به گزارش «شیعه نیوز»، وجود مقدس امام سجاد – علیه السلام – در دعای شریف مکارم الاخلاق میفرمایند:«ألّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أبْدِلْنِی مِنْ بِغْضَهِ أهْلِ الشَّنَآنِ المَحَبَّهَ وَ مِنْ حَسَدِ أهْلِ الْبَغْیِ الْمَوَدَّهِ وَ مَنْ ظِنَّهِ أهْلِ الصَّلاح الثِّقَهَ وَ مِنْ عَداوَهِ الْأدْنَیْنَ الوِلایَهَ وَ مِنْ عُقُوقِ ذَوِی الأرْحَامِ الْمَبَرَّهَ وَ مِنْ خَذْلانِ الأقْرَبینَ النُّصْرَهَ وَ مِنْ حُبِّ الْمُدَارینَ تَصْحیحَ الْمِقَهِ…»
بار خدایا بر محمد و آلش درود فرست، و شدّت کینه کینه توزان را به محبت، و حسد اهل تجاوز را به مودّت، و بدگمانی اهل صلاح را به اطمینان، و دشمنی نزدیکان را به دوستی، و گسستن خویشاوندان را به خوشرفتاری، و رو بر تافتن نزدیکان را از یاری نمودن به یاری، و دوستی ظاهرسازان را به دوستی حقیقی… تبدیل کن.
آیت الله علوی بروجردی در تفسیر این بخش از دعای مکارم الاخلاق بیان می کند: وجود مقدس امام سجاد – علیه السلام – پس از درود بر پیامبر اکرم و خاندان مطهر ایشان، از خداوند متعال مسئلت میکنند: «وَ أبْدِلْنِی مِنْ بِغْضَهِ أهْلِ الشَّنَآنِ المَحَبَّهَ»؛ خدایا کینهای را که در دل کینهتوزان هست، برای من به محبت تبدیل کن. کینه در مقابل محبت است؛ ضد محبت است؛ ازاینرو امام دعا میکند که خداوندا دل این افراد را به سمت من برگردان.
«وَ مِنْ حَسَدِ أهْلِ الْبَغْیِ الْمَوَدَّهِ». حسد یکی از صفات بسیار نکوهیده است و در اسلام بسیار سرزنش شده است. حسد در درجات و ابعاد مختلف، معمولاً در میان افراد جامعه بسیار وجود دارد. همیشه کسانی هستند که به انسان حسد میورزند و نمیتوانند وجود انسان یا موفقیتهای او را تحمل کنند. حضرت از خداوند مسئلت میکنند که حسد اهل بغی را به مودت تبدیل کند. اهل بغی کسانیاند که از حد خود تجاوز و تعدی میکنند؛ یعنی به حد خودشان قانع نیستند؛ زیادهطلب و افزونخواهاند. برای رسیدن به آنچه میخواهند، راه معقولی ندارند یا آن راه را طی نمیکنند؛ آنگاه به کسانی که این ویژگی را دارند، حسادت میکنند. خودشان ثروت یا شأن و مقام یا امکاناتی را ندارند و نمیتوانند به آن دست پیدا کنند؛ ازاینرو به کسانی که این موقعیتها را دارند، حسد میبرند. امام سجاد – علیه السلام – از خدا میخواهند که حسد این افراد را به مودت تبدیل فرماید.
رفع بدگمانیها و تبدیل آن به حسنظن
«وَ مَنْ ظِنَّهِ أهْلِ الصَّلاح الثِّقَهَ». اما همه افراد جامعه کینهتوز و حسود نیستند. کسانی هم هستند که اهل صلاح و خوبیاند؛ اما به دلایلی به انسان بدگمان میشوند و سوءظن پیدا میکنند. اینها غیر از اهل بغیاند که بهدلیل زیادهخواهی، به آنچه دیگران دارند، حسادت میکنند؛ همچنین غیر از افراد کینهتوزند که کینهای را که در دل از اشخاص دارند، اعمال کنند. اینها افراد خوبیاند که دچار سوءظن میشوند. چنین افرادی هم در جامعه خیلی زیادند. متأسفانه اکثر ما به همدیگر سوءظن داریم؛ این در حالی است که قرآن کریم و روایات سفارش اکید دارند که به برادر مؤمن حسن ظن داشته باشیم. بااینحال گاهی افراد در دلشان به ما سوءظن پیدا میکنند؛ خدایا! این سوءظن در دل آنها را به ثقه و اعتماد به من تبدیل کن؛ یعنی سوءظن و بیاعتمادی آنها به من از بین برود و بهجای آن به من اعتماد پیدا کنند.
