۶
میر سید محمد یثربی

مکتب قم هیچگاه نتوانست همسنگ مکتب نجف باشد

کد خبر: ۲۳۵۱۳
۰۳:۴۱ - ۰۹ مرداد ۱۳۹۰
 در امد :
   
مکتب های حوزوی مرزبندی شان کاملا روشن و تفکیک شده نیست؛ چه آن روزی که متولد شدند و چه آن روزی که سیطره یافتند و بر کرسی نشستند. از آن رو، در گفت و گو با آیت الله سید میر محمد یثربی به دنبال بازخوانی آغاز حیات مکاتب حوزوی شیعی بر آمدیم تا ریشه های مکتب آیت الله العظمی خوئی را بیابیم؛ البته حوزویان براساس مکان تحصیل و نظام درسی استاد، هر کدام به گونه ای تحلیل می کنند. یثربی که اکنون خود مدرس درس خارج است، بیشتر شاگرد سه استاد، آیات عظام حسین وحید خراسانی، مرحوم سید محمد روحانی و مرحوم شیخ مرتضی حائری محسوب می شود؛ اساتیدی که هر کدام در مکتبی پرورش یافته اند. آقای وحید خراسانی شاگرد مدرسه آیت الله خوئی و آیت الله سید عبدالهادی شیرازی، آقای روحانی تحصیل کرده مدرسه آیت الله خوئی و آقا شیخ محمد حسین اصفهانی (کمپانی) و آقای حائری برآمده از مکتب قم که پدرش، مرحوم حاج شیخ مرتضی حائری یزدی تجدید کرد و در پای درس او پرورش یافت. اینگونه است که یک طرفه به قاضی نرفتیم؛ اگر چه به مکتب آقای خوئی می نگریم اما گوشه چشمی هم به قمی ها داریم و از پیشینه هر دو مکتب هم سخن می گوییم.

زمان شکل گیری مکاتب حوزوی تشیع از چه دوره ای است و تطور آن چگونه بود؟

مکاتب اصولی ابتدا توسط شیعیان شکل گرفت؛ چرا که آنان زودتر از اهل سنت به آن نیازمند شدند. منابع و مستندات اهل تسنن فقط محدود به 23 سال حیات پیامبری رسول الله(ص) است اما  شیعه در دوره حیات معصومین(ع) دیگر نیز دارای این منابع بوده است و تا پایان غیبت صغری این امتداد وجود داشته است. در همین دوران ائمه(ع) نیز شیعیان به دلیل عدم دسترسی به این بزرگواران، به سراغ مبانی ای رفتند که بتوانند حجت را استخراج کنند و مستندات احکام را پیدا کنند. از این رو، کتاب های اصولی ساده و مختصری در همین دوران تالیف شد که در طول زمان وسعت پیدا کرد؛ تالیفاتی در حوزه علم اصول توسط افرادی همچون یونس بن عبدالرحمن، پیش از افرادی همچون شافعی. تا اینکه در عصر غیبت کبری، وسعت و توسعه علم اصول توسط علمای شیعه اوج پیدا می کند که بتوانند با توجه به عدم دسترسی به امام معصوم، احکام را استخراج کنند. از این رو، به تدوین مبانی و قوانینی پرداختند که بتوانند حجت را تلقی کنند. در مدرسه شیخ مفید شاگردان بزرگی همچون شیخ طوسی و سید مرتضی پرورش داده شدند که علم اصول را تقویت کردند. پس از دوره شیخ طوسی به دلیل عظمت علمی ایشان، مدتی فقهای بعدی تصرفی جدی در نحوه تلقی حجت به عمل نیاوردند تا زمان ابن ادریس. پس از او، مرحوم محقق اول (صاحب شرایع) و مرحوم علامه حلی آمدند و علم اصول از رشد قابل توجهی برخوردار شد. در این میان، مکتب اخباری ها هم رشد کرد که بر اساس جمود بر منابع و نصوص بود. اما در قرن دوازدهم هجری، با ظهور مرحوم وحید بهبهانی (علامه مجدد) باب مبارزه با اخباری ها گشوده شد و اصول بر قله حوزه های علمیه تشیع نشست و تحولی بزرگ یافت. بر سر سفره مرحوم وحید بهبهانی، بزرگانی همچون مرحوم شیخ جعفر نجفی (کاشف الغطاء)، ملا محمد مهدی نراقی، میرزای قمی (صاحب قوانین)، آقا سیدعلی طباطبایی (صاحب ریاض) تربیت شدند که ریشه علم اصول معاصر ما نشات گرفته از آنان است. مرحوم شیخ انصاری که بنیانگذار علم اصول معاصر است؛ غیرمستقیم از این سفره بهره برده است. مرحوم شیخ هم اصول و فقه صناعی را در نجف رشد داد که بعد از ایشان توسط بزرگانی همچون مرحوم آخوند خراسانی (صاحب کفایه) و شاگردان ایشان ادامه پیدا کرد؛ با همان اسلوب و روش.

