به گزارش «شیعه نیوز»، پایگاه خبری المیادین در یادداشتی به قلم «عبدالرحمن ابوسنینه»، روزنامهنگار عرب و با عنوان «آیا یمن خلیج فارس را بدون هژمونی آمریکایی بازسازی خواهد کرد؟» نوشت که پابرهنگان یمنی بزرگترین قدرت در جزیرة العرب خواهند شد.
نویسنده در این یادداشت آورده است: یمن مقاوم، قدرت در حال ظهوری است که با رسیدن به آزادی و استقلال و تسلط بر ثروتها و منابع بیکران خود، حوزه خلیج (فارس) را از لحاظ سیاسی احیاء خواهد کرد.
حماسه یمنیها در برابر ائتلاف مکار بینالمللی که مجری منافع آمریکا، رژیم اسرائیل و خاندان سعودی است، ادامه دارد تا وقتی که دیر یا زود، این به ظاهر پابرهنگان به بزرگترین قدرت در جزیرة العرب از لحاظ نظامی و فکری تبدیل خواهند شد و تودههای عربی و اسلامی را به گونهای غافلگیر خواهند کرد که به تبلیغات مخرب آل سعود علیه انصارالله پی میبرند و انصارالله را صادقترین و مخلصترین در نجات امت ما در برابر نقشههای دشمن صهیونیستی خواهند شناخت.
نویسنده با بیان اینکه پیشبینیهای خود را بر اساس مطالعه تاریخچه زیدیهای یمن بیان کرده است؛ گفت: اینها رهروان راه شهید حسین الحوثی، رهبر انقلاب صعده هستند که بهای دشمنی خود را با شر مطلق اسرائیلی با خون فرزندان و رهبرانشان دادند.
انصارالله؛ الگوی مدیریت و سازماندهی
ابوسنینه در ادامه مینویسد: جنبش انصارالله علیرغم جنگ و محاصره، الگوی قابل توجهی در مدیریت و سازماندهی ارائه کرده است و آنها که مرحله دوم انقلاب یمن را رهبری کردند پس از آنکه در مرکز مرحله اول قرار گرفتند، راهپیمایی قرآنی را به راه انداختند که قبل از «بهار عربی» علیه هژمونی آمریکایی کلید خورد و به دلیل آن شش جنگ سعودی یا مورد حمایت سعودی علیه انصار الله به راه افتاد.
این نیروهای آزاده به فرماندهی «سیدعبدالملک الحوثی» توانستند تهدیدی را که متوجه این منطقه بود به فرصتی در یمن مبدل کنند و توطئه محور آشوبطلبان را به خودشان بازگردانند.
رزمندگان یمنی با فداکاریهای خود در پی استقلال کشورشان برآمدند تا دست آمریکا را قطع کنند.
از سال۲۰۱۱ انصارالله ساختاری را برای ائتلاف ملی میان همه گروههای یمنی بدون هیچ استثنایی پیشنهاد داد تا کشوری آزاد و مستقل به شکل توافقی تشکیل شود و مشکلات اقتصادی و قومی در آن از طریق تفاهم حل شود، انصارالله خواستار وحدت یمنیها شد، اما فشارهای سعودی و غربیها مانع از عملی شدن این قضیه میشد.
وقتی الحوثی و رزمندگانش در صنعاء مجبور شدند که کنترل اوضاع را به دست بگیرند تا پایتخت و شهرهای یمن عرصه جولان انتحاریهای القاعده و داعشیها نشود؛ ارتش و کمیتههای مردمی هیچ تعرضی به غیرنظامیان نداشتند و هیچ جا را از وجود آنها تخلیه نکرده و دست به هیچ اقدام تلافیجویانهای نزدند، بر خلاف کاری که سعودیها و مزدورانش در جبهه مقابل مرتکب شد در همه این رویاروییهایشان اخلاق را سرلوحه کار خود قرار داده و حتی با اسرا هم مهربان بودند.
