به گزارش «شیعه نیوز»، زندگی و روش ائمه اطهار علیهمالسلام را که با دقت و ظرافت مرور کنیم، متوجه میشویم آن بزرگان برای هر دورهای از زندگی ما و هر مشکلی که برای به وجود میآید، درس و الگویی داشتهاند تا با بحرانها، مشکلات و حتی خوشیهای زندگی را به بهترین نحوه ممکن روبهرو شویم و از امتحانهای الهی سربلند بیرون بیاییم. سیره و سبک زندگی امام علینقی علیه السلام هم از این قاعده مستثنا نیست و آن حضرت در شرایط و مواضع گوناگون زندگی پربرکت خود، آموزههای مهمی برای ما به یادگار گذاشتهاند.
خبرگزاری تسنیم گفتوگویی با حجتالاسلام و المسلمین سید کاظم ارفع که سالهاست به عنوان کارشناس و سخنران دینی فعالیت دارد، انجام داده و به مرور گوشههایی از سبک زندگی امام هادی علیه السلام پرداخته است تا در شرایط زندگی خود بتوانیم از آن امام دانشمند و بزرگوار درس بگیریم. آن طور که این پژوهشگر دینی شرح میدهد، امام هادی علیه السلام در برابر شخصی که از مشکلات اقتصادی و گرفتاریهای معیشتی نگران و مضطرب بود، راهکار مهمی برای جلب روزی ارائه داده و فرمودند: «خداوند متعال، ایمان را به تو روزی داد و به خاطر آن، بدن تو را از آتش دوزخ حرام کرد. همچنین عافیت و سلامتی روزی تو کرد و تو را در راه اطاعتش یاری کرده و به تو قناعت بخشید و تو را از خوار شدن و رفتن آبرویت، نگه داشت. ای ابوهاشم! من در آغاز این نعمتها را به یاد تو آوردم تا از آن کسی که نعمتها را به تو بخشیده به من شکایت نکنی.» در حقیقت شکر نعمت برای جلب روزی همان رمزی است که خدای متعال در قرآن کریم درباره آن میفرماید: «لَئِن شَکرْتُمْ لأَزِیدَنَّکمْ؛ اگر شکرگزارى کنید، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود.»
استقامت در برابر دشمنان و توهینکنندگان
امروز در دنیا شاهد هستیم که افراد زیادی با دین اسلام و مذهب شیعه آشنا شده و مسلمان میشوند. اما در عین حال افراد جاهل و مغرضی هم هستند که نسبت به ساحت مقدس ائمه اطهار علیهم السلام اهانت میکنند. دلیل این دشمنیها چیست و چرا گاهی شاهدیم که به خصوص به آستان مطهر و بر حق امام هادی علیه السلام توهین میشود؟
زمانی که دشمنان اسلام به امور دینی و عقاید اسلامی ما توهین میکنند و به تمامی ائمه اطهار علیهم السلام اهانت میکنند، درواقع این پیام را میرسانند که در برابر جایگاه والای اسلام زبون و مستأصل شدهاند، به اندازهای که راه و چارهای جز تمسخر و توهین پیدا نکردهاند. این نکته مشخص است که هر اندازه عزت اسلام افزایش پیدا کند، زبونی دشمنان و درنتیجه اهانت آنها به عقاید اسلامی هم بیشتر میشود.
اما اهانت به امام هادی علیه السلام شاید به این علت باشد که تشیع از زمان آن حضرت رونق بیشتری پیدا کرد و زیارت جامعه کبیره و زیارت غدیریه تأییدی بر این نکته است که آن حضرت با وجود آزارهای دستگاه حکومت آن زمان و خفقان ناشی از محاصره و تهدید، مفاهیم شیعی را به خوبی به مردم تاریخ منتقل فرمودند.
