به گزارش «شیعه نیوز»، احمدی بلخی، مؤسس مرکز فرهنگی قرآن و نهجالبلاغه افغانستان در نشست علمی «دین پژوهی در حوزهی قرآن و نهجالبلاغه» گفت: با توجه به اینکه ترویج فرهنگ قرآن و نهجالبلاغه از دغدغههای اساتید و علمای حوزهی افغانستان است، لذا این امر باید از خود حوزه شروع شود، نهجالبلاغه متأسفانه میان طلاب افغانستانی، دانشگاهیان و مراکز علمی ما نیز شناخته شده نیست چه برسد به عموم مردم.
در حوزهی علمیه، علما و طلاب از قرآن و نهجالبلاغه دور شدهاند، در بین مردم خبری از عمل به آموزههای قرآن و نهجالبلاغه در زندگیشان نیست و در جامعهی امروز، قرآن و نهجالبلاغه به شیوهی کاربردی در زندگی مردم وارد نشده است.
حقیقتی است که قرآن و نهجالبلاغه مهجور هستند. مهجوریت قرآن و نهجالبلاغه به معنای این نیست که این کتاب در جامعه پیدا نمیشود، بلکه باید گفت عملنکردن به مفاهیم و آموزههای آن نیز نوعی مهجوریت است. در زمینهی نهجالبلاغه کارهای زیادی شده است، ولی هنوز به محتوای نهجالبلاغه کاملاً عمل نکردهایم.
بنابراین مؤسسه فرهنگی قرآن و نهجالبلاغه افغانستان با برگزاری نشستهای علمی دینپژوهی در حوزهی قرآن و نهجالبلاغه با محوریتهای « ضرورت بازگشت به قرآن و نهجالبلاغه»، « علل و عوامل مهجوریت قرآن و نهجالبلاغه در افغانستان» و « رسالت حوزههای علمیهی افغانستان در ترویج فرهنگ قرآن و نهجالبلاغه» دلایل مهجوریت مورد بررسی قرار داده و راهکارهایی را جهت ترویج و کاربردیکردن فرهنگ و محتوای قرآن و نهجالبلاغه در افغانستان شناسایی و اقدامات بسزایی انجام شود.
دکتر ناصری، کارشناس حوزهی معارف اسلامی و تاریخ تشیع، با بیان اینکه یکی از مباحث بسیار مهمی که در تاریخ و فرهنگ افغانستان مطرح میباشد، بحث مهجوریت قرآن و نهجالبلاغه است، ابراز داشت: مهجوریت به معنای متروکبودن است و اینکه عدم توجه و اهتمام لازم به قرآن و نهجالبلاغه در افغانستان وجود داشته یا نداشته و اگر بوده، در چه شرایطی بوده و اکنون در چه وضعیتی است، را باید مورد بررسی قرار دهیم و همچنین راهکارهایی را برای مهجوریتزدایی قرآن و نهجالبلاغه در افغانستان ارائه داد.
ناصری گفت: قرآن بعنوان کتاب هدایت و نهجالبلاغه بعنوان اخالقرآن و برادر قرآن، دربردارندهی سنت و ثقل دیگری از ثقلین، بازماندهای از پیامبر اسلام که اهمیت فراوانی دارند. به دلیل مکانت بسیار برجستهای که این دو ثقل مهم اسلامی و دو گوهر نایاب و بیمانند دینی دارد، از لحاظ قرائت، ترجمه، تأمل و مهمتر از آن از لحاظ عمل؛ به هر اندازهای که به آنها اهتمام ورزیده شود، باز هم حقش ادا نشده است.
اگر مکانت قرآن و نهجالبلاغه را در نظر بگیریم، ما مردم افغانستان تقصیر زیادی داشتیم، چون به آن صورت بایسته و شایسته در طول تاریخ به آن عمل نکردهایم، و اصلاً از لحاظ دینی و کل امت، بدون در نظر گرفتن سرزمین و جغرافیای خاص، قرآن را به آن صورت که عمل بکنند عمل نکردهاند و دچار مهجوریت شده است. نهجالبلاغه به طریق اولی هم دچار مهجوریت است. در نتیجه یک مهجوریتی وجود داشته، منتهی مهجوریت ابعادی دارد. در افغانستان کدام بُعد از ابعاد مهجوریت را تحلیل و آسیبشناسی کنیم و دنبال اصلاح آن باشیم و کدام بخش از جنبهی مهجوریت بیشتر وجود داشته و امروزه نیاز است که به آنها تأکید شود؟!
