۲
و اما امام مهدی عليه السلام

او متولد شده است...

کد خبر: ۲۲۴۱۰
۱۱:۳۴ - ۱۶ تير ۱۳۹۰
اشاره:‏

درباره‏ی ولادت حضرت بقیة الله (عجل الله تعالی فرجه) دوگونه شبهه شده است. برخی گفته‏اند، آن حضرت به دنیا نیامده است و چنین شخصی به دنیا هم نخواهد آمد. از دید اینان، ((ظهور منجی)) یک ایده‏ی محقّق ناشدنی است.
بعضی دیگر گفته‏اند، آن حضرت، هنوز متولّد نشده است و در آینده، به دنیا خواهد آمد.
این نوشتار، به هر دو شبهه، از طریق تواتر احادیث مهدوی و حساب احتمالات، پاسخ داده است.
آنگاه که هستی آفرین گل آدمی بسرشت و فرزندان آدم بر زمین منزل گزیدند تبار او با گذشت روزگار رو به فزونی نهاد امّا در این میان ایزد دادار نیکان و پاکان خود را از بین همین مردمان برگزید تا دستگیر خلقش بوده و آنان رهنمون‏گر راه هدایت باشند که از میان این نیک مردان گُلِ سر سبد هستی را به عنوان آخرین هدایتگر خود بر مردمان قرار داد که سلسله جنبان راه هدایت تا همیشه روزگار باشد. پس از افول زندگانی پُر از نور آن چراغ هدایت مشعل راه نجات به دست سکّان داران کشتی نجات سپرده شد، دوازده ستاره پر فروغ که به نوبت در ظلمات نمایانگر راه نجات و هدایت و سیراب گر تشنگان معرفت بودند، افسوس که شب پرّه‏ها را تاب نورافشانی خورشید نبود و هر از چند گاهی چراغی را خاموش کرده تا دوازدهمین نور روشنگر خدایی به خواست پروردگار در پس ابر نهان شد تا تشنگان را بر او چنان نیاز اُفتد که چون ماهی بیرون افتاده از آب برای وصالش بی تاب و بی‏قرار شوند. و مشتاقانه چشم بر پدیدار شدن او داشته باشند تا به راستی و پاکی او را یاری کرده و گردن طاعت بر او فرو آورند.
خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم می‏فرماید:
((یریدون لیطفؤوا نورالله بأفواههم والله متمُّ نوره و لو کره الکافرون))(1)
از زوایا و ابعاد گوناگونی می‏توان به مقوله‏ی مهدویّت نگریست. مسئله‏ی ولادت حضرت مهدی(عج) یکی از آن جهات است که در این نوشتار، در صدد اثبات آن و پاسخ به شبهات مطرح شده در این باره هستیم.

انواع شبهه درباره‏ی ولادت حضرت‏علیه السلام‏
درباره‏ی ولادت حضرت مهدی‏علیه السلام از دو جهت شبهه وارد شده است:
1- عدّه‏ای این گونه شبهه کرده‏اند که منجی موعود، پا به عرصه گیتی نگذاشته و به دنیا هم نخواهد آمد و پدیدار شدن یک منجی در آینده و اصلاح عالم به دست او، قابل پذیرش نیست و چنین ایده‏ای محقّق نمی‏شود.
2- عدّه‏ای، اساس ایده‏ی مهدویّت را فی الجمله پذیرفته‏اند، ولی بر این عقیده‏اند که امام مهدی‏علیه السلام هنوز متولّد نشده و آن هنگام که مصلحی پدیدار شود تا اساس ظلم به دستان‏اش برچیده شود، ایده‏ی موعود، محقّق می‏شود.

شبهه یکم - شبهه در اصل مهدی باوری‏
همه‏ی مسلمانان، بر بطلان چنین شبهه‏ای، وحدت نظر دارند و امامیّه و غیر امامیه، بر ظهور مردی در آخر الزمان که اصلاح عالم را به ارمغان آورد، متّفق هستند.
آیات و مجموعه‏ی زیادی از روایات نیز بر این مسئله، تصریح دارند.

آیات‏
پنج یا شش آیه، در اصل اعتقاد به مهدویّت ظهور دارد و نیازی به تفسیر از جانب اهل‏بیت‏علیهم السلام نیست.(2) در این جا، به بعضی از آن‏ها اشاره می‏کنیم:
((یریدون لیطفؤوا نور الله بأفواههم والله متمّ نوره))؛
می‏خواهند نور خدا را با دهان‏شان خاموش کنند و حال آن که و خداوند، نور خود [اسلام‏] را تمام می‏کند.
این بخش از آیه، پیامی از جانب خداوند هستی بخش است که نور خود را بر سر تا سر این کره‏ی خاکی می‏گستراند. مصداق این بشارت، تا حال، واقعیّت نیافته و از آن جا که امکان ندارد، خداوند خبر خلاف واقع دهد، باید روزی این نوید و بشارت صورت پذیرد. و تحقق آن، تنها، به دست امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه) است: بنابراین، این آیه، بدون نیاز به تفسیر روایی، به مطلب تصریح دارد.
((و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر أنّ الأرض یرثها عبادی الصالحون))؛
یقیناً، بعد از ذکر، در زبور نوشتیم که بندگان صالح، زمین را به ارث می‏برند.
مراد از ارض، تمام زمین بوده و بندگان صالح، تا حال، وارث همه‏ی زمین نشده‏اند. پس بایسته است که این واقعیّت، در آینده، تحقّق یابد و وقوع این [مشیّت‏] جز به دست مهدی منتظر (عجل الله تعالی فرجه)، محتمل نیست.
این آیات و سایر آیات، بر اصل مهدی باوری دلالت دارند.
گفتنی است که این آیات، بر تولّد امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه) و پنهان بودن ایشان از دیدگان، دلالتی ندارند، بلکه تنها تصریح دارند که این نوید و بشارت، روزی واقعیّت یافته و بندگان صالح، وارث تمام زمین می‏شوند؛ زیرا، این نوید با تولد منجی مصلح در آینده نیز می‏سازد.

روایات‏
احادیث پر شماری در باره‏ی اصل ایده‏ی مهدویت و وقوع این ارمغان و امید، موجود است، هر چند بر تولّد امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه) دلالتی ندارند.
این روایات، مورد پذیرش اهل سنّت نیز واقع شده‏اند. آنان، با توجّه به این روایات درباره‏ی حضرت مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه) و ظهور شخصی در آینده به این نام، کتاب‏ها نوشته‏اند. ما، بیش از سی کتاب از آنان را گرد آورده‏ایم.
اینک، به دو روایت از آن روایات، اشاره می‏کنیم.
1- پیامبر اکرم فرمودند:
((لا تذهب الدنیا حتّی یملک العربَ رجل من أهل بیتی یواطی‏ء اسمه اسمی))(3)
2- پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
((لاتقوم الساعةُ حتّی تملأ الأرض ظلماً و جوراً و عدواناً ثم یخرج من أهل‏بیتی مَن یملأها قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً.)).(4) و (5)
از جمله مهدی باوران غیر شیعی، می‏توان از ابن تیمیّه و ابن حجر(6) و عبدالعزیز بن باز نام برد. بن باز (مفتی اعظم عربستان)، در مجله‏ی الجامعة یادآور می‏شود که اعتقاد به امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه) و روایات آن، صحیح بوده و شایسته نیست چنین اندیشه‏ای انکار شود.