رفع کدورت و دشمنی نزدیکان و بستگان و ایجاد دوستی و یاری
«وَ مِنْ عَداوَهِ الْأدْنَیْنَ الوِلایَهَ»؛ برخی افراد از نزدیکان انسان هستند؛ اما در دلشان با او دشمنی دارند. با اینکه از بستگان نزدیکاند، با انسان دشمنی میورزند. خدایا! این دشمنی را به دوستی و ولایت تبدیل کن.
«وَ مِنْ عُقُوقِ ذَوِی الأرْحَامِ الْمَبَرَّهَ». گاهی از اوقات، اقوام و خویشان با هم بدرفتاری دارند. همیشه اینطور نیست که افراد فامیل با هم یگانگی و اتحاد داشته باشند؛ بلکه گاهی اوقات افراد هرچه بیشتر به انسان نزدیک باشند، ممکن است بیشتر با انسان دشمنی کنند. خداوندا! این عقوق و بدرفتاری بستگانم را به خوبی و نیکویی تبدیل کن.
«وَ مِنْ خَذْلانِ الأقْرَبینَ النُّصْرَهَ». گاهی اوقات، نزدیکان انسان به او بیاعتنایی و بیتوجهی میکنند؛ هیچ کاری به کار او ندارند؛ هر اتفاقی برای او بیفتد، برای آنها اهمیتی ندارد و به یاریاش نمیآیند. خدایا! این حالت بیتوجهی را در دلشان تغییر بده و به نصرت و یاری تبدیل کن تا در گرفتاریها و مشکلات به کمک من بیایند.
«وَ مِنْ حُبِّ الْمُدَارینَ تَصْحیحَ الْمِقَهِ». «مدارین» از مدارا میآید؛ یعنی اهل مجامله و چربزبانی؛ چاپلوسی و تملق. خدایا! این دوستی ظاهری و تملق آنان را برای من به دوستی خالص و واقعی تبدیل کن.
دعا برای اصلاح رذایل نفسانی و صفات درونی خود
اینها دعاهایی است که وجود مقدس امام سجاد ـ صلوات الله و سلامه علیه ـ پس از صلوات بر خاتمالانبیاء و اولاد طاهرینشان عنوان میفرمایند. در فرازهای قبلی، به اشکالات و نقایص درونی و نفسانی خودمان اشاره شده بود و حضرت از خدا میخواستند که آنها را جبران کند و به خوبی مبدل فرماید؛ به این معنا که خداوند به ما توفیق اصلاح نفس بدهد و ما را متوجه عیوب و نقایص خود کند تا در مقام رفع آنها برآییم؛ نه اینکه خداوند خود مستقیماً اِعمال الوهیت کند و بدون اراده ما، همهچیز را کنفیکون و دگرگون نماید؛ چراکه چنین چیزی در عالم اسباب و مسببات الهی معمول نیست و همه چیز باید طبق علل و عوامل خود پیش برود. خداوند به دل انسان عنایت میکند و این توفیق را به انسان میدهد که بر اساس توفیق الهی، در جهت کمال خود حرکت کند.
درخواست از خدا برای اصلاح قلوب دیگران در برخورد با ما
اما در این فراز از دعای شریف مکارمالاخلاق، به احوالات نفسانی دیگران نسبتبه ما اشاره دارد. در اینجا دیگر بحث نفس خودمان مطرح نیست که به اصلاح عیوب آن بپردازیم؛ بلکه حالات روحی دیگران است که ما نمیتوانیم در دل آنها تصرف کنیم: برخی اهل شنآن هستند؛ یعنی دائم اهل ظلم و تعدی هستند و میخواهند به حقوق من تعدی کنند. من شخصاً فرد خوبیام و صفات نفسانی بدی در ظاهر ندارم؛ اما دیگران اهل تعدیاند. برخی نیز اهل بغی و تجاوزند و به من حسادت میکنند. برخی اهل صلاح و خوبیاند؛ اما بهدلیلی به من سوءظن پیدا کردهاند. برخی نیز از نزدیکان و بستگان ما هستند؛ ولی به ما دشمنی می ورزند یا به مشکلات ما بیتوجه و بیاعتنایند و ما را رها کردهاند.
اینها دیگر مربوط به نفس ما نیست که از خدا توفیق اصلاح آنها را بخواهیم؛ بلکه مربوط به دیگران است. امام سجاد ـ صلوات الله و سلامه علیه ـ از خداوند متعال درخواست میکنند که خدایا! دلهای این افراد را متوجه من کن؛ دشمنی، کینه و حسادت آنها را نسبتبه من بردار؛ سوءظن آنان را از بین ببر و مرا محبوب دوستان و نزدیکانم قرار ده. این درخواست، به خود من برنمیگردد؛ به دیگران برمیگردد. درخواستی است برای اصلاح و تغییر در دیگران.
اصلاح قلوب دیگران، بر اساس اسباب و مسببات
البته این هم در عالم اسباب و مسببات است. البته برای خدا هیچ چیز غیرممکن نیست و میتواند با تصرف در دلهای دیگران، همهچیز را دگرگون کند؛ اما دنیا دنیای سبب و مسبب است. البته این اسباب و مسببات، فقط در عالم تکوین نیست. در عالم تکوین، همه چیز بر اساس سبب و مسبب است؛ حرکت کرات و سیارات در مدارهای خود و جاذبه میان آنها و… همگی بر اساس همین رابطه است؛ و لذا در روز قیامت که «اذ الشمس کورت و اذا النجوم انکدرت» روی میدهد، همه اسباب از سببیت میافتند و به محض این اتفاق، همه چیز بههم میریزد. اما عالم اسباب و مسببات، فقط در عالم تکوین نیست؛ بلکه در جنبههای نفسانی انسان هم این رابطه جاری است. باید سبب باشد تا اتفاقی در نفس من یا دیگری روی دهد. خداوند نیز تصرفات خود را در نفوس انسانها، بر اساس همین رابطه سبب و مسبب انجام میدهد.
تحول روحی دو برادر اهل خوارج در ظهر عاشورا
چنانکه میدانیم، خداوند مقلب القلوب و الابصار است. مقلب القلوب، یعنی دگرگونکننده دلها. خداوند میتواند دلها را کاملاً تغییر دهد و دگرگون کند؛ چنانکه در قصه کربلا دو برادر بهنامهای سعدبنحارث و ابوالحتوفبنحارث را میبینیم که هر دو از خوارج و از دشمنان امیرالمؤمنین – علیه السلام – بودند و در صفین با آن حضرت جنگیده بودند و حال با عمرسعد به کربلا آمده بودند و تا ظهر عاشورا هم در لشکر عمرسعد حضور داشتند. وقتی سیدالشهدا ـ صلوات الله و سلام علیه ـ در آن صحبتهای آخرشان، «هل من ناصراً ینصرنی» فرمودند یا نصحیتی کردند، یک مرتبه یکی از این دو برادر رو کرد به دیگری و گفت : ما دل بستهایم به شفاعت رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ که جد همین کسی است که با او میجنگیم. ما که تمام یارانش را کشتیم و خود او را هم داریم میکشیم؛ حال چه توقعی داریم که جدش رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فردای قیامت از ما شفاعت کند؟ اصلاً عمرسعد و یزد و شمر بهکنار؛ ما توقع شفاعت داریم. چطور با کشتن او و فرزندان و یارانش توقع شفاعت داشته باشیم؟ یک مرتبه هر دو عصر عاشورا نزد سیدالشهداء – علیه السلام – آمدند و توبه کردند و با سپاه کوفه جنگیدند و به شهادت رسیدند. آن دو تا آن لحظه آخر در لشکر دشمن بودند؛ اما خداوند مقلبالقلوب دلهای آن دو را دگرگون کرد. یکی دیگر از این افراد، جابربنیزید جعفی است که یک مرتبه تغییر میکند؛ اما در عبیداللهبنحر تغییری پیدا نمیشود.
قابلیتهای درونی، زمینهساز تحول و دگرگونی دلها
بههرحال این تغییر و دگرگونیها بهسبب قابلیتهایی است که افراد در دلهای خود ایجاد کردهاند؛ مثلاً روحیه انصاف میتواند زمینهساز و سبب دگرگونی دل بهسوی حقیقت شود. فرد با اینکه در حال جنگ با کسی است، اما وقتی در مقام قضاوت قرار میگیرد، میتواند منصفانه قضاوت کند. این باعث میشود که نجات پیدا کند. ازاینرو درخواست امام در این دعا این است که خدایا! یا مقلبالقلوب! حوّل حالَهُم؛ حال دشمنان و مخالفان مرا تغییر ده و دگرگون کن.
در اینجا ما باید به سبب توجه داشته باشیم و بگوییم خدایا! همانگونهکه درخواست کردیم به ما توفیق بده تا بدی خودمان را اصلاح کنیم، برای دیگران هم این توفیق را فراهم کن تا ریشه این دشمنی، حسد و سوءظن را در دل خود بخشکانند. خدایا! این جز با توفیق و عنایت و اراده تو میسر نیست؛ اگر تو نخواهی، این امکانپذیر نمیشود. پس وقتی نماز میخوانیم، گمان نکنیم که منتی بر خدا داریم؛ اگر خود او توفیق نمیداد، ما هرگز نمیتوانستیم حتی نامش را به زبان بیاوریم. همین هم توفیقی از جانب اوست. امام سجاد – علیه السلام – درخواست میکند: خدایا! همان سببی که برای من فراهم کردی، برای اینها هم فراهم کن تا خودشان را اصلاح کنند.
