به گزارش «شیعه نیوز»، یک جامعهشناس گقت: «سالمند آزاری» چه از نوع فردی و چه از نوع اجتماعی با بیتوجهی مسئولان، پدیده نامیمونی است که اگر از هماکنون برای پیشگیری از آن در رسانهها و افکار عمومی آموزش نبینیم، فردا به سراغ خودمان میآید.
تهمینه بیرانوند با اشاره به اینکه سالمندی دورهای است که چه بخواهیم چه نه فرا میرسد، اظهار کرد: به آغاز راهی که از سن ۶۰ یا ۶۵ سالگی تا پایان عمر همراه ماست سالمندی میگویند.
وی ادامه داد: سن امید به زندگی در ایران به ۷۴ سال رسیده یعنی ایرانیان نسبت به ۴۰ سال پیش ۲۰ سال بیشتر عمر میکنند و این یعنی عده بیشتری به دوره پیری رسیده و فشارها و مشکلات سالمندی برای افراد بیشتری رخ میدهد.
بیرانوند با اشاره به اینکه آمارها نشان میدهد سن امید به زندگی «سالم» در میان ایرانیان ۱۰ سال کمتر از سن امید به زندگی و حدود ۶۴ سال است، ادامه داد: به این معناست که ایرانیان ۱۰ سال آخر عمر خود را با ناتوانی، معلولیت و بیماری زندگی میکنند.
این جامعه شناس با اشاره به اینکه اگر امروز در خیابان با مردان و زنان مسن مواجه شویم، میبینیم که بسیاری از آنان از دردهای مختلف مینالند، افزود: اغلب سالمندان امروز توان بالا رفتن از پله را ندارند، چشم آنان ضعیف شده و دهها درد نگفته پیدا و پنهان جسمی دارند که باید در کنار آن، دردهای روانی، افسردگی، اضطراب، تنهایی و غمهای فراوان را ردیف کرد، درد دوری و از دست دادن عزیزان، جدایی، تنهایی و ... را نیز گنجاند.
وی با بیان اینکه سالمندی دورانی از زندگی است که همه به سمت آن پیش میرویم، اضافه کرد: امروز در کشور جمعیتی داریم که از اوایل دهه ۶۰ با رشد جمعیت بالای ۳.۵ درصدی ـ در دورهای که ایران بیشترین میزان موالید را داشت ـ به دهه سوم زندگی رسیدهاند و سنین ۳۰ تا ۳۸ سال را تجربه میکنند.
بیرانوند با اشاره به اینکه این گروه سنی از زمان تولد همین طور که بزرگ میشدند، مشکلات اجتماعی را هم به علت جمعیت بزرگشان با خود بزرگ کردند، افزود: در دورهای جا دادن آنها در کلاسهای درس معضل جامعه بود، مدارس سه شیفته شدند و نیمکتهای کلاس چهار نفره، بزرگتر که شدند ایران با بحران کنکور و دانشگاه مواجه شد، غول کنکور بزرگتر شد سیل این جمعیت از دانشگاه عبور کرد و به سن کار و ازدواج رسید، حالا اشتغال معضل بزرگ جامعه است، اشتغال با درآمد مکفی زیرا جامعه عوض شده و نسل جدید تنها به درآمد بخور و نمیر راضی نیست، رفاه، خانه لوکس و خودروی روز میخواهد و این چنین نسل ما بزرگ شد و مشکلات جامعه را هم بزرگ کرد.
این جامعهشناس تأکید کرد: همین نسل میرود که با موی سپید تا چند سال آینده بحرانی جدید به نام «سالمندی» را برای ایران رقم بزند.
وی با اشاره به اینکه براساس اعلام مرکز آمار ایران، در سال ۹۶ حدود ۹.۲ درصد از جمعیت ۸۰ میلیونی ایران سالمند هستند یعنی جمعیتی حدود هفت میلیون و ۵۰۰ هزار نفر، افزود: متخصصان علم جمعیت شناسی پیش بینی کرده بودند تا سال ۲۰۲۰ میلادی سالمندان به ۱۰ درصد جمعیت ایران و تا سال ۲۰۵۰- زمانی که ۳۳ سالههای امروز پیر میشوند ـ به ۳۰ درصد جمعیت ایران میرسند یعنی از هر سه ایرانی یکی سالمند خواهد بود.
