به گزارش «شیعه نیوز»، یکی از بدترین خصلتهای باطنی آدمی، حسادت است. اگر این خصیصه به رشد و بالندگی در جان آدمی ادامه دهد، همانند خوره، حسود را میخورد و به جان دیگران زیان میرساند و در اوجش موجبات مرگ خود و دیگران را فراهم میآورد.
مشکل اساسی در مسئله حسادت این است که در بسیاری از موارد زمان است و به سادگی قابلیت شناسایی را ندارد؛ چرا که حسادت همواره از سوی دوستان و آشنایان و خویشان است و در بیشتر موارد کسی که نسبت به وی حسادت میشود، از آن آگاهی ندارد؛ چرا که حسود در قیافه دلسوز عمل میکند و باطن افکار و اعمال خود را نهان میدارد. با آنکه از درون با آتش حسادت میسوزد و شعلهور است ولی در بیرون از موفقیت و پیروزی شما اظهار خشنودی و شادی میکند. به ظاهر در کنار موفقیتهای شما شاد است ولی در باطن آرزو میکند که این موفقیت هرگز نصیب شما نمیشد.
حسادت، ریشه بسیاری از اختلافات، مشکلات خانوادگی، بحرانهای اخلاقی، خیانتها و جنایتهاست. با نگاهی گذرا به محیط خانوادگی میتوان به این حقیقت تلخ پی برد. حسادت تا آنجا خطرساز است که خداوند سورهای را درباره رهایی از خطرات آشکار و پنهان حسودان فرستاده و از انسان خواسته تا از حسادت در مقام عمل به او پناه برند؛ چرا که هیچ کسی را یاری دفع حسادتهای نهان در مقام عمل جز او نیست.
نویسنده دراین مطلب با نگاهی به دو واقعه تاریخی داستان هابیل و قابیل و برادران یوسف، برخی از عوامل ایجادی حسادت و آثار آن را بر پایه تحلیل قرآنی ارائه داده است.
به کوشش: فرشته محیطی
* از حسادت در محبت تا برادرکشی
حسادت به معنای آرزوی از دست رفتن نعمتی از دیگری است. حسود کسی است که از موفقیت و پیروزی دیگری و در اختیار داشتن نعمتی از سوی او در رنج است و همواره آرزو میکند که این موفقیت و نعمت از دیگری زائل شود. بدترین شکل آن، حسادتی است که به شکل عمل در آید و اقداماتی از سوی حسود برای از میان بردن نعمت و موفقیت دیگری انجام گیرد.
حسادت را یک خصیصه اخلاقی پست در آدمی دانسته و آن را نشانه فرومایگی و رذالت شخص و شخصیت حسود معرفی کردهاند. از ویژگیهای حسادت آن است که همواره نسبت به دوستان، آشنایان و خویشان میباشد؛ دومین ویژگی مهم آن نهانی و باطنی بودن آن است. بنابراین، تنها زمانی حسادت رخ مینماید و شخص از آن آگاه میشود که با خطری جدی از سوی حسود مواجه شود.
حسود با روی خوش و چهره مهربان و قیافهای دلسوز با تو در شادی موفقیتها و داشتههایت مشارکت میکند. در کنار تو میخندد و بر موفقیت و نعمتی که داری خوشحالی میکند. در حالی که از درون شعلهور است و میخواهد سر در تن تو نباشد، چه رسد که از این موفقیت و نعمت بهرهای ببری.
حسادت نسبت به هر چیز کوچک و بزرگی بروز میکند. جالب این است که حسود گاه خود نیز از آن نعمت بهرهمند و به همان موفقیت دست یافته است ولی چون دوست نمیدارد که جز خودش کس دیگری از آن بهرهمند باشد، خواهان زوال نعمت و از دست رفتن موفقیت اوست. برای او فرق نمیکند که در امتحان کلاسی نمرهای خوب گرفتهای یا در کنکور قبول شدهای یا همسری خوب و زیبا یافتهای یا محبت کسانی را به خود جلب و جذب کردهای. او تنها نمیخواهد تو چیزی را داشته باشی که او ندارد و یا دارد ولی میخواهد تک باشد؛ چرا که میخواهد همه نگاهها به سوی او باشد و همه آفرینها و تشویقها به سویش روانه شود و او را تنها بر سر دست ببرند.
در بسیاری از موارد، حسود در پیله باورهای خود گرفتار است و با آنکه خود از نعمتهای بسیاری برخوردار میباشد و در موفقیتها بر او گشوده است، ولی چشم دیدن کوچکترین موفقیت و نعمتی را در دست دوست و فامیل ندارد. جالب اینکه گمان میکند که دیگری مورد توجه بیشتر است و دیگران بیشتر او را میخواهند و میپذیرند. گاه میشود که این توهم و خیال او را چنین گرفتار توهمات کرده است.