شبهه‏ی دوم: تردید در ولادت.
ممکن است کسی بگوید: ((ما، اصل اعتقاد به امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه) و پدیدار شدن موعودی در آینده را می‏پذیریم ولی لازم نیست این موعود، همان امام مهدی(عج) باشد که تولد یافته و از دیدگان پنهان است.
چه بسا، آن مهدی منتظر، در آینده، پا به گیتی گذاشته و غیبتی در کار نباشد. پس وقوع ولادت حضرت، چه گونه ثابت می‏شود؟)).
هدف از این نوشتار، اثبات ولادت حضرت است. برای اثبات آن، تلاش می‏شود که ولادت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه) از طریق تواتر و حساب احتمالات ثابت شود.

چهار قضیّه‏ی مهم‏
به عنوان مقدمه، ابتدا، چهار قضیّه‏ی مهم را تبیین می‏کنیم.

قضیّه‏ی یکم‏
برای اثبات هر مسئله‏ای، دو راه وجود دارد: 1- تواتر؛ 2- حساب احتمالات.

تواتر
تواتر، بدین معنا است که انبوه زیادی از راویان، از یک مسئله خبر دهند، به گونه‏ای که احتمال اجتماع و تبانی آن‏ها بر کذب، محال باشد. اگر دویست یا سیصد تَن که در مواقف و مواطن مختلفی به سر می‏برند، روایتی نقل کنند، وقوع توافق آنان بر کذب، ممکن نیست. چنین خبری را خبر متواتر می‏گویند.

حساب احتمالات‏
اگر یک یا چند نفر، خبری را حکایت کنند، این خبر، متواتر نیست، ولی اگر به انحای مختلف، شواهدی به آن ضمیمه شود، بر طبق حساب احتمالات، به سبب آن قرائن، قطع حاصل می‏شود.
به عنوان مثال، شخصی، به بیماری صعب العلاجی دچار شده است و فردی به ما پیام می‏رساند که ((ایشان، شفا یافته است.)). با این خبر، تا سی در صد، احتمال بهبود مریض حاصل می‏شود، ولی اگر شواهد و قرائنی به آن ضمیمه شود، ارزش احتمال، از سی در صد به چهل یا پنجاه درصد یا... می‏رسد. این قرینه، می‏تواند این باشد که مثلاً او، دیگر از دوا استفاده نمی‏کند و یا این که شاد و خندان است و...
این خبر، در حقیقت، خبر متواتر نیست، ولی به سبب حساب احتمال و ضمیمه کردن قرائن، ارزش احتمال، قوّت گرفته و یقین حاصل می‏شود.

قضیّه‏ی دوم - وثاقت و عدالت راوی‏
در خبر متواتر، عادل بودن و وثاقت راوی، ضروری نیست. حال اگر یک یا چند نفر حکایتی نقل کنند، حجّیت این خبر، مشروط به عدالت راوی است، ولی اگر صد یا دویست یا سیصد تن، قضیه‏ای را حکایت کنند، لازم نیست که راویان عادل باشند؛ زیرا، خبر متواتر، به دلیل کثرت راویان، افاده‏ی یقین کرده است و بعد از حصول قطع، هدف و مقصودی دیگر باقی نمی‏ماند. ما، عدالت را برای به دست آوردن یقین می‏خواهیم، وقتی یقین حاصل شد، شرط عدالت لزومی ندارد.
با عنایت به این مطالب، تردید و ابهام‏آفرینی در روایات دلالت کننده بر ولادت امام مهدی(عج) و مسائل مرتبط با حضرت، شایسته نیست و نمی‏توان گفت: ((سند این روایت، ضعیف است)) و یا ((راویان، مجهول هستند)) و یا...
آری، اگر تعداد روایات، محدود بود، این خدشه‏ها وارد است، امّا از آن جا که احادیث درباره‏ی حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه) متواتر و مستفیض است، نباید در آن‏ها مناقشه کرد.

قضیّه‏ی سوم - قدر مشترک این احادیث‏
ممکن است مجموعه‏ای از روایات، در خصوصیّات و تفاصیل، با هم متفاوت باشند، ولی از یک زاویه، مدلول همه‏ی آن‏ها یکی باشد. مثلاً افراد بی‏شماری، از بهبود مریضی خبر می‏دهند، ولی یکی از آنان از شفای مریض در ساعت یک، و دیگری از بهبود او در ساعت دو، و سومی از بهبود مریض در ساعت سه خبر می‏دهد.
اگر چه خبر این راویان، در جزئیات یکی نیستند، ولی همه، از جهت بهبود مریض، متحد هستند که در این صورت، شفای مریض، برای ما ثابت می‏شود؛ زیرا، هر یک از این خبرها، در حقیقت، دو خبر هستند: خبر نخست، شفای مریض است و خبر دوم، زمان شفای او است. خوب می‏نگریم، می‏فهمیم که همه‏ی آنان در شفا یافتن فلان فرد، متفق هستند، هر چند در زمان آن اختلاف دارند.
اگر روایات پر شماری، از یک زاویه، بر جریان معیّنی، اتّفاق داشته باشند، نسبت به آن مسئله، یقین حاصل می‏شود، هر چند این اخبار، در سایر تفاصیل و خصوصیات، با هم تمایز داشته باشند. پس شایسته نیست در احادیث میلاد امام مهدی علیه السلام مناقشه کرد و گفت: ((این روایات، در تفاصیل، با هم اختلاف دارند. در این احادیث، گاه، مادر امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه) ((نرجس)) و گاه ((سوسن)) نامیده شده، و یک بار خبر از تولّد یافتن حضرت علیه السلام در این شب و بار دیگر از به دنیا آمدن امام(عجل الله تعالی فرجه) در شب دیگر حکایت کرده‏اند و یک روایت نقل می‏کند که امام علیه السلام، در فلان سال به دنیا آمده و روایت دوم، خبر از متولّد شدن حضرت (عجل الله تعالی فرجه) در سالی دیگر می‏دهد. پس با توجّه به اختلاف‏ها، شایسته نیست به آن‏ها تمسک شود؛ زیرا، متواتر و مورد پذیرش نبوده و در اثبات تواتر و تحصیل علم به ولادت حضرت، سودی نمی‏رسانند.))؛ زیرا، این روایات، از جهت تصریح به ولادت امام(عجل الله تعالی فرجه) با هم مشترک‏اند و تفاوت آن‏ها در سایر شاخصه‏ ها و ویژگی‏ها است.

