۰

اهمیت محبت و دوستی تا چه اندازه بوده و چه حد و مرزی دارد؟

از نظر اسلام، دوستی نسبت به زیبایی‌هاى راستین، انسان را به قلّه تکامل، سیر می‌دهد و دوست‌داشتن زیبایی‌هاى دروغین، او را کور و کر می‌کند. از این‌رو؛ اصلی‌ترین معیار محبت که حد و مرز آن‌را تعیین می‌کند، محبتی است که برای خدا و هدف نهایی آن، رسیدن به خدا باشد.
کد خبر: ۲۱۲۹۶۳
۰۷:۰۴ - ۲۵ دی ۱۳۹۸

شیعه نیوز:
پرسش
اهمیت و حد و مرز محبت از نگاه قرآن و روایات چیست؟
پاسخ اجمالی
از نظر اسلام، دوستی نسبت به زیبایی‌هاى راستین، انسان را به قلّه تکامل، سیر می‌دهد و دوست‌داشتن زیبایی‌هاى دروغین، او را کور و کر می‌کند. از این‌رو؛ اصلی‌ترین معیار محبت که حد و مرز آن‌را تعیین می‌کند، محبتی است که برای خدا و هدف نهایی آن، رسیدن به خدا باشد. مثلاً محبت به زن و فرزند باید در همین راستا باشد و این محبت نباید به گونه‌ای باشد که انسان را از یاد خدا غافل کند و منجر به فراموشی خدا شود که در این صورت پسندیده نیست و انسان در محبت و دوستی، پا را از مرز فراتر گذاشته است.