به عنوان نمونه در خانه، والدین تفاوتی میان برادران و خواهران نمیگذارند و محبت ایشان به همگان یکسان است، هر چند به ظاهر به عللی خاص نوعی تفاوت در خدمات دیده میشود، ولی این گونه نیست که محبت را منحصر به کسی بکنند و از دیگری دریغ دارند، ولی حسود، در دام پیله افکار خود افتاده است و جز بدیها و زشتیها را نمیبیند و همه خوبیها و زیباییها را نادیده میگیرد و حکم میکند که والدین او را کمتر دوست دارند یا اصلا دوست ندارند.
این بیماری اگر رشد یابد و اگر این پیله، دور شخصیت حسود به طور کامل کشیده شود، بسیار خطرناک است، چرا که موجبات اذیت و آزار خود و دیگران را فراهم میآورد و با عناوین دروغین کارهایی را انجام میدهد که ریشه در حسادت دارد ولی با آنها،کارهای زشت و ناپسند و خطرناکش را توجیه میکند.
اوج این حسادت را میبایست در برادرکشی دید که بارها و بارها اتفاق افتاده است و حتی خداوند در قرآن در گزارشهایی از پیشینیان، به نمونههایی از آنها اشاره میکند که در این جا به دو مورد آن پرداخته خواهد شد.
* حسادت قابیل، عامل قتل برادر
اگر شومان، پدر جنیان (تفسیر نورالثقلین، ج ۵، ص ۱۹۰ و عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۲۴۲) فرزندانی داشت که به عنوان نخستین فرزندان شومان در این جهان زیست میکردند و موجبات عشق به زندگی و آرامش او شدند، ولی او هرگز با مسئلهای که آدم ابوالبشر و پدر نخستین انسانها با آن مواجه شد، روبرو نشد و هرگز مصیبت و دردی بزرگ را به عنوان نخستین پدر تحمل نکرد. اما داستان حضرت آدم( علیه السلام ) از همان آغاز با رنج و درد همراه شد و چون از بهشت بیرون افتاد به حقیقت، شقاوت و بدبختی جان وی و فرزندانش را در بر گرفت.
بنابر گزارش قرآن، حضرت آدم( علیه السلام ) با همسرش حوا( علیه السلام ) به زمین هبوط کردند و نخستین فرزندان ایشان هابیل و قابیل (مائده، آیه ۲۷ و مجمع البیان، ج ۳ و ۴، ص ۲۸۲ و نیز جامع البیان، ج ۴، جزء ۶، ص ۲۵۳) به دنیا آمدند. این دو چون به بلوغ و رشد رسیدند، به حکم قانون تغییر ناپذیر الهی گرفتار سنت امتحان و ابتلا شدند اما یکی از آن دو نتوانست سربلند از آن بیرون آید.
خداوند از فرزندان آدم میخواهد تا چیزی را به عنوان عامل تقرب به سوی خداوند، قربانی کنند. پس از قربانی، به عللی که در گزارش عبرت آمیز قرآن آمده است، قربانی قابیل پذیرفته نمیشود. عدم پذیرش قربانی قابیل و موفقیت هابیل در تقدیم قربانی، آتش نهان حسادت و کینه را شعلهور میسازد و در نهایت برادرکشی را موجب میشود. (مائده، آیه ۲۷)
در حقیقت، موفقیت هابیل و شکست قابیل در این آزمون تنها عامل بروز حقیقت قابیلی و آشکار شدن شخصیت واقعی او بود؛ چرا که او نیز همانند ابلیس با اینکه ظاهرا تفاوتی با هابیل نداشت، ولی چیزی را در درون خویش مخفی کرده بود که با این آزمون آشکار شد. بنابراین آزمون قربانی همانند آزمون سجده تنها عامل آشکار ساز امر باطنی بود که از دیدهها نهان بود و کار قضاوت را سخت میکرد؛ چنانکه فرشتگان نیز گرفتار چنین مشکلی بودند و ابلیس را از خود میدانستند در حالی که با نافرمانی از سجده و شکست در آزمون الهی دانسته شد که ابلیس بر خلاف ظاهر خود دارای شخصیتی عصیانگر و کافر بود.