قضیّه‏ی چهارم - اجتهاد در مقابل نص‏
شایسته نیست کسی در مقابل نص، اجتهاد شخصی کند. پس اگر متن روایتی، دلالت صریح بر چیزی داشته باشد و از حیث سند هم تام باشد، نباید کسی در آن مسئله، اجتهاد شخصی کند.
خداوند تبارک و تعالی می‏فرماید:
((وأقیموا الصلاة وآتوا الزکاة)).
کاملاً روشن است که این آیه، طلب اقامه‏ی نماز و پرداخت زکات را می‏کند، حال اگر کسی بگوید: ((این آیه اقامه‏ی نماز را طلب نمی‏کند و...)) سخنی بر خلاف نصّ صریح رانده است و او، چنین حقّی را ندارد.
بله، در این که آیا این درخواست، درخواستی وجوبی است یا امری استحبابی می‏تواند اجتهاد کند؛ زیرا، وجوب و استحباب، در این آیه، ظاهر و نصّ نیست.
احادیث امام مهدی علیه السلام، نیز این چنین است و اجتهاد شخصی بر نمی‏دارد؛ زیرا، دلالت این روایات، واضح و صریح‏اند و از حیث سند هم متواتر. زمانی می‏توان اجتهاد کرد که دلالت روایت، صریح نباشد و سند آن، اشکال داشته باشد.
اینک، پس از بیان این چهار قضیّه، به مسئله‏ی ولادت حضرت‏علیه السلام می‏پردازیم و عواملی را که برای ما در این باره یقین می‏آورد، بیان می‏کنیم.

عامل نخست (احادیث عمومی)
عامل نخست، احادیث پرشماری است که از مسلّمات بین امامیه و غیر امامیه شمرده می‏شود. در این احادیث، هر چند نام حضرت نیامده است، امّا دلالت بر ولادت حضرت دارند.
در این زمینه، سه حدیث نقل می‏کنیم:

الف) حدیث ثقلین‏
این روایت، میان امامیه و برادران اهل سنّت، متواتر است و سند آن، قابل خدشه نیست. پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله وسلم این حدیث شریف را در مواقف و مواطن متعدّدی، از جمله حجةالوداع، بازگو کرده است. اختلافاتی که در بعضی الفاظ حدیث دیده می‏شود، برگرفته از گوناگونی مواقف صدور حدیث است.
حدیث ثقلین، چنین است:
إنّی تارک فیکم الثقلین: کتاب الله و عترتی أهلَ بیتی. أحدهما أکبر من الآخر. و لن یفترقا حتّی یردا علیَّ الحوضَ؛(7)
من، در میان شما، دو چیز گران بها به جای می‏گذارم: کتاب خدا و عترتم، اهل بیت‏ام. یکی از آن دو، از دیگری بزرگ‏تر است. این دو، از هم جدا نمی‏شوند تا زمانی که در حوض، بر من وارد شوند.
جمله‏ی ((لن یفترقا حتّی یردا علیَّ الحوضَ)) بر استمرار همراهی اهل بیت‏علیهم السلام با قرآن کریم دلالت دارد و این پیوستگی در همراهی، جز با فرض تولّد یافتن حضرت‏علیه السلام و پنهان بودن ایشان از دیدگان، امکان ندارد؛ زیرا، اگر حضرت‏علیه السلام، در آینده تولّد یابد، می‏باید در این زمان، قرآن، از اهل بیت‏علیهم السلام جدا باشد. و حال آن که پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم فرموده است، این دو از هم جداناشدنی هستند.
دلالت این حدیث بر ولادت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه) روشن است. این حدیث، از آغاز، در شأن امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه) وارد نشده و برای موضوع دیگری آمده است، ولی التزاماً، ولادت امام مهدی‏علیه السلام از آن استفاده می‏شود.
اشکال: امام مهدی‏علیه السلام هنوز متولد نشده و آن هنگام که رجعت فرا رسد و امام عسکری‏علیه السلام بار دیگر پا به این جهان گذارد موعود تولد می‏یابد.
بنابراین بین صدق حدیث و عدم ولادت امام(عجل الله تعالی فرجه) سازگاری ایجاد می‏شود،
جواب: لازمه این سخن، جدایی بین اهل بیت و قرآن در زمان قبل از رجعت است زیرا در این هنگام امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه) و اهل بیت واقعیت خارجی نداشته و قرآن از آنها جدا می‏باشد.

ب) حدیث ((دوازده خلیفه))
این حدیث، از مسلّمات میان امامیّه و اهل سنّت است.
از اهل سنت، بخاری و مسلم، و از امامیه، شیخ صدوق در کمال الدین این خبر را حکایت کرده‏اند.
متن حدیث، این چنین است:
جابر بن سمره نقل می‏کند: ((با پدرم، به محضر پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله وسلم رسیدیم و شنیدم که می‏فرمایند: ((إنَّ هذا لاینقضی حتّی یمضی فیهم إثنا عشر خلیفة.)). سپس پیامبر، آهسته سخن گفت. به پدرم گفتم: ((پیامبر چه فرمود؟)).
پدرم گفت: ((ایشان می‏فرمایند، همه‏ی آنان، از قریش هستند.)).(8)
برخی تلاش کردند تا این حدیث را بر خلفای راشد و دو یا سه نفر از بنی امیه و دو یا سه نفر از بنی عباس منطبق کنند. چنین تطبیقی، پذیرفته نیست. و تنها مصداق مورد پذیرش خبر غیبی پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله وسلم ائمه‏ی اثنی عشرعلیهم السلام می‏باشند.
این حدیث، بر ولادت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه) دلالت التزامی دارد؛ زیرا، اگر فرض کنیم از حضرت عسکری‏علیه السلام فرزندی به نام مهدی‏علیه السلام متولّد نشده باشد، خلفای حضرت رسول‏صلی الله علیه وآله وسلم، یازده تن خواهند بود و این، یعنی، نادرست گویی از سوی پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم که امری محال است.
پس باید وقوع ولادت امام علیه السلام را پذیرفت و در غیر این صورت، این حدیث، مطابقت خارجی ندارد.

ج) حدیث ((من مات و لم یعرف امام زمانه...))
این حدیث هم میان امامیّه و اهل سنّت، از مسلّمات است و همه، آن را روایت کرده‏اند. متن حدیث این چنین است:
((مَنْ مات و لم یَعرف إمام زمانه مات میتةً جاهلیّة؛(9)
کسی که بمیرد و امام زمان خود را نشناسد، با مرگ جاهلیّت مرده است.))
اگر امام مهدی‏علیه السلام هنوز به دنیا نیامده باشد، پس ما، معرفتی از امام زمان مان نداریم و گرفتار مرگ جاهلی شده‏ایم؛ زیرا، بنابراین حدیث، در هر زمان، امامی وجود دارد و لازم است معرفت به او وجود داشته باشد و در صورت متولّد نشدن امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه) چنین شناختی حاصل نمی‏شود.

