به گزارش «شیعه نیوز»، آیت الله سید صادق روحانی به پرسشی درباره حضرت فاطمه سلام الله پاسخ گفته است.
متن پرسش وپاسخ مطرح شده بدین شرح است:
استفتاء:از شما تشکر مى کنیم که ما را به نصوصى معتبر در مورد شکستن دنده و پهلوى فاطمه علیها السلام راهنمایى فرمایید.
جواب:باسمه جلت اسمائه; کسى که سخنان تاریخ نگاران مسلمان و روایات رسیده در مورد رویدادهاى تلخ پس از رحلت پیامبر را پى گیرى کند، فکر نمى کنم در این مورد دستخوش تردید گردد. اینک به برخى از آنچه در این مورد آمده است مى نگریم:
۱. مرحوم «کلینى» (۱) به سند صحیح از امام کاظم در باب مولد فاطمه علیها السلام حدیث دوّم، چنین آورده است: «إنَّ فاطمه صِدِّیْقَهٌ شَهِیدهٍ»؛ فاطمه علیها السلام صدیقه شهید است. و مرحوم مجلسى در «مرآه العقول» پس از توصیف خبر فوق به درستى و صحیح بودن، در شرح اصول کافى چنین مى نویسد: بى تردید این خبر دلالت بر این دارد که فاطمه علیها السلام، شهید راه حق است؛ و این از اخبارِ متواتر است، و سبب آن هم این است که پس از غصب خلافت و انحصار قدرت از سوى جریان سقیفه، قنفذ درب خانه فاطمه علیها السلام را چنان بر شکم آن بانوى بزرگ زد که پهلوى آن حضرت شکست و بر اثر آن، فرزندش را که پیامبر محسن نامیده بود، ناخواسته از دست داد و دستخوش بیمارى گردید و سرانجام به شهادت رسید. (۲)
آنگاه مرحوم مجلسى به بیان روایاتى از علماى شیعه و اهل سنّت مى پردازد که این موضوع را تأیید مى کند. از آن جمله روایتى است طولانى از «سلیم بن قیس هلالى» که فرازى از آن چنین است: فاطمه علیها السلام شهید راه خداست، و سبب آن هم این است که پس از غصب خلافت به وسیله جریان سقیفه، قنفذ برده عمر فاطمه علیها السلام را زد و به شدت هُل داد و در نتیجه آن جنایت، دنده اى از پهلوى آن حضرت شکست و بر اثر آن، جنین خود را افکند، و دستخوش بیمارى گردید و به شهادت رسید. (۳)
۲. و نیز از جمله آن روایات بسیار، این روایت طولانى است که مرحوم صدوق، از ابن عبّاس و او از پیامبر خدا صلى الله علیه وآله آورده است که فرازى از آن چنین است: … و هنگامى که فاطمه ام را مى بینم، به یاد مى آورم آن ظلم و بیدادى را که پس از رحلت من در حق او انجام مى شود، گویى مى نگرم که زور و ذلّت از سوى ظالمان بر خانه او وارد شده، حرمت او در هم شکسته، حقوق او غصب گردیده، از ارث خود بازداشته شده، و پهلویش را مى شکنند و فرزندش را به دنیا نیامده، مى کشند! و او نداى دادخواهى سر مى دهد و مى گوید: وا محمّدا ! امّا کسى به دادخواهى و نداى مظلومیت او پاسخ مثبت نمى دهد! و او از ظلم و شرارت استبداد پناه و دادرس مى جوید، اما کسى به او پناه نمى دهد و دادش را از بیدادگران نمى ستاند. (۴)
۳. و نیز از جمله آن روایات بسیار، زیارت نامه فاطمه علیها السلام است که مرحوم سیّد بن طاووس در کتاب «اقبال الْأعمال» آن را آورده است، که فرازى از آن چنین است: وَ صَلِّ عَلىَ الْبَتُولِ الطّاهِرَه… تا مى فرماید: الْمَغْصُوبِ حقُّها، و الْمَمْنُوعِ إرْثُها أَلْمَکْسُور ضِلْعُها… ؛ (۵) و درود بفرست بر فاطمه بتول، همان بانوى پاک و پاک منش و پاک روش…، همان بانویى که حقوق او غصب شد، و از میراث پدرى بازداشته شد، و در فشار بیدادگران دنده اش شکست…
اما روایات بیانگر برافروختن آتش بر درب خانه فاطمه علیها السلام، فشردن آن حضرت میان در و دیوار، اسقاط جنین او – که ملازم با شکسته شدن دنده و پهلوى اوست – بسى فراوان است. این روایات را علماى شیعه و اهل سنّت آورده اند. در این رابطه به کتاب مرحوم شیخ الطّائفه ابوجعفر طوسى در تلخیص شافى بنگرید که چنین مى نویسد: شیعه و علماى شیعه بر این رویداد غمبار اتفاق نظر دارند که فاطمه علیها السلام، هدف بیداد «عمر» قرار گرفت و او چنان ظالمانه بر شکم دختر پیامبر صلى الله علیه وآله زد که جنین او را – که محسن نامیده شده بود – ساقط نمود و به شهادت رساند.