وظیفه ما در این شرایط چیست؟ چگونه باید از حق آن امام بزرگوار دفاع کنیم؟
در برابر توهینها و هتک حرمت به ائمه اطهار علیهم السلام، خوب است درس مقاومت را از آن بزرگان و از جمله امام هادی علیه السلام بیاموزیم. نگاهی به سبک زندگی امام هادی علیه السلام نشان میدهد که آن حضرت چنان اقتدار و مقام والایی داشتند که دستگاه خلافت با وجود ظلمهایی که بر ایشان روا میداشت، جرئت نداشت باز خود را به ناسزا در محضر شریف ایشان باز کند.
نمونهاش را میتوان در شیوه برخورد احمد بن خصیب مشاهده کرد. او که یکی از وزیران دستگاه خلافت عباسی در زمان متوکل بود، آنقدر ظالم بود که حتی سعی میکرد مانع از رسیدن وجوهاتی شود که امام هادی علیه السلام برای کمک به مردم آواره و غارتزده میفرستادند. حتی به خود اجازه داد که وارد خانه امام علیه السلام شود، اما شأن و منزلت امام علیه السلام او را به ادب ظاهری وادار میکند و میگوید: «بفرما، جانم به فدایت.» اما امام هادی علیه السلام از مکر او خبر داشتند و اجازه دادند مطلبش را بگوید.
به این ترتیب بود که ابن خصیب به ناحق اصرار کرد تا آن حضرت خانه خود را ترک کرده و به او واگذار کند. امام هادی علیه السلام هم با تحکم فرمودند: «از خداوند میخواهم چنان ضربتی بر تو آورد که نابود شوی.» بیشتر از چهل روز نگذشت که ابن خصیب از وزارت خلع شد و همه داراییاش توسط دستگاه خلافت مصادره شد.
اگر مشکل داریم، به زمین و زمان بد نگوییم
این نوع رویکرد در عین حال که بر ایمان والا و شجاعت بسیار امام دلالت میکند، نشاندهنده صبر و توکل آن حضرت است.
همین طور است. بعضی از ما عادت کردهایم به محض اینکه با مشکلی مواجه میشویم، تمام گله و شکایت و دلخوری خود را بر سر روزگار خالی میکنیم و به زمین و زمان بد و بیراه میگوییم. اما این شیوه در سیره و سبک زندگی امامان معصوم علیهم السلام جایی نداشت. نمونهاش را میتوان در سبک زندگی امام هادی علیه السلام مشاهده کرد.
حسن بن مسعود که یکی از شیعیان و یاران امام هادی علیه السلام بود، ماجرایی را تعریف کرده که شرح آن در کتاب تحف العقول نوشته شده است. ماجرا از این قرار بود که یک روز حسن بن مسعود در اثر زمین خوردن و آسیب دیدن دستش، دچار درد شدیدی شده بود. در همان حال بود که یک نفر سوار بر حیوانی از کنار او گذشت و در اثر برخورد با او، لباسش پاره شد و کتفش هم آسیب دید.
رفت و آمد در میان ازدحام جمعیت هم مزید بر علت شد و اسباب ناراحتی حسن را فراهم کرد. در همان حال وقتی امام هادی علیه السلام را دید، با عصبانیت گفت: «ای روزگار! خدا شر تو را از سر من کوتاه کند. ای روز! عجب روز بدی هستی!» امام هادی علیه السلام با شنیدن این سخنان به او روی کرده و فرمودند: «با اینکه با ما رفت و آمد میکنی، این حرفها را میزنی و گناه را بر گردن بیگناهی میاندازی؟!»
حسن با شنیدن این مطلب از امام علیه السلام، متوجه تقصیرش شد و عرض کرد: «ای مولا و آقای من، از درگاه خدا استغفار و طلب آمرزش میکنم.» امام هادی علیه السلام هم فرمودند: «سوگند به خدا، این دشنامها سودی به حال شما نمیبخشد، بلکه خداوند به خاطر این کار که بیگناهی را سرزنش میکنید، شما را مجازات خواهد کرد. مگر نمیدانی که پاداش و کیفر در دنیا و آخرت به دست خدا است؟» سپس فرمودند: «لا تعد و لا تجعل للایام صنعاً فی حکم الله. تکرار نکن و برای روزها دخالت و نقشی در حکم خدا قائل نشو.»