پاسخ تفصیلی
ارزش و اهمیت محبت از دیدگاه اسلام
از دیدگاه اسلام، محبّت، بیشترین نقش را در ساماندهى جامعه آرمانى انسانى دارد. آموزه‌های دینى به روشنى اثبات‏ می‌کند که جامعه مطلوب در اسلام، جامعه‌اى است که بر اساس محبّت به یکدیگر شکل بگیرد. اسلام می‌خواهد جامعه‌اى بسازد که همه مردم، خود را برادر یکدیگر بدانند و تا سرحدّ ایثار نسبت به هم محبت بورزند، و این بدان جهت است که هیچ چیز مانند محبّت در ساماندهى جامعه دلخواه انسانى، کارساز نیست. محبّت، مؤثّرترین عنصر پرورش انسان‌هاى شایسته و کارآمدترین ابزار پیشبرد اهداف فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى و سیاسى است.[1]
به گفته حضرت سلیمان( علیه السلام )، هیچ چیز مانند محبّت، شیرین نیست.[2] محبّت به قدرى شیرین است که همه تلخی‌هاى زندگى را با کمک آن می‌توان شیرین کرد، و بسیارى از ضعف‌ها و نابسامانی‌ها و مشکلات فردى و اجتماعى را می‌توان به وسیله آن، جبران نمود و به تعبیر لطیف پیامبر اسلام(ص): «هیچ جایى براى نشستن دو دوست، تنگ نیست».[3]
اسلام، برنامه تکامل انسان است. اصلی‌ترین عناصر این برنامه، محبّت (مهرورزى) است. عنصر محبّت، تا آن‌جا در تحقّق برنامه‌هایى که اسلام براى پیشرفت جامعه انسانى پیش‌بینى کرده مؤثر است که امام باقر( علیه السلام )، دین اسلام را چیزى جز محبّت نمی‌داند و می‌فرماید: «آیا دین، جز محبّت است؟».[4]
خدایى که قرآن به مردم معرفى می‌کند، خدایى است مهربان و دوستدار مردم.[5] او آیین اسلام را که دین همه انبیاى الهى است، بر پایه‌هاى محبّت خود، استوار کرده است[6] و پایگاه اصلى حکومت اسلامى را عشق و مودّت مردم نسبت به پیشوایان دینى و رهبران سیاسى امّت اسلام قرار داده است.[7]
پیشوایان بزرگ اسلام، براى این‌که مردم با شیرینى محبّت، زندگى را شیرین کنند و از برکات این نعمت بزرگ الهى بهره‌مند شوند، با جملاتى زیبا و رسا و در ذهن ماندنى، مانند «رأس العقل»،[8] «أوّل العقل»[9] و «نصف العقل»،[10] آن‌را توصیف کرده‌اند و مردم را به دوستى و محبّت و الفت نسبت به یکدیگر و افزایش «خویشاوندان محبّتى» تشویق کرده‌اند؛ چرا که آنان از اقوام نَسَبى و سببى، کارسازترند.
منطق و معیار صحیح اسلام در محبت
همان‌طور که در بالا بیان شد؛ گرچه اسلام برای محبت و دوستی اهمیت و ارزش قائل است، اما باید دانست که منطق اسلام در دوستى و دشمنى، مانند سایر امور، منطق عقل و فطرت است. عقل و فطرت انسان، زیبایى را دوست می‌دارد و زشتى را دشمن. اسلام نیز در باب دوستى و دشمنى، چیزى جز این نمی‌گوید. به همان میزان که دوست داشتن زیبایی‌ها براى انسان و جامعه انسانى، سازنده و تکامل‌آفرین است، علاقه به زشتی‌ها و پلیدی‌ها، ویرانگر و خطرناک است. از این‌رو، خدایى که اسلام به جامعه انسانى معرّفى می‌کند، زیباست و زیبایى را دوست دارد و زشتى و پلیدى را دشمن می‌د‌ارد. در همین راستا خداپرستان راستین نیز باید دوست زیبایی‌ها و دشمن زشتى‏ها باشند.
از این‌رو؛ به طور کلی؛ درباره منطق صحیح دوستی با دیگران و حد و مرز محبت باید به چند نکته توجه داشت:
1. از نظر اسلام، دوستی نسبت به زیبایی‌هاى راستین، انسان را به قلّه تکامل، سیر می‌دهد و دوست داشتن زیبایی‌هاى دروغین، او را کور و کر می‌کند،[11] تا آن‌جا که حقّ انتخاب را از انسان سلب می‌نماید. و او را تا اسفل السافلین، پایین می‌برد. بی‌تردید، دوستى با کسانى که به بیماری‌هاى اعتقادى، اخلاقى و عملى مبتلا هستند، موجب سرایت بیمارى می‌گردد و هیچ منطقى نمی‌تواند آن‌را تجویز کند. از این‌رو، مبتنى بودن جامعه آرمانى در اسلام بر محبّت، بدین معنا نیست که اسلام، بر خلاف منطق عقل و فطرت، اجازه می‌دهد زشتی‌ها و بیماری‌هاى فرهنگى و اجتماعى، فراگیر شود؛ بلکه درست به عکس، اسلام می‌خواهد با مبارزه با این بیماری‌ها جامعه‌اى بسازد که چیزى جز محبّت، بر آن حاکم نباشد، و تا چنین جامعه‌اى تحقّق نیافته است، انسان راهى جز انتخاب ندارد.
2. اصلی‌ترین معیار محبت که حد و مرز آن‌را تعیین می‌کند، محبتی است که برای خدا و هدف نهایی از آن رسیدن به خدا باشد. چنانکه امام على( علیه السلام ) می‌فرماید: «با هرکه دوستى می‌کنید، در راه خدا دوستى کنید و با هرکه دشمنى می‌کنید، در راه خدا دشمنى کنید».[12] از این‌رو، مثلاً محبت به زن و فرزند باید در همین راستا باشد و این محبت نباید به گونه‌ای باشد که انسان را از یاد خدا غافل کند و منجر به فراموشی یاد خدا شود که در این صورت پسندیده نیست و انسان از مرز محبت الهی خارج شده است.
3. محبت تنها یک علاقه قلبى ضعیف و خالى از هر گونه اثر نیست بلکه باید آثار آن، در عمل انسان منعکس باشد، کسى که مدعى عشق و علاقه به پروردگار است، نخستین نشانه‌اش این است که از پیامبر و فرستاده او پیروى کند.[13]
در حقیقت این، یک اثر طبیعى محبت است که انسان را به سوى «محبوب» و خواسته‌هاى او می‌کشاند، البته ممکن است، محبت‌هاى ضعیفى یافت شود که شعاع آن، از قلب به بیرون نیفتد، اما این‌گونه محبت‌ها به قدرى ناچیز است که نمی‌توان نام محبت بر آن گذاشت، یک محبت اساسى حتماً آثار عملى دارد، حتماً دارنده آن‌را با محبوب پیوند می‌دهد، و در مسیر خواسته‌هاى او به تلاش پرثمر وامی‌دارد.[14]
4. در دوستی‌ها علاوه بر نیت الهی؛ یعنی دوستی در راه خدا؛ در مواردی باید در دوستی‌ها موازین شرعى و اخلاقى رعایت شود وگرنه افراد را دچار مشکلات عمده‌اى می‌کند.
برخی از معیارهای ‌حد و مرز محبت
اینک پس از بیان ارزش محبت در اسلام و معیارهای کلی محبت ستایش‌شده و صحیح، از روایات به طور مشخص معیارهایی به دست می‌آید که اگر انسان در محبت و دوستی با دیگران به این معیارها توجه داشته باشد، تا حد زیادی حد و مرز محبت را رعایت کرده است؛ در این‌جا برای نمونه، به مواردی اشاره می‌شود.
1. ظاهرسازى‏ نکردن در دوستی
رسول خدا(ص): «خداوند در روز قیامت، به سه کس نمی‌نگرد، آنان را پاک نمی‌سازد و برایشان عذابى دردناک خواهد بود: کسى که از سر تکبّر، دنباله جامه‌اش را بلند می‌کند [تا بر زمین کشیده شود]؛ کسى که به دروغ، کالاى خود را پاک و بى عیب‏ معرّفى می‌کند؛ و کسى که دوستانه با تو رویاروى می‌شود، حال آن‌که قلبش لبریز از فریب است».[15]
امام على( علیه السلام ): «چه بسا ابراز کننده دوستى که ظاهرسازى می‌کند».[16]
2. اعتماد مطلق نکردن به دوست
‏ امام صادق( علیه السلام ): «به برادرت اعتماد مطلق نداشته باش؛ زیرا زمین خوردن بر اثر اعتماد [به همه گفته‌ها و کرده‌هاى دوست‏]، قابل جبران نیست».[17]
3. زیاده‌روى نکردن در دوستى‏
رسول خدا(ص): «با دوستت چنان دوستى کن که شاید روزى دشمنت گردد و با دشمنت چنان دشمنى کن که شاید روزى دوستت گردد».[18]
امام على( علیه السلام ): «دوستی‌ات، [در حدّ] شیدایى و دشمنی‌ات [مایه‏] هلاکت نباشد. دوستت را به اندازه دوست بدار و دشمنت را به اندازه دشمن بدار».[19]
4. گناه کردن براى دوست‏
امام على( علیه السلام ): «مؤمن، بر آن کسی که با او دشمنى می‌ورزد، ستم نمی‌کند و به خاطرِ آن کسی که دوستش دارد، دست به گناه نمی‌زند».[20]
5. آشکار نکردن هر راز[21]
امام على( علیه السلام ): «اگر به دوستت اعتماد کردى، پاره‌اى از مسائل خود را از او نگه دار و از رازت چیزى را همچنان نزد خود حفظ کن. شاید که روزگارى به خاطر آن (آشکار کردن همه رازهایت) پشیمان شوى».[22]