 اما مکتب میرزا سیدمحمدحسن شیرازی در سامرا در مکتب شیخ قرار نمی گیرد؟

فرق مرحوم میرزای شیرازی با مرحوم آخوند خراسانی این است که میرزا زمانی به پای درس مرحوم شیخ انصاری راه می یابد که شخصیت علمی اش شکل گرفته است. او از شیراز برای زیارت به نجف آمده بود که پای درس شیخ انصاری با حرف های جدیدی روبرو می شود و می ماند. از این رو، تمام ورود و خروجش در مباحث فقهی برآمده از مکتب شیخ انصاری نبود. بنابراین شاگردان مرحوم میرزا همچون مرحوم شیخ عبدالکریم حائری یزدی یک اسلوبی داشتند و شاگردان مرحوم آخوند خراسانی اسلوب دیگری.

پس بعد از آخوند خراسانی، مکتب شیخ انصاری توسط میرزای نائینی ادامه پیدا می کند؟

البته مرحوم میرزای نائینی تلفیقی از مکتب میرزای شیرازی و آخوند خراسانی را رشد می دهد. بیشتر آقا ضیاءعراقی و شیخ محمدحسین اصفهانی (کمپانی) متاثر از مرحوم آخوند بودند.

مرحوم آیت الله خوئی شاگرد هر سه نفر (میرزای نائینی، آقاضیاءعراقی و شیخ محمدحسین اصفهانی) بود. آیا می توان گفت مرحوم خوئی بیشتر اسلوب میرزای نائینی را نمایندگی می کرد و متاثر از ایشان بود؟

آقای خوئی را بیشتر متاثر از شیخ محمدحسین اصفهانی می دانم.

اما برخی ادعای شما را نفی می کنند؛ بر این اساس که فقه شیخ محمدحسین اصفهانی آمیخته با فلسفه است و فقه آقای خوئی فقه خالص است. پاسخ شما چیست؟

البته از مرحوم آقا شیخ محمدحسین اصفهانی کتاب فقهی جز حاشیه ای بر مکاسب باقی نمانده است و از میرزای نائینی کتاب های متعددی هست. از این رو شاید دیگران بر این اساس نظر داده اند. همچنین فلسفه را در فقه نمی توان دید، بلکه گاهی در مبانی رخ نمایی می کند. نظرم این است که این سه بزرگوار شاگردی را تربیت می کنند که نماد مکتب فقه صناعی ذکر شده است. (فقه صناعی؛ فقهی است که کمتر تلقی موضوعات از عرف صورت می گیرد.) البته دیگران همچون مرحوم آقای حکیم هم در این مسیر بودند.

مگر مکتب قم برابر نجف چه شمایلی پیدا می کند؟

مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی که حوزه قم را تاسیس می کنند، اگرچه درس مرحوم آخوند خراسانی را دیده بود، اما بیشتر متاثر از مکتب سامرا و اسلوب مرحوم میرزای شیرازی است. دوره اصول مرحوم حاج شیخ عبدالکریم اگرچه با نظر به کفایه نوشته شده است اما تفاوت دارد و بیشتر در اصول گرایشش به عرفیات است. بعد از مرحوم حاج شیخ، همچنان این هیمنه در حوزه قم وجود داشت. آیت الله بروجردی نیز وقتی برای تحصیل به نجف می رود که شخصیت علمی اش شکل گرفته است. بعد از نجف هم در بروجرد روی اسلوب خود کار می کند که به نظرم بیشتر متاثر از مکتب قدما و مرحوم وحید بهبهانی است؛ هم در رجال و هم در نحوه تلقی احکام. البته علمای آن دوره همچون آقایان شریعتمداری و گلپایگانی هم تاثیر از آقای بروجردی نمی گیرند و همچنان متاثر مرحوم حاج شیخ عبدالکریم بودند و انتقال دهنده مکتب ایشان.