شکرگزاری فتح بابی برای افزایش روزی است
با این وجود ما که در برابر انواع ابتلائات و آزمونهای الهی قرار داریم، باید سبک زندگی خود را با سیره آن بزرگان تطبیق بدهیم. اما این سؤال برای عدهای وجود دارد که وقتی مشکلات اقتصادی زیاد میشود و یا در مواجهه با سیل و زلزله و بیماریها قرار میگیریم، چگونه باید ایمان خود را تقویت کنیم تا نلرزیم و ناشکری نکنیم؟
به هر حال ما انسانها معمولاً دخل و خرجمان که با هم نمیخواند، بنای ناشکری میگذاریم و نعمتهای همیشگی و پایدار را هم از یاد میبریم. چون پول داخل جیبمان کم شده، سلامتی و نعمت ایمان را هم فراموش میکنیم و حساب و کتاب اندوختههای معنویمان را هم از یاد میبریم و بنای ناشکری میگذاریم. غافل از اینکه شکر نعمت، نعمتت افزون کند و کفر، نعمت از کفت بیرون کند.
این نوع مشکلات فقط برای دورانی است که ما در آن زندگی میکنیم و یا مردم قبل از ما و زمان ائمه اطهار علیهم السلام هم با این بحرانها و ابتلائات مواجه میشدند؟
این نوع اتفاقها برای مردمی که از زمان امام هادی علیه السلام هم زندگی میکردند، روی میداد. مثلاً شیخ صدوق در کتاب امالی نوشته که ابوهاشم جعفری با چنین مشکلی مواجه شد و از نظر معاش در تنگنای سختی قرار گرفت. به خدمت امام هادی علیه السلام رفت. تازه در محضر آن حضرت نشسته بود که امام علیه السلام رو به او کرده و فرمودند: «ای ابوهاشم! کدام نعمت خداوند است که تو میتوانی شکرانهاش را به جا بیاوری؟»
ابوهاشم ساکت مانده بود و نمیدانست چه جوابی بدهد. پس امام هادی علیه السلام فرمودند: «خداوند متعال، ایمان را به تو روزی داد و به خاطر آن، بدن تو را از آتش دوزخ حرام کرد. همچنین عافیت و سلامتی روزی تو کرد و تو را در راه اطاعتش یاری کرده و به تو قناعت بخشید و تو را از خوار شدن و رفتن آبرویت، نگه داشت. ای ابوهاشم! من در آغاز این نعمتها را به یاد تو آوردم تا از آن کسی که نعمتها را به تو بخشیده به من شکایت نکنی.»
سپس آن حضرت دستور دادند که صد دینار به ابوهاشم بدهند. به این ترتیب امام هادی علیه السلام هم نیاز مادی او را مرتفع کردند و هم او را به شکرگزاری بابت نعمتهای دیگر از جمله نعمت ایمان، آبروداری و سلامتی دعوت فرمودند. چراکه همین شکرگزاری فتح بابی برای افزایش روزی خواهد بود.
شرف و شأن، به فضل و هنر است
این شکرگزاری تنها باید در برابر خداوند باشد و یا اگر نسبت به لطف کسانی که بر عهده ما حق دارند شاکر باشیم، باز هم در جلب روزی و آرامش روحی ما تأثیرگذار است؟
در بین گروههای اجتماعی و اقشاری که نقش خدمترسانی در جامعه دارند، بعضی افراد بیشتر از سایر گروهها مورد تأکید برای قدرشناسی هستند. در سیره و سبک زندگی ائمه اطهار علیهم السلام نمونههای بسیاری در این زمینه دیده میشود که نشان میدهد در قدرشناسی تأکید دارند. از جمله معلمان، اساتید، پژوهشگران و اهل علم که به نوعی هدایت علمی و ادبی جامعه را بر عهده دارند.