ابعاد مهجوریت قرآن و نهجالبلاغه در افغانستان.
ناصری، اهتمام به قرائت و تلاوت قرآن، ترجمهی تحتالفظی و فهم ساده ی قرآن و تفسیر قرآ ن کریم و نهجالبلاغه را از ابعاد مهجوریت قرآن و نهجالبلاغه در افغانستان برشمرد و گفت:
اگر تاریخ افغانستان امروز و خراسان دیروز را بررسی کنیم، در گذشته بخشی از مهجوریتها را مانند آموزش قرآن کریم را کمتر داشتیم.
درگذشته، مکتبخانهها در افغانستان بعنوان یک سنت رایج بوده و این مکتبخانهها مسئولیتش بر دوش خود مردم بود؛ مردم بصورت داوطلبانه مکتب تأسیس میکردند و یک عالم دینی را بعنوان رئیس جامع و همهکاره در تمام زمینههای معنوی، سیاسی، فکری، فرهنگی و مشاورهای انتخاب میکردند تا با آگاهی دینی و عمل به دستورات دین در خدمت مردم باشد. لذا این شخص اولین و مهمترین تعهدش این بود که به فرزندان مردم، قرآن بیاموزد. بنابراین قرآنآموزی در افغانستان یک اصل مهم بوده است. هرکس به اندازهی توان فرزندانش را برای آموزش قرآن میفرستاد.
بعد از قرآنخوانی، خطخوانی بود، در حد مراسلاتخوانی. و در مرحاهی دوم ۵ گنج میخواندند و بعد از آن کسانیکه میخواستند طلبه شوند، علوم دینی و ادبیات عرب را یاد میگرفتند و وارد مدارس دینی و حوزههای علمیه میشدند.
آموزش قرآن، هویت دینی مردم افغانستان.
در افغانستان، آموزش قرآن بعنوان اصلی فراگیر و تمام شمول بود، به دلیل باورهای دینی که داشتند که یک مسلمان معنا ندارد نتواند قرآن بخواند و قرآن تلاوت نتواند و این اصلاً معنا نداشت. بطوریکه بخشی از هویت دینی شناخته میشد، مسلمان هستی و قرآن بلد نیستی؟! ناگفته نماند که در طول تاریخ افغانستان بسیار کسانی بودند که سواد فارسی و خواندن و نوشتن نداشتند ولی قرآنخواندن بلد بودند.
از طرفی دیگر برای ادای بخشی از دین به قرآن نیاز داشتند و آن نماز بود. بخش مهمی از نماز آیات قرانی است، اگر نمازهای گوناگون را در نظر بگیریم (نماز آیات، یومیه، وحشت اول قبر) همهی اینها احتیاج داشت که قران بلد باشد. آیات متعدد قرآن را دقیق و درست ادا کنی. یا وقتیکه پدر یا بزرگی از خانواده از دنیا میرفت مهمترین وصیتش به فرزندانش این بود که قرآن بخوانند، وقتی زیارت میروی قرآن بخوانی، وقتی سالگره میشود قرآن بخوانی، وقتی مرا یاد میکنی سورههای قرآن را تلاوت بکنی. همهی این توصیهها بواسطهی عواطف پدرها و اجداد و احترام و حقوقی که داشتند باعث شده بود تا فرزندان حتماً قرآن را بیاموزند و این بصورت فرهنگی نهادینه شده بود.