آرى، روایت بیانگر این واقعت تلخ، و آوردن هیزم براى به آتش کشیدن خانه فاطمه علیها السلام که گروهى از دوستداران اهل بیت در آن پناه جسته بودند، در میان رهروان مذهب اهل بیت علیهم السلام مشهور و معروف است… تا مى نویسد: البته ما این روایت را از طریق علماى اهل سنّت از جمله «بلاذرى» آوردیم، و روایات علماى شیعه در این مورد بسیار است و هیچ اختلافى هم در میان آنان در این مورد نیست. (۶)مسعودى، مؤلف کتاب معروف «مروج الذّهب» در کتاب دیگر خودش، به نام «اثبات الوصیّه» چنین مى نویسد: پس، طرفداران خلیفه به سوى منزل امیرمؤمنان علیه السلام روى آوردند و بر آن خانه یورش بردند و با به آتش کشیدن درب خانه، آن حضرت را زورمدارانه از خانه اش بیرون آوردند، و سرور بانوان بهشت، فاطمه علیها السلام را میان در و دیوار فشردند تا فرزندش محسن را سقط نمود… (۷)، (۸).
———————————————————————
۱ ـ مرحوم «محمّد بن یعقوب رازى»، مشهور به «ثقه الْإسلام کلینى»، صاحب کتاب کافى از دانشمندان نامدار مذهب اهل بیت است، که در سال ۳۲۹ از هجرت در بغداد جهان را بدرود گفت و اینک قبرش در بازار بغداد است.
۲ ـ اصول کافى/ ج ۵/ ص ۳۱۵.
۳ ـ اصول کافى/ ج ۵/ ص ۳۱۵.
۴ ـ صدوق/ متوفى ۳۸۱ هجرى/ أمالى/ ج مجلس ۲۴/ ص ۱۰۰ – ۹۹.
۵ ـ … و نیز چنین آمده است: «السَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَهَ نِساءِ الْعالَمِیْنَ! السَّلامُ عَلَیْکِ یا والِدَهَ الْحُجَجِ عَلَى النّاسِ أَجْمَعینَ! السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمَظْلُومَهُ، الْمَمْنُوعَهُ حَقُّها! أَللّهُمَّ صِلِّ عَلى أَمَتِکَ وَ ابْنَهِ نَبِیِّکَ وَ زَوْجَهِ وَصِىِّ نَبِیِّکَ، صَلاهً تَزْلِفُها فَوْقَ زُلْفى عِبادِکَ الْمُکَرَّمِیْنَ مِنْ أَهْلِ السَّماواتِ وَ الْأَرَضِیْنَ.» اقبال/ ص ۱۵۲. براى او چند زیارت نامه دیگر از امامان نور رسیده که در کتاب هاى دعا و زیارات آمده است.
۶ ـ تلخیص شافى/ ج ۳/ ص ۷۶.
۷ ـ اثبات الوصیّه/ ص ۱۲۲.
۸ ـ عباس عموى پیامبر از امیرمؤمنان پرسید: چرا عمر از حقوق کارگزارانش، به عنوان مالیات کاست، امّا از حقوق و مزایاى «قُنفذ» چیزى نکاست و آن را به طور کامل پرداخت، آن حضرت برگرد خویش نظاره کرد، و در حالى که جام دیدگانش لبریز از اشک گردید و فرو بارید، در پاسخ او فرمود: «شَکَّرَ لَهُ ضَرْبَهً ضَرَبَها فاطِمَهَ بِالسَّوطِ، فَماتَتْ وَ فِى عَضُدِها أَثَرُهُ کَأَنَّهُ الدُّمْلُج» پرداخت کامل حقوق «قنفذ» براى قدرشناسى از او به خاطر تازیانه هاى بیدادى بود که بر پیکر فاطمه نواخت؛ به گونه اى که وقتى دخت محبوب پیامبر جهان را بدرود گفت، اثر آن تازیانه بیداد در بازوى او بسان بازوبند نمایان بود. کتاب سُلیم بن قیس/ ص ۱۳۴.
اَللَّهُمَّ الْعَنْ يَزيدَ بْنَ مُعاوِيَةَ خامِساً