به گزارش «شیعه نیوز»، محمدرضاشاه برای اینکه کار اشتباهش را موجه نشان بدهد سال ۱۳۴۹ گفت بحرین دیگر نفتی ندارد؛ اما همین دو سال پیش یک میدان نفتی در بحرین کشف شد که ذخایر آن به اندازه نیمی از ذخایر نفتی ایران است.
۲۳ مرداد سال ۱۳۵۰ بحرین رسماً از ایران جدا شد و اعلام استقلال کرد. حکومت ایران استقلال بحرین را پذیرفت و امیرعباس هویدا نخستوزیر وقت ایران گفت: «بحرین به مثابه یکی از دختران ما بود که این دختر شوهر کرد و رفت و چون عضوی از خانواده ما بوده باید بهمانند بزرگ هر خانواده از او پشتیبانی کنیم و خواهیم کرد!»
شاه هم برای موجه نشان دادن اقدام خود در یک مصاحبه اعلام کرد: «اکثریت ساکنان آن جزیره (بحرین) عرب هستند و به زبان عربی سخن میگویند. به لحاظ اقتصادی مجمعالجزایر بحرین دیگر اهمیت ندارند. زیرا نفت آنجا تمام شده و صید مروارید نیز صرفه اقتصادی ندارد. از نظر اهمیت استراتژیکی و سوقالجیشی با وجود تسلط ایران بر تنگه هرمز، آن جزایر ارزشی ندارند. از جهت امنیتی هم حفظ آن سرزمین پرهزینه و مستلزم استقرار یکی دو لشکر در آنجاست.»
** بزرگترین خسارت
اما این سخنان شاه با واقعیت سازگار نبود و همان زمان بالغ بر سه میلیون و هشتصد هزار تُن نفت از چاههای نفتی بحرین استخراج میشد. اکنون نیز مهمترین منبع درآمدی کشور بحرین، نفت و فرآوردههای آن است. بحرین اولین منطقه در حوزه خلیج فارس است که در آن نفت کشف و تولید شد.
اگرچه در سالهای گذشته استخراج نفت در این کشور به دلیل محدود بودن آن کاهش پیدا کرد، اما همچنان نفت و فرآوردههای آن نخستین منبع درآمدی کشور بحرین است. بحرین روزانه نزدیک به ۵۰ هزار بشکه نفت استخراج میکند که در سال ۲۰۱۰ درآمد نفتی این کشور به رقمی بالاتر از ۵ میلیارد دلار رسید. درآمد نفتی ایران در آن سال ۷۲ میلیارد دلار بود.
اما تا اینکه دو سال پیش بحرین از کشف یک میدان بزرگ نفتی بیسابقه در سواحل غربی این جزیره خبر داد. وزیر نفت بحرین ذخایر میدان جدید کشف شده را بالغ بر ۸۰ میلیارد بشکه نفت و حدود ۲۰ تریلیون متر مکعب گاز تخمین زد و اعلام کرد: بحرین از رده ۶۵ دارندگان ذخایر نفتی به رده نهم جهان صعود خواهد کرد.
اکنون بحرین با همکاری یک شرکت اروپایی در حال فراهمسازی مقدمات برای بهرهبرداری از این میدان جدید نفتی است. بحرین با بهرهبرداری از این میدان از یک کشور حاشیهای تولیدکننده به یک بازیگر اصلی و فعال در بازار نفت تبدیل خواهد شد.
گفته میشود ایران اکنون بیش از ۲۰۰ میلیارد بشکه نفت و بیش از ۳۴ تریلیون متر معکب گاز ذخیره دارد. اگر شاه، بحرین را بذل و بخشش نمیکرد و امروز جزیره بحرین جزئی از سرزمین ایران بود، ایران در بین کشورهای جهان، در بحث ذخایر نفتی با اختلاف بسیار کم در رتبه دوم و در موضوع ذخایر گازی رتبه اول را با اختلاف دارا بود.
