«شیعه نیوز»: سیزدهم جمادی الثانی یادآور ارتحال یکی از بزرگترین بانوان جهان اسلام است. فاطمه بنت حِزام مشهور به ام البنین(س)، از همسران امام علی(علیه السلام) و از شخصیتهای محترم نزد شیعیان است.
نام وی فاطمه فرزند حزام بن خالد از قبیله کلاب است. او از زنان صدر اسلام، ادیب و شاعری فصیح است. ایشان از خانواده ای ریشه دار و دلاور بود. عامر بن مالک، جدّ مادریش که هم عصر پیامبر(ص) آنچنان شجاع بود که به وی ملاعب الاسنه (کسی که نیزه ها را به بازی می گیرد) می گفتند.
مورخان در مورد شرافت نسب ام البنين مي نويسند: «تاريخ پدران و دايي هاي ام البنين را به ما مي شناساند و ما دانستيم که آنان از سوارکاران شجاع عرب بوده و شرافت و آقايي (سيادت) آنها به حدي بوده است که حتي پادشاهان نيز به آن اذعان داشته اند.»
رویای صادق و تولد حضرت ام البنین(س)
در کتب تاريخي نوشته اند: حَزام بن خالد به همراه جمعي از «بني کلاب» به سفر رفته بود. در يکي از شبها به خواب فرو رفته و در عالم رؤيا ديد که در زمين سرسبزي نشسته است و مرواريدهاي درخشاني از اطراف بر دستان او مي ريزد و او از زيبايي آنها متعجب مي شود.
سپس مردي را مي بيند که به سوي او مي آيد. هنگامي که به او مي رسد سلام مي کند و حزام او را جواب مي دهد. آن مرد به او مي گويد: اين مرواريد را به چه قيمت مي فروشي؟ حزام نگاه کرد و آن درّ زيبا را در دستان خود ديد؛ رو به مرد کرده و گفت: من قيمت اين درّ را نمي دانم که به شما بگويم، شما آن را به چه قيمت خريداري؟
مرد گفت: من نيز نمي دانم قيمت او را ولي اين هديه اي است که يکي از پادشاهان عطا کرده است و من ضامن هستم براي تو به چيزي که از درهم و دينار بالاتر است. حزام گفت: آن چيز چيست؟ مرد گفت: تضمين مي کنم که او شرافت و سيادت ابدي دارد و بهره و بزرگي از او است. حزام گفت: آيا اين را برايم ضمانت مي کن. و مرد پاسخ داد: آري. و حزام در پايان به مرد گفت: و تو اکنون واسطه در اين امر مي شوي.
مرد نيز گفت: و من واسطه مي شوم؛ او را به من اعطا کرده اند و من به تو عطا مي کنم. وقتي حزام از خواب بيدار شد رؤياي خود را براي بني کلاب گفت و خواستار تعبير آن شد. يکي از خاندان وي گفت: اگر رؤياي صادقه باشد دختري روزي تو خواهد شد که يکي از بزرگان او را عقد خواهد کرد و به سبب اين دختر مجد و شرافت و آقايي نصيب تو خواهد شد.
هنگامي که او از سفر برگشت، ثمامة بنت سهيل، همسر باوفاي او، که حامله بود وضع حمل کرده و دختري چونان مرواريد درخشان وزيبا به دنيا آورد. حزام پس از آگاه شدن از تولد دخترش به خود گفت: «قد صدّقت الرؤيا» و از اين بشارت شاد و مسرور شد.
ازدواج با حضرت علی(ع)
10 سال پس از رحلت حضرت رسول(ص) و حضرت فاطمه(س)، بنابر وصيت خود حضرت فاطمه وقتي علي(ع) به فکر گرفتن همسر ديگري بود، عاشورا در برابر ديدگانش بود.
عقيل يکي از کساني بود که نظر و گفته اش در علم انساب حجت بود و در مسجد حضرت رسول (ص) براي وي حصيري مي گذاشتند که بر آن نماز مي کرد و قبائل عرب براي شناخت و آگاهي از علم انساب به دورش جمع مي شدند و او در پاسخ مراجعات ، بسيار سريع الانتقال بود.