در گذشته همگان در افغانستان قرآن را بلد بودند و میخواندند و بعضی از سورهها را در نمازشان حفظ بودند. علاوه بر این فرهنگ دینی مردم را الزام میکرد، که قرآن را بلد باشند، بعنوان مثال: یکی از شکلهایی فرهنگ دینی که در اکثر مناطق افغانستان به چشم می خورد، این بود که بعد از ناهار یا غذایی که اطعام می شد معمولاً روحانی یا یکی از بزرگان خانواده باید یک سوره قرآن از حفظ بخواند و دعا بخواند. که در مناطق جاغوری بیشتر معروف است و در خارج کشور هم مرسوم است که دعای جاغوری یا مالستانی، که بعد از صرف غذا یک سوره را از حفظ بخوانند و بعد دعای فارسی یا عربی برای صاحبخانه و امور مسلمین جامعه بخواند و این الزامی بود. شاید بگویید که روحانی دعا میخواند و الزامی بر سایر مردم نیوده، ولی همیشه روحانی نبود و هر خانواده باید یک روحانی میداشت. در خانوادهها حتی مسابقه و رقابت بود که امشب بعد از غذا فلانی دعا کند و قرآن بخواند. یا فردا ظهر فلانی، که این امر روزانه به انسان دیکته میکرد که باید قرآن بلد باشد.
بحث دیگر سالگرهها و ختم قرآنها بود. ختم قرآن در افغانستان جای روضه را داشت. در فرهنگ افغانستان بجای روضهخوانی ختم قرآن برگزار میشد. اگر مصیبت یا خیری پیش میآمد، معمولاً خانوادهها ختم قرآن میگرفتند، یا هنگام شادباشی، آغاز سال نو، بعد از گرفتن خرمن در اول ماه میزان و.. معمولاً هر خانواده ختم قرآن داشت، این ختم قرآن خود به خود برنامهای میشد که همگان تشویق بشوند تا قرآن بلد بشوند، در مراسمهای ختم قرآنها دعوت بشوند، بدین صورت یک فرهنگی معمول شده بود که همگان سالی یکبار ختم قرآن باید داشته باشند. این امور و امثال اینها باعث میشد تا اینکه تلاش بشود و فرهنگ عمومی را ترغیب میکرد قرآن را باید فرزندان هر روستایی، هر فقیر و هر فرد ناداری یاد بگیرند و تلاوت و قرائت را وارد بشوند و بصورت صحیح قرآنآموزی فراگرفته شود و آموزش قرآن را فرا بگیرند.
و طبیعی بود هر کس که قرآن بلد بود، بعد از نماز صبح باید قرآن میخواند، تلاوت صبحگاهی قرآن معمولاً در هر خانه ای مرسوم بود، معمولاً یک جزء، نصف جزء یا ربع جزء میخواندند و این تلاوت قرآن در خانهها مرسوم بود، همین امر باعث میشد تا آموزش و تلاوت قرآن تا حدی مهجور نباشد.
ولی آنچه که در تاریخ افغانستان یکی از ابعاد مهجوریت قرآن بیشتر جلوه کرده و وجود داشته است؛ بحث ترجمه، تفسیر، قرائت و حفظ قرآن بوده است.
هر چه به تاریخ معاصر نزدیک میشویم حفظ قرآن کمتر شده است و جالب است معمولاً در جاهایی حفظ قرآن بوده که قرائت و تجوید دقیق قرآن با اهل سنت مختلط بوده است و یک رقابت ناخاسته و غیرمستقیم با اهل سنت بوجود آمده است.
قرائت صحیح و حفظ قرآن، اصلیترین مهجوریت.
۲ بخش مهجوریت در افغانستان شدید بوده است یکی قرائت صحیح و دومی حفظ قرآن.
بخاطر مشکلات تاریخی و اساسی که افغانستان با آن درگیر بوده و هست، طبیعی است تفسیر و ترجمه قرآن کریم و همینطور بطریق اولی جلسات نهجالبلاغه به شدت مهجور بوده است.
در سالهای اخیر جهت جبران این کمبودها تلاشهای خوبی شده است، ولی از طرفی دیگر با جمع شدن بساط مکتبخانهها و کسادشدن مکتبخانهها باعث شد که آن نقاط مثبتی را که داشتیم، تضغیف بشوند. مکتبخانههای ما روز به روز ضعیفتر شده و بسته شدند. وقتی مکتبخانهها فعال نباشند و آموزش عمومی قرآن فقط در زمستانها باشد، دچار ضغف و افول جدی میشود.