پس بزرگترین خسارتی که از جدایی بحرین به اقتصاد ایران وارد شد، این بود که ایران بزرگترین میدان نفتی و گازی خود را به راحتی از دست داد. اگرچه در آن زمان این میدان بزرگ کشف نشده بود، اما به دلیل نفتخیز بودن حوزه خلیجفارس، شاه، درباریان و دولت هویدا باید چنین چیزی را پیشبینی میکردند.
** آلومینیومهایی که از دست رفت
بحرین علاوه بر درآمد نفتی، منابع دیگری مانند آلومینیوم، شیلات، ماهی، صدف و مروارید هم دارد. صید مروارید تجارت سنتی ساکنان این جزیره است که البته این روزها با رونق مرواریدهای ژاپنی، درآمد حاصل از فروش آن کاهش پیدا کرده است؛ اما به هر حال مروارید سرمایه این جزیره است و صنعت آن در خلیجفارس تنها در اختیار بحرینیهاست.
مهمتر از مروارید در این جزیره، آلومینیوم است. شرکت آلومینیوم بحرین، دو سه سال پیش از جدا شدن این جزیره از ایران، تاسیس شد. اولین شرکت آلومینیوم در ایران نیز چند سال بعد و در سال ۵۱ راهاندازی شد.
شرکت آلومینیوم بحرین اکنون یکی از ۱۰ تولیدکننده بزرگ آلومینیوم در جهان است و سهام آن در بازارهای بورس بحرین و لندن معامله میشود. شرکت آلومینیوم بحرین در سال ۲۰۱۳ با فروش بیش از ۹۰۰ هزار تُن آلومینیوم، نزدیک به ۲ میلیارد دلار درآمد کسب کرد. میزان تولید آن نیز در سال گذشته، ۵۰ درصد نسبت به سال ۲۰۱۳ افزایش پیدا کرد.
این در حالی است که میزان تولید آلومینیوم ایران در سال گذشته، کمتر از نصف میزان تولید بحرین بود که با افتتاح چندی پیش فاز نخست آلومینیوم جنوب در لامردِ فارس، قرار است ۳۰۰ هزار تُن به میزان تولید ایران اضافه شود و در صورتی که تمام فازهای آلومینیوم جنوب به بهرهبرداری برسد، تازه میزان تولید ایران تقریباً برابر با میزان تولید آلومینیوم بحرین در سالهای گذشته خواهد شد. (قرار است تولید آلومینیوم ایران به ۱.۳ میلیون تُن برسد.)
ایران برای ساخت شرکت آلومینیوم جنوب قریب به ۲ میلیارد دلار هزینه کرده است. اگر بحرین همچنان جزو ایران بود و شاه، استان چهاردهم کشورمان را به دستور انگلیسیها از این سرزمین جدا نمیکرد، اکنون نیازی به صرف ۲ میلیارد دلار هزینه برای ساخت یک کارخانه مدرن نبود.
** ۷۰ درصد مساحتی که آب رفت!
اگر بحرین از ایران جدا نمیشد، بنا بر حقوق بینالملل دریاها، حدود ۷۰ درصد مساحت خلیج فارس جزو آبهای سرزمینی ایران بود. از این رو برخلاف آن چیزی که شاه میگفت و بحرین را بیارزش قلمداد میکرد و تنها تسلط بر تنگه هرمز را کافی میدانست، تمام منابعی که در آن ۷۰ درصد مساحت وجود دارد، متعلق به ایران بود.
اعم از منابع گازی و هیدروکربنی که در فوق به بخشی از آن اشاره شد، میتوانست هفتاد درصد منابع پروتئینی خلیج فارس در اختیار ایران باشد. البته اکنون حدود ۵۰ درصد مساحت خلیج فارس متعلق به ایران است، اما آن ۲۰ درصد هم میتوانست درآمدها و آوردههای خوبی برای ایران داشته باشد. در زمان جدایی بحرین از ایران نیز یکی از منابع مهم درآمدی آن جزیره، صید ماهی و تجارت آن بود.