عامل دوم: اخبار خاص‏
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و امامان معصوم‏علیهم السلام از تولّد فرزندی برای امام حسن عسکری‏علیه السلام خبر می‏دهند که بعد از به دنیا آمدن، از دیدگان پنهان می‏شود و زمین را پر از قسط و عدل خواهد کرد و ایمان به ایشان، برای هر مؤمنی ضروری است.
شیخ صدوق، در کمال الدین، این احادیث را در ابواب زیر، تنظیم کرده است:
1- اخبار پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله وسلم از حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) (45 حدیث)؛
2- اخبار امام علی‏علیه السلام از امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه)؛
3- اخبار حضرت زهراعلیها السلام از امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) (4 حدیث)؛
4- اخبار امام حسن‏علیه السلام از امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) (2 حدیث)؛
5- اخبار امام حسین‏علیه السلام از امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) (5 حدیث)؛
6- اخبار امام سجادعلیه السلام از امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) (9 حدیث)؛
7- اخبار امام باقرعلیه السلام از امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) (17 حدیث)؛
8- اخبار امام صادق‏علیه السلام از امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) (57 حدیث)؛
مجموع روایات موجود در کافی و الغیبة و کمال الدین و دیگر کتب، بیش از هزار حدیث است.
به عنوان نمونه، یک حدیث از پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله وسلم و دو حدیث از امام صادق‏علیه السلام نقل می‏کنیم.
1- ابن عباس، روایت می‏کند که پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: ((آگاه باش که خداوند تبارک و تعالی، من و امامان معصوم‏علیهم السلام را حجّت بر بندگان‏اش قرار داده است. از صلب حسین، امامانی قرار داده است که امر مرا به پا می‏دارند و وصیّت و سفارش مرا محافظت می‏کنند. امام نهم از آنان، قائم اهل بیت من و مهدی امّت من است. او، در شمائل و افعال و اقوال، شبیه‏ترین مردم به من است. وی، بعد از یک غیبت طولانی ظهور می‏کند...)).(10)
به این مضمون یا قریب به آن، احادیث زیادی وجود دارد که در بعضی از آن‏ها، نام ائمه‏علیهم السلام هم آمده است.
2- محمد بن مسلم، به سند صحیح، از امام صادق‏علیه السلام نقل می‏کند که امام‏علیه السلام فرمودند:
ان بلغکم عن صاحبکم غیبةٌ فلا تنکروها؛(11)
اگر از صاحب تان، غیبتی به شما رسید، آن را انکار نکنید.)).
3- زراره می‏گوید، شنیدم که امام صادق‏علیه السلام فرمود:
((إنَّ للقائم غیبةً قبلَ أنْ یقومَ - یا زرارة! - و هو المنتظر. و هو الذی یشک فی ولادتِه؛(12)
قائم (عج) قبل از آن که قیام کند، غیبتی خواهد داشت، ای زراره! او، همان ((منتظر)) است. او، کسی است که درولادت‏اش، شکّ و تردید می‏شود.)).
در این روایت امام صادق‏علیه السلام از شبهه‏ی در ولادت امام مهدی‏علیه السلام خبر داده است.
جعفر، عموی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه) نخستین کسی بود که به سبب عدم اطّلاع بر تولّد حضرت، در ولادت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه) تردید آفرینی کرد. به سبب موقعیّتهای سختی که در آن هنگام مسئله‏ی امامت را احاطه کرده بود، از انتشار خبر ولادت حضرت، به شدت ممانعت می‏شد، به نحوی که امامان معصوم‏علیهم السلام حتّی تصریح به نام امام مهدی (عج) را هم اجازه ندادند. بنابراین، جعفر، مطلّع نبود که امام حسن عسکری‏علیه السلام، فرزندی به نام مهدی(عجل الله تعالی فرجه) دارد و به خاطر همین، آن واقعه پیش آمد و جعفر، ولادت حضرت را منکر شد.
ابن حزم نیز در کتاب الفصل فی الملل والاهواء والنحل در مسئله‏ی ولادت حضرت، ابهام آفرینی کرده و گفته است:
((جماعتی از شیعه، بر این عقیده‏اند که تا سال دویست و شصت هجری قمری - یعنی همان سال وفات امام حسن عسکری‏علیه السلام - مهدی (عجل الله تعالی فرجه)، به دنیا نیامده است.(13)
مجد اسعاف النشاشیبی می‏گوید: ((امام حسن عسکری‏علیه السلام، فرزند پسر یا دختری به جای نگذاشت.)).(14)
امام صادق‏علیه السلام به زراره می‏فرماید:
((و او همان منتظر و کسی است که در ولادت او شک می‏شود، بعضی می‏گویند پدرش بدون جانشین فوت کرده و بعضی می‏گویند او دو سال قبل از وفات پدر متولد شده است))
در ادامه امام‏علیه السلام می‏فرماید:
((ای زراره! اگر آن زمان را درک کردی، این دعا را بخوان)):
((اللهم! عرّفنی نفسک، فإنّک إنْ لم تعرّفنی نفسک لم أعرفْ نبیّک.
اللهمّ! عرفنی رسولک، فإنّک إنْ لم تعرّفْنی رسولک لم أعرفْ حجتک.
اللهمّ! عرّفنی حجّتک، فإنَّک إنْ لم تعرّفنی حجّتک، ضللتُ عن دینی.)).(15)
ادعیه‏ی معروفه نبایستی فراموش شوند و از سوی ائمه‏علیهم السلام به آنها توصیه زیادی شده است:
((اللهمّ کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کلّ ساعة ولیّاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دلیلاً و عیناً حتی تسکنه ارضک طوعاً و تمتعه فیها طویلاً))(16)
امامان معصومین‏علیهم السلام در این دعا به شیعیان می‏آموزند که نام مبارک حضرت‏علیه السلام را مخفی نگاه دارند و تعبیر به حجت از سوی ائمه‏علیهم السلام بیانگر نهایت حالت کتمان می‏باشد و حتی در دعای فوق به جای الحجة ((فلان بن فلان)) هم آمده است.
مرحوم کلینی در کافی و شیخ طوسی در الغیبة و دیگران، بیش از صدها حدیث در این زمینه نقل کرده‏اند. این روایات، با توجّه به کثرت شان، متواتر بوده و قابل خدشه نیستند و اجتهاد در آن‏ها اجتهاد در مقابل نصّ است.