مردم به مکاتب جدید و مدارس دولتی اعتماد کردهاند و در مدارس دولتی همانطور که میدانید مسأله آموزش قرآن اصلاً جدی نیست و این آسیبی است و یک تهاجم فرهنگی است در جهات مضاعفکردن و خطیرنمودن مهجوریت قرآن افزوده است. بنابراین مسئولیت سنگینی بر دوش علما، فضلا، اساتید و طلاب حوزهی علمیه و مراکز دینی و مردم متدین و قرآندوست افغانستان است.
تضعیف مکتبخانهها و آخوند مکتبی و گذشتههای جبران نشده.
ناصری، سلسله نشستهای دینپژوهی را در زمینهی بررسی علل و عوامل مهجوریت قرآن و نهجالبلاغه در افغانستان را فوقالعاده مهم دانست و در ادامه گفت: چنین جلسات در جهت یادآوری، تذکرات، آسیبشناسی، بیان مشکلات مردم از جهت تأسیس، تکثیر و ترویج مراکز قرآنی برای عموم مردم افغانستان فوق العاده مهم و اساسی است.
امروز ما یک مهجوریت جدیدی داریم و آنهم این است که گذشتهها را جبران نکردهایم، هرچند اقدامات خوبی انجام گرفته است، بعضی از مکتبخانهها برای اینکه تعطیل نشوند به مراکز دینی تبدیل شدهاند و بعضاً مراکز دینی جدیدی بوجود آمده است یا بعضی از حوزههای علمیه و مراکز دینی بخشی از فعالیتهای خود را بصورت جدی و ویژه به آموزش قرآن و حفظ قرآن اختصاص دادهاند. ولی از آنجاییکه در تاریخ و فرهنگ افغانستان، نقاط قوت راجب قرآنپژوهی و قرآندانی داشتیم و آن مکتبخانهها بود، آموزش عمومی قرآن بود، توصیهی به قرآن بود، برگزاری مجالس قرآنخوانی بود و توجه فوقالعاده به قرآن و اهتمام به قرآنخوانی بود که تمام اینها در سالهای اخیر با ضعف مکتبخانهها و نظام مکتبخانهها و آخوند مکتبی متأسفانه تضعیف شده است. از اینرو آموزش عمومی قرآن که به دنبالش تلاوت قرآن در خانهها بود و مراسمهای قرآنخوانی سنتی بود یا اینکه به شدت تضعیف شده یا جای خود را به روضهخوانی دادند، با توجه به اینکه به مراسم روضه و روضهخوانی بسیار ارادت دارم و در ایام فاطمیه قرار داریم ولی به شدت معتقدم که آن قرآنخوانی ما باید جایگاه خود را حفظ کند، حتی اگر مراسم روضهخوانی کمتر برگزار بشود. شیعیان افغانستان در اقلیت هستیم و مشترکات ما با اهل سنت خیلی مهم است، فرهنگ و گذشتهی فرهنگی ما از این جهت در دل خود نکات مثبت و قابل استفادهی فراوانی دارد.
مردم افغانستان باید چگونگی تلاوت قرآن، آموزش قرآن و ختم قرآن، حتی استیجاری ختم قرآن را در نظر داشته باشند؛ به خاطر دارم در افغانستان خانوادههای زیادی بودند که در زمستانها اندک سرمایهای که به دست میآوردند یا نذری داشتند بجای اینکه روضه برگزار کنند، قاری قرآن را دعوت میکردند یک یا دو شبانهروز میزبان قاری میشدند و کل قرآن را برایشان ختم میکردند. هم آموزش بود و هم مراسم ختم قرآن .
علیایحالن اینها دچار تضعیف شده است از طرفی در گذشتهها، قرائت، حفظ، ترجمه و تفسیر قرآن به روش هدفمند نبوده و ضعف داشتیم. امروز قدمهایی برداشته شده، حضور قاریان، مجمع قاریان با حضور خود با ایجاد واحدی بنام دارالقرآن در مکتبخانهها و مدارس دینی و همچنین بعضی از مکتبخانههای متروک را تغییر کابری دادهاند و جایش را مرکز قرآنی داده است که اینها اقدامات اولیهی مثبتی است ولی همچنان ما با مشکلات مهجوریت چندین برابری و مضاعف قرآن در افغانستان مواجه هستیم.
