۰

کشف یک چای جدید برای رونق عصرانه های خانواده

حالا عصرها وقتی دور هم می خندیم و گپ می زنیم و از چای تازه کشف شده خودمان می نوشیم، با خودم فکر میکنم حتی کرونا هم، با همه بدی ها و آن ظاهر گرد نخراشیده اش می تواند باعث خیر و خوبی باشد، فقط باید دنبال استفاده از فرصت ها باشیم...
کد خبر: ۲۲۱۲۵۶
۱۱:۲۷ - ۰۹ فروردين ۱۳۹۹

به گزارش «شیعه نیوز»،راستش را بخواهید من هیچوقت اهل چای خوردن نبودم و این را تا قبل از ازدواج همیشه برای خودم یک مزیت می دانستم که به چای وابسته نیستم و از نبودنش سلول های بدنم احساس کمبود نمی کنند و سردرد نمی گیرم. بعد از ازدواج اما اوضاع تغییر کرد و کم کم احساس کردم این فرصت گاهی وقت ها هم می تواند تبدیل به تهدید شود، کجا؟ جایی که از سر کار می آمدم و تحت تاثیر این عدم علاقه به چای بهانه ای برای نشستن با همسر و بعدتر با فرزندم نبود و وقت هایی که در خانه های دیگر می دیدم که چند بار در طول روز به بهانه خوردن چای هم که شده همه اعضای خانواده دور هم جمع می شدند و قندی گوشه لب می گذاشتند و همین خانواده بودنشان را شیرین تر می کرد.

سال های بعد این دیگر برای من مزیت نبود و احساس کمبودش را می کردم. همیشه به دنبال جایگزینی بودم که این خلاء را در خانواده کوچک مان پر کنم. گزینه های موجود میوه، قهوه، آبمیوه و انواع شربت بودند اما هرکدام به دلیلی آنطور که باید در خانه ما جاگیر نشدند. پسرم از قضا مثل پدر و مادرش اهل میوه نبود، مادرش اهل قهوه نبود و شربت هم میزان معتنابهی شکر در هر وعده به خوردمان می داد که با دیابت من سازگار نبود. این دغدغه گوشه ذهن من بود تا همین چند روز پیش.

تحت تاثیر بیکاری و اوقات فراغت اجباری در خانه مشغول اینترنت گردی بودم که نگاهم افتاد به ترکیب اسمی غریب: "چای ماسالا"، یادم افتاد که خیلی قبل در یک کافه چای ماسالا خورده بودم و چندان بدم نیامده بود، هرچند زیاد هم دلچسبم نبود. کمی در سایت ها جستجو کردم. ترکیب این موجود غریب را که اسمش به صورت ناخودآگاه مرا به یاد هند و ادویه و آسیای شرقی می انداخت را بررسی کردم. جالب بود: چای سیاه، زعفران، دارچین، جوزهندی، میخک، رازیانه،فلفل سیاه، زنجبیل و البته هل.

ترکیب جذابی بود، به خصوص که این اواخر ذهنم درگیر مساله سردی و گرمی مذاج و طبایع شده بود و زیاد خوانده بودم و شنیده که سبک زندگی و غذاهای این روزهای ما غالبا سرد است و همین باعث بروز بسیاری از بی حالی ها و بیماری ها و سستی ها و بدخلقی ها و نیم دو جین مشکل دیگر در بدنمان می شود و اکثر یا همه مواد موجود در این ترکیب غریب ماسالا طبع گرمی داشتند. از آنطرف این روزها بسیار می شنیدم که زنجبیل و دارچین و زعفران در بالا بردن قدرت ایمنی بدن و پیشگیری و مبارزه با این ویروس جدید نامیمون کرونا، تاثیر زیادی دارد. همه چیز خوب به نظر می رسید غیر از احتمال عدم استقبال همسر و پسرم از این چای. به هر حال به ریسکش می ارزید. در نزدیکی خانه عطاری بود که رفتن تا آن احتمالا مشمول عدم رعایت قرنطینه خانگی نمی شد، شال و کلاه کردم و سراغ عطاری رفتم. بعضی از لیست ادویه ها را می شناختم و بعضی را نه، مثلا تا به حال جوز هندی را ندیده بودم، دیدم و پسندیدم، زعفران و زنجبیل و هل و چوب دارچین و دانه آسیاب نشده فلفل سیاه را دیده بودم و نیازی به بررسی نبود، می ماند رازیانه و میخک. راستش را بخواهید ارادت چندانی به رازیانه نداشتم؛ چون شنیده بودم برای سیستم بدنی مردها می تواند مضراتی داشته باشد پس با قدرت خودم آن را حذف کردم، می ماند جناب میخک. درب شیشه میخک را که در عطاری باز کردم یکی دو متری عقب نشینی کردم. باورتان نمی شود، همان بویی که یک عمر در حال ناخوش انتظار در مطب دندانپزشکی به مشامم خورده بود از آن شیشه کوچک با محتوای زیبا و فریبنده اش به مشام می رسید. حتی لحظه ای در حذف میخک از لیست تردید نکردم. تازه فهمیده بودم که چرا آن روزهای قدیم در آن کافه، چای ماسالا نتوانسته بود جذبم کند. احتمالا همه چیز زیر سر این گل زیبای بدبو بود.