بیرانوند عنوان کرد: این جمعیت بزرگ پیر چه نیازهایی دارد و چه می خواهد، سالمندان قبل از هر چیز به علت ابتلا به انواع بیماریهای جسمی و روانی نیازمند پزشک و درمان هستند، بیماریهای عضلانی، اسکلتی، چشمی، دندانی، گوارشی، قلبی، دیابت، مغز و اعصاب، ناراحتیها و اختلالات روانی و پرخاشگری سالمندان نیازمند درمان است.
این جامعهشناس ادامه داد: چه کسی خرج درمان این همه سالمند را خواهد داد، آیا بیمهها برای پرداخت این هزینههای سرسام آور آمادگی دارند و اصلا چند درصد سالمندان بیمه دارند؟
وی با اشاره به اینکه سالمندان خوش شانسی که در دوره جوانی به موقع سر کار رفته باشند و حق بیمه پرداخت کرده باشند، میتوانند از مزایایی بیمه در سالهای بازنشستگی برخوردار شوند، ادامه داد: اما نه مستمری بازنشستگی کفاف هزینههای بالای دوره سالمندی را میدهد و نه بیمههای درمان هزینههای درمانی آنان را پوشش کافی میدهند، حال بماند آنان که شغلی مناسب و بیمهای به درد بخور نداشتهاند که سالمندی اول مصیبت است.
بیرانوند با اشاره به اینکه نگهداری و مراقبت از سالمندان خود موضوعی مفصل است که به هیچ وجه توان و آمادگی آن در جامعه فراهم نیست، عنوان کرد: البته هنوز از سنتهای زیبای قدیم فاصله نگرفتهایم، هنوز سالمند در ایران حرمت دارد و آمارها نشان میدهد که کمتر از نیم درصد سالمندان اکنون خارج از خانواده و در خانههای سالمندان زندگی میکنند اما در آینده نه چندان دور یعنی ۳۰ سال آینده معلوم نیست، سالمندان حرمت امروز را داشته باشند.
این جامعهشناس با اشاره به اینکه برنامهریزی برای آینده ایرانی که یک چهارم تا یک سوم جمعیت آن سالمند است یک برنامه ریزی استراتژیک است، تصریح کرد: این برنامه باید دقیق، زمانبندی شده و همه جانبه باشد و همه نیازهای جمعیت سالمند اعم از جسمی، رفاهی، سلامت، درآمدی، اجتماعی، روانشناختی و ... را در بر بگیرد.
وی افزود: البته چنین برنامهای باید واقعیتهای جامعه را هم در نظر بگیرد، واقعیتی که در آن جمعیت شهری به بالای ۷۵ درصد جمعیت کشور رسیده است.
بیرانوند با اشاره به اینکه اغلب جوانان شهرنشین در خانههای کوچک آپارتمانی زندگی میکنند، افزود: در بسیاری از خانوادههای شهری زن و مرد هر دو کار میکنند بنابراین نه جایی برای نگهداری سالمندان دارند و نه وقت آن را و البته تأمین هزینه نگهداری از سالمند نیز مسئله دیگری است که میتواند یک عامل بازدارنده برای آینده سالمندان باشد.
این جامعهشناس افزود: واقعیت تلخ دیگری که از هم اکنون باید در برنامهریزی سالمندی به آن توجه کرد، افزایش طلاق و ازدواجهای سفیدی است که ثمره دراز مدت ندارند، یعنی در آینده با جمعیت بزرگ «افراد تنها» در ایران مواجه خواهیم بود، افرادی که نه فرزندی و نه همسر و همدمی دارند.
وی اظهار کرد: این گروه جمعیتی که پا به سن پیری میگذارد، برخلاف گروه اول که فرزندانشان برای نگهداری از آنها با مشکلات و بحرانهای جدی مواجه هستند، کسی را ندارند که حتی گاهی حالشان را بپرسد و چه دردی بزرگتر از «تنهایی».
بیرانوند با اشاره به اینکه شواهد نشان میدهد با توجه به اینکه زنان بیشاز مردان عمر میکنند از هم اکنون با پدیدهای بهعنوان «زنان سالمند تنها» مواجه شدهایم، عنوان کرد: نگهداری از زنان سالمند برای بسیاری از خانوادهها در شرایط فعلی سخت است و در آینده با خانوادههای بیفرزند و تکفرزند این مشکلات چند برابر میشود.
این جامعهشناس تصریح کرد: مشکل مهمی که سالمندان امروز از آن مینالند، پایین بودن مستمری دوران بازنشستگی است که کفاف زندگیشان را نمیدهد و آنان را در کنار فرزندان و نوهها شرمسار و خجل میکند اما مشکلات سالمندان در آینده به درمان بیماری، مستمری بازنشستگی و نگهداری و مراقبت محدود نمی شود.