پس بر اساس نظرات شما، در مکاتب حوزوی ما با دوشاخه اصلی مرحوم وحیدبهبهانی و مرحوم شیخ انصاری روبرو هستیم. مکتب وحید بهبهانی به سامرا (در مدرسه میرزای شیرازی) می رود و سپس به قم می آید. مکتب شیخ انصاری در نجف می ماند و توسط مرحوم آخوند و شاگردانش و مرحوم آیت الله خوئی ادامه داده می شود.

البته مرحوم شیخ انصاری هم از مرحوم وحید بهبهانی تاثیر گرفته بود اما با توجه به مکتب تاسیسی اش مکتب جدیدی متولد کرد. شیخ انصاری مقابل وحید بهبهانی نبود، بلکه نحوه برخورد با مسائل تفاوت کرد. در فضای تقسیم بندی مکاتب حوزوی همه چیز منفک از هم نیست؛ به گونه ای که حتی وقتی از میرزای شیرازی می پرسند، چرا تالیفی ندارید؟ می گوید: «وقتی به کتاب های استادم؛ شیخ انصاری رجوع کردم، دیدم حرف جدیدی ندارم.» حتی معروف است که می گویند میرزای شیرازی نوشته هایش را به رودخانه می ریخته است.

تفاوت مکتب شیخ انصاری و وحید بهبهانی در چه می دانید؟

در مکتب مرحوم شیخ، در استنباط فقهی، اول بر اساس اقتضائات اصل و قواعد عقلی عمل می شود اما متاثران مکتب وحید بهبهانی (همچون میرزای شیرازی و حاج شیخ عبدالکریم حائری) اول به سراغ نصوص و متون می روند.

آیت الله خوئی همچون قدمای خود کاملا در مسیر مکتب شیخ انصاری حرکت کرد یا تحولی را بنا کرد؟

ایشان همین روال را ادامه داد اما شدیدتر. پس آقای خوئی مکتب جدیدی تاسیس نکرد بلکه تغییراتی در روش گذشته ایجاد کرد. البته قدرت علمی ایشان هم از برخی اساتید و متقدمینش بیشتر بود. حتی در زمان آقای حکیم مرجعیت دینی با ایشان بود اما مرجعیت علمی با آقای خوئی بود. اغلب فقها بر این مبنا که فتوای مشهور جابر ضعف سند است، معتقدند. مرحوم شیخ هم برابر این نظر تسلیم است ولی مرحوم آقای خوئی به هیچ وجه این قانون را نمی پذیرد.همچنین روایات صحیحی است که فقهای ما به آن فتوا نداده اند. آقای خوئی بر اساس صحیح بودن روایت بر آن فتوا می دهد؛ مثلا روایات صحیحی داریم مبنی بر کافی بودن غسل مستحبی بر وضو اما هیچکدام از فقهای ما آن را تایید نکردند؛ جز آقای خوئی و برخی از شاگردانش؛ آقای میرزا جواد تبریزی بر همین عقیده بودند اما آقای وحید خراسانی به آن معتقد نیست. چراکه ایشان متاثر از آقای سیدعبدالهادی شیرازی است که تحت مکتب سامرای میرزای شیرازی قرار داشتند. بنابراین تمامی شاگردان آیت الله خوئی متعبد مکتب ایشان نیستند.

پس از دهه 50، با آمدن شاگردان آقای خوئی به قم،آیا می توان رشد و تطور این مکتب را در حوزه علمیه قم دید؟

حتی پیش از آن نیز مکتب نجف در قم دیده می شود؛ در تقریرات اصول مرحوم امام خمینی نظرات میرزای نائینی، آقا ضیاء عراقی، شیخ محمدحسین اصفهانی و... مطرح شده است. حتی مرحوم آقا سید محمد داماد، از شاگردان مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی و داماد ایشان در اصول نظرات نجفی ها را طرح می کرده است. میراث نجف قبل از دهه 50 به قم آمده بود اما پس از آن، مکتب آقای خوئی به طور خاص در قم حضور می یابد؛ البته هر کدام از شاگردان به نحوی این تاثیرات را نشان دادند؛ از مرحوم آقا سید محمد روحانی تا آقایان مرحوم میرزا کاظم تبریزی، مرحوم کوکبی، مرحوم میرزا جواد تبریزی و آقای وحید خراسانی.

 بعد از هجرت شاگردان آقای خوئی از نجف به قم، بعد از اخراج ایرانیان از عراق، آیا مکتب آقای خوئی توسط شاگردان دچار تحول یا تغییر شد؟

به هر حال برخی از شاگردان همچون مرحوم آقای سیدمحمد روحانی از قوت علمی برخوردار بودند و خود ایشان نقل می کرد که به همراه آقای خوئی سه سال به درس شیخ محمد حسین اصفهانی می رفتند. آقای روحانی در برخی مسائل علم اصول نظر آقای خوئی را نقد و رد می کرد. روش و شیوه همان بود، اما برخی از مبانی اصولی آقای خوئی را قبول نداشتند.

شاگردان آقای خوئی در قم چه تاثیری گذاشتند؟

همه شاگردان آقای خوئی جزو مروجان نظرات ایشان نبودند؛ میراث ایشان را انتقال دادند اما گاهی ناقد هم بودند. البته به هر حال، شیوه استدلال، قوت فکری و انسجام و انضباط فکری ایشان در حوزه علمیه قم تاثیری شگرف گذاشت و از پراکنده کاری و تتبع خسته کننده پیشگیری کرد.

از منظر کمی، چه میزان از اساتید و طلاب درس خارج متاثر از مکتب آقای خوئی هستند؟

بیش از 70، 80 درصد حوزه علمیه قم متاثر از مکتب آقای خوئی است؛ البته نه به صورت مطلق.
 

آیا با وجود این اتفاق و رحلت برخی از علمای متاثر از مکتب قم که برآمده از حاج شیخ عبدالکریم حائری و آیت الله بروجردی بودند، این مکتب رو به اضمحلال نیست؟

عده ای میان دو مکتب رشد کرده اند که در حوزه قم بسیار هم تاثیرگذار بوده اند. این افراد به نوعی حافظ و مروج هر دو مکتب هستند که نمی گذارند مکتبی رو به اضمحلال رود.

مکتب قم به تنهایی در چه وضعیتی به سر می برد؟

وجهه غالب با مکتب نجف است اما نمی توانیم بگوییم که مکتب قم رو به زوال است. چون اموری که با مواضع علمی و عقلی سازگار باشد، از بین نمی رود. البته مکتب قم از ابتدا هم آنچنان قوتی به دست نیاورد که اکنون بگوییم ضعیف شده است. در زمان آقای بروجردی و حاج شیخ عبدالکریم حائری خودشان بودند و از آن نگهبانی کردند و به آن قوت بخشیدند ولی همواره اینگونه نبود. مکتب قم هیچگاه نتوانست همسنگ مکتب نجف باشد که الان بگوییم نحیف شده است. حتی در عصر آقای بروجردی هم مکتب نجف جایگاه خود را در حوزه قم داشت و عده زیادی در این مسیر حرکت می کردند.

 برخی مکتب آقای خوئی را بی توجه به مقاصد الشریعه می دانند و می گویند این فقه به نتیجه توجهی ندارد. تا چه حدی این نظر را می پذیرید؟

کلا محوریت با ادله است؛ به قول حوزویان ما نوکر دلیل هستیم. حالا هرچه از آن در بیاید، قبول و تمکین می کنیم ولی اگر با مسلمات شریعت در تعارض باشد، قطعا این دلیل از اعتبار ساقط است.

آیا مکتب آیت الله خوئی در نگرش های سیاسی-اجتماعی حوزه قم هم تاثیر گذاشته است؟

ایشان نظر حاکم را در نظر نمی گرفتند؛ بجز در موارد خاص. حتی در موضوعات هم صاحب حجیت نمی دانستند؛ همچون مسئله رویت هلال. همچنین برای خود نیز چنین جایگاهی در نظر نمی گرفت و فقط وظیفه خود می دانست که تبیین، استخراج و عرضه احکام کند. مطمئنا پیروان این مکتب در قم هم اینچنین نظری دارند.

آیا این مسئله را باعث ایجاد روابط ضعیف میان پیروان این مکتب و مردم نمی دانید؛ چراکه مردم غیر از بیان احکام به دنبال برخی تاثیرات سیاسی – اجتماعی علما هم هستند؟ این نگاه شاید در عراق جواب دهد اما ساختار اجتماعی ایران به گونه ای دیگر است؛ مثلا عرصه تبلیغ در ایران و به تبع حوزه قم قدرتمندتر از عراق و حوزه نجف است.

معتقد نیستم که مکتب آیت الله خوئی منتهی به دوری از مردم می شود. ایشان هم خود را موظف به هدایت، ارشاد، همراهی و همدلی مردم می دانستند. ایشان از مردم جدا نبودند، بلکه شاید فرهنگ آن دیار، پذیرای آن نبود. شاید مکتب آقای خوئی با سیاست فاصله ای داشته باشد اما با اجتماع ندارد. حتی برخی بزرگان سایر مکاتب همچون آیت الله بروجردی هم اینگونه بودند و در تحولات سیاسی نقشی مستقیم ایفا نکردند و اجازه ندادند که حوزه هم وارد شود؛ مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری هم اینطور بودند. آنها به دنبال حفظ اصولی بودند که اینگونه رفتار می کردند و البته از منظر برخی خسارت ها و زیان هایی هم ممکن است، داشته باشد ولی در نهایت بر اساس تاریخ این نظریه و شیوه رفتاری توانسته است،کیان روحانیت شیعه و بالطبع، اساس دیانت را حفظ کند. امیدوارم خداوند همواره حوزه های علمیه تشیع را از مخاطرات مصون بدارد.

مصاحبه از : فرید مدرسی
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱
انتشار یافته: ۶
نظرات بینندگان
ع-ا
United States
۱۶:۱۰ - ۱۳۹۰/۰۶/۰۵
بسیار عالی بود.متشکرم.خداوند این ذخیره حوزه های علمیه را درپناه خودش حفظ فرماید
ابوذر
Iran, Islamic Republic of
۲۳:۱۹ - ۱۳۹۰/۰۶/۰۸
احسنت ایشان ابروی کاشان هستند
اکرمی
United States
۰۳:۵۵ - ۱۳۹۰/۰۶/۱۶
خلاصه این مطالب را به اطلاع یکی از مدرسین محترم و معمّر حوزه علمیه رساندم فرمودند به این مطالب اِن قلت زیاد می شود زد هم در اصول هم در جزئیات. مثلاً این که کافی بودن غسل مستحبی از وضو را شاخصه مکتب آیت الله خوئی گرفته و گفته هیچکدام از فقهای ما آن را تایید نکردند جز آقای خوئی و برخی از شاگردانش ، درست نیست. آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری که اصلاً به میراث مکتب نجف و آقای خوئی اعتقادی نداشت و گاه تعبیرات خاص از آن می کرد غسل مستحبی را کافی از وضو میدانست (البته غسل مستحبی ای که در روایات صحیحه صریحاً ذکر شده باشد نه هر غسلی به نیت مطلوبیت مطلقه) . این هم که فرمود در مکتب مرحوم شیخ در استنباط فقهی اول بر اساس اقتضائات اصل و قواعد عقلی عمل می شود بر آقای خوئی مرحوم صادق نیست . اتفاقاً اینها را که متاثران مکتب وحید بهبهانی (همچون میرزای شیرازی و حاج شیخ عبدالکریم حائری) می گوید اول همین کار را می کنند و در درجه بعد به قول او سراغ نصوص و متون می روند.
سید مهدی
Iran, Islamic Republic of
۰۲:۲۲ - ۱۳۹۰/۰۶/۲۳
خدا حفظشون کنه .نه تنها ابروی کاشان بلکه ابروی تشیع سنتی هستند. که دور از مسائل سیاسی ست.
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۷:۰۲ - ۱۳۹۰/۰۷/۱۳
واقعا...............
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۱۵ - ۱۳۹۱/۰۲/۱۷
نه قم خوبه نه کاشون.