خلاصه اینکه به تشخیص جناب خودم، رازیانه و میخک را از لیست ماسالا جان حذف کردم و بقیه مواد لازم را خریدم و قبل از اینکه متهم به شکستن قرنطینه شوم پاورچین پاورچین به خانه برگشتم.

حالا وقت ترکیب کردن و آماده کردن این ترکیب جادویی بر طبق دستورالعمل ها بود، جوز هندی و هل و چوب دارچین را داخل هاونگ کمی خورد کردم. حالا باید این دوستان را روی گاز کمی تفت می دادم، طبق دستور دو سه دقیقه با شعله کم تفتشان دادم، نتیجه تا اینجا که عالی بود، یک ترکیب عطرگونه بسیار خوشبو و خوشمزه در خانه پیچیده بود. تفت دادن این چند قلم که تمام شد زعفران و زنجبیل را هم که کمی از دوری دوستانشان دلتنگ بودند به ترکیب اضافه کردم و به تیغه های بیرحم آسیاب سپردم.دستورها غالبا می گفتند همه ادویه ها به جز زعفران را با نسبت تقریبا مساوی با هم ترکیب کنیم اما من قصد داشتم ترکیب ماسالا را براساس ذائقه خانواده بومی سازی کنم.خلاصه اینکه زهری که آخرین بار زنجبیل با تند و تیزی اش در نوشیدن یک دمنوش خانگی ریخته بود تلافی کردم و میزان زنجبیل را به یک چهارم کاهش دادم. بعد همه مواد را خوب آسیاب کردم تا جایی که به یک پودر یکنواخت و نرم برسم. حالا چرا باید ترکیبمان اینقدر نرم و پودر می بود؟ چون طبق تحقیقاتم ادویه ها در ماسالا دم نمی شوند بلکه بصورت پودر تقریبا در مایع چای حل می شوند.

خب، حالا نوبت چای و شیر بود تا معجون جادویی من تکمیل شود. کمی چای دم کردم و شیر را هم جدا گرم کردم. چای و شیر را مخلوط کردم و با کمی از پودر عزیزم- حدود یک قاشق چایخوری- در یک فنجان ریختم و از ترس دیابت با کمی شکر مخلوط کردم. حالا وقت اولین امتحان بود. با ترس و لرز دستپخت جدیدم را مزه مزه کردم. نتیجه فوق العاده بود! عالی حتی! فنجان اول را به تنهایی سرکشیدم. عجیب بود، انگار انرژی فوق العاده ای در رگ هایم حرکت می کرد و تمام بدنم را گرم می کرد. نمی دانم شاید هم اثر جوگیری و تلقین بود.

به هر حال باید وارد فاز دوم پروژه می شدم، یعنی اقناع همسر و پسرم برای پذیرفتن "چای ماسالا". عصر یک دست فنجان چینی زیبا را از کابینت ممنوعه همسرجان بیرون آوردم، دو سه تا کیک یزدی توی بشقاب گذاشتم و چای ماسالا را هم آماده کردم، نباید برای بار اول خطر می کردم، فنجان همسر و پسرم را با شکری بیشتر از خودم شیرین کردم تا خوشمزه تر شود.

چند دقیقه بعد دور میز در حال نوشیدن ماسالا بودیم. نتیجه بی نظیر بود! پسرم که معمولا از ترکیب های ناشناس و جدید خوردنی استقبال نمی کند دنبال فنجان دوم بود و همسرم هم به شدت از نوشیدنی جدیدمان استقبال کرد و من هم از اینکه اینهمه ادویه مفید و انرژی بخش و تقویت کننده را یکجا و در کنار هم با خانواده نیوش می کردیم غرق لذت بودم.

از آن روز یکی از کارهای روزانه ما، حوالی عصر مجلس ماسالاخوری خانوادگی است.

حالا عصرها وقتی دور هم می خندیم و گپ می زنیم و از چای تازه کشف شده خودمان می نوشیم، با خودم فکر میکنم حتی کرونا هم، با همه بدی ها و آن ظاهر گرد نخراشیده اش می تواند باعث خیر و خوبی باشد، فقط باید دنبال استفاده از فرصت ها باشیم...

منبع: FARS NEWS
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: