به گزارش «شیعه نیوز»، دیوید معتدل، پژوهشگر ایرانی ـ آلمانی، تصریح کرد: در طول جنگ جهانی دوم مسلمانان در نقاط مختلف جنگیدند و دهها هزار مسلمان در ارتش آلمان و دیگر کشورها جذب شدند. البته بریتانیا، فرانسه و شوروی در بسیج جمعیت مسلمان خود موفقتر بودند و صدها هزار نفر نیز در ارتش کشورهای خود علیه آلمان جنگیدند؛ با این حال نقش مسلمانان در این میان نادیده گرفته شده است.
اسلامهراسی به عنوان یک پدیده اجتماعی منفی از زمانهای گذشته در جوامع غربی وجود داشته و در سالهای اخیر با رشد پوپولیسم (عوامگرایی) و راستگرایی افراطی این معضل اجتماعی پررنگتر از همیشه در اروپا و آمریکا دیده شده است. یکی از مسائلی که نژادپرستان و بیگانهستیزان همواره علیه مسلمانان مطرح میکنند، نقش نداشتن این اقلیت در تاریخ اجتماعی و سیاسی در کنار اتهامات بیاساسی مانند حمایت از تروریسم است، در حالی که مسلمانان در تاریخ اروپا نقشی اساسی در پیشرفتهای فرهنگی و اجتماعی اروپا و به طور کلی غرب داشتهاند و علیرغم برخی از تضادهای اجتماعی غرب با دیدگاههای اسلامی، مسلمانان تلاش کردهاند که جایگاه قابل قبول خود را در غرب به دست آورند.
جنگ جهانی دوم را میتوان یکی از بخشهای مهم تاریخ جهان دانست که مسلمانان در آن نقشآفرینی کردهاند. برخلاف عقاید راستگرایانه، که حضور مسلمانان را در جوامع غربی برنمیتابد، مسلمانان در مبارزه با نازیسم و فاشیسم در طول جنگ جهانی دوم نقش پررنگی داشتند و آزادی اروپا از این دو پدیده شوم تا حدی مدیون مبارزات مسلمانان است.
دیوید معتدل (David Motadel)، فارغالتحصیل دکترای تاریخ، از جمله پژوهشگرانی است که در زمینه نقش مسلمانان در تاریخ اروپا از جمله در طول جنگ جهانی دوم تحقیقات بسیاری کرده است. این پژوهشگر ایرانی ـ آلمانی در سال ۱۹۸۱ در دِتمولد (Detmold) آلمان به دنیا آمد و در سال ۲۰۱۰ در رشته تاریخ از دانشگاه کمبریج فارغالتحصیل شد. او در حال حاضر استادیار گروه تاریخ بینالملل دانشگاه مدرسه اقتصاد و علوم سیاسی لندن است.
از این پژوهشگر تاریخ تاکنون دو کتاب در زمینه تأثیر مسلمانان در اروپا با عنوان «اسلام و جنگ آلمان نازی» (ISLAM AND NAZI GERMANY’S WAR) ـ ترجمه شده به فارسی و چاپ نشر ثالث در بهمن ماه ۹۸ ـ و اسلام و امپراطوری اروپا (ISLAM AND THE EUROPEAN EMPIRES) منتشر شده است. وی در گفتوگو با ایکنا در مورد نقش مسلمانان در جنگ جهانی دوم و جایگاه آنها در اروپای امروز صحبت کرد.
ایکنا ـ ایران یکی از کشورهایی بود که در طول جنگ جهانی دوم میزبان مهاجران اروپایی و حتی افرادی مانند عبدالحسین سرداری (معروف به شیندلر ایران) بود ـ اسکار شیندلر (Oskar Schindler) تاجر، صنعتگر آلمانی و از اعضای حزب نازی بود که در خلال جنگ جهانی دوم توانست به همراه همسرش جان نزدیک به ۱۲۰۰ نفر را با استخدام آنها به عنوان کارگر ماهر در کارگاه ظروف لعابی و کارخانه مهماتسازی خود واقع در لهستان اشغالی، مناطق بوهم و موراویا نجات دهد. شیندلر در این راه همه داراییاش را صرف قانع کردن افسران نازی برای زنده ماندن کارگرانش کرده بود ـ که برای نجات جان قربانیان جنگ جهانی دوم تلاشهای زیادی کردند. در مورد این تلاشها توضیح دهید.