بیش از ۱۵۰ نوع ماهی متفاوت در خلیج فارس یافت میشود که بیشتر آنها، ماهیهای تجاری هستند. از دیگر محصولات غذایی باارزش خلیج فارس، میگو است. انواع صدفهای خوراکی نیز در برخی سواحل و همچنین در اطراف بعضی جزایر یافت میشوند که بازار عمده آن کشورهای اروپایی است.
همچنین اگر آن سهم ۷۰ درصدی ایران حفظ میشد و توسط حکومت پهلوی تاراج نمی شد، ایران میتوانست درآمدی را از محل تردد کشتیهای غیرایرانی (اعم از کشورهای حوزه خلیج فارس و غیر حوزه خلیجفارس) کسب کند. طبق حقوق بینالملل دریاها، تمام تردد آبی کشتیهای غیرایرانی یا «میبایست با دادن حق عبور از آبهای ایران عبور میکردند و یا میبایست از آبراهه بین ایران و قطر (جزیره بحرین و قطر) تردد کنند.»
** بازدارندگی اقتصادی جزیره
به هر حال شاه، بحرین را با همه آن چیزهایی که داشت و خود او هم میدانست، داد و رفت. هوشنگ طالع از اعضای حزب پانایرانیست، میگوید: «محمدعلی مسعودی، رئیس روزنامه اطلاعات سفری به شیخنشینها داشت، وقتی برگشت یک رشته مقالههایی در اطلاعات درباره مسائل مختلف نوشت و وقتی رسید به مسأله بحرین، گفت: «بحرین هم نفتش تمام شده و هم مرواریدش تمام شده بنابراین ارزشی ندارد(!)»، در حالی که همه میدانستند در حقیقت سلطه بر خلیجفارس مساوی است با در دست داشتن بحرین و در آن روزگار که هنوز این دستگاههای آبشیرینکن و ... نبود، تنها نقطهای که در خلیج فارس آب شیرین داشت بحرین بود.»
اما اگر در دوران جنگ تحمیلی، جزیره بحرین متعلق به ایران بود، از دو جهت بهتر میشد از منافع اقتصادی و حیاتی ایران در خلیج فارس دفاع کرد. نخست اینکه بحرین، نوک پیکان ایران در برابر کشورهای عربی حامی صدام بود و کشورهای عربی با احتیاط بسیار بیشتری از صدام حمایت میکردند یا اینکه میزان حمایتهای سیاسی و مادی خود را کاهش میدادند و اجازه نمیدادند از خاک آنان اقدامی علیه ایران صورت بگیرد.
دوم اینکه بحرین به دلیل موقعیت جغرافیایی که در خلیج فارس داشت، میتوانست به عنوان نقطه پدافندی برای ایران در برابر حملات جنگندههای عراقی به نفتکشها و کشتیهای تجاری ایران در روزهایی که آن کشتیها شاهرگ حیات اقتصادی ایران بودند، به حساب آید. ضمن اینکه میتوانست مانع جدی در برابر حضور نیروهای آمریکایی در خلیج فارس باشد و آن حوادثی که در جنگ نفتکشها رخ داد و به کشتیهای ایرانی، پایانههای نفتی و حتی هواپیمای مسافربری و مردم غیرنظامی آسیب وارد شد، یا به وجود نیاید یا اینکه به میزان حداقل صورت بگیرد.
بحرین رفت چون رژیم پهلوی، تهرانی تبارهایی بودند با شناسنامه های لندنی. اگرچه میوه لندنی تجزیه بحرین به دست محمدرضا پهلوی چیده شد اما نهال این درخت خبیثه به دست رضا پهلوی غرس شده بود و چه شعار انگلیس نوازی است رضا شاه روحت شادی که سربازان انگلیسی تولید کردند.
خسارت معنوی هم بسیار بیشتر از خسارت مادّی است