به گزارش «شیعه نیوز»، یکی از دشمنان اصلی کشور و ملت افغانستان، رسانه ها هستند. رسانه هایی که چهره ای مخدوش از این کشور به تصویر کشیده اند. اگر چه افغانستان قریب به 40 سال درگیر جنگ است ولی همه این کشور جنگ نیست. اگرچه طالبان در این کشور فعال است و دم از اسلام و نظام اسلامی می زند ولی تنها طالبان نیست که شعار اسلامی سر می دهد. کاری که سالهای اخیر رسانه ها انجام داده اند مطابقت تصویر افغانستان با طالبان و اسلام طالبانی بوده است که این تصوری کاریکاتوری از مردم این ملت است. در بسیاری از کشورها افغانستان با طالبان و نظام سخت و خشک طالبانی مساوی انگاشته شده است.
اساسا تجربه اسلام گرایی در افغانستان بسیار وسیع تر از این است که محصور در یک قوم خاص و ایدئولوژی خاص باشد، بلکه در دهه های اخیر تمامی اقوام افغانستان در مقوله اسلام گرایی و تلاش برای برپایی نظامی بر اساس شریعت دخیل بوده اند. از آنجائی که قریب 5 سال قدرت در دست گروه طالبان بوده است و پس از حکومت نیز به عنوان مخالف نظامی دولت مطرح بوده است، بیشترین توجهات را به خود جلب کرده است، اما در این کشور طیفی از گروهها هستند که در چارچوب ایدئولوژی اسلامی تعریف می شوند و بدنه اجتماعی قابل توجهی نیز دارند، ولی بواسطه نداشتن رویکرد نظامی، بدانها توجهی نشده است. پس از ظهور داعش این انحراف رسانه ای شدت بیشتری یافته است.
یکی از علتهای اصلی این انحراف، نگاه ساده انگارانه نسبت به مردم افغانستان است. آنچه که از رسانه ها برمی آید این است که جوان افغانستانی یا تحصیلکرده ای است که حامی حقوق بشر، دموکراسی و دوستدار علم و ارزشهای مدرن است و یا یک فرد کم سواد، روستایی، دیندار افراطی و طرفدار خشونت و نظامی گری است. این تصور 2گانه خطی از غلطهای بزرگ و رایج نسبت به جوانان این کشور است. جمعیت زیادی از جوانان هستند که تحت سیستمهای آموزشی مدرن در داخل و خارج تحصیل کرده اند ولی در عین حال خواهان برپایی شریعت اسلامی و طرفدار ارزشهای دینی- قومی و خواهان رویکرد سیاسی بدون خشونت هستند. علاوه برآن این قشر از جوانان فعالیتهای سیاسی شان را در قالبهای مدرن مثل میتینگ، تظاهرات و برپایی جلسات تعلیمی پی می گیرند.
امروزه جریان اسلام گرایی مسیرهای جدیدی برای خود درنظر گرفته است. گروههایی که بوسیله دین به بسیج توده ها می پردازند، بخش مهمی از جامعه افغانستان را شکل می دهند که قطعا در آینده افغانستان نقش سیاسی و اجتماعی فعالی خواهند داشت. از آنجائیکه افغانستان همیشه با مسائل امنیتی مواجه بوده است، همیشه گروههای نظامی مورد مداقه بوده اند. تصورات صرفا نظامی، نگاه منحرفی است که همه این گروهها را یک کاسه کرده و تهدید میپندارد. مخصوصا بعد از سال 2014 و پدید آمدن داعش در افغانستان، فعالان اسلامگرای بدون خشونت یا در حاشیه قرار گرفته اند و یا با همان گروههای خشونت طلب نظامی در یک دسته جای گرفته اند. از آنجائی که این گروهها فعالیت نظامی ندارند متفاوت از تنظیم های اسلامی هستند اما در بسیاری از مسائل ایدئولوژیکی و سیاسی با آنها اشتراک دارند. این گروهها خود را متفاوت از داعش و طالبان معرفی می کنند، حتی راه خود را از مجاهدین جدا دانسته و با بیان اینکه آنها از مسیر حق منحرف شدند، رویه دیگری مدنظر دارند. این گروههای نوگرای اجتماعی، همانند اسلاف اسلامگرای خود، در پی بازگرداندن اسلام به تمامی زمینه های زندگی هستند که هر کدام روش متفاوتی را برگزیده اندکه نظامی گری در آن جایی ندارد. همچنین متخصصان زیادی در بین خود دارند. فعالین زن نیز در میانشان رو به افزایش است و مسئله مهم دیگر اینکه با همتایان مسلمان خود در دیگر کشورها در ارتباط هستند. در بسیاری از موضع گیری ها نیز منتقد جدی دولت هستند و دولت را عروسک غرب و نیروهای فساد می خوانند اما علیه دولت مخالفت نظامی ندارند.