تهران مقصد مهمی برای پناهندگان آلمانی و اتریشی بود، اما مهمتر از آن، در طول جنگ جهانی دوم، تهران مقصد آوارگان یهودی و غیریهودی لهستانی بود که از طریق اتحاد جماهیر شوروی فرار کرده بودند. در تهران، چند هزار یهودی لهستانی در اردوگاههای پناهندگی زندگی میکردند و چند صد نفر به طور مستقیم در پایتخت ایران مستقر شدند. در خارج از تهران، اردوگاه معروف كودكان نیز وجود داشت كه به ۸۰۰ تا ۱۰۰۰ كودك یهودی كه از لهستان خارج کرده بودند، پناه داده بود. این پناهندگان نه تنها از سازمانهای بینالمللی، بلکه از جامعه محلی یهودیان در تهران نیز کمک دریافت میکردند.
کودکان لهستانی در تهران
عبدالحسین سرداری، که شما از وی نام بردید، یک دیپلمات ایرانی در پاریس بود که برای یهودیان ایرانی، افغانستانی و سایر کشورهای آسیای میانه گذرنامه تهیه میکرد و آنها را از چنگ مقامات نازی و ویشی(دولت دستنشانده آلمانها در فرانسه) نجات میداد. به همین دلیل کارهای وی ریسک شخصی زیادی را به همراه داشت.
عبدالحسین سرداری، معروف به شیندلر ایران
البته وی شخصیت پیچیدهای داشت؛ او با برخی از بانفوذترین آلمانیهای پاریس دوستی و مراوده داشت و آنها را به مهمانیهای پرزرق و برق دعوت میکرد. روابط خوب با آلمانیها به او در نجات یهودیان کمک کرد. بعداً شایعاتی منتشر شد مبنی بر اینکه وی از کسانی که به آنها کمک کرده، پول گرفته است. هنگام کار روی کتاب خود درباره مسلمانان تحت حکومت نازیها، در چندین بایگانی اروپایی اسنادی ناشناخته درباره سرداری کشف کردم که زوایای جدیدی از ماجرای وی را نشان میدهد. در حال حاضر در حال کار روی یک مقاله جامع درباره او هستم، ماجرای سرداری بسیار جذاب است. اما نقش کلی ایران در جنگ جهانی دوم پیچیده است. در سال ۱۹۴۱ متفقین، ایران را به بهانه اینکه رضا شاه از آلمان هیتلر حمایت میکرد، اشغال کردند در حالیکه دلیل واقعی این کار موقعیت ژئواستراتژیک ایران بود. رضا شاه قبل از جنگ هم با آلمان روابط خوبی داشت اما روابط وی با بریتانیا و فرانسه خیلی بهتر بود. در مقایسه با روابط نزدیک اقتصادی و سیاسی ایران با لندن، روابط با آلمان بسیار ناچیز بود.
در طول جنگ جهانی دوم آلمان نازی تبلیغات گستردهای در ایران به خصوص از طریق رادیو داشت. برلین دارای یک سرویس فارسیزبان (رادیو برلین) بود که کارکنانی ایرانی مانند شاه ـ بهرام شاهرخ و نظامالدین اخوی، از مخالفان سیاسی حکومت وقت ایران و داوود منشیزاده داشت که این آخری پس از جنگ جهانی حزب فاشیستی سومکا را در ایران پایهگذاری کرد. پس از اشغال ایران در تابستان سال ۱۹۴۱، دستگاه تبلیغات آلمان به طور مرتب متفقین را به بیحرمتی به اماکن مذهبی ایرانیان و احساسات مردم متهم میکرد. از جمله شعارهای تبلیغاتی نازیها این ادعا بود که سربازان آنگلو(انگلیسی) و شوروی، مساجد ایران را نجس میکنند.
در تابستان سال ۱۹۴۲ با پیشروی آلمانها در مناطق جنوبی اتحاد جماهیر شوروی که هممرز با ایران بودند، دستورالعملهای جدیدی صادر شد که علاوه بر شعارهای معمول، به صراحت به مبلغان دستور میداد که سیاست بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی را با عنوان «ستم بر سرزمینهای محمد(ص)» محکوم کنند. گفته میشود که یکی از شنوندگان رادیو برلین در ایران، [امام] آیتالله روحالله خمینی(ره) در قم بوده است. هر شب، ظاهراً ایشان میزبان بسیاری از طلاب حوزه علمیه بود که برای گوش دادن به سرویس فارسی رادیو برلین به خانه او میآمدند.
در سال ۱۹۴۲ امام خمینی (ره) کشفالاسرار را چاپ كرد كه نخستین بیانیه سیاسی وی به حساب میآمد و در آن نه تنها رفتارهای ضد مذهبی دولت پهلوی را محكوم کرده و خواستار حكومتی بر پایه مبانی اسلام شده بود، بلكه رژیمهای ستمگر را محکوم و بهطور کلی با توصیف ایدئولوژی هیتلری (مرام هیتلری) به عنوان مسمومترین و فجیعترین محصول ذهن انسان از آنها انتقاد کرده بود.