[1]. برای آگاهی بیشتر به این کتاب مراجعه شود: محمدى ری‌شهرى، محمد، دوستى در قرآن و حدیث، قم، دار الحدیث، چاپ پنجم، 1387ش.
[2]. قطب الدین راوندی، سعید بن هبة الله، قصص الانبیاء( علیه السلام )، محقق، عرفانیان یزدی، غلامرضا، ص 205، مشهد، مرکز پژوهش های اسلامی، چاپ اول، 1409ق.
[3]. متقی هندی، علی بن حسام الدین، کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، محقق، بکری حیانی، صفوة السقا، ج 9، ص 9، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ پنجم، 1401ق.
[4]. فرات کوفی، ابوالقاسم، تفسیر فرات، تحقیق، محمودی، محمد کاظم، تهران، ص 430، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1410ق.
[5]. هود، 90؛ بروج، 14.
[6]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، ص 313، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[7]. شیخ صدوق، محمد بن على‏، علل الشرائع، ج ‏1، ص 140، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، 1385ق.
[8]. شیخ صدوق، الخصال، محقق: غفاری، علی اکبر، ج ‏1، ص 15، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1362ش.
[9]. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، محقق: رجائی، سید مهدی،‏ ص 189، قم، دار الکتاب الإسلامی، چاپ دوم، 1410ق.
[10]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ‏2، ص 643، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[11]. نهج البلاغة، ص 160.
[12]. غرر الحکم و درر الکلم، ص 729.
[13]. آل عمران، 31.
[14]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏2، ص 513، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[15]. عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، محقق: رسولی محلاتی، هاشم، ج ‏1، ص 179، تهران، المطبعة العلمیة، چاپ اول، 1380ق.
[16]. غرر الحکم و درر الکلم، ص 379.
[17]. الکافی، ج ‏2، ص 672.
[18]. شیخ طوسی، الامالی، ص 622، قم، دار الثقافة، چاپ اول، 1414ق.
[19]. همان، ص 703.
[20]. همان، ص 580.
[21]. ر. ک: «رازداری و عوامل افشای آن»، سؤال 24396.
[22]. غرر الحکم و درر الکلم، ص: 256.

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: