به گزارش «شیعه نیوز»، در تمامی کشورها، نظام آموزشی اهداف اساسی آن کشور را دنبال میکند اما این مهم در کشور ما مورد توجه قرار نگرفته است و با همه تغییراتی که رخ داده، هنوز هم بخشی از نظام آموزشی و تربیتی ما برگرفته از منابع غربی است و متناسب با فرهنگ ما بومیسازی نشده است.
نظام آموزشی و تربیتی کشور باید قبل از هر چیز، شیوه نگرش ساختارمند را به محصلان بیاموزد، این ساختار از دین و فرهنگ ما الگو میگیرد؛ از دهه 60 به طور آشکار نگرشی شکل گرفت که سعی در کنترل و کاهش جمعیت کشور داشت؛ این تلاش همه جانبه از طریق عناصر داخلی و خارجی به نحوی مدیریت شد که در عرض کمتر از یک دهه، نرخ باروری کشور از 6.4 فرزند به حدود 1.7 فرزند کاهش پیدا کرد!
اما در این میان چه اتفاقی رخ داد؟ مسلماً اقتصاد در میزان فرزندآوری خانوادهها تاثیر به سزایی دارد اما پژوهشگران جمعیتی از تغییرات فرهنگی در این زمینه حکایت دارند.
مریم اردبیلی، پژوهشگر جمعیتی در این باره میگوید: در حوزه جمعیت، فرهنگ در اولویت نخست تأثیرگذاری قرار دارد زیرا اولاً سبک زندگی، اینکه ما کی ازدواج میکنیم و چند فرزند میخواهیم،کاملاً به فرهنگ مربوط است؛ دوماً، حتی نیازهای اقتصادی ما و احساس فقر نیز کاملاً فرهنگی است؛ یک بخش از موضوع فقر، اقتصادی است اما مسئله "احساس فقر" مقولهای کاملاً فرهنگی است! گاهی خانوادههایی از نظر اقتصادی در سطح بالاتر از متوسط قرار دارند اما احساس فقر میکنند؛ احساس عدم غنا، احساس بدبختی و احساس بیچارگی از این قبیل است.
هر جامعه ای همواره نیازمند فرهنگ سازی و اصلاح دایمی در این حوزه است؛ از سویی با شکلگیری هر پدیده جدید نیاز است تا توجیه فرهنگی متناسب با آن نیز مطرح شود؛ از نظر قرآن، برای این که هر چیزی به درستی و به شکل مناسب استفاده شود باید نسبت به تواناییها، امکانات و ظرفیتهای آن، اطلاع رسانی دقیق و کاملی انجام شود؛ از این رو قرآن در بیان هر حکمی میکوشد تا به آثار و فواید آن اشاره کند تا موجب شود شخص و یا جامعه به انگیزه دست یابی به این آثار و هدف گام بردارد.
بعد از نخستین سرشماری نفوس و مسکن بعدِ انقلاب در سال 65، متاسفانه موج منفی گستردهای از وی نهادها دولتی و حاکمیتی در تقبیح فرزندآوری در کشور شکل گرفت.
تبلیغ و ترویج این القائات بیاساس تا جایی ادامه پیدا کرد که رفته رفته "فرزندنیاوری" به یک فرهنگ عمومی و پسندیده تبدیل شد! شعار نادرست این جریان نیز "فرزند کمتر، زندگی بهتر" بود؛ تا اینکه مردم و البته مسئولین با هشدارهای مقام معظم رهبری و کارشناسان دلسوز حوزه جمعیت تا حدی متوجه بحران جمعیت کشورمان شدند، بگذریم که هنوز هستند کسانی که خود را به خواب زدهاند و خیال بیدار شدن هم ندارند!
یک راه تغییر و اصلاح فرهنگی، تعلیم و تربیت است؛ و همانطور که مشخص است این تکلیف بر عهده آموزش و پروش گذاشته شده است؛ در این راستا، شاید بتوان مهمترین تغییر در نظام آموزش کشور را «کلیات نظام آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران» دانست که به فاصله کمی بعد از وقوع انقلاب اسلامی تدوین شد اما بیش از 20 سال مسکوت ماند؛ البته این کلیات نیز در نهایت با دستور مقام معظم رهبری و تأکید ایشان بر اهمیت و ضرورت ایجاد تحولات بنیادین در نظام آموزشی مورد توجه قرار گرفت اما باز هم پنج سال طول کشید تا سند تحول بنیادین نظام آموزش و پرورش طراحی شد.
تبدیل ایده تحول بنیادین در آموزش و پرورش کشور به یک سند تحول بنیادین 26 سال(64-90) طول کشیده که و فراز و فرودهای زیادی داشته است.
بر اساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، سند تحول از کاستیهای نظری قابل ملاحظهای برخوردار است که نادیده گرفتن شرایط زندگی و تحولات اجتماعی کنونی همچون "بحران جمعیت" از جمله آنهاست؛ به نظر میرسد نوعی ابهام در تعریف اجزا و ملزومات اجرای سند تحول در میان استغ وجود خوانشهای موجود در متن سند نشان میدهد که فهم مشترکی از سند تحول در میان مجریان و قانونگذاران وجود ندارد.
تبیین و تاکید بر ضرورتهای اجتماعی مثل "افزایش جمعیت" موضوعی است که باید به مرور زمان و تحت تعالیم درست در ذهن و جان نوجوانان و جوانان نهادینه شود.
فصل ششم سند تحول بنیادین نظام آموزش و پرورش به راهبردهای کلان اشاره دارد و بند 12 آن بازنگری و بازسازی ساختارها را مورد توجه قرار داده است؛ آمارها نشان میدهند با پیشروی کاهش جمعیت، ایران در 30 سال آینده به یکی از پیرترین کشورهای جهان تبدیل میشود.
معنی این پیش بینی آن است که اگر در حال حاضر هر اقدام و اصلاحی در رویههای جمعیتی به وجود بیاوریم ثمره آن را در 3 دهه آینده برداشت میکنیم؛ با توجه به اینکه آموزش و پرورش یکی از ابزارهای مهم تولید فرهنگ است و بخش عمده مقوله جمعیت به فرهنگ مربوط میشود، باید این سوال اساسی را مطرح کنیم که مسئله "جمعیت" در کتابهای درسی چه جایگاهی دارد؟!
در همه انقلابها، سختترین و البته مهمترین مرحله را میتوان تغییر نظام آموزشی یک کشور و هماهنگسازی آن با اهداف انقلابی به حساب آورد و باید بر موضوع تغییر و بازنگری نظم آموزشی به عنوان سومین اولویت نظام جدید، پس از تغییر نظام سیاسی و طراحی ساختارهای اقتصادی تأکید کرد.