عامل سوم - دیدن آن حضرت‏
مجموعه‏ای از روایات، از دیدن امام زمان‏علیه السلام از سوی جمعی از شیعیان خبر می‏دهند.
علی رغم این که امامان معصوم‏علیهم السلام تأکید و توصیّه‏ی زیادی داشتند تا نام و خبر ولادت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه) پنهان باشد و منتشر نشود، ولی دستگاه حاکم، از خلال سنّت نبوی و اخبار اهل بیت‏علیهم السلام دریافته بودند که برای امام حسن عسکری‏علیه السلام فرزندی خواهد بود که زمین را پر از قسط و عدل می‏کند و حکومت‏های ظالم، به دستان مبارک‏اش نابود می‏شوند.
بنابراین، همان گونه که فرعون بر تولّد حضرت موسی‏علیه السلام آگاه بوده و مراقب زنان و قابله‏ها بود، بنی عباس هم در زمان معتمد عباسی کاملاً بر اوضاع محافظت و نظارت داشت، ولی همان گونه که حضرت موسی‏علیه السلام متولّد شد، حضرت مهدی‏علیه السلام نیز دور از چشمان جاسوسان بنی عباس، به دنیا آمد و گروهی از شیعیان خالص، توفیق پیدا کردند، در کودکی آن حضرت را ببینند.
ابوالقاسم جعفری داود بن قاسم از امام هادی‏علیه السلام نقل می‏کند:
یقول: ((الخلف من بعدی الحسن ابنی، فکیف لکم بالخلف من بعد الخلف فقلت و لِمَ جعلنی اللّه فداک؟ قال انّکم لاترون شخصه ولایحل لکم ذکره باسمه)) فقلت: فکیف نذکره؟ قال: ((قولوا الحجة من آل محمدصلی الله علیه وآله وسلم))(17)
جانشین من پس از من فرزندم حسن است شما چگونه باشید در جانشین بعد از آن جانشین؟ عرض کردم. قربانت گردم چرا؟ فرمود: شخص او را نبینید و بردن نام او برای شما روا نباشد، عرض کردم: پس چگونه او را ذکر کنیم؟ فرمود: بگویید حجت از آل محمدصلی الله علیه وآله وسلم‏
به هر حال علی رغم اینکه ائمه‏علیهم السلام تلاش نمودند که خبر ولادت حضرت منتشر نشده و مخفی بماند ولی جماعتی از شیعه موفق به زیارت حضرت مهدی‏علیه السلام شدند.
شیخ کلینی، از محمد بن عبدالله و محمد بن یحیی، از عبداللّه بن جعفر حمیری، روایت کرده است که او گفت:
من و شیخ ابوعمرو(18) نزد احمد بن اسحاق(19) بودیم. احمد بن اسحاق، با چشم به من اشاره کرد که از ((جانشین)) سؤال کنم. به او گفتم: ((ای ابا عمرو! من می‏خواهم از تو راجع به چیزی بپرسم. البته، نسبت به آن چه که درباره‏ی آن از تو سؤال می‏کنم، شک ندارم، عقیده‏ی من، این است که زمین، از حجّت خالی نیست... ولی دوست دارم یقین‏ام زیاد شود. ابراهیم‏علیه السلام از خداوند خواست که به او نشان دهد چه گونه مردگان را زنده می‏کند. خداوند فرمود: آیا ایمان نداری؟؛ ابراهیم عرض کرد: می‏خواهم قلب‏ام مطمئن شود. احمد بن اسحاق، از امام هادی‏علیه السلام به من خبر داد و گفت: از امام، پرسیدم: با چه کسی نشست و برخاست کنم و از چه کسی مطلب اخذ کنم و قول چه کسی را قبول کنم؟. امام‏علیه السلام فرمود: ((عَمری، ثقه است. هر چه از طرف من به تو رسانید، مطمئناً از من رسانده است. و هر چه از طرف من به تو گفت، مطمئناً، از جانب من می‏گوید. پس به حرف او گوش فرا ده و از او اطاعت کن؛ زیرا، او، ثقه و مورد اعتماد است)).
ابوعلی به من خبر داد که از امام حسن عسکری‏علیه السلام پرسیدم، امام‏علیه السلام فرمود: ((عَمری و پسرش، ثقه هستند. پس هر چه از جانب من به تو رساندند، مطمئناً از من رسانده‏اند و هر چه به تو می‏گویند، مطمئناً، از طرف من می‏گویند. حرف آن دو را گوش کن و از آن دو اطاعت کن؛ زیرا، این دو، مورد اعتماد هستند)).
این، سخن دو امام در حق شما بود.)).
عبدالله بن جعفر گفت، ابو عمرو، سجده کرد و گریست. سپس گفت: ((حاجت خود را بخواه.)). به او گفتم: ((آیا جانشین بعد از امام حسن عسکری‏علیه السلام را دیده‏ای؟)). گفت: بله...)).
به او گفتم: ((یک سؤال باقی ماند.)). به من گفت: ((بیا جلو)). گفتم: ((اسم او چیست؟)). گفت: بر شما حرام است که از آن سؤال کنید. این را از جانب خود نمی‏گویم. و من، حق ندارم چیزی را حرام یا حلال کنم، بلکه این را از امام حسن عسکری می‏گویم. گمان حاکم و سلطان، این بود که ابا محمد وفات کرده و فرزندی به جا نگذاشته و میراث او هم تقسیم شده است. از خدا بترسید و از این کار خود داری کنید.)).
دلالت این حدیث، صریح بوده و قابل اجتهاد شخصی نیست. اصولیان، در مسئله‏ی حجّیت خبر ثقه، به آن استدلال کرده‏اند و شهید صدر قدس سره هم یاد آور می‏شود که: این روایت، به تنهایی، افاده‏ی یقین می‏کند.(20)
در این جا اشکال شده است که ((این روایت، خبر واحد است. چه گونه می‏توان به آن بر حجّیت خبر واحد استدلال کرد؟ این گونه استدلال کردن، دور است.)).
شهید صدر گفته است، این روایت، افاده‏ی یقین می‏کند؛ زیرا، هر زمانی که شیخ کلینی، خبری را نقل کند و بگوید: ((أخبرنی))، در خبرش تردیدی نیست.
مرحوم کلینی، این خبر را از محمد بن عبدالله و محمد بن یحیی عطار که هر دو از بزرگان شیعه هستند و احتمال کذب ایشان نمی‏رود نقل کرده است. عبداللّه بن جعفر حمیری هم از بزرگان است.(21)
حکیمه، دخت گران مایه‏ی امام جوادعلیه السلام هم داستان مشهوری را نقل می‏کند که به بخشهایی از آن، اشاره می‏شود:
حسن به علی، کسی را به نزد من فرستاد و فرمود: ((عمه جان! امشب که نیمه‏ی شعبان است، در منزل ما افطار کن؛ زیرا، خداوند تبارک و تعالی، امشب، تو را با ولیّ و حجّت خود بر خلق‏اش و جانشین بعد از من، مسرور می‏کند.)). حکیمه گفت: ((به خاطر آن، بسیار مسرور شده و فوراً لباس پوشیده و در همان ساعت از منزل خارج شده تا به محضر ابی محمد شرفیاب شدم. او، در صحن خانه‏اش نشسته بود و کنیزان‏اش گرداگرد او بودند. گفتم: ((فدایت شوم ای آقایم! جانشین تو از چه کسی متولّد می‏شود؟)). امام‏علیه السلام فرمود: ((از سوسن)).(22)
حکیمه گفت:
((وقتی نماز مغرب و عشاء را خواندم، سفره را آوردند و من و سوسن، افطار کردیم. با سوسن، در یک اتاق خوابیدیم. خواب کوتاهی رفتم و بیدار شدم. و پیوسته، در فکر آن چیزی بودم که ابو محمّد از امر ولیّ الله به من وعده داده بود.
قبل از زمانی که هر شب برای نماز شب بیدار می‏شدم، بیدار شدم و نماز شب را خواندم. تا به نماز وتر رسیدم، سوسن، ترسان از جا پرید و ایستاد و ترسان خارج شد. وضو گرفت و برگشت و نماز شب را خواند تا به نماز وتر رسید، به دلم الهام شد که فجر نزدیک است. بلند شدم تا نگاه کنم دیدم فجر اوّل طلوع کرده است.
در دلم، نسبت به وعده‏ی ابی محمدعلیه السلام شک و تردید افتاد. امام، از حجره‏اش به من ندا داد که: ((شک نکن که در همین ساعت، تو، به مطلب می‏رسی.)).
حکیمه گفت:
((از ابی محمدعلیه السلام به سبب آن چه در قلب‏ام خطور کرد، خجل شده و شرم کردم. خواستم برگردم که ناگهان سوسن، نماز را قطع کرده و ترسان خارج شد. نزد او رفتم. به او گفتم: ((پدر و مادرم فدایت باد! آیا چیزی درک می‏کنی؟)). گفت: ((بله.)). گفتم: ((إن شاء الله، ترسی برای تو نیست.)). بالشی برداشتم و در وسط خانه گذاشتم. و او را به گونه‏ای که آماده‏ی زایش باشد، بر روی آن نشاندم. او را فشار دادم، به گونه‏ای که ناله‏ی شدیدی کرد. تشهّد گفتم، در این حال، ولیّ خدا را دیدم که سجده کنان بر روی زمین است.)).(23)
شیخ طوسی، حدیثی نقل کرده می‏گوید:
چهل مرد از شیعیان دارای وجاهت، در خانه‏ی امام حسن عسکری‏علیه السلام جمع شدند تا از حجّت بعد از امام حسن عسکری سؤال کنند. عثمان بن سعید عمری قیام کرد، گفت: ((ای پسر رسول خدا! می‏خواهم از شما راجع به چیزی سؤال کنم که شما نسبت به آن، از من عالم‏تر هستی.)). امام به او فرمود: ((ای عثمان! بنشین.)).
عثمان، ناراحت شد و خواست که خارج شود. امام فرمود: ((هیچ کس خارج نشود.)). پس هیچ کس از ما خارج نشد. پس از لحظاتی، امام عسکری‏علیه السلام عثمان را صدا کرد. عثمان، روی زانو ایستاد. امام فرمود: ((آیا شما را خبر دهم که برای چه آمده‏اید؟)). گفتند: ((ای پسر رسول خدا! بله.)). امام فرمود: ((آمده‏اید تا از حجت بعد از من سؤال کنید؟)). گفتند: ((آری.)). در این حال، پسری که مثل قرص ماه بوده و شبیه‏ترین مردم به ابی محمدعلیه السلام بود، وارد شد. امام حسن عسکری فرمود: ((این پسر، پس از من، امام شما، و جانشین من بر شما است. از او اطاعت کنید و بعد از من متفرق نشوید که در دین‏تان هلاک می‏شوید. آگاه باشید که بعد از این روز، شما، او را نمی‏بینید تا عمر او تمام شود.
هر چه عثمان می‏گوید، قبول کنید و در امورتان به او مراجعه کنید. سخن او را بپذیرید که او، جانشین امام شما است و امر به دست او است.)).(24)