بر این اساس امام علی (ع) به برادر خويش، عقيل بن ابي طالب مي فرمايد: «زني را براي من اختيار کن که از نسل دليرمردان عرب باشد تا با او ازدواج کنم و او برايم پسري شجاع و سوارکار به دنيا آورد.». عقيل، حضرت امالبنين(س) را براى حضرت انتخاب کرد.
گفته می شود وقتی ام البنین(س) را از پدرش خواستگاری کردند، به نزد همسر و دخترش برگشت ديد همسرش موهاي ام البنين(س) را شانه مي زند و او از خوابي که شب گذشته ديده بود براي مادر سخن مي گويد.
ام البنین(س) می گوید: «مادر خواب ديدم که در باغ سرسبز و پردرختي نشسته ام. نهرهاي روان و ميوه هاي فراوان در آنجا وجود داشت. ماه و ستارگان مي درخشيدند و من به آن ها چشم دوخته بودم و درباره عظمت آفرينش و مخلوقات خدا فکر مي کردم... در اين افکار غرق بودم که ماه از آسمان فرود آمد و در دامن من قرار گرفت و نوري از آن ساطع مي شد که چشمها را خيره مي کرد. در حال تعجب و تحير بودم که سه ستاره نوراني ديگر هم در دامنم ديدم. نور آنها نيز مرا مبهوت کرده بود. هنوز در حيرت و تعجب بودم که هاتفي ندا داد و مرا با اسم خطاب کرد من صدايش را مي شنيدم ولي او را نمي ديدم گفت: «فاطمه مژده باد تو را به سيادت و نورانيت. به ماه نوراني و سه ستاره درخشان پدرشان سيد و سرور همه انسانهاست بعد از پيامبر گرامي و اينگونه در خبر آمده است.»
ام البنین(س) سراسر نجابت و پاکی و خلوص بود. هنگامی که می خواست پابه خانه علی بگذارد گفت تا حضرت فاطمه (س) اجازه نفرمایند وارد خانه نمی شوم. روز اولی که ایشان پا در خانه امام علی (ع) گذاشت، حسن و حسین (علیهماالسلام) مریض بوده و در بستر افتاده بودند. ایشان به محض آن که وارد خانه شد، خود را به بالین آنها رساند و همچون مادری مهربان به دلجویی و پرستاری آنان پرداخت. وهمواره می گفت من کنیز فرزندان فاطمه هستم.
فاطمه ای که ام البنین(س) شد
ایشان بعد از گذشت مدتی از زندگي مشترک با امام علی(ع) به اميرالمؤمنين پيشنهاد کرد که به جاي فاطمه، او را ام البنين صدا زند تا فرزندان حضرت زهرا(س) از ذکر نام اصلي او توسط پدرشان، به ياد مادر خويش نيفتند.
فرزندان ام البنین(س)
ثمره زندگی مشترک ام البنین(س)(س) با حضرت علی(ع)، چهار پسر بود که به دلیل داشتن همین پسران، او را ام البنین(س)، یعنی مادر پسران میخواندند.
نام فرزندان ایشان به ترتیب عبارتند از: قمر بنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس(ع)، عبداللّه، جعفر و عثمان. فرزندان ام البنین(س) همگی در کربلا به شهادت رسیدند و نسل ایشان از طریق عُبیداللّه فرزند حضرت ابوالفضل(ع) ادامه یافت.
سوگواری ام البنین(س) در رثای اباعبدالله(ع)
هنگامي که امام حسين(ع) در حال ترک مدینه بود، ام البنین(س) به فرزندان خود گفت: «چشم و دل مولايم امام حسين(ع) و فرمانبردار او باشيد».
مورخان مي نويسند: پس از واقعه کربلا بشير در مدينه ام البنين را ملاقات مي کند تا خبر شهادت فرزندانش را به او بدهد.
ام البنين پس از ديدن وي که فرستاده امام سجاد(ع) بود مي گويد:«اي بشير؛ از امام حسين(ع) چه خبر داري؟ بشير گفت: خدا به تو صبر دهد که عباس(ع) تو کشته گرديد. ام البنين فرمود: از حسين(ع) مرا خبر بده».