در سبک زندگی امام هادی علیه السلام هم میتوان به چنین نکاتی دست پیدا کرد، از جمله اینکه آن حضرت نسبت به اهل علم و محققان علمی احترام بسیاری قائل بودند. یک آن حضرت در مجلسی نشسته بودند که شیعیان، علویان و مردمی از گروهها و عقاید دیگر هم در آن مجلس حضور داشتند. همان موقع یکی از شیعیان دانشمند و اهل علم وارد مجلس شد. امام علیه السلام وقتی او را دیدند، فوراً از جای خود بلند شده، از او استقبال کرده و او را در بالای مجلس نشاندند.
بعضی از مردم با دیدن این برخورد امام علیه السلام ناراحت و دلگیر شدند و به ایشان اعتراض کردند. امام هادی علیه السلام برای قانع کردن آنها چند آیه شریفه از قرآن کریم را در این باره تلاوت فرمودند تا راضیشان کنند. آن حضرت آیه یازدهم از سوره مبارکه مجادله را تلاوت فرمودند که: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا قیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللَّهُ لَکُمْ وَ إِذا قیلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبیرٌ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامی که به شما گفته شود: مجلس را وسعت بخشید (و به تازهواردها جا دهید) وسعت بخشید، خداوند (بهشت را) برای شما وسعت میبخشد و هنگامی که گفته شود: برخیزید، برخیزید. اگر چنین کنید خداوند کسانی را که ایمان آوردهاند و کسانی را که علم به آنان داده شده درجات عظیمی میبخشد و خداوند به آنچه انجام میدهید آگاه است.»
بعد از آن بخشی از آیه نهم سوره مبارکه زمر را تلاوت فرمودند که: «هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ؛ آیا کسانی که میدانند با کسانی که نمیدانند برابر هستند؟»
به این ترتیب مشخص میشود همان طور که انسان مؤمن بر غیر مؤمن برتری دارد، در میان اهل ایمان هم دانایان بر دیگران برتری دارند و شرف و شأن هر کسی به اندازه دانش و آموختههای اوست که میتواند در راه اسلام و برای خدمت به بندگان خدا خدمت کند و در این میان دارایی و موقعیت خانوادگی و نسب اهمیت چندانی ندارد.
این کار به معنی تفاوت قائل شدن و یا بیاحترامی به عدهای نمیشود؟
دلایلی که امام هادی علیه السلام برای مردم بیان فرمودند، باعث شد که همه متوجه برتری اهل علم شوند. اما در آن میان یکی از افراد از خاندان بنیعباس هنوز بر عقیده خودش پافشاری میکرد و گفت: «ای فرزند رسول خدا! شما این مرد را بر ما مقدم دانستی و ما را از او کمتر و پایینتر حساب کردی. این در حالی است که نسب ما از او روشنتر و درخشانتر است و از زمان صدر اسلام این طور بوده که هر کسی را که نسب شریفتر داشته، بر دیگران مقدم میدانستهاند!»
در این زمان بود که آن حضرت برای قانع کردن آن مرد و نشان دادن ارزش علم و دانش نسبت به نسب و خانواده، از بیعت عباس که جد او بود با ابوبکر و کارگزاری عبدالله بن عباس برای عمر یاد کردند و فرمودند: «آیا عباس که از بنی هشام بود با ابوبکر تیمی بیعت نکرد؟ آیا عبدالله پسر عباس، کارگزار عمر بن خطاب نبود؟ پس چرا عمر افراد خارج از خاندان قریش را وارد شورای ششنفره کرد اما به عباس که هاشمی بود، اجازه ورود به شورا نداد؟ پس اگر برتری دانستن غیرهاشمی بر هاشمیان نادرست است، باید بیعت کردن عباس با ابوبکر و کارگزاری عبدالله بن عباس برای عمر را محکوم کنی و اگر آن کار اشکالی نداشت، این مورد هم مانند آن روا خواهد بود.»