رفتارهای ناپسند ما، عامل دشمنی و حسادت دیگران
احتمال دیگر در تفسیر این فراز از دعا این است که وقتی افرادی نسبتبه ما اهل تعدی یا حسد یا سوءظن و … میشوند، بهدلیل منشائی است که در خود ما وجود دارد؛ مثلاً گاهی خود ما با خودنمایی و به رخ کشیدن پول و ثروتمان، حسادت دیگران را برمیانگیزیم.
دشمن طاوس آمد پر او / ای بسی شه را بکشته فر او
این خودنمایی حسد ایجاد میکند؛ بیتوجهی به نزدیکان، دشمنی تولید میکند؛ گاهی از اوقات، محبت نکردن دشمنی میآورد. ممکن است من بهاقتضای عدل عمل کرده باشم؛ اما این کافی نیست؛ بلکه باید در کنار آن محبت فراوان هم داشته باشم. این کار جلوی دشمنی را میگیرد.
رفتار کریمانه امام سجاد (ع) با خاندان مروان در شورش مدینه
گاهی از اوقات، دشمنان در برابر محبت انسان زمینگیر میشوند. مروان و خاندانش از بنیامیه و دشمنان اهلبیت بودند. پس از واقعه کربلا بنیامیه منفور و ملعون مردم شده بودند. ازاینرو در شورش مردم مدینه، زن و بچه مروان و خاندان بنیامیه از ترس انتقام مردم، به خانه امام سجاد – علیه السلام – پناه بردند. زن و بچه دشمن! آن هم دشمنی که در کربلا با آن وضع فجیع، حضرت سیدالشهدا را به شهادت رساندند. امام سجاد – علیه السلام – آن وضع فجیع را در سخنرانی خود در شام چنین بهتصویر میکشد: أنا ابن المقتول ظلماً؛ أنا ابن محزوز الرأس من القفا؛ أنا ابن العطشان حتی قضی…؛ یعنی چنان با ما وحشیانه برخورد کردند که حتی در کشتن هم انسانیت را نسبتبه ما رعایت نکردند. سربریدن، از جلو و از روی گلوست، نه از پشت سر که همراه با زجر است. حتی این نوع کشتن در حیوانات هم نهی شده است؛ چون زجرکشی است. وقتی سر از گلو بریده شود، با قطع رگها و بیرون آمدن خون، حیات منقضی میشود؛ اما وقتی از پشت سر، نخاع را میزنند، حیات مدتی ادامه پیدا میکند و موجب زجر کشیدن میشود.
بااینحال، امام زن و فرزندان طایفهای را که اینگونه با پدر و برادران و یارانش برخورد کرده بودند، پناه داد؛ درحالیکه با زنان و فرزندان اهلبیت در مجلس ابنزیاد در کوفه و در مجلس یزید در شام، آنگونه با استخفاف و توهین برخورد کردند. آنان خود بر سر سفره غذا نشسته بودند و زنان و کودکان سیدالشهدا را تشنه و گرسنه در گوشه مجلس نشانده بودند و شاهد غذا خوردن آنها بودند. در مقابل دیدگان همین زنان و کودکان، چوب به لب و دندان سیدالشهدا میزدند. راوی نقل میکند: من دیدم این بچهها چشمشان خیره به این سر بود و با حرکت نی خیزران این چشمها بالا و پایین میآمد.
در مقابل، وقتی زنان و فرزندان مروان و بنیامیه به خانه امام سجاد – علیه السلام – پناه آوردند، امام آنها را پذیرفت. مردم مدینه هم حیا میکردند که به خانه امام سجاد ـ علیه السلام ـ متعرض شوند. امام هر روز به آنان سر میزدند و از کم و کسری در پذیرایی عذرخواهی میکردند. وقتی حوادث فروکش کرد و آنان از خانه امام بیرون رفتند، دیگران از آنها پرسیدند که در خانه امام سجاد ـ علیه السلام ـ چگونه بر شما گذشت. آنان تصریح کردند محبت و عنایتی که ما از ایشان دیدیم، در خانه خودمان، آن خانههای حکومتی و سلطنتی، ندیده بودیم.
اینگونه محبت کردن، دلهای افراد را تغییر میدهد. بر اساس این معنا، امام سجاد ـ صلوات الله و سلام علیه ـ در این فراز از دعای شریف مکارمالاخلاق از خداوند متعال مسئلت میکنند که خدایا! در من جهاتی ایجاد کن که ریشه این دشمنیها و حسدها را بزنم.