مؤسس حوزهی علمیه قم حضرت آیت الله العظمی شیخ عبدالکری حایری یزدی(ره)، پیرامون جماعت شیعه مطلبی دارد: شیعیان اهل بیت(ع) را گرفتند و قرآن را مهجور قرار دادند؛ اهل سنت قرآن را گرفتند و اهل بیت(ع) را مهجور قرار دادهاند، از این جهت اسلام اصیل و اسلام جامعی که پیامبر اکرم(ص) آن را آورد و نجاتبخش است، آن نسخهی نجاتبخش را بخشی از اقلامش را ما گرفتیم و قسمتی را رهایش کردیم و بعضی از اقلامش را اهل سنت گرفتند، که ما در واقع رهایش کردهایم.
قرآن با عترت معنا میگیرد و عترت با قرآن فهمیده میشود. و جایگاه برجستهی انسانی و رهنمودی سعادت بخشیاش روشن میشود. متأسفانه ما این مشکل را امروزه در جهان اسلام داریم و در افغانستان این وضعیت با اختلاف مراتب ولایات و استانها در دورههای تاریخی وجود داشته است.
عدم شناخت قرآن.
بحث دیگر عدم شناخت قرآن است که بعنوان کتاب زندگی هنوز در جامعهی اسلامی پیاده نشده است. در افغانستان خانه به خانه منطقه به منطقه خرمن به خرمن در دهات و روستای سرزمین افغانستان قرآن خیلی جایگاه برجستهای دارد ولی در عین حال هیچ جایگاهی ندارد. از لحاظ طاهری جایگاه دارد، خرمن را در مقابل دزد این قرآن نگه میدارد، یا بعنوان دعا مردم را از جن حفظ میکند ولی بعنوان یک برنامهی زندگی مطرح نیست. همه تلاوت دارند و در خانهها قران تلاوت میشود ولی بعنوان برنامهی زندگی از قرآن غافل هستند.
فاصلهگرفتن از قرآن.
ما در زندگی دچار مشکلاتی هستیم که خود به خود از قرآن فاصله میگیریم، در مشکلاتی که داریم نمیتوانیم قرآن را به آن صورت در نظر داشته باشیم و در نظر بگیریم؛ بجای اینکه خود را بسازیم، فقط قسمتی از قرآن را استفاده میکنیم: تلاوت را بقصد ثواب و خوشحالکردن اموات یا به قصد دفع بلا، دفع دزد، رفع چشم زخم یا دفع اجنه یا برای پیشبردن مطالب دنیوی مانند قسم و سوگند خوردن انجام میدهیم.
مهمترین محتوای قرآن، هدایت انسانهاست، امر به معروف و نهی از منکر است و مهمترین بخش آن عدالت و دوری از انواع آلودگیهاست. بخصوص در افغانستان که آلودگی مالی، آلودگی قومی، آلودگی صنفی و حذبی و شخصیتی و دهها مورد دیگر وجود دارد، اگر محتوای اصیل قرآن که عدالت و خدامحوری و اخلاص که تجسمی از انواع معارف اسلامی است اگر در جامعه بوجود نیاید و کسانی که متولی قرآن هستند، رفتارشان مردم را از قرآن دور بسازد، این فوقالعاده خطرناک است.
اینکه قرآن ابزاری بشود برای دنیاپرستی و جلسات قرآن برای خودنمایی و دنیاپرستی و برآوردهکردن مطالبات برگزار بشود، ترویج قرآن با مشکلاتی روبرو میشود که تمامی این موارد و بررسیها باید در دستور کار قرار بگیرد و در جهت رفع موانع باید سریعاً اقداماتی صورت بگیرد و قرآن و نهجالبلاغه در زندگی مردم و جامعهی افغانستان نهادینه شود.
در ادامهی نشست، طباطبایی کارشناس حدیث و نهجالبلاغه گفت: با توجه به اینکه مردم به طلاب مراجعه میکنند و احترامی که به ما گذاشته میشود؛ مردم توقعی که از طلاب و عالمان دینی دارند این هست که گمان میکنند که با معارف دین آشنا هستیم و میتوانیم حلقهی واسطهی بین آنها و آموزههای دینی باشیم.