عامل چهارم - روشن بودن ولادت حضرت نزد شیعه‏
اعتقاد به ولادت حضرت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه) نزد آحاد شیعیان، روشن و بدیهی است. بنا به گفته‏ی تاریخ و روایات، تفکّر و اندیشه‏ی مهدویّت و غایب بودن ایشان از دیدگان، از همان اوائل اسلام، متداول و یک امر بدیهی به شمار آمده است.
از همین رو است که فرقه‏ی ناووسیه، مدعی بودند که امام صادق‏علیه السلام همان امام پنهان است، ولی پس از وفات امام صادق‏علیه السلام بطلان این عقیده روشن شد.
نیز فرقه‏ی واقفیّه، ادعا کردند که امام موسی بن جعفرعلیه السلام، همان امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه) است. البته سزاوار نیست این دعاوی و یاوه‏سرایی‏ها موجب تضعیف مهدی باوری شود بلکه عامل تقویت این ایده می‏باشد، زیرا این موارد، بر بدیهی بودن اندیشه‏ی مهدویّت نزد تمام آحاد شیعیان، دلالت دارند، و برای همین بود که نسبت‏های غیر صحیح مهدویت به سایر ائمه‏علیهم السلام می‏دادند.
شیخ طوسی، در کتاب الغیبة تعدادی از وکیلان مذموم را نام می‏برد. از جمله محمد بن نصیر نمیری و احمد بن هلال کرخی و محمد بن علی بن ابی العزاقر شلمغانی و... . او، بیش از ده تن از مدّعیان دروغین وکالت و سفارت از جانب امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه) را نام می‏برد که مورد لعن و برائت شیعه واقع شده‏اند.
این موارد هم موجب تضعیف قضیه مهدویت و ولادت یافتن و پنهان شدن امام‏علیه السلام از دیدگان نمی‏شود بلکه در حقیقت سبب قوّت بخشیدن به مهدی باوری و تولد و غیبت او می‏باشند زیرا دلالت دارند بر این‏که این ایده (بین شیعه) ثابت و واضح بوده است و یاوه سرایی‏ها و ادعاهای دروغین این افراد به دلیل بداهت و ثبوت این عقیده بوده است.

عامل پنجم - سفراء و توقیعات‏
در تاریخ شیعه، قضیّه‏ی چهار سفیر امام‏علیه السلام و صدور توقیعات از جانب آنان، بسیار روشن و بدیهی است. از زمان علی بن الحسین (پدر شیخ صدوق) و مرحوم کلینی (هم عصر سفراء) تا حال، کسی در این قضیّه تردیدی به خود راه نداده است و در این زمان هم هیچ شیعه‏ای، در مقام و منزلت این سفراء، تردیدی نداشته و احتمال کذب آنان را نمی‏دهد.
سفرای چهار گانه، عبارت‏اند از:
1- ابوعمرو عثمان بن سعید؛
ایشان، فروشنده‏ی روغن بودند. شیعیان، نامه‏ها و اموال را به سوی او ارسال می‏کردند و ایشان هم جهت پنهان کاری، آن‏ها را در ظرف قرار می‏داد. و برای امام می‏فرستاد.
ایشان، وکیل امام هادی‏علیه السلام و امام حسن عسکری‏علیه السلام و بعد از آن دو بزرگوار، سفیر امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه) بود.
2- محمد بن عثمان بن سعید؛
3- حسین بن روح نوبختی؛
4- علی بن محمد سمری.
توقیعات فراوانی از ناحیه‏ی این سفیران، صادر شد. تعدادی از آن‏ها در کمال الدین و الغیبة موجود است.
مسئله‏ی سفیر بودن و توقیعات آن‏ها، دلیل و شاهدی محکم برای تصدیق مقوله‏ی مهدویّت و ولادت امام‏علیه السلام و غایب بودن ایشان از دیدگان است.

عامل ششم - نظارت و مراقبت دستگاه خلافت‏
در کتاب‏های تاریخی امامیّه و غیر امامیّه، آمده است که آن هنگام که معتمد عباسی شنید که برای امام حسن عسکری‏علیه السلام فرزندی متولّد شده، مأموران‏اش را به خانه‏ی امام فرستاد و تمامی زنان امام را دستگیر و بازداشت کردند تا بدانند فرزند از آنِ کدام یک است.
البته، بعضی از تواریخ نقل می‏کنند که این جریان، به راهنمایی و ارشاد جعفر، عموی امام مهدی(عج) بوده است.
بنابراین، نظارت و مراقبت دستگاه حاکم، قرینه‏ی روشن و آشکار بر وقوع ولادت حضرت‏علیه السلام است؛ زیرا، در غیر این صورت، انگیزه‏ای برای این همه مراقبت و نظارت نبوده است.(25)

عامل هفتم - اعتراف تاریخ نگاران و تبارشناسان غیر شیعی‏
کلمات تاریخ نگاران و تبارشناسان غیر شیعی در ولادت امام مهدی(عج)، در نهایت وضوح است.
1- ابن خلکان می‏گوید:
((به اعتقاد امامیّه، ابوالقاسم محمّد بن حسن العسکری، امام دوازدهم است که به ((حجّت)) شهرت دارد و در روز جمعه، نیمه‏ی شعبان سال دویست و پنجاه و پنج، متولّد شده است.)).(26)
2- ذهبی می‏گوید:
((شیعیان، معتقدند که پسر امام حسن عسکری‏علیه السلام یعنی محمّد بن الحسن قائم و جانشین و حجّت است. ایشان، در سال دویست و پنجاه و هشتم و بنا به قولی، در سال دویست و پنجاه و شش، متولّد شده است.)).(27)
3- ابن حجر هیتمی می‏گوید:
((امام حسن عسکری، غیر از ابی القاسم محمّد الحجة، فرزندی به جا نگذاشت و آن هنگام که پدر بزرگوارش وفات یافت، او، پنج سال داشت.)).(28)
4- خیر الدین زرکلی می‏گوید:
((در سامراء متولّد شد و در سن پنج سالگی، پدرش وفات کرد.)).(29) و (30)

عامل هشتم - اتّفاق شیعه‏
از زمان کلینی و پدر شیخ صدوق تا الآن، تمام آحاد شیعیان، بر ولادت و پنهان بودن حضرت‏علیه السلام وحدت نظر و اتّفاق دارند. این ایده، از اصول مذهب شیعه است و در تمام اعصار شیعه، هیچ کس را نیافته‏ایم که در ولادت یافتن و غیبت حضرت، شک و تردید داشته باشد.

حساب احتمالات‏
خلاصه‏ی سخن این که یا تواتر این اخبار را می‏پذیریم که در این صورت حقّ اجتهاد شخصی را نداریم و باید ((نصّ)) را بپذیریم و یا این که تواتر این اخبار را قبول نداریم، ولی با ضمیمه کردن آن هشت قرینه و عاملی که بیان شد برای ما روشن می‏شود که آن روایات، طبق حساب احتمالات، درست و صحیح است.

-------------------
پی‏نوشت‏ها:
1) الصف: 8.
2) ر.ک تفاسیر آیات ذیل: 1- قصص: 5؛ 2- نور: 55؛ 3- طه: 115؛ 4- لقمان: 20؛ 5- زخرف: 28؛ 6- آل عمران: 83؛ 7- حج: 41؛ 8- ممتحنه: 13؛ و...
3) مسند احمد، ج 1، ص 377، ح 3563.
4) مسند احمد، ج 3، ص 36، ح 10920؛ کنزالعمال، ج 14، ص 271، ح 38691.
5) از دیگر روایات سنت نبوی می‏توان احادیث ذیل را ذکر کرد
الف) عن ابی نضرة عن ابی سعید الخدری عن رسول الله: یکون بعدی خلیفة یحثی المال حثیاً ولایعدهُ عداً. (مسند احمد: 3/48)
ب) عن ابی نضرة عن ابی سعید الخدری، قال: قال رسول الله: المهدی منی اجلی الجبهة أقنی الأنف، یملاء الارض قسطاً و عدلاً کما ملئت جوراً و ظلماً و یملک سبع سنین. (مسند ابی داوود: 4/152)
ج) عن ابی الصدیق الناجی عن ابی سعید الخدری أن رسول الله قال: یخرج فی آخر أمتی المهدی یسقیه اللّه الغیث و تخرج الارض نباتها، و یعطی المال صحاحاً، و تکثر الحاشیة و تعظم الأمة، و یعیش سبعاً أو ثمانیاً یعنی حججاً. (المستدرک علی الصحیحین 4/557)
د) عن ابی سعید الخدری عن رسول الله: لتملأن الارض ظلماً و عدواناً ثم لیخرجنّ رجلٌ من اهل بیتی یملأها قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و عدواناً. (ینابیع الموده: 431)
ذ) عن ابی سعید الخدری عن رسول الله: فیجی‏ء الیه الرجل فیقول: یا مهدی أعطنی. قال: فیحثی له فی ثوبه ما استطاع اَن یحمله: (منتخب الاثر، ص 311، عن مصابیح السنه).
ر) عن ابی سعید عن رسول الله: منا الذی یصلی عیسی بن مریم خلفه. (الامام المهدی من الولادة الی الظهور، علی محمد علی دخیل، 121).
همچنین ر.ک‏
1- تحفة الأحوذی / الامام الحافظ ابی العلی محمد عبدالرحمن بن عبدالرحیم، ج 6، ص 484، باب 44، ما جاء فی المهدی.
2- عون المعبود فی شرح سنن ابی داوود / علامه ابی الطیب محمد ثمن الحق العظیم آبادی، جزء 11، ص 361، ح 4259 الی 4265.
3- الفتاوی الحدیثة / شهاب الدین ابن حجر الهیتمی، ص 37، مطلب فی ذکر الهدی و بعض علامات الساعة.
4- کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال / علاء الدین علی المتقی، ج 14، ص 389، ح 38651 الی 38709.
5- المهدی المنتظر / ابوالفضل عبدالله بن محمد بن الصدیق الحسنی متوفی (1380).
6- المصنف فی الأحادیث و الآثار / ابن ابی شیبة، ج 15، ص 196، ح 19484 به بعد.
7- سنن ابن ماجة، ج 2 / ص 29، باب خروج المهدی، ح 4082 الی 4088.
8- سنن ابی دائود، ج 4، ص 37، ح 4279 کتاب المهدی تا 4285.
9- سنن الترمذی، ج 4، ص 43، باب ما جاء فی المهدی، ح 2230 - 2232.
10- المعجم الکبیر / ابوالقاسم، سلیمان بن احمد بن ایوب بن نصیر اللخمی الطبرانی، ج 10، ص 55، ح 10213 - 10230.
6) الصواعق المحرقه، ص 249.
7) المستدرک للحاکم، ج 3، ص 109؛ المعجم الکبیر، الطبرانی، ج 5، ص 166، ح 4969؛ تاریخ بغداد، ج 8، ص 442.
8) کمال الدین، ص 272؛ الغیبة، طوسی، ص 128؛ صحیح بخاری، ج 9، ص 729؛ صحیح مسلم، ج 3، ص 220، ح 1821، مسند احمد 5: 90.
9) کمال الدین، 409، ح 9؛ الکافی، ج 1، ص 377، ح 3؛ صحیح مسلم، ج 3، ص 239، ح 1851؛ مسند الطیالسی، ص 259.
10) کمال الدین، ص 257، ح 2؛ کفایة الاثر، ص 10.
11) الکافی، ج 1، ص 340، ح 15؛ الغیبة، طوسی، ص 161، ح 118.
12) کمال الدین، ص 342، ح 24.
13) ابن حزم می‏گوید: البته به نظر ما هرگز امام مهدی خلق نشده است.
14) الإسلام الصحیح، ص 348 .
15) کمال الدین، ص 342، ح 24 .
16) الکافی، ج 4، ص 162.
17) کمال الدین، ص 381، ح 5.
18) عمروبن‏عثمان بن سعید العمری السّمان.
19) احمدبن اسحاق القمی الأشعری المعروف بالوثاقة.
20) البته شهید صدر آن روایت را به مناسبت حجیت خبر ثقه ذکر می‏کند نه به مناسبت امام مهدیّ).
21) عبدالله بن جعفر حمیری مستقیماً از سفیر اول نقل می‏کند که سفیر اول فرمود: من با چشمان خود حضرت را دیدم.
22) مؤلف: نام مادر حضرت در بعضی روایات سوسن آمده و در بعضی دیگر نرجس ولی شایسته نیست کسی به این اختلافاتی که در روایات آمده تمسک کرده و بگوید این روایات به سبب متفاوت بودن محتوای آنها قابل پذیرش نیستند.
23) الغیبة، طوسی، ص 234، ح 204.
24) اسامی ذیل از جمله کسانی هستند که به زیارت حضرت نائل آمده‏اند:
1- ابراهیم بن مهزیار: سفینة البحار، 2/704
2- ابن اُخت ابی بکر العصار الصوفی: منتخب الاثر، 381
3- ابوجعفر الأحول الهمدانی: منتخب الاثر 379
4- ابوالحسن الحسینی: منتخب الاثر، 380
5- ابوالحسن العمری: منتخب الاثر، 380
6- ابوالحسن بن کثیر النوبختی: منتخب الاثر، 380
7- ابوالقاسم الروحی: تبصرة الولی، 20
8- ابوالهیثم الأنباری: منتخب الاثر، 279
9- احمد بن ابراهیم بن مخلد: منتخب الاثر، 380
10- احمد بن ابی روح: منتخب الاثر، 380
11- احمدالدینوری: تبصرة الولی 230
12- احمد بن سور: منتخب الاثر، 380
13- ابوالطیب احمد بن محمد بن بطه: منتخب الاثر 381
14- احمد بن محمد السراج الدینوری: منتخب الاثر 380
15- جاریة ابی علی الخیزرانی: تبصرة الولی 7
16- الحسن بن الحسین الاسباب ابادی: منتخب الاثر 380
17- الحسن بن جعفر القزوینی: منتخب الاثر 380
18- راشد الأسد آبادی: سفینة البحار 2/704
19- ابوالحسن خضر بن محمد: منتخب الاثر 380
20- الحسن بن عبدالله التمیمی الزیدی: تبصرة الولی، ص 24
21- الحسین بن حمران: منتخب الاثر 380
22- عبد احمد بن الحسن المادرانی: منتخب الاثر 380
23- ابوطاهر علی بن یحیی الرازی: منتخب الاثر 380
24- محمد بن احمد: منتخب الاثر 370
25- نصر بن صباح: منتخب الاثر 380
26- یوسف بن احمد الجعفری: الزام الناصب 1/379
27- یمان بن الفتح بن دینار: الزام الناصب 1/362
28- ابا نصر ظریف‏الخادم: اصول کافی، ج 1، باب فی تسمیة من رآه، ص 267، ح 13.
29- نسیم جاریة: الثاقب فی المناقب / ص 203
30- سعد بن عبدالله بن ابی خلف: الثاقب فی المناقب/ ص 585
31- عمروالاهوازی: تقریب المعارف فی الکلام / ص 184
32- الازدی: الثاقب فی المناقب، ص 613
33- رشیق حاجب المادرای: الخرائج والجرائح، ج 1 / ص 460.
34- علی بن ابراهیم بن مهزیار: دلائل الامامة / ص 296
35- احمد بن اسحاق: کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 384
36- ابراهیم بن ادریس ابواحمد: الغیبة شیخ طوسی، 268
37- ابراهیم بن عبده النیشابوری: الارشاد، 2/351
38- اسماعیل بن علی النوبختی: الغیبة، 272/237
39- عبدالله بن صالح: الکافی، 1/331
40- غانم ابوسعید الهندی: کافی 1/515
41- کامل بن ابراهیم المدنی: الغیبة 247/216
42- عبدالله السوری: کمال الدین 2:441
43- وکلاء امام مهدی (عج)
44- خدام و کنیزان حضرت.
25) کتابهای تاریخ طبری و غیره بیانگر آن هستند که معتمد کینه و عداوت شدیدی نسبت به اهل بیت‏علیهم السلام داشت، او بعد از وفات امام حسن عسکری‏علیه السلام شخصاً به جستجو برای یافتن حضرت پرداخت و دستور داد. کنیزان امام حسن عسکری را بازداشت کردند البته گفتنی است که جعفر کذاب هم به طمع نیل به منزلت برادرش او رایاری می‏کرد.
لازم به ذکر است که معتز و مهدی از خلفای قبل، معتمد را به مسأله‏ی ولادت حضرت آگاه کرده بودند و لذا امام حسن عسکری‏علیه السلام تلاش زیادی کرد که خبر ولادت حضرت منتشر نشود.
26) وفیات الأعیان، ج 4، ص 176، رقم 562.
27) تاریخ الاسلام، ج 19، ص 113، ص 159.
28) الصواعق، ص 255 و 314.
29) الاعلام، ج 6، ص 80.
نویسنده: آیت الله محمد باقر ایروانی/ ترجمه: بهروز محمدی
منبع: سايت تراث به نقل از: مجله انتظار موعود - شماره 5
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۲
نظرات بینندگان
اردلان
Iran, Islamic Republic of
۰۱:۱۸ - ۱۳۹۰/۰۸/۱۸
فقط دلم برای جعفر کذاب کباب است!
بنده علی
Iran, Islamic Republic of
۲۰:۴۹ - ۱۳۹۰/۱۲/۰۷
اردلان جان اینقدر ماجعفرکذاب داریم وداشتیم که اگه دلمون واسه تک تکشون بخواد کباب بشه که حسابمون باکرام الکاتبینه