اما پایان این جنگ چیست؟
نویسنده تصریح میکند: هنوز ائتلاف متجاوز بهرغم شکست واقعی در یمن از توقف جنگ خودداری میکند و حاضر است خسارت بیشتری متحمل شود تا جبهه مقاومت با پیروزی کامل به اقتدار بیشتری دست نیابد و حضورش در سواحل دریای سرخ، بابالمندب و دو خلیج و ورودیهای دریاها تقویت نشود.
جبهه متجاوزان در حقیقت این جنگ را به راه انداختند تا یمن مستقل و متحدانشان در جبهه مقاومت به این موقعیت راهبردی دست نیابند. بیتردید، خروجشان از یمن و توقف جنگ وحشیانه آنها پیامدهایی مستقیم بر نفوذ آمریکا در منطقه ما دارد، با وجود اینکه توقف جنگ به نفع رژیم سعودی است که مملو از مشکلات و تنشهاست؛ بنابراین این سؤال پیش میآید که این ائتلاف متجاوز تا چه وقت به حملات دیوانهوار و پاکسازی قومی در یمن ادامه میدهد.
تکرار چهرهای تاریخی
ابوسنینه مینویسد: وقتی جنگ تحمیلی صدام حسین علیه ایران اسلامی در گرفت، هشت سال به طول انجامید و وقتی که مردم ایران مقاومت کردند و امیدهای او را بر باد دادند؛ ایران به عنوان یک قدرت بلامنازع در منطقه ریشه دواند. از ارتشی آموزش دیده و تشکیلات نظامی با تجربهای برخوردار شد و خط مشی ایرانیها موجب پایان اشغالگری اسرائیل در لبنان و غزه هم شد. ایرانیها از آزادگان یمن هم در برابر متجاوزان پشتیبانی کردند و سوریه را هم از چنگ تروریستهای تکفیری دست پرورده آل سعود و مراکز وهابی آن آزاد کردند و اینجا در یمن هم نظیر اتفاقی که برای ایران رخ داد، از شش سال پیش جنگ تحمیلی علیه آن جریان دارد.
با ادامه مقاومت راهبردی یمنیها و بردباری آنها تحت فرماندهی انصار الله و استفاده آنها از دیدگاه متحدان مقاومت و تجربیاتشان، ائتلاف قاتلان مجبور به توقف جنگ و دستیابی به راه حلی با حداقل مقبولیت از جانشان خواهند شد وگرنه باید مثل صهیونیستها که در سال ۲۰۰۰ جنوب لبنان را ترک کردند با شکست از یمن فرار کنند؛ بدون اینکه به هیچ دستاورد قابل ذکری دست یافته باشند.
جنگی با انگیزه دینی اما کدام دین؟
نویسنده یادآور میشود: از روزهای نخستی که تجاوز نظامی ائتلاف سعودی علیه یمن از قلب واشنگتن اعلام شد، رژیم آل سعود و مفتیهای آن مدعی بودند که این جنگ با انگیزه دینی و برای دفاع از دین به راه افتاده است؛ اما کسی که سابقه رژیم آل سعود را مطالعه کند، به این نتیجه میرسد که دینی که آن را در خدمت به منافع خود بهکار میگیرند، نسخه سلفی از وهابیت تکفیری و صهیونیست تلمودی به تمام معنای کلمه و نقشهای است که سالها آماده کردنش طول کشیده بود، یعنی جنگی جغرافیایی، تاریخی و فکری علیه کشور متمدن و مستقل یمن راه انداختند و البته این جنگ علیه محوری بود که در برابر چپاولگری آمریکا و استعمار و رفتارهای غیرانسانی آن ایستاد.
از مهمترین چهرههای جنگ، تحریم و گرسنه نگاه داشتن یک ملت و نه یک گروه یا حزب در یمن است و آنهایی هم که علیه استقلالطلبان تحت رهبری الحوثی میجنگند، شبه نظامیانی هستند که وابسته به دو گروه تحت خدمت دشمن هستند، یکی گروهی که وابسته به نظام قبیلهای امارات بوده و گروه دیگر در خدمت صهیونیستهاست، زیرا خواستههای ناعادلانه محمد بن سلمان را برآورده میکند.