لذا آموزههای دینی، مبتنی بر ۲ رکن است نقل و عقل. اگر این دو رکن نبود، آموزهها و معرفتها را دینی نمیتوانیم بپنداریم. عقل که بحث خود را دارد و اما دربارهی نقل هم دو رکن بیشتر ندارد؛ قرآن هست و سنت.
مراد ما از سنت، صدر عن النبی، عن الامام است؛ یعنی آن سخن و فعلی که از معصوم صادر شده و با توجه به اینکه ما مستقبماً با این سنت رابطه نداریم، اگر دورهی پیامبر را درک میکردیم یا انشاءالله دوره امام زمان(ع) را درک کنیم و مستقیماً با ایشان مواجه بشویم، هر سخن و فعل ایشان سنت است، ولی در حال حاضر با حدیث روبرو هستیم و حدیث حکایت سنت است، حکایت قول و فعل و تقریر معصوم.
پس برای اینکه ما آموزهای را دینی بدانیم و به مردم آموزهی دین و معرفت دینی معرفی کنیم و با توجه به اینکه مردم از ما فقط انتظار دارند که آموزهی دینی به آنها معرفی کنیم و دوم اینکه آموزهی دینی از همین راهها حاصل میشود. و تمام هویتمان این است که آموزههای دینی را به مردم معرفی کنیم و مردم توقعشان هم همین است؛ پس وظیفهی ما این است که با حدیث که روش رسیدن به سنت است با آن آشنا باشیم و مهمترین کتاب حدیثی ما هم کتب شریف کافی است، ما بعنوان طلبهی علوم دینی و کسی که مردم افغانستان به ما نظر دارند، باید کتاب کافی را از اول تا آخر، چند باری خوانده باشیم.
کافی، مهمترین کتاب حدیث شیعه است. تنها میراث مکتوب دورهی غیبت. کافی افتخار تشیع است و همهی هویت ما بر این کتاب است.
در حال حاضر در حوزهی حدیث هجوم شدیدی که برعلیه کافی ایجاد شده، دیده شده بعضی وقتها مباحثی مطرح میشود که طلبهی ما از اصل حدیثی که اشکال بهش شده آگاه نیست. این عیب است، بعنوان مثال مکانیکی که هنوز ابزار دست خودش را بلد نیست. من طلبه و شمای اساتید و طلاب افغانستانی مواجه هستیم با مردمی که معرفت دینی را از ما میخواهند.
طلبه باید نهج البلاغه را بعنوان یک کتاب معرفتی، یک کتابی که کلمات امیرالمؤمنین(ع) را از آن دوره به ما منتقل کرده چندینبار خوانده باشد. چون برای تبلیغ به مردم، برای معرفی دین به مسلمانان و حتی غیرمسلمانان، برای معرفی شیعه به غیرمسلمانان و غیرشیعیان به نهجالبلاغه نیاز دارد.
نهجالبلاغه کتاب فرادینی و فرامذهبی.
ارتباط قرآن و نهج البلاغه و استشهاداتی که امام به قرآن دارند یا تفسیرهایی که به آیات قرآن دارند یا اشاراتی که به قرآن دارند را اگر طلاب ملاحظه کنند، متوجه میشوند که نهجالبلاغه چه دریایی است و چگونه میشود مردم را با دین آشنا کرد. چون نهج البلاغه کتابی است فرامذهبی؛ یعنی در نهجالبلاغه نقاط اختصاصی شیعیان که اهل سنت به آن حساس هستند آنقدر زیاد نیست و حتی نهجالبلاغه فرادینی هست؛ یعنی نگاه آموزههای انسانی در آن فراوان است. اگر برای هر مسلمان، شیعه، غیرمسلمان، مسیحی، یهودی، مّلحد و ضد دین هم مطرح شود، نهجالبلاغه این زرنگی را دارد تا خودش را به دیگران بقبولاند و افراد را به دنبال خودش بکشاند، ولی در جامعهی ما درصدی کم نهجالبلاغه را خوانده است، یعنی این درصد بسیارکم نهجالبلاغه را بعنوان یک کتاب معرفتی پذیرفتهاند.
انسانسازی طلاب.
