهه برای مخاطب، برخورداری از سبک تعاملی و گفتوگویی، ایجاد جذابیت و زیبایی، تغییر زبان انتقالی به تعاملی، دادن مثال و مصداق بیشتر، کاهش حجم مفاهیم و معانی، جذاب کردن مطالب و مفاهیم درسی، تسهیل فرآیند یاددهی- یادگیری، ایجاد حادثه محرک در ابتدای تدریس، گره افکنی و گره گشایی (طرح مسأله و حل مسأله) و آغاز جذاب و پایان بندی جالب اشاره کرد.
او بیان کرد: شما با مقایسه دو هرم ممکن است متوجه این مسأله شده باشید که چرا متون درسی جذابیت ندارند و دانش آموزان میل و رغبتی به خواندن و مطالعه ندارند. کتابی که حجمش بیش از حد باشد، جذابیت هنری نداشته باشد و لذت بخش نباشد، سرنوشتی جز این دارد؟ جالب است که این گرایش تغییر سبک کتابهای درسی از ۱۹۸۷ توسط لی شولمن تحت عنوان مدل Pedagogical Content Knowledge PCK مطرح شده است؛ او بر این باور است که عناصر ادبی مانند استعاره، تمثیل، تشبیه و قیاس باید در متون درسی زیاد باشد تا درک و فهم را آسان کند. همچنین وی بر آسان سازی مفاهیم، پیدا کردن بدفهمیها و مشکلات دانش آموزان تأکید میکند و بر این باور است که سبک خبری و مکانیکی بهتر به سوی سبک روایی و داستانی تغییر پیدا کند.
او از این نظریه به عنوان تغییر پارادایم (Paradigm Shift) در نظام آموزشی یاد میکند. یکی از روشهایی که این امر را ممکن میسازد افزایش و گسترش داستان علمی (Science Fiction) در متون درسی و مدارس است.