به گزارش «شیعه نیوز»، وقتی دوره اجباری یا همان سربازی، سال ۱۳۰۴ برای همه پسران الزامی شد، آنهایی که سالها درکنار خانواده بزرگ شده بودند و تجربه دورماندن از خانه و کاشانه را حتی برای یک روز نداشتند، از رفتن به سربازی ترسیدند. این ترس تا جایی پیش رفت که خیلیها یا از پادگانها فرارمیکنند یا اصلاً پایشان به نظام وظیفه بازنمیشود و میشوند غایبان از خدمت. تصور محیط خشک و پرنظم و قانون داخل پادگان و دردسرهای پاسدادنهای روزانه و شبانه هم به این ترس دامن زده و برخی را وادار کرده که حین خدمت با ترفندهای مختلف از زیر بار پوشیدن لباس سربازی، شانه خالی کنند.
اما چرا خدمتکردن در ایران با ترس و تردید همراه است؟ خانوادهها و فرماندهان نظامی در پادگانها چه نقشی در مجاب کردن جوانهای هجدهساله برای رفتن و ماندن سربازان در پادگانها دارند؟ چه اقداماتی قبل از اعزام به خدمت از سوی خانوادهها و چه برنامههایی حین ورود سربازان به پادگانها از سوی مسئولان نظامی باید به مرحله اجرا درآید تا سربازان احساس ترس و افسردگی پیدا نکنند؟ این سؤالات و سؤالات دیگری از این دست را با مصطفی راستینه، مدیرعامل بنیاد پیشگیری از آسیبهای اجتماعی که به شکل تخصصی در حوزه پیشگیری از آسیبهای سربازی در ارتش مشغول کار است طرح کردهایم.
علاقه به کنترل بچهها و ناآمادگی برای سربازی
فرهنگ خانوادههای ایرانی درهم تنیده است و این پیوستگی سبب شده همه اعضای خانواده تلاش کنند در کنار هم زندگی کنند. کمتر پیش میآید فرزندان در خانوادهها برای استقلال داشتن از پدر و مادر آموزش ببینند، چرا که سیستم آموزشی و فرهنگی ما با موضوع استقلال بچهها سنخیت چندانی ندارد. پدر و مادرها همواره در تلاشند فرزندان خود را تا قبل و حتی بعد از ازدواج زیر نظر خود داشته باشند و حتیالامکان آنها را در کنار خود نگه دارند. این تفکر خصوصاً برای بچهها که در سنین پایینتری قرار دارند با شدت و حدت بیشتری وجود دارد و کمتر پیش میآید به بچههای زیر ۱۸ سال اجازه داده شود که برای چند روز دور از خانواده باشند. علاقهمندی به کنترل کردن بچهها و الزام والدین برای بودن فرزند در کنار خانوادهها، فرزندان را تبدیل به افرادی کرده است که حتی در صورت فراهم بودن شرایط رفتن به اردویی چندروزه ازسوی مدرسه، مایل نیستند به اردو بروند، چرا که احساس میکنند با دور شدن از خانواده دچار خلأ میشوند و نمیتوانند از خود بهدرستی مراقبت کنند. چنین تفکر و سیستم فرهنگیای در خانواده و جامعه سبب شده است رفتن به سربازی تبدیل به کابوسی برای برخی افراد مشمول اعزام به خدمت شود و به این دلیل، این افراد تلاش میکنند برای ماندن در کنار خانواده و نرفتن به سربازی دست به ترفندهای مختلفی بزنند.
سبک زندگی غلط، سرباز فراری میسازد
قبلاً سبک زندگی پدرسالاری بود و کمی بعد از آن مادرسالاری شد و اکنون فرزندسالاری در جامعه ما حاکم شده است. اگر در گذشته پدر حرفی میزد همه اعضای خانواده گوش میکردند و کسی با آن مخالفت نمیکرد و شاید به این دلیل، تفکر فرزندان پرورشیافته در چنین سبکی از زندگی بسیار متفاوتتر از فرزندان پرورشیافته در سبک زندگی مادرسالار یا فرزندسالار باشد. متأسفانه این روزها، با بزرگتر شدن فرزندانی که در ۲ سبک مادرسالار و فرزندسالار رشد پیدا کردهاند شاهد ناهنجاریهایی هستیم که منجر به بروز مشکلاتی در فرایند اعزام به خدمت سربازان میشود. بسیاری از این دست سربازان، با موضوعی به نام نظم، انضباط و داشتن قاعده در زندگی خود بیگانه هستند، چرا که هرآنچه خواستهاند برایشان مهیا بوده است. این دسته از سربازان نمیتوانند خود را با محیطهای نظامی وفق دهند و این موضوع سبب ترس آنها از خدمت میشود.
با افسردگی سرباز چه کنیم؟
وقتی بچهها بعد ازسالها ازکانون خانواده دور و وارد محیط پادگان میشوند، خواهناخواه دچار افسردگیهای ناشی ازدور شدن خانواده میشوند. در چنین شرایطی، سرباز، پرخاشگر، انزواطلب، کمحرف و درخود فرورفته میشود. چنین موقعیتی سرباز را در معرض انواع آسیبها قرار خواهد داد. اعتیاد، خودزنی برای مرخص شدن از سربازی، فرار از پادگان و... ازجمله اقداماتی است که سرباز دست به انجام آنها میزند تا خود را از بودن در پادگان نجات دهد. در چنین شرایطی، خانوادهها باید آموزشهای لازم را برای کاستن ازحس نارضایتی سرباز تازهاعزامشده به خدمت دریافت کنند؛ آموزشهایی که جای خالی آن دیده میشود، اما میتوان براساس تجربه، فضای شیرینی از خدمت را برای فرزند ترسیم و لذت بردن از دوره ضرورت را بیان کرد. فرماندهان نظامی در پادگانها هم باید به موازات چنین اقداماتی، فضای دلنشینی را در پادگان ایجاد کنند. این به معنای این نیست که فعالیتهای نظامی خود را متوقف کنند، بلکه فرماندهان باید یاد بگیرند چگونه پدری مقتدر باشند تا خانواده خود را اداره کنند و در عین حال، رفتاری از خود بروز دهند که اعضای خانواده را دور خود جمع کنند.
