قاب اول :حال اگر آخرین گفتار، کلام امام معصوم و آن هم امیرالمومنین ( علیه السلام ) که دوست و دشمن بر بینظیربودن در علم و عمل و دیانت معترفتند؛ اهمیت و اعتبار آن کلام روشنتر میشود.
امیرالمومنین در نامه ۴۷ نهجالبلاغه پس از آنکه به دست ابنملجم ملعون ضربت خردهاند در وصیتشان به امام حسن و امام حسین علیهماالسلام میفرمایند: شما و فرزندان و خاندانم و هر که را نوشتهام به او میرسد، به تقوای الهی، نظم در کارها و اصلاح میان مسلمانان وصیت میکنم.
قبل از آنکه به محتوای نامه بپردازیم توجه به این نکته مهم است که وصیت حضرت، تنها خطاب به فرزندان بزرگوارشان نیست بلکه هرکس این نامه به او میرسد مخاطب ایشان است. بنابراین، توصیه و سفارشِ امیرالمومنین عمومیت دارد و نسخهای همگانی است برای امت اسلام و هر انسان آزادهای که سخنان آن حضرت را میخواند.
قاب دوم:
توصیه به رعایت تقوا و نظم
امام علی علیهالسلام وصیت خود را توصیه به تقوای الهی آغاز میکند و چند سطر بعد مجددا به نظم و تقوا در کنار هم توصیه میکند. تقوا در لغت، از ماده «وقی» به معنای قراردادن خویش در پناهگاه است [۱]و در اصطلاح شرع، به معنای خویشتنداری در برابر گناه که این معنا نیز شاید دور از معنای لغوی آن نباشد چرا که دوری از گناه جز قرار دادن خویشتن در پناهگاه امن نیست! و نظم، یعنی هر چیزی را در جای حقیقی خود قرار دادن، بر مقتضای عقل و بدون اختلاف در ترتیب. [۲]به نظر میرسد به این ترتیب تقوا و نظم دارای رابطهای نزدیک هستند و بر همدیگر اثرگذارند. شاید سفارش به تقوا و نظم توامان، به این معنا باشد که نظم مطلوب باید از تقوا سرچشمه گرفته و همسو با آن باشد. از طرفی دیگر اگر نظم در امور انجام دادن آنها در وقت خود و نظم در اشیاء قراردادن آنها در جای خود باشد، نظم در روح و شخصیت آدمی نیز به نوعی با تقوا معنا میشود، به نحوی که در زندگی توأم با تقواست که روح و شخصیت فرد در جایگاه حقیقی خود قرار میگیرد.
وجود تقوا آثار مختلفی را در زندگی انسان به جا میگذارد که از آن جمله میتوان به انسانسازی اشاره کرد. همانطور که امیر مومنان ( علیه السلام ) میفرماید: «تقوا یک خصلت روحی و یک تربیت معنوی است که در پرتو آن جان انسان ساخته و پرداخته میشود.» [۳]همچنین طبیعی است که فرد با تقوا از آنجا که بار مسئولیت وظایف شرعی را عهدهدار میشود و سختیهای این راه را برای خود هموار میکند بنابراین مسئولیتپذیری با شخصیت او عجین میشود. همچنین مولای متقیان علی ( علیه السلام ) میفرماید: «ای بندگان خدا بدانید که تقوا دژی مستحکم و غیرقابل نفوذ است.» [۴]تقوا شاخههای مختلفی دارد مانند تقوای مالی، تقوای جنسی، اخلاقی، سیاسی و طبیعی است انسان با تقوا، در تمام این ابعاد جانب تقوا را رعایت میکند.
البته نظم نیز ابعاد گستردهای دارد. از نظم در خلقت عالم و جریانات حوادثش تا مصادیق آن در زندگی خصوصی و شخصی فرد، رفتار و گفتار او و نظم در نظام اجتماعی. امام صادق ( علیه السلام ) در معنای نظم میفرماید: «نظم؛ تدبیر، حکمت، اندازهگیری و هماهنگی در اشیایی است که عقل را به حیرت وا میدارد.» [۵]و امام رضا ( علیه السلام ) نیز میفرماید: «اختلال که به هم خوردگی نظم است، نمیگذارد که اعصاب وظیفه خود را طبیعی و کامل انجام دهد، افکاری که از مغز آلوده و اعصاب غیرمنظم پدید میآید، آلوده و غیرمنظم است.» [۶]بر اساس کلام معصومین مشخص است که نه تنها نظم و تقوا لازم و ملزوم یکدیگر هستند، بلکه این دو نقش جدی و موثری برای موفقیت انسان در زندگی ایفا میکنند. وقتی کسی در زندگی شخصی خود منظم نباشد در انجام امور دنیوی با اختلال روبرو میشود و بالطبع در عمل به فرایض و تکالیف دینی نیز شانه خالی میکند. در مقابل، انسان منظم، میتواند زندگی و امور خود را مدیریت کرده در نظم و ثبات اجتماع نیز موثر باشد. امام باقر ( علیه السلام ) میفرماید: «من کسی را که در امور دنیوی کسل، تنبل و سس باشد دوست ندارم، و کسی که در امور دنیوی کسل و سست باشد، در امور اخروی سستتر خواهد بود.»
اثرات نظم در کنار تاثیراتی که تقوا در سبک زندگی انسان میگذارد، میتواند شخصیت او را به نحوی شکل دهد که در عرصههای مختلف زندگی شخصی، اجتماعی و دینی عملکردی صحیح و موفق داشته باشد.
قاب سوم:
هر ویژگی که در کودکی کسب میشود همچون اثری که بر سنگ حکاکی شده باشد در شخصیت او ماندگار میشود. اثرگذارترین و نزدیکترین مربی برای هر کودک والدین او و بویژه مادر است، که مسلما مدیر فضای خانه نیز هست. مادری که خود را به سلاح تقوا و نظم مجهز میکند در واقع با تیری دو نشان را هدف قرار میدهد: نخست آنکه به مدد این دو ابزار قدرتمند، مدیریت امور خانه و فرزندان را به نحو احسنت پیش میبرد و دوم، با اقدام عملی بهترین آموزش را برای آینده فرزندانش به آنها ارزانی میدارد. به این ترتیب، فرزندان کاملا سیستماتیک در بستر مدیریت مناسب مادر، آرامش امروز و موفقیت فردایشان را کسب میکنند.
پی نوشت:
۱-راغب اصفهانی حسین بن محمد، مفردات فی غریب القران، ج۱، ص ۸۸۱، ماده «وقی»؛ دارالعلم الدار الشامیه، دمشق، بیروت، ۱۴۱۲ق.
۲_ابن منظور، لسانالعرب، ج ۱۲، ص ۵۷۸، دار صادر، بیروت، ۱۴۱۴ ق؛ طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج ۶، ص ۱۷۶، کتابفروشی مرتضوی، تهران، ۱۳۷۵ش
۳_نهج البلاغه، خطبه متقین
۴_ نهجالبلاغه، خطبه ۱۵۷،
۵_مصطفوی، حسن، مصباحالشریعه، ص ۲۶۸، انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران، تهران، چاپ اول، ۱۳۶۰ش
۶_علی بن موسی، امام هشتم ( علیه السلام )، طب الرضا علیهالسلام، ترجمه امیر صادقی، نصیرالدین، ص۲۰۱-۲۰۲، معراجی، تهران، چاپ ششم، ۱۳۸۱ش.