طلاب اگر بخواهند با مردم ارتباط داشته باشند، اگر بخواهید مردم را در افغانستان، اروپا، آمریکا و.. بسازید، نامهی ۶۹ نهجالبلاغه را که امیرالمؤمنین(ع) به حارث فرموده است: که ۳ تا کار را ترک کن، اگر این نکات را در انجام کارهایتان مدنظر داشته باشید، ۸۰ درصد کارهایتان حل میشود.
حضرت میفرماید : « وَ احْذَرْ کُلَّ عَمَلٍ یَرْضَاهُ صَاحِبُهُ لِنَفْسِهِ وَ [یَکْرَهُهُ] یُکْرَهُ لِعَامَّهِ الْمُسْلِمِینَ» یعنی: از هر کاری که کنندهی آن انجام دادنش را از خود مىپسندد و از دیگر مسلمانان ناپسند مىدارد حذر کن. هر کاری میکنید دودوتا چهارتا کن، ببینید اگر دیگران انجام میدادند شما چگونه نگاه میکردید.
جملهی دوم « وَ احْذَرْ کُلَّ عَمَلٍ یُعْمَلُ بِهِ فِی السِّرِّ وَ یُسْتَحَى مِنْهُ فِی الْعَلَانِیَهِ» یعنی از هر کاری که در نهان انجام شود، ولى به آشکارا سبب شرمسارى شود، دورى کن.
و سوم اینکه: « وَ احْذَرْ کُلَّ عَمَلٍ إِذَا سُئِلَ عَنْهُ صَاحِبُهُ أَنْکَرَهُ [وَ] أَوْ اعْتَذَرَ مِنْهُ» یعنی: از هر کارى که چون از کنندهاش پرسند، انکارش کند و عذر آورد بپرهیز.
این سه تا جمله، وجدان ما را هدف قرار داده که میگوید، خودتان وجدان خودتان را قاضی کنید. هر کاری که میخواهید انجام بدهید ببینید از این سه گروه هست یا نیست؟ آنوقت ما میبینیم که مخاطب ما اگر بخواهد در هر کاری این سه نکته را دقت بکند واقعاً هفتاد هشتاد درصد کارهاش تغییر میکند که این را بهش میگوییم انسانسازی.
اکثر طلاب هنوز یکبار نهجالبلاغه را نخواندهاند ولی …
جالب است بدانیم که ابن ابیالحدید، از عالمان اهل سنت، وقتی به خطبهی ۲۲۱ نهجالبلاغه میرسد میگوید: این خطبه را من بیش از هزار بار خواندهام و هر بار یک نکتهی جدیدی یاد گرفتم.
آقای جرج جرداق یک نویسندهی مسیحی در لبنان در مصاحبهای گفتند که ۲۰۰ بار تمام نهجالبلاغه را خوانده و از ایشان سؤال میشود شما که اینقدر نهجالبلاغه را خواندهای، چرا در کتابخانهتان کتاب نهجالبلاغه وجود ندارد؛ که جرج جرداق کتاب نهجالبلاغه را از جیب پالتوی خود بیرون میآورد و میگوید که کتاب نهجالبلاغه را شب و روز همراه خود دارم.. جرج جرداق پیرامون حضرت علی(ع) و شرح نهجالبلاغه آثار متعددی نوشته است.
چگونه است یک فرد مسیحی اینگونه تحت تأثیر نهج البلاغه است اما طلبهها نه، خیلی عادی و ساده. اگر بخواهند منبر بروند نیاز باشد، یک حکمت را مطالعه میکنند تا دربارهاش یک صحبتی بکنند، طلاب با زبان نهجالبلاغه آشنا نیستند.
طلاب نسبت به منابع معرفتی بیتفاوت هستند.
طباطبایی در ادامه گفت: وقتی که ما نسبت به منابع معرفتی خودمان اینقدر بیتفاوت هستیم، از دیگران چه توقعی است؟
به نظر میرسد ما نسبت به قرآن یک مقداری کاری کردیم، حتی در مجلس ختم، قرآن میخوانیم، برای در امان ماندن از جن و انس بر روی طاقچهی خانهمان میگذاریم. ولی نسبت به سنت و روایات مقصر هستیم و هیچ کاری نمیکنیم.