شکست در آزمون، روحیه طغیانگر قابیل را آشکار ساخت. قابیل پس از شکست آغاز به درگیری و تهاجم ناروا علیه برادرش هابیل میکند. (مائده، آیات ۲۷ و ۲۸) هابیل میکوشد تا برادر را به هر شکلی شده آرام کند و روحیه طغیانگرش را مهار نماید. (مائده، آیات ۲۷ تا ۲۹) اما قابیل که آتش حسادت در درونش شعلهور بود، به هیچ شکلی آرام نمیشد. برادر توضیح میدهد که ریشه شکست خود را میبایست در خود جستوجو کنی نه در من به عنوان یک رقیب. چرا که آزمون میتوانست به شکل برد برد باشد و موفقیت یکی عامل شکست دیگری نیست. به این معنا که اگر تو نیز به درستی اقدام میکردی میتوانستی موفق باشی و خداوند قربانی هر دو ما را بپذیرد. اما به سبب اینکه اهل تقوا نبودی خداوند قربانی تو را نپذیرفت. بنابراین بهجای اینکه مرا سرزنش و تهدید به مرگ کنی، میبایست نفس سرکش خود را سرکوب کنی و اهل تقوا شوی؛ چرا که خداوند تنها از اهل تقوا قربانی را میپذیرد.(مائده ،آیه ۲۷)
تحلیلی که هابیل درباره شکست قابیل در آزمون میدهد و خداوند نیز آن را تایید میکند، این است که قابیل اهل تقوا و از متقین نبود؛ چرا که اگر وی نیز از متقین بود، قربانیاش پذیرفته میشد. از رفتار قابیل پس از قتل برادر نیز چنین بر میآید که وی اهل تقوا نبوده است؛ چرا که حتی پس از قتل به جای پشیمانی، از این موضوع پشیمان است که چگونه ناتوان از دفن و پنهان کردن جسد برادر است و حتی از یک کلاغ نیز ناتوانتر میباشد. به سخن دیگر، خود را نسبت به عمل زشت قتل سرزنش نمیکند، بلکه بر ناتوانی بر دفن و کمتر بودن از یک کلاغ سرزنش میکند که در آیات ۲۷ تا ۳۱ سوره مائده این معنا تبیین شده است. بنابراین هابیل به عنوان یک برادر که عمری را با قابیل زیسته میدانست که وی اهل تقوا نیست و به دلیل همین بیتقوایی است که خداوند قربانیاش را نپذیرفته است.
خداوند رذیلتهای اخلاقی قابیل را اموری چون پیروی از هواهای نفسانی(مائده، آیات ۲۷ و ۳۰)، ناآگاهی از علل پذیرش اعمال از سوی خداوند و نقش تقوا در آن (همان)، خوف نداشتن از خدا (همان) ، غفلت از ربوبیت گسترده خداوند(همان) گمراهی (فصلت ، آیه ۲۹) ظلم و گناهکاری (همان ) و بیتقوایی(مائده، آیه ۲۷) بر میشمارد.
اما مهمترین رذیلتی که در قابیل میتوان سراغ گرفت همان مسئله حسادت است که موجب شد تا دست به قتل برادری بزند که قربانی او پذیرفته شد. امام صادق( علیه السلام ) میفرماید: وقتی قربانی هابیل قبول شد و قربانی قابیل قبول نشد، حسادت قابیل باعث شد که وی اقدام به کشتن برادرش هابیل کند. (تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص ۶۱۰ ، ح ۱۲۵) بنابراین قبول نشدن قربانی قابیل را نمیتوان علت تام و اصلی برای قتل برادر دانست، بلکه حسادتی بود که در جان وی ریشه دوانیده بود و بیتقوایی و اطاعت هواهای نفسانی و خوف نداشتن از خدا وی را به انجام آن ترغیب کرد.
* حسادت برادران، عامل مصیبتها
داستان دیگری که قرآن از نقش حسادت در تباهی خانوادهها بیان میکند، داستان برادران یوسف( علیه السلام ) است. حسادت برادران موجب میشود تا اقدام به قتل برادر کنند ولی به سبب مخالفت برادر بزرگتر از انجام آن صرف نظر کردند و وی را در چاه افکندند تا دیگران او را اسیر و برده کنند و به سرزمینهای دور دست منتقل کنند.
از آغاز داستانی که قرآن آن را به عنوان بهترین داستانهای تاریخی و واقعی بر میشمارد، مسئله حسادت مطرح میباشد. از آیه ۵ و ۱۰ سوره یوسف بر میآید که حضرت یعقوب( علیه السلام ) از حسادت فرزندان نسبت به حضرت یوسف( علیه السلام ) آگاه بود. از این رو به وی پیشنهاد میدهد تا داستان خواب خویش را به برادران نگوید؛ چرا که آنان به سبب آگاهی به خواب و مقاماتی که در آن به ایشان وعده داده شده، حسادتشان را بیشتر برانگیزاند و موجبات کید و مکر علیه یوسف( علیه السلام ) را فراهم آورد.
