به گزارش «شیعه نیوز»، بهرغم تمام عواقب و ناگواری که گفته میشود شیوع کرونا بر جوامع مختلف جهان تحمیل خواهد کرد، شماری از روانشناسان و جامعهشناسان بر این باورند که این بیماری همهگیر میتواند در نهایت به نفع جوامع مختلف تمام شده و در افزایش کارایی جنبههای مختلف زندگی و اقتصاد در این جوامع تاثیرگذار باشد.
به گزارش سرویس ترجمه شفقنا از اکونومیست؛ آدام گرانت یکی از افرادی است که باور دارد کرونا میراث مفیدی برای انسان به جای خواهد گذاشت. این روانشناس سازمانی در مدرسه وارتون دانشگاه پنسیلوانیا که چندین کتاب در زمینه موفقیت و نوآوری نوشته است، در مطلبی که برای اکونومیست نوشته، به راههای مختلفی که بعد از بحران کرونا پیش روی مشاغل، کارفرمایان و بنگاهها برای بهبود کیفیت و کاراییشان قرار دارد اشاره کرده و در نهایت به این نتیجه رسیده که میراث کرونا میتواند رضایت شغلی بیشتر، مدیریت و رهبری اخلاقیتر و اعتماد عمیقتر باشد.
یادداشت آدام گرانت با اشاره به سخنان پیتر دراکر، یکی از اساطیر مبحث مدیریت مدرن آغاز میشود که در سال ۱۹۹۳ گفته بود “حضور در دفتر کار برای انجام کار اداری منسوخ خواهد شد”. گرانت نوشته که «البته تا همین سال گذشته، دیدگاه دراکر کاملاً عملی نشده بود و تقریبا در بیش از نیمی از شرکتهای جهانی کار از راه دور ممنوع بود. اما ناگهان پاندمی کرونا از راه رسید و همهچیز را بر هم زد و باعث شد میلیونها نفر کارهای خود را در خانه انجام دهند. اتفاقی که باعث شد بسیاری به این نتیجه برسند که کار هرگز دیگر به شیوه سابق انجام نخواهد شد».
با این حال نوع کار و شیوه انجام کار در جایی که ما کار میکنیم تنها بخش کوچکی از داستان است. تجربیات ناشی از رکودها و بحرانهای گذشته نشان میدهد که کووید-۱۹ نیز مثل دیگر بحرانها و رکودهای تاریخ احتمالاً در سه جنبه و جهت مختلف زندگی ما را متحول خواهد کرد و این سه جنبه چیزی نیست مگر: رضایت شغلی، رهبری اخلاقی و اعتماد».
آدام گرانت در ادامه یادداشت به نگرش افراد به کار اشاره کرده و نوشته که در دوران پس از کرونا میزان رضایت افراد از کار افزایش ملموسی خواهد داشت، چرا که بحران کرونا باعث افزایش نرخ بیکاری شده، و در این شرایط داشتن شغل خودش مزیتی خوشحالکننده است و همین احساس قدردانی از داشتن کار هم رضایت شغلی افراد را بیشتر خواهد کرد.
البته این احساس قدردانی منحصر به دانش آموزان و دانشجویان تازه فارغالتحصیل نیست. میلیونها نفر شغل خود را از دست دادهاند و تعداد بیشماری نیز با کاهش دستمزد مواجه شدهاند. در این شرایط داشتن شغل احساس بینظیری است. جالب اینکه حتی برای آنهایی که به اندازه کافی خوش شانس هستند تا یک شغل ثابت و باثبات داشته باشند، نیز، در دوران کرونا و بعد از آن انجام کار لذتی بیشتر از سابق دارد. یعنی همین که در روزگار کرونا یک نفر جایی برای رفتن و کاری برای انجام دادن و همکارانی برای معاشرت و خوشوبش کردن داشته باشد، به خودی خود نیاز به قدردانی دارد، حتی اگر تا همین چند ماه پیش این چیزها مسایلی بدیهی محسوب میشدند.
این میزان رضایت شغلی البته میتواند حاوی اخبار بدی نیز باشد، از جمله اینکه میتواند کیفیت مشاغل را تحتالشعاع قرار دهد. یعنی اهمیت داشتن یک کار در روزگار کرونایی حاضر میتواند روسا و کارفرمایان را وسوسه کند که کارگران را با شرایط نامساعد کار و دستمزد کم مواجه کنند یا از آنها در مشاغل کاذب استفاده کنند. در واقع درست است که برخی از معانی کار عوض خواهد شد و افراد به ارزشهای داشتن کار آگاهی بیشتری خواهند یافت. اما این هم ممکن است هزینههایی داشته باشد. چیزی که کارشناسان از آن به عنوان «مالیات اشتیاق» نام میبرند که به این معناست که بسیاری پول، زمان و راحتی خود را فدای داشتن کار کنند.