مشکل اساسی این است که طلبهای که هنوز معارف دین را از منابع اصلی نخوانده، برای تبلیغ دین فرستاده میشوند و بهش میگن برو مردم را هدایت کن در حالی که این طلبه هنوز خودش درمانده است، معارف دینی را نمیداند و ما در این موضوع مقصر هستیم.
با طلاب که صحبت میشود، می گویند مراجع چی، مدیریت حوزه علمیه چی، اساتید حوزهی ما چی؟ و چیزی هم نمیتوان گفت جز اینکه آنها هم مقصر هستند ولی ما باید اذعان کنیم که مقصر هستیم و تقصیر دیگران از تقصیر ما نمی کاهد.
حال چه باید کرد و وظیفهی طلاب چیست؟
طباطبایی در پایان نشست به ضرورت خواندن نهجالبلاغه و عملکردن به مفاهیم و آموزههای نهجالبلاغه توسط طلاب اشاره کرد و گفت: طلاب حوزهی علمیه، باید نهج البلاغه را بخوانیم، نهجالبلاغه و شخصیت امام علی(ع) میان طلاب ما ناشناخته است.
طلاب باید با خواندن و عمل به مفاهیم و اموزههای نهجالبلاغه، آن را در جامعه ترویج دهند و در این باب عمل کردن طلاب، هویتسازان و الگوسازان جامعه به آموزههای اسلامی میتواند مؤثر واقع شود.
بنابراین وظایف طلاب این است که: اولاً باید حافظهی حدیثی خودمان را قوی کنیم، حافظهی حدیثی منظور حفظ حدیث نیست، یعنی اینکه حدیث زیاد بخوانیم، منظور بسیار خواندن و دوره کردن است. در نتیجه اگر با موضوعی روبرو بشوند، براحتی میتوانند مراجعه بکنند، باید سالی یکبار حداقل نهجالبلاغه را دوره کنیم. طلاب باید مقید باشند در ایام تابستان که حوزه تعطیل است نهج البلاغه دوره شود.
و در میان کتب حدیثی مقید باشید که کتاب کافی را بخوانید، آشنایی با معارف دینی و معارف کافی بایستی مورد توجه قرار بگیرد، این یعنی اینکه حافظهی حدیثی خودمان را تقویت کردهایم. اول خودمان را تقویت کنیم بعد بریم سراغ هدایت مردم، که اینکار کاری بزرگ است.
دوم اینکه مباحث پیرامون قرآن و حدیث را هم یاد بگیریم، یعنی هم علوم قرآنی و حدیثی و هم راههای استفاده از قرآن و حدیث را یاد داشته باشیم، یعنی صرفاً مصرفکننده نباشیم؛ یعنی وقتی تفسیر میخواهیم بخوانیم، میرویم دنبال آن که دیگران چه نوشتهاند، تفسیر باید از درون طلاب بجوشد.
و نکتهی سوم، که کار بیشتری باید نسبت به آن انجام شود، منطق فهم قرآن و حدیث را باید کارورزی کنیم، مهارتیابی کنیم، در آن ماهر بشویم، این نیاز طلاب است. طلاب افغانستانی باید آنقدر قرآن و حدیث را کار بکنند تا این مهارت درونتان پدید بیاید.
انشاءالله خداوند متعال به طلاب، توفیق خدمت به قرآن و سنت را عنایت کند که این توفیق یک توفیق بزرگی است، اگر این توفیق نصیبمان بشود یعنی خداوند ما را بزرگ داشته است که چنین توفیقی نصیبمان شده و حوزه علمیه و فضای ایجاد شده در شهر قم با ویژگیهایی که پذیرای طلاب حوزه علمیه و علیالخصوص طلاب افغانستان است خدا نعمت را بر من و شما تمام کرده و روز قیامت باید از روز روز حضورمان در این شهر نزد خداوند متعال گزارش بدهیم و اینطور نشود که معذرتخواهی کنیم که ما بودیم و امکانات بود و استفاده نکردیم.
در پایان نشست علمی “دین پژوهی در حوزهی قرآن و نهجالبلاغه” تعدادی از نخبگان و فعالان عرصهی قرآن و نهجالبلاغه تجلیل شدند.