ایکنا ـ نقش مسلمانان و کشورهای مسلمان در جنگ جهانی دوم در زمینه مبارزه علیه نازیسم و فاشیسم چیست؟
در طول جنگ جهانی دوم مسلمانان در هر طرف جنگیدند. دهها هزار مسلمان در ارتش آلمان جذب شدند. با این حال، بریتانیا، فرانسه و شوروی در بسیج جمعیت مسلمانان خود موفقتر بودند. صدها هزار نفر در ارتش کشورهای خود علیه آلمان هیتلری جنگیدند. تنها از آفریقای شمالی تحت سیطره فرانسه، تقریباً ۲۵۰ هزار مسلمان در نیروهای شارل دوگل ثبت نام و در نهایت اروپا را آزاد کردند. مدتهاست که از آن جانبازان یادی نشده است. با وجود این در طول دهه گذشته در بسیاری از کشورها این وضعیت تغییر کرده است.
مزار مسلمانان کشته شده در جنگ جهانی دوم در فرانسه
ایکنا ـ شما در مورد تلاش آلمان نازی برای نزدیک شدن به مسلمانان در جنگ جهانی دوم تحقیقاتی داشتهاید. چگونه برلین به مسلمانان نزدیک شد؟
در سالهای ۴۲-۱۹۴۱، هنگامی که سربازان هیتلر به مناطق مسکونی مسلمانان در شمال آفریقا، بالکان، کریمه و قفقاز راه یافتند و به خاورمیانه و آسیای میانه نزدیک شدند، مقامات برلین، جهان اسلام را از نظر سیاسی قابل توجه یافتند. در سالهای بعد، آلمان نازی تلاشهای زیادی را برای ایجاد اتحاد با جهان اسلام علیه دشمنانی که ادعا شده بود مشترک هستند یعنی «امپراتوری بریتانیا، اتحاد جماهیر شوروی و یهودیان» انجام داد.
دلیل ادای احترام به مسلمانان از سوی رایش سوم نه تنها این بود كه مناطقی با جمعیت مسلمان بخشی از مناطق جنگی شدهاند بلکه در همان زمان اوضاع نظامی آلمان رو به وخامت گذاشته بود. در اتحاد جماهیر شوروی، استراتژی حمله برقآسا(Blitzkrieg) هیتلر شکست خورده بود. با تحت فشار قرار دادن ارتش آلمان موسوم به ورماخت(Wehrmacht)، استراتژیستها در برلین شروع به جستجوی ائتلافهای گستردهتری برای جنگ کردند و بدین ترتیب عملگرایی قابل توجهی را نشان دادند. تلاش برای آرامش در مناطق مسكونی مسلماننشین و بسیج مسلمانان برای جنگیدن در كنار لشكرهای هیتلر از نتایج این طرح بود.
از اوایل سال ۱۹۴۱ ورماخت شروع به آموزش نیروهای نظامی برای داشتن رفتار صحیح نسبت به جمعیت مسلمان کرد. همچنین مقامات نظامی آلمان تلاشهای گستردهای برای هماندیشی مقامات مذهبی اسلامی در سرزمینهای شرقی، بالکان و شمال آفریقا انجام دادند. علاوه بر این، آلمانیها در مناطق جنگی برای تبلیغ آلمان نازی به عنوان حامی اسلام، به تبلیغات مذهبی مشغول بودند. مبلغان آلمانی به منظور ایجاد خشونتهای مذهبی، متون مقدس و همچنین دستورات مذهبی را سیاسی میکردند.
ایکنا ـ آیا میتوانید به نمونههایی از اقدامات مسلمانان در جنگ جهانی دوم اشاره کنید؟
اقدامات مسلمانان در جنگ جهانی دوم قابل تعمیم نیست و به شرایط سیاسی و اجتماعی خاص محلی بستگی داشتند. بگذارید چند مثال کوتاه برای شما بیان کنم. در منطقه جنگ آفریقای شمالی، موسولینی(رهبر فاشیست ایتالیا) رژيم استعماری سرکوبگری در لیبی به قدرت رسانده بود تا بسیاری از مسلمانان منطقه را علیه قدرتهای محور(آلمان، ایتالیا، ژاپن) ساکت نگه دارد. قدرتمندترین نیروی مذهبی در ناحیهٔ ساحلی شرقی لیبی به نام سیرنایکا(Cyrenaica)، گروهی به نام محفل سانوسی اسلامی(Islamic Sanusi order)، در رأس جبهه مقاومت ضد استعماری حكومت ایتالیا بود و در كنار ارتش ژنرال برنارد مونتگومری(Bernard Montgomery) علیه ائتلاف محور جنگید. در هر صورت، وعدههای تبلیغاتی برلین برای آزادسازی مسلمانان، برخلاف خشونتها و ویرانیهایی بود که جنگ در شمال آفریقا وارد کرده بود.
