پرسیدند چه شد که فلانی مرد؟
جواب داده شد: داشت رانندگی می کرد بنده خدا. جاده پیچید او نپیچید!
نیازی که موبایل ایجاد کرد
حدود بیست سال پیش وقتی تازه گوشی موبایل رواج پیدا کرده بود خیلی ها کار با آن را بلد نبودند و اصلا لازم هم نمی دانستند که از آن استفاده کنند. اما کم کم وسیله ی جدید، نیازهای جدیدی را با خودش به همراه آورد به گونه ای که کم کم نیاز به گوشی همراه مثل یک ویروس طی چند سال در تک تک افراد وارد شد تا جایی که نه تنها همراه داشتن یک گوشی برای تک تک اعضاء خانواده یک امر واجب و کاملا ضروری تلقی شد، بلکه هر فرد ممکن است تا چند گوشی را همزمان با خود داشته باشد!
بعد از آن ورژن های گوناگون گوشی همراه به بازار آمدند. گوشی های هوشمندی که چندین امکان متفاوت را همزمان در خود داشتند و نیاز ما را از ساعت مچی، ساعت زنگدار، دفترچه یادداشت، حتی کامپیوتر و کتاب مرتفع می کردند!. ما با هر آپدیت گوشی مجبور بودیم آپدیت شویم چون انقدر سبک زندگی اطرافیان و محیطمان تغییر می کرد که بدون دسترسی به آن امکان، زندگی ما به شدت به مشکل می خورد! و یادگیری این مهارت ها تنها در حد رفع نیاز بود که حتی افرادی که دارای حداقل سواد بودند نیز ملزم و مجبور به بهره گیری از آن بودند.
واقعیت مسأله
همه ی درد و رنجی که ما می کشیم بخاطر زیادتر شدن شکاف بین موقعیت کنونی و موقعیت ایده آل ماست. تمام مشکل به این واقعیت برمی گردد که نمی دانیم چه کار باید کرد و تنها کاری که یاد گرفته ایم شکایت و گله و ناله هست. در حال حاضر فضا و زمان کنونی جامعه ی ما جوری است که بین ما و سطح سواد و مهارت ما و نیازهای دنیای مدرن شکاف ایجاد شده و از آنجایی که ما ابزارهای لازم برای استفاده از امکانات دنیای مدرن را به دست نیاورده ایم و سواد و مهارت کافی برای ارتباط برقرار کردن با مشکلات و مسائل جدید را نداریم پی در پی به مشکل برخورد می کنیم.
حقیقت این است که همان طور که موبایل و کامپیوتر و صدها وسیله ی دیگر در جامعه ی ما پیشرفت کرد و به روز شد و ما مجبور شدیم طبق آن تغییرات خود را به روز کنیم؛ مشکلات و رفتارها و نیازها و احساسات و بیماری ها و غیره هم به روز شد و طبیعتا راه حل های جدید و مخصوص خودش را دارد و ما هم باید راه حل ها و مدل برخورد با آن ها را بیاموزیم. اما از آنجایی که نمود و بروز خیلی شفافی ندارد اصلا فکر نمی کنیم که به میزان تغییری که در همه ی قسمت های زندگیمان ایجاد شده است، در این ابعاد هم باید آموزش ببینیم و تغییر کنیم.
امروزه به قدری جامعه پیشرفت کرده که با روش ها و مهارت های قدیمی نمی شود جواب مشکلات جدید را داد. اگر آموزش نبینیم خسارتش تنها موفق نشدن و عالی نبودن نیست! خسارت آن باختن کل زندگیست. زندگی ما در حال حاضر به طور کلی متحول شده است و چنانچه با این تحول متحول نشویم خطرات زیادی تمامی ابعاد زندگی ما را تهدید می کند. در حال حاضر آموزش و کسب مهارت ها تقریبا جزو ضروری ترین نیازهای زندگی قرن کنونی است.
پس جریان این نیست که ما به کم قانع شویم و نخواهیم آموزش ببینیم مسأله این است که بدون آموزش قطعا ما محکوم به نابودی هستیم آن هم همه جا
امروزه دنیا همه جوره تغییر کرده اگر ما انعطاف نداشته باشیم و تغییر نکنیم به وضعیتی می رسیم که الان رسیده ایم.
شاید بگویید پس پدر و مادر ما چطور زندگی می کردند؟ چرا آنها به مشکلاتی مثل مشکلات ما برخورد نمی کردند؟ باید بگویم: اجداد ما حتی پدرانمون نیاز نداشتن که آنقدر بخوانند و بدانند. آن ها بدون گوگل و تلفن هوشمند و ماهواره هم زندگی های خیلی خوبی داشتن و مسلما اگر یکی از آن ها ادامه تحصیل می داد یا در رشته ای متخصص می شد یا چیزی را فراتر از سایرین یاد می گرفت قاعدتا پیشرفتش بیشتر بود و کلاسش بالاتر. اما امروزه دیگر آن مسائلی که سی یا پنجاه سال پیش کلاس محسوب می شد و باعث تمایز بود، جزو واجبات و بدیهیات زندگی ما شده و متاسفانه ما مقاومت زیادی داریم برای به روز شدن و همین باعث اینهمه مشکلات در سطح جامعه و زندگی های ما شده است.
سپاسگزارم که با ما همراه بودید و این نوشتار را مطالعه کردید.
هاجر یادگاری
منبع : راهیار