همه آنها در مخالفت با دولت شریک هستند. از منظر مخالفت با دولت، شبیه به طالبان هستند، چرا که دولت را فاسد، باندباز و دارای گرایشات غربی می دانند اما طرفدار طالبان نیستند. از نظر این گروهها، دولتهای ناموفق مجاهدین و طالبان عامل بی اعتباری تفکر اسلامی نیستند. با وجود اینکه ترورهای زیادی علیه علمای طرفدار دولت، بزرگان قبائل و دولتی ها صورت گرفته است اما این گروهها توانسته اند در میانه دولت و طالبان زیست دوگانه ای داشته باشند و از هر دو محفوظ و مصون باشند. با دولت نیز سر سازگاری ندارند و آن را اسلامی نمی دانند.
به عبارت دیگر این گروه ها نواسلامیست های افغانستان هستند. این جمعیت فعال و میلیونی کشور، چندین سال است که در قالب گروههای مختلفی مشغول به فعالیت هستند.
«حزب التحریر»، گروهی با ایدئولوژی خلافت اسلامی است که مرزهای امروزی را قبول ندارد و بخاطر تحریم دولت، مشغول فعالیتهای پنهانی شده است. بیشترین طرفداران این گروه در میان دانشجویان هست.
«جمعیت اصلاح»، یک سازمان مردمی است که به نوعی نماینده اخوان المسلمین مصر در افغانستان هستند. ویژگی اصلی این گروه برپایی اجتماعات بزرگ مذهبی در نقاط مختلف کشور است.
جوانان «حزب اسلامی» گروهی که در چارچوب همین حزب عمل می کنند و در پی احیای آن هستند. مهمترین محل فعالیتشان نیز دانشگاهها هستند.
گروه دیگر، سلفی ها هستند که متشکل از جوانانی اند که در پی احیای تعالیم سلفی هستند و در رادیو و تلویزیون وشبکه های اجتماعی نیز فعالیت دارند.
ایدئولوژی اسلامی مهمترین وسیله برای بسیج افراد در میان این گروههاست و ایده اصلی همگی آنها این عبارت است که :«اسلام راه حل است و باید در همه امور جاری شود»، ولی در جزئیات و روشها تفاوت دارند. همه این گروهها یا در مساجد فعال هستند یا اینکه موسسات آموزشی جداگانه دارند. مساجدی که ملاها و ائمه جماعات سرپرست آنها هستند، از مکانهای مورد توجه همه گروههای اسلامی است. اهمیت مساجد از این روست که برای برپایی مراسم مذهبی و دعوتهای دوستانه مناسب است و بخش قابل توجهی از جامعه با آن درگیر هستند. قبل از اینکه این گروهها به مساجد روی بیاورند، تاثیر مساجد به عنوان بستری برای جذب نیرو توسط گروه «جماعت تبلیغی» ثابت شده بود. اما امروزه سازمانهای جدید همان مخاطبان مساجد را با تاکتیکهای جدید و آموزش های رادیکال تر مورد تبلیغ قرار می دهند.