بشير خبر شهادت بقيه فرزندان او را هم اعلام کرد، ولي ام البنين(س) بدون توجه به این مساله، از امام حسين(ع) خبر مي گرفت و با صبر و بصيرتي بي نظير مي گويد:
«يا بشير اخبرني عن ابي عبدالله الحسين(ع). اولادي و من تحت الخضراء کلهم فداء لابي عبدالله الحسين»
اي بشير خبر از اباعبدالله الحسين(ع) بده فرزندان من و همه آنچه زير اين آسمان مينايي است فداي اباعبدالله(ع) باد.
چون بشير خبر شهادت امام حسين(ع) را به آن حضرت داد، صيحه اي کشيد و گفت: قد قَطّعتَ نياطَ قلبي.(اي بشير؛ رگ قلبم را پاره کردي) و سپس صدا به ناله و شيون بلند کرد.
اما فقدان فرزندانش او را متأثر و ناراحت کرده بود، چنانکه وقتي حضرت زينب(س) سپرخونين حضرت عباس(ع) را به عنوان يادگاري به ام البنين(س) نشان داد، وي تا آن را ديد چنان دلش سوخت که نتوانست تحمل کند و بي هوش بر زمين افتاد.
عزاداری ام البنین(س) در بقیع
ايشان هر روز به همراه عبیدالله پسرِ حضرت عباس(ع) که همراه مادرش در کربلا حضور داشت، به بقيع مي رفت و نوحه مي خواند و شور و غوغايي بپا مي کرد. مردم مدينه اطراف او گرد مي آمدند و با او هم ناله مي شدند. حتي مروان بن حکم حاکم وقت مدينه نيز در ميان ايشان بود و گريه مي کرد.
امام باقر(ع)مي فرمايد: آن حضرت به بقيع مي رفت و آن قدر جانسوز مرثيه مي خواند که مروان با آن قساوت قلب گريه مي کرد.
ام البنین(س) که ادیب و شاعری فصیح و اهل فضل و دانش بود در رثای حضرت عباس(ع) این اشعار را سروده بود و میخواند:
«ای کسی که عباس را دیدی که بر دشمن حمله میکرد و فرزندان حضرت علی(ع) پشت سر او بودند. میگویند دست فرزندم قطع شده و بر سرش عمود فرود آمده. اگر شمشیرت را در دست داشتی کسی به تو نزدیک نمیشد»
از جمله اشعار جاودانه وي که مورد تجليل و تحسين بزرگان ادب قرار گرفته است شعر جانسوز وي پس از شهادت فرزندان بود: «مرا ام البنين نخوانيد که به ياد شيران دلاور مي افکنيدم. مرا فرزنداني بود که به نام آنها خوانده مي شدم ولي امروز فرزندي ندارم. چهار فرزند داشتم همچون بازهاي شکاري و همگي به شهادت رسيدند.»
ام البنین(س) حلال مشکلات
آيت الله حاج سيد محمد حسيني شيرازي ميفرمود: شخصي در عالم مکاشفه، حضرت ابالفضل العباس را ديد و عرض کرد: آقا جان، حاجتي دارم و نميدانم براي روا شدن آن به چه کسي متوسل شوم؟ قمر بنيهاشم(ع) فرموده بود: به مادرم ام البنين.
از مرحوم آيت الله آقاى حاج سيد محمود حسينى شاهرودى نقل شده که: من در مشکلات، صد مرتبه صلوات براى مادر حضرت ابوالفضل العباس(ع)، ام البنين(س) مى فرستم و حاجت مى گيرم.
نذر برای ام البنین(س) از مسائلی است که شیعیان به ویژه در کشورهای عربی به شدت به آن معتقد هستند و به حلال بودن مشکلات با یاد این بانوی بزرگ به تجربه رسیده است.
فاتحه مخصوص حضرت ام البنین(س) و همچنین سفره ام البنین(س) بسیاری از مشکلات مردم را حل کرده است.
ارتحال ام البنین(س)
ایشان بعد از زینب کبری(س) دارفانی را وداع گفت، ولی تاریخ نگاران سال ارتحال او را متفاوت نگاشته اند، به طوری که عددهای آن را سال 70 قمری بیان کرده و عده دیگری تاریخ وفات ایشان را سیزدهم جمادی الثانی سال 64 ق دانسته اند که نظر دوم از شهرت بیشتری برخوردار است.
مزار این بانوی بزرگوار اکنون در سمت چپ ورودی اصلی قبرستان بقیع و کنار صفیه و عاتکه، عمههای پیامبر(ص) قرار دارد.