به گزارش «شیعه نیوز»، رشد اسلامهراسی در غرب باعث شده که بسیاری از افراد درباره علت و ریشههای این موضوع نظرات خود را ارائه کنند. اما شاید موضوعی که کمتر از مسائل دیگر مورد توجه قرار گرفته، نقش مسائل اقتصادی در رشد اسلامهراسی در بین مردم است.
دکتر کَرَم آلکین(KEREM ALKIN) که تحصیلاتش را در مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه استانبول گذرانده و دکترای خود را در سال ۱۹۹۳ از دانشگاه استانبول و از گروه اقتصاد این دانشگاه دریافت کرده، در یادداشتی در روزنامه دیلی صباح ترکیه نگاهی به ریشههای اقتصادی اسلامهراسی در غرب داشته است.
در این یادداشت با اشاره به وضعیت جمعیتی جهان و جمعیت ادیان مسیحیت و اسلام، آمده است: در قرن نوزدهم مسیحیان از نظر جمعیتی در جهان، برتری کاملی داشتند. در سال ۱۹۵۰ و در هنگام وقوع جنگ سرد(تنش و کشمکشهای سیاسی و ژئوپلیتیکی بین بلوک شرق و بلوک غرب بعد از جنگ جهانی دوم)، جمعیت مسیحیان به ۹۶۰ میلیون نفر رسید، در حالی که جمعیت مسلمانان ۴۰۸ میلیون نفر بود. با پایان جنگ سرد در سال ۱۹۹۰ جمعیت مسیحیان جهان ۱،۷۴۸ میلیارد نفر بود، در حالی که جمعیت مسلمان، تازه به یک میلیارد نفر رسیده بود. اگرچه جمعیت مسیحیان امروزه نزدیک به ۲ میلیارد و ۴۰۰ میلیون نفر است، اما جمعیت مسلمانان به دنبال افزایش قابل توجه در ۳۰ سال گذشته به یک میلیارد و ۹۰۰ میلیون نفر رسیده است. روند فعلی جمعیت نشان میدهد که جمعیت مسلمانان در سال ۲۰۷۰، به ۳ میلیارد و ۵۰۰ میلیون نفر خواهد رسید.
آلکین در ادامه مینویسد: به نظر میرسد که محافل خاصی در جهان مسیحیت به خوبی میدانند که میزان افزایش جمعیت و افزایش معیارهای زندگی در جهان اسلام میتواند توازن اقتصاد جهانی و سیاست جهانی را تکان دهد. بنابراین، با این امید که بتوانند جلوی این تغییر اجتنابناپذیر را بگیرند، تلاش دارند که با تقویت رشد اسلامهراسی، سدی جلوی این تحول ایجاد کنند. با این حال، تلاش برای متوقف کردن افزایش رقابت در اقتصاد جهانی و عقب ماندن توانایی روزافزون مناطقی که جمعیت مسلمان برای تولید فناوری با اسلامهراسی مسلط هستند، میتواند عواقبی فراتر از تصور آنها را به دنبال داشته باشد.
در بخش دیگری از این یادداشت نویسنده با اشاره به افزایش نفوذ مسلمانان در نهادهای دولتی غربی، تصریح کرد: در دورهای که سیاستمداران و اندیشمندان مسلمان نقش بسیار مهمی در مجالس و نهادهای دولتی کشورهای اروپایی و نهادهای معتبر بینالمللی ایفا میکنند، به نظر میرسد افزایش قدرت جهان اسلام در اقتصاد سیاسی جهان برای برخی غیرقابل قبول است، به ویژه گروهی از مسیحیان افراطی که از دهه ۱۸۳۰ نظام بینالمللی را کنترل میکنند.
آلکین در پایان این یادداشت نوشته است: سیاستمدارانی که با پنهان کردن مشکلات پیش روی بنگاههای کوچک و متوسط (SME) در این کشورها سعی در حل مشکلاتی از قبیل پیری جمعیت و عدم رقابت در کشورهایی با جمعیت عمدتاً مسیحی دارند، میگویند همه اینها به این دلیل است که مسلمانان به بافت اجتماعی کشورشان آسیب میرسانند؛ بیداری جهان اسلام نشانگر پایان دوره نئوامپریالیسم برای بخشی از جهان مسیحی است.