سربازی علافی نیست
سربازی به این معناست که فرد پس از ورود به آن با دریافت آموزشهای مناسب و کاربردی در زندگی خود به حدی از پختگی دست پیدا کند که بتواند با استفاده از آموزشهایی که دریافت کرده، وارد جامعه شود. در شرایط کنونی دید عموم مردم به سربازی چنین نیست و سربازانی که از پادگانها ترخیص میشوند با بیان خاطرات خود از اینکه کاری برای انجام دادن نداشتهاند حرف میزنند. این تبلیغات منفی و نبود برنامه برای استفاده از نیروی جوان حاضر در پادگانها سبب شده است خانوادهها و افرادی که در سن اعزام به خدمت هستند به این نتیجه برسند که به جای تلف کردن ۲ سال از دوره جوانی خود، با ورود به بازار، کسبوکاری راه انداخته و زندگی تازهای برای خویش بسازند. بهدلیل کارکرد غلط سیستم آموزشی ماست که نتوانستیم به بچهها و خانوادهها بگوییم که در این ۲ سال قرار نیست وقت بچهها تلف شود، بلکه قرار است آموزشهایی به آنها داده شود که برای آینده و زندگیشان اهمیت بالایی دارد.
پادگانها بار خانوادهها را به دوش میکشند
بسیاری از بچههایی که وارد پادگانها میشوند، از مهارتهای اجتماعی، حرفهای و اقتصادی کمی برخوردارند. در چنین شرایطی و در موقعیتی که کشور درگیر جنگ نظامی نیست میتوان در کنار ارائه آموزشهای نظامی معمول به سربازان، با شناسایی استعدادها و توانمندیهای هر سرباز، از فرصت حضور دوساله سرباز در پادگان استفاده کرد و با ارائه آموزشهای کاربردی و مبتنی بر علاقه و استعداد فرد، اقداماتی را که خانواده و جامعه تا سن ۱۸ سالگی موفق به انجام آن نشدهاند را در پادگانها پیگیری و عملیاتی کرد.
درباره ترسها، آسیبها و مشکلاتی که سربازان را درگیر خود کرده است
با چنین روشهایی میتوان حضور در پادگان را نه بهمثابه یک زندان، بلکه بهعنوان مرکزی برای بروز استعدادهای سربازان مورد توجه قرار داد و با این کار، ۲ سال شیرین را در زندگی افراد رقم زد. بدون شک، اگر خانوادهها بدانند که فرزندان آنها در ۲ سال سربازی حرفهآموزی میکنند و مهارت یاد میگیرند و قرار نیست فقط پُست بدهند، خود با میل فرزندشان را به سربازی فرستاده و فرزند نیز این مدت را با آرامش بیشتری سپری خواهد کرد و خدمت را نه صرفاً برای داشتن کارت پایان خدمت، بلکه برای کسب تجربه و حرفهای تازه میگذراند. قطعا اگر وضع سرباز به مرحله بحرانی نرسیده باشد، میتوان فرایند اصلاح تربیت نادرست ۱۸ سال قبل از خدمت را آغاز کرد.
سربازان کمتر از صفرکیلومتر
زمانی پدر و مادرها میگفتند به دلیل فشارهای نظامیگری در پادگانها، فرزندشان که تا قبل از اعزام به خدمت سیگار هم نمیکشید الان سیگاری شده است. شاید در دوران قبل از سربازی فرزند همین خانواده سیگاری شده و پدر و مادر نمیدانستند، اما امروز میبینیم که سن اعتیاد در کشور بهشدت کاهش پیدا کرده و کمتر کسی است که بتواند این واقعیت را کتمان کند. در چنین شرایطی، وقتی فرد وارد عرصه سربازی میشود سیگار کشیدن حداقل کاری است که انجام میدهد. امروز باید گفت که سیستم آموزشی و فرهنگ ما بهگونهای در برخی مسائل متوقف مانده است که وقتی سرباز وارد پادگان میشود، یکدهه از اعتیاد حرفهای او گذشته است. فرد هیچ مهارتی را فرا نگرفته و حتی توانایی برقراری ارتباطات اجتماعی و... با دیگران را هم ندارد. در چنین شرایطی، پادگانها با ورود افرادی مواجه هستند که مجموعهای از آسیبها را همراه خود دارند. شاید بتوان گفت این روزها اعزام به سربازی میتواند زمینه را برای نجات دادن فرزند از دام برخی آسیبها فراهم کند. بهنظر میرسد سربازی بهانهای است برای ترک اعتیاد و برخی ناهنجاریها در افراد و آغاز راهی است که سربازان بهمعنای واقعی صفرکیلومتر باید آن را طی کنند؛ راهی که در ارتش برای پیمودن آن دستکم ۷۰ نوع کلاس آموزشی طراحی شده و در حال اجراست و سایر نیروهای نظامی نیز در این مسیر در حال حرکت هستند.