وی ادامه داد: سالمندان جمعیت بزرگی خواهند بود که مانند هر انسان دیگری باید زندگی کنند نه اینکه ثانیهها را برای رسیدن وقت مرگ بشمارند، این افراد نیز اوقات فراغت دارند که باید چگونگی پر شدن آنرا برنامهریزی کرد و از طرفی بسیاری از آنان که توانایی جسمی کافی ندارند کولهباری از تجربه دارند، تجربههایی که سرمایههای ملی هستند و باید از آن برای پیشرفت و حرکت رو به جلوی جامعه بهره گرفت.
بیرانوند ادامه داد: افراد موفق کسانی هستند که از تجربه گذشتگان بهره بردهاند، از بین بردن و بیتوجهی به تجربه گذشتگان یعنی افزایش شکاف نسلی؛ یعنی تجربه کردن شکستهای آزموده شده، یعنی تکرار بیشتر اشتباههای قبلی و کُندی پیشرفت جامعه.
این جامعهشناس افزود: برنامهریزیها برای سالمندان باید به نحوی باشد که «نهادها و سازمانهای اجتماعی، دولتی و مردمی» برای فعالیتهای اجتماعی سالمندان و پاسخ به نیازهای آنان ایجاد شود، مراکزی که در آن «سالمندان فعال» بتوانند فعالیت داشته باشند، هر فعالیتی که متناسب با تجربه و توانایی آنان باشد، باید بنیادهایی برای استفاده از تجربههای مو سپیدان فرزانه ایران تشکیل شود.
وی با اشاره به اینکه سالمندان حتماً به ورزش و تحرک نیاز دارند، عنوان کرد: باید از هم اکنون مراکزی برای ورزش سالمندان در محلات مختلف ایجاد شود تا سالمندان و افرادی که رو به سالمندی هستند بتوانند با هزینه مناسب از این مراکز استفاده کنند تا هم سالمندان سالمی داشته باشیم و هم سالمندانی داشته باشیم که با تحرک جسمی دوران سالمندی بهتری را تجربه میکنند.
بیرانوند با اشاره به اینکه مسئله دیگری که باید از هم اکنون به فکر آن باشیم، آموزش نسل جدید برای مواجهه و رفتار مناسب با سالمندان است، تصریح کرد: کودکان، نوجوانان و جوانان امروز کسانی هستند که باید بیاموزند حرمت سالمندان را نگه دارند و با مو سپیدان با احترام رفتار کنند، مسئلهای که با کمال تأسف از هماکنون نشانههای بیحرمتی به سالمندان و شکستن دل آنان در گوشه و کنار دیده میشود.
بیرانوند افزود: زندگی مدرن با همه ویژگیهای جذابش، برخی از سنتهای زیبای گذشته را از بین برده است، شاید اینکه «روزگاری ما جلوی بزرگترها پایمان را دراز نمیکردیم» دیگر ضربالمثلی باشد مربوط به عصری که از آن گذشتهایم و چه سخت است سالمندی که از فرزند و نوه و جوانان عصر جدید تندی ببیند و تلخی بشنود و آزار شود.
این جامعهشناس تأکید کرد: «سالمند آزاری» چه از نوع فردی و چه از نوع اجتماعی با بیتوجهی مسئولان، پدیده نامیمونی است که اگر از هماکنون برای پیشگیری از آن در رسانهها و افکار عمومی آموزش نبینیم، فردا به سراغ خودمان میآید.
ولی از پیری و مرض بدتر، نداری است!
پیری در ژاپن هم هست امّا لابد سالمندانشان [از کشورهایی که جهانسوّمی بودن را برگزیدند] رفاه بیشتری دارند؛ چرا؟
چرا پوشش بیمه شامل و کامل نباشد؟
مگر اگر بیمه حساب همه چی را بکند، ملّت حق بیمه را نخواهند داد؟
چرا بیمه، آنجا که باید باشد، نیست؟
یک جفت سمعک اعلا به قیمت یک پرایده که با اینکه ارزانترین ماشینه ولی آرزوش به دل خانوار ندار مونده
ماشین را نخواستیم و از همان میلۀ خط واحد آویزان میمانیم؛ امّا ناشنوایی را چه کنیم؟
مشکل اینه که مراکز تصمیمگیری در پای تخته
[اگر هر ساله در استانهای محروم بچرخه لابد چرخ کشور نمیچرخه]
از قدیم گفتن: سواره از پیاده خبر نداره