برادران در محفل توطئهای که برگزار میکنند به صراحت از حسادت خویش سخن میگویند: (یوسف، آیه ۸) به نظر ایشان برای اینکه محبت حضرت یعقوب( علیه السلام ) را به سوی خود جلب و منحصر کنند میبایست برادران ناتنی بویژه یوسف را از سر راه بردارند تا محبت پدر منحصر به این برادران تنی باشد که جماعتی قدرتمند هستند. از نظر آنها، قدرت عامل برتری انسان است و اگر پدر میبایست محبتی نسبت به کسی و یا امری داشته باشد، میبایست نسبت به آنها داشته باشد که دارای قدرت زیادی هستند. در حالی که بر اساس معیارهای الهی، عامل برتری، تقوا و ایمان است که برادران از آن غافل بودند. حضرت یعقوب( علیه السلام ) نیز بر اساس باورها و آموزههای الهی و وحیانی محبت خویش را بیشتر مبذول به کسی میکرد که اهل تقوا و ایمان بیشتر بود.
پس از اینکه حسادت برادران به اوج میرسد تصمیم میگیرند که به هر شکلی شده عاملی که موفقیتهای اینان را به شکست تبدیل میکند و موجب میشود تا پدر عامل محبت یعنی قدرت را نبیند از سر راه بردارند تا قدرتشان به چشم پدر آید و محبت پدر را به سوی خود جلب کنند.
شگفت اینکه آنان برای اثبات معیار ارزشمندی یعنی قدرت، رفتاری را نشان میدهند که خود بیانگر دروغ بودن وبی ارزش بودن معیار آنان است؛ چرا که مدعی میشوند که برادر را گرگی دریده و خورده است. سؤال این است که شما ده برادر قدرتمند کجا بودید و چه میکردید و این قدرت شما به چه کاری میآید؟ بنابراین بر خلاف انتظار، کاری میکنند که بیپایه بودن ارزش قدرت برای جلب محبت نیز آشکار میشود.
پیلهای که هواهای نفسانی و معیار باطل ارزشمندی قدرت در دل و جان برادران ایجاد میکند موجب میشود تا برادر را به چاه افکنند و از روی حسادت برادر را به بردگی بکشانند. همین حسادت نه تنها عامل دستیابی به موفقیت آنان نشد بلکه موجب کدورت و تیرگی روابط میان پدر و فرزندان میشود و در نهایت کوری چشم پدر را از غم و اندوه موجب میشود. بنابراین به جای اینکه روزهای خوشی را با پدر داشته باشند، زندگی را بر خود و پدر و برادر ناخوش میکنند و عرض خود را میبرند و زحمت پدر و برادر را موجب میشوند.
خداوند در جاهای گوناگون از سوره یوسف، به داستان حسادت و آثار و عوامل آن میپردازد و معانی پیش گفته را تبیین و روشن میسازد.
* آثار حسادت
چنانکه دیدیم حسادت آثار دنیوی و اخروی به همراه دارد؛ پیش و بیش از همه خود حسود است که آسیب میبیند و به رنج میافتد؛ چرا که حسادت عامل افسردگی و پریشان حالی افراد حسود است و تنگ چشمی و حسادت شخص موجب میشودتا از نعمتی که در اختیار دارد نیز به خوبی بهره نبرد و شیرینی داشتهها بر او تلخ شود.
از جمله آثاری که برای حسادت میتوان بر شمرد، اضطراب و ناراحتی و افسردگی، پشیمانی از اعمال و رفتار (مائده، آیات ۳۰ و ۳۱) قرار گرفتن در زمره ستمگران (همان)، خسران ابدی (همان) سختگیری خداوند نسبت به حسود (مائده، آیات ۲۷ تا ۳۲)، گناهکاری (همان)، بروز دشمنی (یوسف، آیات ۵ و ۸)، توطئه و مکر (همان)، شر آفرینی (فلق، آیه ۵)، قتل (مائده، آیات ۲۷ و ۳۰ و نیز یوسف، آیات ۵ تا ۹) و مانند آن است.
این آثار خود به خوبی نشان میدهد که آدم حسود نه خود بویی از خوشبختی میبرد و نه اجازه میدهد تا دیگران از موفقیتها و نعمتهای خود بهره گیرند، هر چندکه خداوند اجازه نمیدهد تا شخصی که نسبت به او حسادت ورزیدهاند در رنج باشد و در نهایت درهای خوشبختی را به سوی او باز میکند ولی انسان حسود را در دنیا گرفتار افسردگی و بدبختی و در آخرت گرفتار دوزخ میکند تا آنچه از شعلههای حسادت در دل و جانش افروخته، در آخرت، او را بسوزاند و بارها و بارها مرگ ذلت بار را با سوزش حسادت تجربه کند.
در روایات فراوانی از قول ائمه(علیهم السلام) درباره آثار و نتایج حسادت بسیار سخن گفته شده که علاقهمندان میتوانند به کتابهای روایی و حدیثی مراجعه کنند.