سربازان مسلمان ارتش بریتانیا
مثال دیگر این است که در جبهه شرقی، اتحاد جماهیر شوروی، اوضاع بسیار متفاوت بود. مسلمانان کریمه و قفقاز شمالی از زمان الحاق تزارها در قرن هجدهم و نوزدهم با دولت مرکزی مقابله کرده بودند و قدرت گرفتن بلشویستها [بخش مارکسیستی و رادیکال و یکی از دو شاخهٔ اصلی حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه] اوضاع را بدتر کرده بود. در زمان استالین، مناطق مسلماننشین دچار آزار و اذیتهای سیاسی و مذهبی بیسابقهای شدند. پس از حمله قفقاز و کریمه، بسیاری با استقبال و امید از آلمان استقبال کردند. با این حال، روابط بین مقامات آلمانی و مردم محلی خیلی زود به سردی گرایید.
ایکنا ـ یکی از مواردی که در سالهای اخیر با ظهور جنبشهای پوپولیستی در اروپا رشد کرده است، فشار و تبعیض ملموس علیه اقلیتهای مذهبی و نژادی مانند مسلمانان است. ریشه این فشارها چیست؟
اگرچه امروزه در اکثر اروپا تبعیضهای نهادینهای وجود دارد که با ظهور جنبشهای راست افراطی به آنها دامن زده شده، اما بسیاری از مسلمانان - مانند سایر اقلیتها - با نژادپرستی روزمره مبارزه میکنند. اقلیتهای قومی و مذهبی در طول تاریخ - نه فقط در اروپا - مورد تبعیض قرار گرفتهاند. فقط نگاهی به تاریخچه اوگنو(گروه از پروتستانهای فرانسه که دیدگاه متفاوتی با سایر پروتستانها داشتند)، یهودیان، سینتیها(کولیهای مرکز اروپا) و کولیهای شرق اروپا را در نظر بگیرید. اینها تاریخچهای از محرومیت و خشونت است و مورخان برای درک ریشه و ماهیت چنین تبعیضهایی، کتابهای بیشماری نوشتهاند.
بدیهی است که در زمان تنشهای اقتصادی که به بیثباتی اجتماعی منجر میشود، نارضایتیها اغلب به نفرت علیه اقلیتها که مقصر دانستن آنها آسان است، تبدیل میشود. برای مثال سقوط اقتصادی سال ۲۰۰۸ برای درک ظهور راستگرایی ناسیونالیستی در اروپا از اهمیت برخوردار است. با وجود این دلایل مادی برای توضیح این پدیده کافی نیست. عقاید و تعصبات نژادپرستانه بسیار مهم است. در اینجا تنها راه حل میتواند آموزش باشد. نقش مدارس در مبارزه با نژادپرستی، بیگانههراسی و تعصب حیاتی است.
ایکنا ـ به نظر شما مسلمانان در اروپا امروز از چه وضعیت اجتماعی برخوردار هستند؟
اکثر مسلمانان در اروپای امروز کاملاً یکپارچه و موفق هستند. در حالی که اولین نسلهای مسلمانان که به عنوان بخشی از مهاجرت پس از استعمار و برای کار در دهههای ۵۰ و ۱۹۶۰ به اروپا آمدند، در مشاغل کارخانهای با درآمد کم کار میکردند، اما نسل فرزندان و نوههای آنها در حال حاضر در شرکتها، دانشگاهها، خدمات عمومی، دادگستری در حال رشد هستند. اکثر ایرانیان اروپا - که به جامعه مهاجرین پس از استعمار و کارگر متصل نیستند - بخشی از طبقه متوسط به شمار میروند. به طور کلی، ایرانیان اقلیت بسیار موفقی هستند، نه فقط در اروپا بلکه در ایالات متحده، کانادا و استرالیا.
ایکنا ـ آینده مسلمانان اروپا را با توجه به رشد احزاب پوپولیستی چگونه ارزیابی میکنید؟
من از رشد جنبشهای ناسیونالیستی راستگرا در اروپا بسیار نگران هستم. با این حال هنوز اطمینان دارم که اکثریت جمعیت اروپا مداراگر هستند و به مقاومت در برابر این گروهها ادامه خواهند داد. در حال حاضر میتوانیم شاهد کاهش حمایت از آنها (راستگرایان افراطی) در بسیاری از مناطق اروپا باشیم؛ شاید هم من زیادی خوشبینم.