حزب التحریر، اصلاح و سلفی ها برای تحکیم جای پای خود در مساجد از راههای مشابهی استفاده می کنند. در وهله اول تلاش می کنند تا با طرح دوستی ملاامام مسجد را با خود همراه کنند و اگر موفق نشدند، سعی میکنند تا اجازه برگزاری مراسمات و ترویج فعالیتهای مذهبی را برای مردم تسهیل کنند. اگر یک مسجد، برای اصلاحی ها و سلفی ها محل رفت و آمد شود، آنها سعی می کنند تا با کمکهای محلی و یا دخالت وزارت حج واوقاف یک نفر از ملایان همفکر خود را به امامت مسجد بگمارند. وزارت حج و اوقاف امامان مساجد شهری را تعیین می کند. در این میان اگر مسجدی تحت مدیریت ملایی از طرفداران این گروهها باشد، آنجا محلی برای تبلیغ خطوط ایدئولوژیک آن گروه خواهد شد، مخصوصا زمانهای شلوغی مانند نماز جمعه. برای مثال زمانی که جنبش اصلاح در سال 2012 قصد برپایی راهپیمایی «همبستگی با مردم فلسطین» داشت، امام جمعه یکی از مساجد غرب کابل تمام خطبه خود را در حمایت از مردم فلسطین و تشویق مردم به شرکت در راهپیمایی بیان کرد.
همچنین این گروه های اسلام گرا پتانسیل ویژه ای در راه اندازی تظاهرات دارند. حزب التحریر و جوانان دیگر احزاب مهره های کلیدی برای برپایی این گونه تظاهرات در دانشگاه ها هستند. مواردی در سالهای گذشته اتفاق افتاده از جمله، تظاهرات علیه یک فیلم آمریکایی که اسلام را مسخره می کرد (کابل، جلال آباد)، اعتراض به قانون خشونت علیه زنان در سال ۲۰۱۳ (کابل) و تظاهرات علیه مقاله ای کفرآمیز توسط یک روزنامه نگار افغان (کابل، هرات، جلال آباد). ساماندهی تظاهرات دانشجویی در کابل عموما توسط ۲ تشکل دانشجویی جداگانه به اسم «شورای مسجد» انجام می شد که از اعضای مختلف گروه های اسلام گرای فعال تشکیل شده بود.
گروه های اسلامی در افغانستان برای تبلیغ پیام و عقاید خود از همه رسانه های مدرن استفاده می کنند؛ از یوتیوب گرفته تا ایستگاه های پخش تلویزیونی تا شبکه های اجتماعی، از بروشور گرفته تا مجله های پر زرق و برق.
سلفی ها در مدارس خود بیشتر بر حدیث و تفسیر تأکید دارند، در عین حال اصلاحی ها مواد درسی مختلفی در مدارس را آموزش می دهند، از جمله وضعیت مسلمانان در جهان مدرن، که هدف آنها ترویج نگاههای اصلاحی در جامعه برای مواجهه با مشکلات معاصر است. مواد درسی اصلاح از منظر عقیدتی شبیه سلفی هاست ولی از منظر فقهی، حنفی هستند. اصلاح هدف خود را تربیت و عرضه نسلی از علما می داند که بر اساس اخلاق اسلامی و علوم اسلامی تربیت شوند و توانایی پاسخگویی به مشکلات روز جامعه را داشته باشند.
در سلسله یادداشت هایی که به زودی در پایگاه اینترنتی شعوبا منتشر خواهد شد، به بررسی 4 گروه مهم از اسلامگرایان نوظهور در افغانستان خواهیم پرداخت. این گروهها که همه از اهل سنت هستند، دارای اشتراک و افتراقات زیادی در زمینه فکری، اجتماعی، سیاسی هستند که هر یک را جداگانه مورد بررسی قرار داده ایم.
منبع : shouba.ir