رفتار مدیران و رهبران در جنبهای دیگر نیز دستخوش تغییر خواهد شد. در مواقع استرس انسانها اغلب به غرایز اصلی خود بر میگردند.
در میان بحرانها نیز همواره شاهد بودهایم که برخی از مدیران به اولین چیزی که فکر میکنند کاستن از هزینههاست. در همین بحران کرونا هم دیدیم که بسیاری از شرکتها کارمندان خود را در کمتر از نانوثانیه رها کردند. هنگامی که این بنگاهها بخواهند دوباره نیروهای جدیدی استخدام کنند، احتمالاً کار سختی پیش رو خواهند داشت- که فقط هم در زمینه جذب استعداد نیست. شرکتهایی که در مقابله با بحران به سرعت کارمندانشان را کاهش میدهند، نسبت به کمپانیهایی که به گزینههای دیگری مانند کاهش دستمزدها روی میآورند، بدتر عمل میکنند. بله، اخراج باعث کاهش هزینهها میشود، اما به تولید و نوآوری نیز آسیب میرساند و احساس عذاب وجدان و اضطراب را در میان باقیماندهها ایجاد میکند؛ و همچنین به افرادی که مهارتهای ارزشمندی دارند این پیام را میدهد که در جستجوی مشاغل امنتر باشند.
از این نظر بحران کرونا ممکن است باعث حرکتی ملموس به سمت رهبری اخلاقیتر و دلسوزتر شود. کارمندان و کارگردان در مطالبه این نوع رهبری و مدیریت هستند. به هر حال در زمان انتخاب کار همواره شرکتهایی در اولویت هستند که در اولین بحرانی خود را از شر کسانی که برایشان کار میکنند، راحت نمیکنند. شرکتهایی که در مواقع بحرانی به سمت مدل ژاپنی محافظت از مشاغل یا الگوی اسکاندیناوی ایجاد یک شبکه ایمنی برای کسانی که شغل خود را از دست میدهند، حرکت کنند با اقبال بیشتری مواجه خواهند شد.
فشارهای بازار کار و حتی فشارهای صنفی و سندیکایی تنها دلیل تمایل نسل بعدی رهبران به شیوههای اخلاقیتر نیست. در یک مطالعه که روی بیش از ۲،۰۰۰ مدیرعامل شرکتهای دولتی انجام گرفته، این نتیجه به دست آمده که تمایل مدیران به کاهش دستمزد خودشان در مواقع مواجهه با بحران در قیاس یا سالها و مطالعات گذشته افزایش یافته است. اگر این الگو در دهههای آینده نیز ادامه پیدا کند، میتوانیم انتظار داشته باشیم که رهبران آینده احساس قویتری نسبت به افراد زیردستشان خواهند داشت.
رهبری در روزهای بعد از کرونا از جنبه دیگری نیز با تغییر مواجه شد؛ که این تغییر را در قالب «اهمیت اعتماد» میتوان خلاصه کرد. یعنی احتمالاً میزان اطمینانی که نسبت به همکاران و شرکتها احساس میشود شدیدتر خواهد شد- که این البته هر دو جهت، یعنی هم مدیران و هم کارمندان را شامل میشود. جلوه دیگر افزایش اعتماد نیز میتواند در این مورد باشد که طبیعتا گروهها و بنگاههایی که در طول بحران به هم گره خوردهاند، آنسوی بحران باید ارتباطاتی محکمتر با هم داشته باشند. به عنوان یک مثال رادیکال، تحقیقات نشان میدهد که رزمندگان جنگ جهانی دوم که دوستان نزدیک خود را در نبرد از دست دادهاند، چهار دهه بعد ارتباطشان را با هم حفظ کرده بودند.
از طرف دیگر، ما در این روزها دیدیم که بسیاری از مدیران با بیاعتمادی به کرونا و مسایلش واکنش نشان دادند. مثلا برخی از شرکتها در هنگام دورکاری انواع کنترل را روی کارکنانشان اعمال میکردند. در روزهای بعد از کرونا به چنین مدیرانی نیاز نیست. مدیرانی که خود را گرفتار جزئیاتی بیاهمیت میکنند. ما به “مدیرانی” نیاز داریم که در خلال هرج و مرج با تعیین اهداف معنادار و نقشهای هدفمند، وضوح ایجاد میکنند. نظارت همهجانبه فقط وفاداری کارمندان را تضعیف نمیکند، بلکه میتواند مدیران را هم مشکوکتر کند و یک چرخه شرور تمامنشدنی ایجاد کند.